مسلحانه به نقاط مختلف پاریس که به کشته شدن بیش از صد و بیست نفر منجر شدند.
هراس/آرش بهمنی، روزنامه نگار
احتمالا بهترین توصیف از وضعیت امروز شهر پاریس تیتر یک کلمهای روزنامه ورزشی اکیپ در پسزمینهای تیره و تار است: "هراس".
هراس عمومی بر شهر سایه افکنده و برای درک و حس آن شاید حتی نیازی نباشد که در شهر - که آخر هفته بسیار خلوتی را پشت سر میگذارد - قدم زد. در هر محله و حتی هر منزلی، این هراس عمومی قابل مشاهده است. به خصوص از این بابت که بسیاری یکی از آشنایانشان - با حداکثر دو یا سه واسطه - درگیر این حادثه بوده: جمع بسیار زیادی در استادیوم بودند (هشتاد هزار نفر)، و دهها نفر در رستوران، بار و اطراف محل کنسرت.
دستورات دولت و نیروهای امنیتی نیز این هراس عمومی را شدت بخشیده است: تا پنجشنبه هرگونه تجمع و تظاهرات ممنوع است، مدارس، دانشگاهها، موزهها و بسیاری از مکانهای عمومی - نظیر برج ایفل - تعطیل شدهاند. برخلاف حادثه قبلی - حمله به دفتر نشریه شارلی ابدو - اینبار خبری از تظاهرات و همبستگی عمومی نیست. بعضی از ساکنان پاریس در شبکههای اجتماعی از مشاهداتشان در خیابانها نوشتهاند. خیابانهایی که به نظر همه آنها "خیلی خلوت" است. در مغازههایی که امروز باز هستند هم بحث حملههای دیشب و پیگیری جدیدترین خبرها، موضوع اول صحبتهاست.
در شبکههای اجتماعی اما اوضاع کمی متفاوتتر است. شب گذشته در توییتر بعضی از ساکنان پاریس با هشتگی، از افرادی که در خیابان مانده بودند (به دلیل بسته بودن خیابانها و تعطیلی بعضی از خطهای مترو) دعوت میکردند که برای استراحت به خانه آنها بروند. امروز نیز هشتگی درست شده برای حملونقل افراد و مسافران در مسیرهای درون شهری یا رفتوآمد به حومه پاریس و در بعضی موارد شهرهای دورتر.
بحث پیرامون مهاجمان و به خصوص در اینباره که آیا مسئولیت این حملهها متوجه دین اسلام و مسلمانان است یا خیر نیز در توییتر داغ است. حداقل تا دیشب تعداد افرادی که معتقد بودند این حملهها کار "ترویست"ها است و نه "مسلمانان"، بیشتر از موافقان این عقیده بود.
آسمان سیاهپوش پاریس/ شاهرخ حیدرنیا، کاریکاتوریست
مردم فرانسه صبح روز تعطیلى را با شوک حادثه دیروز بعد از ظهر شروع کردند. بسیارى از خانواده هاى افرادى که در نواحى خطر بودند شب گذشته را به دنبال اعضاى خانواده خود و آشنایانشان در در مقابل بیمارستان ها و در خیابانها گذراندند. مردم فرانسه شوکه هستند و ریتم تند عبور و مرور در پایتخت کند شده و از امروز صبح در جاى جاى شهر بخصوص در محل هاى حادثه و بخصوص در میدان ریپابلیک پاریس، مردم با تقدیم دسته هاى گل و شمعى روشن یاد قربانیان را زنده مى دارند، کمتر کافه و رستورانى باز است و آنهایى هم که باز هستند مشتری کمی دارند.
پلیس و نیروهاى نظامى اکثر ورودى و خروجى هاى محلهاى حادثه در پاریس ده و یازده را تحت محافظت و نظارت شدید امنیتى دارند و کمى آنطرف تر صحنه اشک ها و به آغوش کشیدن هاى خانواده و دوستان قربانیان را مى توان دید. این دومین حادثه تر وریستى در کمتر از ده ماه گذشته و در این منطقه از پاریس است و بى شک یکى از تلخ ترین خاطرات درتاریخ معاصر فرانسه.
در هنگام حادثه من در مکانى تفریحى بودم که براى چند لحظه متوجه همهمه اطرافیانم شدم هرکس به سمتى مى رفت و با تماسى تلفنى از حال دوستان و آشنایانش سراغى میگرفت و ظرف چند دقیقه، تقریبا کمتر فردى را در اطرافم می دیدم. با سرعت به خانه برگشتم و با دیدن اخبار کم کم متوجه عمق فاجعه شدم. شب گذشته آسمان، سیاهپوش پاریسی ها بود .
حمله به شادی و زندگی /سوده راد، فعال حقوق زنان
تروریستها در ماه ژانویه به محل روزنامه شارلی ابدو، هدف مشخصی داشتند: حمله به طنزپردازانی که تفکر و آثارشان «توهینآمیز به پیامبر اسلام » تلقی شده بود و حامیان اسرائیل. این هدف آشکار و انتخاب استراتژیک اهداف، موجب بالاگرفتن بحثها و گفتگوها و حتی جدل حول این سوال شد که «آزادی بیان چیست و مرز آن کجاست؟»
اما پاریس، غیر از مهد «فلسفه آزادی» و «بیانیه حقوق بشر» یک موزه بزرگ تاریخی هم هست و شبی نیست که در گوشه یا گوشههایی در این شهر تأتر و کنسرت و شبنشینی برگزار نشود. محصولات فرهنگی در دسترس عموم هستند و فرهنگ «کافهنشینی» و نشستن در بالکن رستورانها و کافهها را میتوان در همه عکسها، شعرها، آوازها و فیلمها و حتی کوچه پسکوچههای این شهر دید.
دیروز در یکی از این جمعهشبها، استادیومی که میزبان بازی «دوستانه» آلمان و فرانسه بوده، سالن تأتر و کنسرت باتاکلان - که سالنی قدیمی و تاریخی است- و رستورانها و کافههای منطقه همیشه زنده یازدهم پاریس، هدف تروریستها قرار گرفتند تا کنتراست آرامش و امنیت و شادی، در تضاد با ترس و وحشت و مرگ به خوبی خود را نشان دهد.
آنچه که این بار تلخی و البته حس ناامنی را چندبرابر میکند، حمله به دل شادی و زندگی روزمره پاریس است و یادآوری این واقعیت تلختر که هیچ جایی امن نیست، مگر وقتی که تروریستها بخواهند. هنوز نگاهها غرق در حیرت و بهت است و هرچند فضای شهر به طرز غریبی ساکت است، کسی از ترس نمیگوید.
تنها ده ماه بعد از حمله به دفتر مجله فکاهی شارلیابدو و برای اولین بار طی یک عملیات انتحاری در پاریس، تروریسم بیش از ۱۲۷ قربانی گرفته است و همچنان هم به تعداد زخمیها افزوده میشود. آنها که جان دادهاند یا در آن منطقه بودهاند، همسایهها، دوستان و آشنایان ما بوده اند، یا غریبههایی که شاید همین دیروز کنار هم در مترو نشستهایم و تیتر روزنامههایی را مرور میکردیم که دیروز اخبار سوریه و لبنان و عراق و امروز خبر از «وحشت» و «قتل عام» و «جنگ در پاریس» میدادند.
شاید آثاری که این حملات بر زندگی روزمره و سیاستهای خرد و کلان داخلی و خارجی، فرهنگی و اجتماعی فرانسه میگذارد با آنچه در ژانویه امسال، یا در حمله نافرجام در قطار تالیس شاهد بودیم، قابل مقایسه نباشد، اما آنچه روشن است، این است که پاریس، دیر یا زود، شور و شادی زندگی را باز پس خواهد گرفت. این بار با کولهباری از درد مشترک زخم خوردگی یک شهر در سرزندهترین ساعات هفته. این بار دیگر مساله «شارلی» بودن یا نبودن نیست، که حرف، حرف «پاریس» است و اتحاد، نترسیدن و باز پس گرفتن شهر از بنیادگرایی که زیر پوست شهر میخزد.
محسن فرشیدی/ فعال حقوق برابر
پاریس مهد اندیشههای نو و کافه نشینی یک سنت و فرهنگ قدیمی این شهر است، بسیاری از این اندیشهها و سبکهای نو ادبی و هنری در همین شب نشینیهای کافهها شکل گرفته اند. در همین کوچهها فرهنگ کافه نشینی شبانه، تئاترهای معتبر بیشمار، موزههای کمنظیر، کنسرتهای موسیقی و برنامههای هنری از عناصر جدایی ناپذیر این شهر، به خصوص در جمعه و شنبه شبهاست.
کافهها پر میشوند از هزاران هزار ساکن شهر که گاه برای پیدا کردن یک صندلی خالی باید چندین کوچه را بالا و پایین کرد. از طیفهای مختلف هنری و ادبی، گروههای چپ و راست سیاسی. برای همگیشان یک جایی در این شهر پیدا میشود. جایی که پاتوق و محل امن اندیشهها باشد. برخلاف عموم حملات تروریستی در بسیاری از شهرها که در خیابانها صورت میگیرد.
در پاریس عموما در کافه، رستوران، سالن موسیقی و دفتر مجلات و روزنامهها این حملات صورت میگیرد. اگر پاریس برای بسیاری از مردم جهان در برج ایفل و موزه لوورش خلاصه شود، برای پاریسی ها در کافهها و رستورانهایش. موضوعی که گروههای مهاجم آن را به خوبی میدانند. حمله انتحاری به قلب اروپا، قبل از کشتار انسانهای بیگناه یک معنی جامعتری نیز دارد، پاریس را که بزنی، فقط ساکنین یک شهر را در بهت و اندوه و ترس نبردهای، نماد آزادی و اندیشه را زدهای.
طعم جنگ در پاریس/ آیدا قجر، روزنامه نگار
همهچیز برای مردم پاریس که اولین شب تعطیلات آخر هفته را مثل همیشه شروع کرده بودند ناگهانی تغییر کرد. عدهای پای تلویزیون فوتبال فرانسه و آلمان را میدیدند٬ عدهای دیگر آخر هفته به تئاتر٬ کنسرت و سینما رفته بودند. بسیاری هم طبق معمول از کار برگشته بودند تا با یک نوشیدنی در کافهها٬ آخر هفته خود را شروع کنند. اما در یک لحظه امنیت اجتماعی از بین رفت. تمام آنچه در اخبار شنیده میشد و از منطقه و خاورمیانه خبر میآورد؛ به نزدیکی تکتک پاریسیها رسید. هرکسی که در پاریس زندگی میکند خبر گرفت که فلان دوستش در آن بار٬ کنسرت یا استادیوم بوده٬ یا احتمال میرفته که در آن نزدیکی باشد.
جو ترس٬ وحشت عمومی همهجا حس شد. همان حسی که خاورمیانه سالهاست با آن زندگی میکند. چند ساعت بعد از حملهها خبر رسید که کنسرتها یک به یک لغو میشوند. مردم هم تفریحهای خود را تا اطلاع ثانوی لغو کردند. دیشب بسیاری از بچهها تا صبح در رختخواب پدر و مادر خود خوابیدند و عموم جامعه در خانههای خود ماندند. هدف قرار دادن تفریحات عمومی به معنای از بین رفتن امنیت اجتماعی است. ترس بچههای کوچکتر و بغض نوجوانان را میتوان در شمعهایی که در شهر پراکنده شده مشاهده کرد. شبکههای اجتماعی با ایجاد هشتگهایی همدردی جمع میکنند و عدهای به دنبال گمشدههای خود هستند.
در این میان برخی هم از لزوم تعطیلی مدارس تا ایجاد امنیت کامل صحبت میکنند. اگرچه صبح امروز فرانسوا اولاند٬ رییسجمهور فرانسه اعلام جنگ کرد اما این نبرد مدتهاست که آغاز شده. از قبل در مرزهایی دیگر آغاز شده بود و مرگ و آوارگی به دنبال داشت. امروز هم بحث از بستن مرزها در میان آمده بدون آنکه اشارهای به میلیونها بیخانمان شود. حال دامنهی این جنگ به اروپای امن رسیده و پاریسی را که مقصد بسیاری از پناهجویان بود ناامن کرده. میتوان احتمال داد که هدف این حملهها آوردن جنگ به زندگی روزمره مردم است تا بلکه فشار اذهان عمومی مانع حضور نظامی فرانسه در مقابله با داعش شود. فاصله چندانی میان کشتار شارلی ابدو تا حملات شب گذشته پاریس نیست تا فراموشی و روزمرگی وارد زندگی مردم پاریس شده باشد.
شکاف مرکز و پیرامون شهر/ علی مهتدی، روزنامه نگار
صبح روز بعد از حادثه، شهر در سکوت مهیبی فرو رفته و رفت و آمد در سطح شهر به قدری محدود است که به نظر میرسد بیشتر شهروندان ترجیح دادهاند در خانههایشان مانده و اخبار را از تلویزیون پیگیری کنند. با فرا رسیدن عصر، اما رفت و آمدها بیشتر شده. مردم در جلوی بیمارستانها و مراکز پزشکی صف کشیدهاند تا خون اهدا کنند.
تجربه حوادث اینچنینی به خصوص شرایطی که بعد از حوادث شارلی ابدو در ژانویه گذشته در پاریس رخ داد، نشان میدهد که شوک وارد شده به جامعه در ابتدا نوعی احساس همبستگی بین مردم در مقابل رفتارهای تروریستی ایجاد میکند، اما رفته رفته ترس و تردیدها جای آن حس همبستگی اولیه را میگیرد.
در حادثه شارلی ابدو، با وجود اینکه سیاستمداران فرانسوی تلاش داشتند تا از ایجاد موج اسلامهراسی بکاهند، ولی حملات زیادی به مسجدهای مسلمانان به خصوص در مناطق حاشیهای پاریس صورت گرفت.
از آن زمان تاکنون اتفاقی که در حومههای مهاجرنشین پاریس به چشم مشاهده میشود، حمله گاه و بیگاه نیروهای امنیتی به برخی مناطق برای دستگیری افراد مظنون است. این حملات نخستین تاثیری که بر افکار عمومی در حاشیه پاریس گذاشته، احساس جدایی بیشتر از مرکز و مرکزنشینان و دوگانگی فرهنگی بیشتر است.
این شکاف مرکز و پیرامون که به خصوص در شهری مثل پاریس تبدیل به یک معضل فرهنگی عمیق شده، سالهاست که مورد بررسی جامعهشناسان و منتقدان است. بیشترین تعداد افراد خارجی به به سوریه و عراق سفر کرده و به عضویت داعش درآمدهاند، افرادی با تابعیت فرانسوی هستند. شاید همین واقعیت در کنار هشدارهایی که نسبت به جدایی بیش از حد پاریسنشینان از همسایگان حاشیهای خود هر از چند گاهی داده میشود باعث شده تا شهرداری پاریس از چندی قبل ایده ادغام حاشیه پاریس در این شهر را جدیتر گرفته و تاکید کند که تا سال ۲۰۱۸ قرار است با گسترش شهر و شبکه نقل و انتقالات، عملا اثری از حاشیهنشینی باقی نماند و «پاریس بزرگ» بستر مناسبتری برای رفع این معضل فرهنگی جدی در پایتخت فرانسه فراهم کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر