۱۳۹۳ تیر ۲۹, یکشنبه

به دستور دادستان همسرش از او جدا شد



به دستور دادستان همسرش از او جدا شد

هنور مراسم عروسی تمام نشده و کت و شلوار دامادی را از تن بیرون نیاورده که برای چندمین بار دستگیر و روانه  بند ۳۵۰ زندان اوین می‌شود. اولین مهمان خانه شان،مامورانی هستند که با خشونت وارد می‌شوند و همه جا را به دنبال وسایل شخصی او به هم می‌ریزند.  هسرش از روزبعد از ازدواج پله‌های دادسرا را بالا می‌رود و برای آزادی مهدی و باخبر شدن از حال او  دست به دامن قاضی و بازپرس و دادستان و... می‌شود. دست آخر دادستان پرونده ، جواب نامه او را می دهد. او می‌نویسد: «همسر شما معاند است و شرعا جایز نیست که متاهل باشد. شما باید از او جدا شوید.» اصرار فایده ندارد. فشارها آنقدر زیاد است که عاقبت او تن به طلاق می‌دهد. این قصه بخشی از واقعیت زندگی مهدی علیزاده فخرآبادی است؛ وبلاگ نویس و طنزنویسی که بارها از سوی نیروهای امنیتی دستگیر شده است.
مهدی سی وسه ساله سه بار سابقه دستگیری دارد و الان در زندان وکیل آباد مشهد روزگار  می‌گذراند. اولین بار در زمان دانشجویی به جرم نوشتن مطلب طنز سه روز دستگیر شد و بعد با قید وثیقه آزاد شد. چند سال طول کشید تا تبرئه شود اما به محض این که تبرپه شد بار دیگر به دلیل  وبلاگ نویسی و مدیریت چند سایت از قبیل «شازده کوچولو» و «سرخ وسفید» و همکاری با رسانه های اینترنتی متعدد و انتشار داستانها ومقالات خود در فضای مجازی دوباره دستگیرشدو بعد از  ۱۲۱ روز انفرادی همراه با شکنجه  و اعتراف اجباری به قید ۳۵۰ میلیون وثیقه آزاد شد. بنا به گفته میترا پورشجری فعال حقوق بشر، پس از آزادی نیز مهدی باید هر چند ماه یکبار به تهران می رفته و خود را معرفی می کرده است.
مهدی علیزاده فخرابادی بیستم فروردین ماه نود در لباس دامادی برای سومین بار از سوی ماموران امنیتی دستگیر می شود و در بیست و یکم ابان ماه در دادگاهی که قاضی صلواتی ریاست ان را به عهده داشته، مفسد فی الارض معرفی می شود و به  اعدام محکوم می‌شود. پدر و مادر مهدی بعد از دریافت حکم شوکه و هر دو راهی بیمارستان می‌شوند. آن‌ها به حکم صادر شده اعتراض می‌کنند و خواستار تشکیل دادگاه تجدید نظر می‌شوند.  دیوان عالی عدالت پس از شکستن حکم او، پرونده این طنزنویس را به شهر محل سکونتش، مشهد منتقل می‌کند. بنابراین مهدی هم از اوین به زندان وکیل آباد مشهد منتقل می‌شود.
در کیفر خواست صادر شده علیه مهدی علیزاده فخرابادی محتوای داستانهای او، غیراخلاقی وتوهین آمیز توصیف شده و توهین به مقدسات،رهبری، مسئولین نظام،حجاب، نمازجمعه، امربه معروف ونهی ازمنکر،فرشته های الهی وانبیا عظام و... را ویژگی داستانهای او دانسته‌اند. پس از یکسال حبس در زندان وکیل آباد مشهد دردادگاه انقلاب مشهد به ریاست «قاضی سلطانی» به  اتهام انتشار آثارسمعی وبصری به عنوان عامل اصلی، تبلیغ علیه نظام، توهین به مقدسات در مجموع به۹ سال حبس و2 سال تبعید و 7 سال محرومیت اجتماعی و 10 میلیون تومان جریمه محکوم میشود.
او سال گذشته در نامه‌ای به احمد شهید از وضعیت خودش و زندان وکیل آباد مشهد نوشت و کمک خواست. گفته میشود پس از نوشتن این نامه، فشار روی این زندانی بیشتر شد و بارها مورد ضرب و شتم و بازجویی قرار گرفت.
او در بخش اول نامه به وضعیت بد زندان وکیل آباد مشهد اشاره می‌کند: « من مهدی علیزاده فخر آباد وبلاگ نویس و مدافع آزادی و انسانیت، از زندان وکیل آباد مشهد این نامه را به شما مینویسم. زندان وکیل آباد مشهد یکی از زندانهای مخوف در ایران است. ما زندانیان سیاسی در این زندان در کنار زندانیان عادی که خیلی از آنها متهم به قتل و بعضا خطرناک هستند، قرار داریم.
در یک اطاق ٣*٤ حدود ٨٥ نفر زندانی بسر میبرند. جای خواب نداریم و فقط شاید ٤ ساعت در شبانه روز بتوانیم به خواب برویم. آنهم بصورت کتابی و در مکانی شلوغ و پر سر صدا. مرتب مورد اذیت و آزار و تحقیر و توهین قرار داریم.وقتی ما را به دادگاه میبرند دستبند و پابند میزنند. ما در زندان حتی تهدید به تجاوز میشویم.» او در قسمت دوم نامه درباره آنچه برایش اتفاق افتاده می نویسد: «دادستان به زنم نامه داده است که از من طلاق بگیرد. وضع جسمانی خودم وخیم است.۱۲ بار تشنج داشته ام و سه بار به حال کما رفته ام.»
مهدی علیزاده فخرآبادی هنوز در زندان است و لابد آخرین تصویری که بیرون از زندان به یاد دارد؛ کت و شلوار دامادی و لباس سفید عروسی است. او در مراسم عروسی دستگیر شد و در زندان  مجبور به جدایی ش

هیچ نظری موجود نیست: