۱۳۹۴ آبان ۱۳, چهارشنبه

بهروز سورن: همبستگی به شرط چاقو!


دنیای فرقه گرایان با دنیای دیگران بسیارمتفاوت است. دنیایی محدود و حقیر است. شاقول ارزیابی های سیاسی آنها بر تمایلات سازمانی شان استوار شده و فرود آمده است. از تحولات سیاسی پرشتاب لحظه ای و روزانه بشدت بیزارند زیرا نه توان همراه شدن و کنش و واکنش سیاسی با این تحولات را دارند و نه میخواهند که آرامش سازمانی آنها بر هم ریزد و دچار تلاطم شود. هم از اینرو و هر از گاهی اعلامیه ای, اطلاعیه ای و بیانیه ای رو به جامعه چپ روشنفکری منتشر می کنند و می گویند که: ما هنوز هستیم!
..................................
جداسری فرقه گرایان از چپ مارکسیستی– بخش سوم
واقعیت را میبایستی به عریان ترین و شفاف ترین نحوی بیان کرد تا بیشتر قابل رویت باشد, تجلی کند و ملکه ذهن شود. مگر نه اینکه مارکسیسم از درون پیچیده ترین مناسبات اقتصادی سرمایه داری راز و رمز ها را افشا و برملا کرد ومگر نه آنکه قوانین زمینی آن مناسبات را در معرض دید روشنفکران متعهد و رنجبران گذاشت؟ پس کدام انگیزه ها و منافع بسیاری از فعالین چپ سازمانی را وادار به سکوت در برابر فرقه گرائی مخرب میکند و چرا این طیف هنوز با این تفکر و اندیشه همراه است؟
واقعیت این است که امروزه هر کس پرچم سرخ و باز هم سرخ تر بدست گرفت ضرورتا چپ نیست. هر که در مراسم روز جهانی کارگر دیده شد مدافع طبقه کارگر نیست. برای چپ به معنای دفاع از طبقه کارگر در برابر نظم سرمایه داری بایستی از خواستگاه و منافع آنی و آتی کارگران بمثابه یک طبقه حرکت کرد. می بایستی از مسیر رهائی کارگران در همه جای دنیا که همانا همبستگی کارگری است گذر کرد.
چپ اساسا به این دلیل بدنیا آمده است که ضمن افشا مناسبات غیرعادلانه موجود از موجودیت و حقوق کارگران دفاع کند. به این دلیل متولد شده است که حق زندگی برای تولیدکنندگان سرمایه و هستی را بشناساند. در نظر مارکسیست ها آنطور که مطلع هستم, پدیده های اجتماعی مقولاتی طبقاتی اند. فرقه گرائی در طیف چپ نیز مقوله ای طبقاتی است. منافع مشترک طیف هایی از روشنفکران خرده بورژوا و بخش ناچیزی که مدعی دفاع از سوسیالیسم هستند. آن بخش که به منافع و مطالبات کل طبقه کارگر بی اعتناست. بنابر این فرقه گرایان نمیتوانند در زمره اردوی کارگران و مدافع راستین آنها باشند. هم از اینرو هر نوع همگرایی و مشارکت با این طیف در دراز مدت در برابر منافع کارگران است.
فرقه گرایان هر چقدر و هر اندازه که خود را چپ بنامند و رنگشان را سرخ تر بکنند اما از آنجا که منافع سازمانی  و تمایلات خرده بورژوایی خود و طیف خود و نه منافع کارگران را در اولویت های خود قرار میدهند, چپ به معنای مارکسیستی آن نیستند. مارکسیسم به معنای علمی آن مدافع ایجاد تشکیلات است اما آن تشکیلاتی که تاکتیک ها و استراتژی مبارزات کارگری را در برابر خود قرار میدهد. گفته شد که چپ آنست که خود را در زمره چپ میداند. این گفته بغایت انحرافی است. در معانی کلاسیک چپ نیروئی است که دفاع از منافع کارگران را در راس اولویت های خود قرار میدهد. از آن دفاع میکند و درپی یافتن راهکارهای همبستگی در میان بلازدگان جامعه سرمایه داری است.
فرقه گرایان برای همگرایی سازمانی درونی خود سناریو مشترک طرح می ریزند. مجموعه ای بسته و مرموز میبایستی بنظر آیند که تابع قوانین و قوائد خودیافته و وخودویژه درونی هستند و آن را بجای سازمان مارکسیستی معرفی می کنند. اساسنامه ای صوری علنی می کنند و اینکه چه کسی و چه نهادی از افکار عمومی و کارگری ناظر بر اصول و مواد خوش تراش و خوشنویسی شده آن اساسنامه هستند معلوم نیست. اسم رمز آن هم مخفی کاری است. تاریخچه ای هم آویزان تشکل خود می کنند و همه پدیده ها را با آن تاریخچه کوچک تحلیل و توضیح می دهند. این تاریخچه زندگی مبارزاتی و قهرمانانه پیشینه گان همان سازمان است که شاید اصلا در چارچوب های کنونی این تشکل ها نمی گنجیدند و به خواب هم نمی دیدند که میراث آنها امروزه چنین جلوه می کند.
حقیقت این است که سطح آگاهی کارگران کشورمان بالا نیست. این طبقه بشدت پراکنده و غیر متمرکز است. پیشینه مبارزاتی کارگران ایران بندرت شاهد نقاط اوج و گسترش خود بوده است. تشکلیابی هنوز و بدلائل بسیار یک معضل دوردست است. طبقه کارگر ایران هنوز با منافع خود که بلحاظ سمبلیک جشن روز اول ماه مه و همبستگی است آشنائی و تعلق ندارد. بقوت میتوان گفت که آنها روز جهانی کارگران را نمی شناسند. هر سال این روز فرا میرسد و جز تجمعات فعالین کارگری نمود دیگری ندارد و جمهوری اسلامی از فرا رسیدن این روز نگرانی ندارد. زیرا واقف است که مقوله ای همانند همبستگی کارگری با مولفه های موجود در میان کارگران و مدافعان آناها از جمله چپ سازمانی موجودیت مادی ندارد.
 از سوی دیگر نظام هار سرمایه داری در ایران و در جهت ایجاد تفرقه بیشتر و آگاهی ستیزی تمامی تلاشهای خود را می کند و از همه امکانات حکومتی خود سود میجوید تا از دسترنج کارگران بیشتر و طولانی تر بدزدند. فرقه گرایان نیز بیکار نیستند و در مسیر همبستگی عمومی در دفاع از کارگران دست اندازی می کنند و مسیر سنگلاخی از شروط سازمانی خود ایجاد میکنند. تصور می کنند که مسیر سعادت بشریت و بویژه کارگران ایران از پستوی باصطلاح سازمان  آنان میگذرد.
در نظر آنها آنکه سازمان ندارد حق اظهار نظر و دخالت در امر ( بزرگان ) را هم ندارد! هم از اینرو خود موجب تجزیه چپ در ایران شده اند. طیف چپ منفرد را متولد کرده اند. چپ منفردی که در ظرفی غیر سازمانی بیشترین تلاش را برای نیل به همبستگی انجام داده و میدهد. اما یک چیز قطعی است که تداوم پدیده فرقه گرائی سازمانی نه نتیجه اختلافات نظری و تئوریک عمیق و از این داستان هاست بلکه عدم پیوند ارگانیک این سازمانها با طبقه کارگر کشورمان است. کارگرانی که همبستگی عمومی برای آنها از نان شب شان ضروری تر است.
.تبلیغ غیر متعارف سازمان, گریز از همگرایی و همبستگی عمومی, مطالبه حق وتو در نشست های مشترک و... جایگزین دفاع از منافع آنی و استراتژیک کارگران کشورمان می شود. روند تجزیه چپ سازمانی و ریزش فعالین آن و علت وجودی طیف وسیع فعالین منفرد سیاسی چپ و کارگری ادامه نقش تخریبی همین فرقه گرائی است. همبستگی حتی در میان طیف چپ و برای دفاع از کارگران دربند و یا قتل و اعدام آن ها در زندان  برای این طیف مشروط به ماهها بحث فرسایشی و فشرده است .
واقعیت را چنین تعریف کنیم که مابازاء چپ در ایران اعتراضات کارگری و حرکات بی شکل دانشجوئی و از جان گذشتگی های فعالان پیشرو کارگران است. حقیقت چپ در خارج از کشور نیز بزحمت قابل تعریف است. اینکه چپ چیست و چه مختصاتی دارد؟ جایگاه سازمان کجاست؟ ابزار است یا مقصود؟ بر کدام مکانیسم ها تکیه میدهد؟ و..
دنیای فرقه گرایان با دنیای دیگران بسیارمتفاوت است. دنیایی محدود و حقیر است. شاقول ارزیابی های سیاسی آنها بر تمایلات سازمانی شان استوار شده و فرود آمده است. از تحولات سیاسی پرشتاب لحظه ای و روزانه بشدت بیزارند زیرا نه توان همراه شدن و کنش و واکنش سیاسی با این تحولات را دارند و نه میخواهند که آرامش سازمانی آنها بر هم ریزد و دچار تلاطم شود. هم از اینرو و هر از گاهی اعلامیه ای, اطلاعیه ای و بیانیه ای رو به جامعه چپ روشنفکری منتشر می کنند و می گویند که: ما هنوز هستیم
.

یک نکته اینکه خوشبختانه در میان طیف بشدت اتمیزه شده چپ جوانه هایی از طرد و فاصله از این پدیده سخت جان و مخرب در اندک تشکل ها دیده می شود و اگر فرصتی ماند اشاره خواهم کرد.
بهروز سورن
3.11.2015

هیچ نظری موجود نیست: