گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی(۷)
نهایتِ تراژدی کُمدی است
انقلاب ایدئولوژیک
نهایتِ تراژدی کُمدی است
انقلاب ایدئولوژیک
عَسَلپوشان سرکهفروش که حرمت کلمات را میشکنند، همچنین کسانیکه در برخورد با مخالف خویش، پا روی انصاف و واقعبینی میگذارند و به بیمروّتی میافتند، مَحرم این گفت و شنود نیستند.
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
گوی و میدان آمادهاست. آماده برای همه کسانی که خود کاری نمیکنند اما وقتی دیگران کاری کنند، آزرده میشوند.
اگر رنج و تلاشی که در این محیط توفان زا و بی مروّت؛ برای ثبت یادمانها میشود از نظر شما بیمقدار و بد آهنگ است، خودتان آستینها را بالا زده و وارد گود شوید...
نسلهای آینده نمیبخشند کسانی را که هزار سخن در سینه داشتند و ترس و نفع و جهل، جُربزه را از آنان گرفت. پیش ستمگران لُنگ انداختند و فقط دلشان خوش بود که در خفا غُر و لُند میکنند.
خود قدم پیش بگذارید و این ساز را نه بد آهنگ؛ خوش آهنگ بنوازید.
گوی و میدان آماده است. بسمالله...
هین و هین ای راهرو بیگاه شد
آفتاب عمر سوی چاه شد
تا نمرده ست این چراغ با گهر
هین فتیلهاش ساز و روغن زودتر
هین مگو فردا که فرداها گذشت
تا بکلی نگذرد ایام کشت
یوسفا آمد رسن در زن دو دست
از رسن غافل مشو بیگه شده ست
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر