شنبه 28 تير 1393
گزارش ۹۳، واکاوی و بررسی فرهنگ و رفتار توتاليتاريستی مسعود رجوی، ايرج مصداقی
پيشگفتار
ميهن ما در شرايط بغرنجی به سر میبرد، نه تنها جان انسانها بلکه سرمايههای مادی و معنویمان نيز بيش از پيش در خطر قرار گرفته است. دامنهی نابودی کشورمان به محيط زيست و حيات طبيعی کشور رسيده است. درياچهها، رودخانه، تالابها، مردابها، دشتها و جنگلها و مراتع و حيات وحش رو به نابودی میروند. تماميت ارضی و موجوديت ايران با تهديد جدی روبروست. آلودگی هوا به يکی از دلايل اصلی مرگوميرهای زودرس تبديل شده است، بيماریهای ريشهکن شده دوباره باز میگردند و کشور با تهديد سونامی ايدز و گسترش بيماریهای خطرناک عفونی و مزمن روبروست. فقر، فساد، فحشا و اعتياد غوغا میکند. بيماریهای عصبی و ناهنجاریهای روحی و روانی ابعاد دور از انتظاری پيدا کرده و خشونت به سطح جديدی ارتقا پيدا کرده است.
برای تغيير نظام جمهوری اسلامی و ايجاد بستری مناسب جهت رشد و تعالی کشور، نياز به بازبينی و کاوش گذشته در همه زمينههای سياسی و اجتماعی است. امروزه ۳۶ سال از حاکميت نظام جمهوری اسلامی میگذرد. جدا از مسئلهی سرکوب و رعب و وحشت حاکم بر کشورمان، وجود مسائل و مشکلات متعددی در اپوزيسيون راديکال، موجب استمرار بقای نظام جمهوری اسلامی از يک طرف و بی اعتماد بخش قابل توجهی از مردم به «اپوزيسيون» و چشمدوختن به تغييرات از درون نظام شده است.
هرکس به سهم خود موظف است راجع به آنچه تاکنون گذشته روشنگری کرده، واقعيتها را به مردم گزارش کند تا آنها خود سره را از ناسره تشخيص دهند.
بيش از يک سال از انتشار «گزارش ۹۲» که گوشههايی از «تاريخ پنهان» مجاهدن را بازگو میکند گذشت. در اين گزارش به نقش رهبری فردی، کيش شخصيت و تماميتخواهی و مريدپروری و رواج «بندهنوازی»، بعنوان يکی از عمدهترين دلايل شکست سياستهای مجاهدين و انزوای اين سازمان و نيز زمينگير شدن آن و فاجعههايی که تا کنون به بار آورده است، اشاره شده بود. اين «گزارش» ريشهی سقوط اخلاقی و رویآوری به دروغ و تزوير در سازمان را نيز در همين میديد. افسوس و صد افسوس، رهبری مجاهدين نخواست و يا نتوانست با مرور اين «گزارش» بازنگری در خود و مسيری که در ۳۳ سال گذشته پيموده داشته باشد.
در «گزارش ۹۲» در برابر رهبری مجاهدين و «شورای ملی مقاومت»اش، پرسشهايی درميان گذاشته شد که تاکنون بیجواب ماندهاند. چرايیاش را در فصلهای پسينتر، همراه با اسناد و نمونهها بازخواهيد يافت.
***
«گزارش ۹۲» و «گزارش ۹۳» محصول بسته بودن راه هرنوع نقد و بررسی چالشگرانه و کارشناسانه در داخل مناسبات مجاهدين است.
«گزارش ۹۲» و «گزارش ۹۳» میکوشند توضيح دهند هر سازمان سياسی-مذهبی و هر سازمان سياسی-ايدئولوژيک که بر رهبری فردی و خداگونه استوار است و کيش شخصيت را پر و بال میدهد، سرانجامی جز فرو رفتن در مرداب تماميتخواهی نخواهد داشت و هر کسی که در چنين روابطی قرار گيرد، به مرور از هرگونه فرديت و استقلالی تهی گشته و بیآنکه خود خواسته باشد و يا بداند، آجر ديواری خواهد شد که راه آزادی و انديشيدن و رشد و شکوفايی را هم بر خودش و هم بر ديگران و جامعه میبندد.
«گزارش ۹۲» و «گزارش ۹۳» در واقع کوششی برای واکاوی و تحليل زندان انديشه و کردار و منش استبدادی است؛ کوشش برای رسيدن به فرهنگی است که از هرگونه مرادسازی و مريدپروری و بتسازی و بندگی برکنار است؛ فرهنگی که در آن، هر فرد، از آنجايی که پيش از هرچيز و نخست، خود را در برابر گفتار و رفتار و کردارش مسئول و پاسخگو میداند، پس هر کسی را نيز، در هر رده و جايگاهی، میتواند به پرسش گيرد و از او درخواست پاسخگويی کند.
اين دو «گزارش»، پيش از هرچيز، بازشناسی توتاليتاريسم و تماميتخواهی و نمود عملی آن است؛ اين که اين سيستم چگونه و برپايهی چه مکانيسمهايی برساخته میشود و در چه فرآمدی و چگونه انسان را به بنده و مريد و روبات دگرگون میسازد؛ چگونه فرديت و استقلال و انديشيدن و پرسشگری را تا مسخشدگی کامل، از فرد میگيرد و او را به درجهای از شيئشدگی میرساند که بتواند به فرمان و خواست رهبر، هر زمان که اراده کرد، با وجدانی آسوده و با افتخار دست به هر دروغ و جنايتی بزند و در اين سرسپردگی کامل، حتا از قربانی کردن نزديکترين کسان خود نيز ابايی نداشته باشد و لحظهای بر کارش درنگ نکند.
اين دو «گزارش» ضمن آن که روند تقليل انسانها به مصاديقی از شعارهای ايدئولوژيک را تشريح میکنند، میکوشند نمونهی ايرانی و شيعی آنچه را که کولاکوفسکی، هانا آرنت، مانس اشپربر، ميلوش کوندرا، ويلهم رايش، ژيژک، و ... طی پژوهشهای گسترده و عميق خود از منظر روانشناسی و جامعهشناسی، دربارهی ساختار احزاب، سازمانها و حکومتهای تماميتخواه (توتاليتر) و نيز روند و چگونگی پيداش ديکتاتورها و پيشوايان مستبد، روايت کردهاند به دست دهد.
از سوی ديگر، اين دو «گزارش»، گونهای از خودکاوی و نگريستن به خود است. بازنگری و کنکاش در سيستمی است که ما اعضا و هواداران مجاهدين را وادار میکرد تا سالها، مريد شدن خود را نبينيم و يا با هزار و يک توجيه و بهانه، پيوسته و بسادگی، چشم بر واقعيتها بسته و در آن خودفريبی بزرگ شرکت داشته باشيم و فراموش کنيم که پيوستنمان به سازمان، برای چه و با چه هدفی بوده است. آنچه که ما در پیاش بوديم و برای تحققاش مبارزه میکرديم، و نسل برآمده از انقلاب ضدسلطنتی برای تحقق آن از هفت دريا خون و شکنجه گذشت، رهايی انسان از بند هرگونه سرسپردگی و اسارت بود؛ براندازی رژيم و برپايی جامعهای دموکراتيک و آزاد و عدالتگستر بود، نه فرو افتادن در گنداب «انقلاب ايدئولوژيک نوين»ی که رهبر عقيدتیاش همه را مريد و مطيع و حلشده در خود میخواست و به کمتر از آن رضايت نمیداد.
***
آن کسانی که تلاش میکنند تا نتيجهی اين گزارشها و بيان واقعيتها و حقايق را «دامن زدن به پاسيفيسم و دلزدگی از مبارزه» نشان دهند، تنها به خود و مردم و آرزوهايشان جفا خواهند کرد. بعيد میدانم مدعيان مزبور بتوانند دستاوردهای «اکتيويسم» مورد نظرشان را که عمدتاً هدردادن خون و انرژی و سلب اعتماد عمومی بوده برشمارند. برخلاف ايشان، من هرگونه گزارش درست و منصفانه و مسئولانه از واقعيتها و حقايق را؛ هرگونه واکاوی گذشته و علتجويی شکستها و ناکامیها را در راستای رهايی، اميدواری بيشتر و شکوفايی و شادابی میدانم؛ رها شدن انرژیها و هرچه توانمندتر شدن برای شرکت در کارزاری سترگ که هدف والايش، برچيدن بساط حکومت مذهبی است و برپايی جامعهای دموکراتيک و مبتنی بر حقوق بشر و آزادیهای فردی.
در برابر ياوهگويیها و دشنامها و اتهامهای زشت و تکراری رهبری مجاهدين که در اين يک سال منتشر کردهاند، هيچگاه از خود دفاع نکردم. زندگی شخصی و نيز فعاليتهای اجتماعی و سياسی من مشخص و روشن است و همهی نوشتهها و مصاحبههايم در اينترنت در دسترس است؛ بهويژه آمار و موضوع نوشتهها و مصاحبههايم از زمان انتشار «گزارش ۹۲» به بعد، نشان میدهد که در چه راستايی تلاش کرده و میکنم. هرکسی خواست، به سادگی میتواند با جستجو در اينترنت آنها را پیگيری کرده و با دروغها و تهمتها و ادعاهای رهبری مجاهدين سنجيده و داوری کند. اما، در برابر افکار عمومی و رسانههای مستقل، اگر پرسشی داشته باشند، به ويژه در رابطه با مسائل مطرح شده در «گزارش ۹۲» و پیآمدهای آن در يک سال گذشته، هر لحظه که بخواهند، به حتم و با کمال ميل پاسخگو بوده، هستم و خواهم بود. و در «گزارش ۹۲» هم به روشنی مطرح کردم که در هرجمعی و هرکجا که مجاهدين اعلام کنند حاضر به گفتگو و بحث و مناظره پيرامون مسائل مطرح شده در «گزارش ۹۲» هستم.
اين گزارش، نگاهی است به واکنشها و برخوردهای رهبری مجاهدين و مريدان حل شده در وی، در برابر «گزارش ۹۲» و تحولاتی که در طول يک سال گذشته از سر گذرانده.
در اين نگاه، به واکاوی و بررسی فرهنگ و رفتار رهبری مجاهدين، به مثابه يک جريان تماميتخواه و ارتجاعی، پرداخته و با ارائهی نمونهها و سندها، خواهم کوشيد، تا آنجايی که در توانم هست، چرايیهايش را توضيح دهم. و با بيانی ساده و با ارائهی نمونههايی چند نشان دهم سازمانی که در زمانهايی دور، ادعای مترقی بودن و پيشتاز بودن داشت، تا چه اندازه در ورطهی انحطاط فرهنگی و اخلاقی فرو رفته و سقف دروغگويی و توطئهسازی را تا کجا بالا برده است.
* به دلیل طولانی بودن گزارش [
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر