۱۳۹۴ بهمن ۷, چهارشنبه


غارت کشورتحت پوشش الگوی ایرانی -اسلامی پیشرفت
کورش کبیر

مصاحبه امروزآخوندی بنام علی کشوری بعنوان کارشناس حوزه الگوی پیشرفت اسلامی-ایرانی  را با سایت امنیتی تنسیم وابسته به سپاه پاسداران تحت عنوان ” تراژدی تضاد برنامه ششم با الگوی ایرانی – اسلامی پیشرفت” بخوانید تا از راز انحلال سازمان برنامه و بودجه دردوران احمدی نژاد، امکان واهداف بازسازی این سازمان دردوره روحانی آگاه وآنرا با استراتژی اقتصادی ومالی خامنه ای برای غارت بیت المال ازطریق تراستهای اقتصادی و نهادهای فرهنگی زیرمجموعه خود نظیرستاداجرایی فرمان امام، بنیادمستضعفان، قرارگاه خاتم الانبیاء، بنیادتعاون سپاه و… یا حوزه های علمیه، شوراهای عالی دست ساخته، سازمان ارتباطات اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، دانشگاه امام صادق، جامعه المصطفی و.. زیرنظرخود مقایسه کنید تا بآسانی به نقشه راه انتقال سازمان یافته درآمدها، اموال و بودجه های دولتی به نهادهای زیرنظررهبری وبعبارت ساده “بزرگترین پولشویی تاریخ معاصرایران”  تحت پوشش پیشرفت و اعتلاء ارزشهای فرهنگی ودینی پی ببرید .
 
اما ماجرا ازکجاآغازشد؟
ازآنجاییکه خامنه ای درهیچیک ازتحولات اساسی سیاسی قبل وبعد ازانقلاب نقش موثری نداشته وباصطلاح ازمبارزان خوش نشین انقلاب بوده است با شروع دوره رهبری وی که با حمایت ولی نعمت وی یعنی هاشمی رفسنجانی ازاواسط سال 68 شکل گرفت بتدریج گرایش خود به دخالت درامور و پروسه های تصمیم گیریهای اجرایی وخروج ازخوش نشینی را نشان می داد.
فعالیتهای عمرانی هاشمی که تحت عنوان “دوره سازندگی” یا “توسعه کشورپس ازجنگ” شتاب جدیدی بخود گرفته بود و عدم شرکت خامنه ای درعمده این طرحها بتدریج باعث حسادت وایجاد عقده دررهبری ایران گردید بطوریکه خامنه ای بصورت مرحله ای اقدام به محدودکردن دایره اختیارات هاشمی وتقلید از روشهای وی ازطریق منصوبان خود دربخش های مختلف می نمود بعنوان مثل به استقراربرادرکوچک خودسیدحسن خامنه ای دروزارت نفت درمقابل برادرزاده هاشمی بنام علی می توان اشاره کرد که هردودرواقع چشمان رهبری ورییس جمهوروقت ورییس مجمع تشخیص بعدی دراین وزارتخانه حساس بودند والبته تعیین وزیرنفت همواره تاکنون نظیردیگروزرای کلیدی کابینه ( کشور، امورخارجه ،اطلاعات ومعاون رییس جمهور) تنها درسایه توافق با رهبری با رییس دولت وقت  بوده است
(لازم به توضیح است که هاشمی دردوره جنگ اقدامات اساسی نظیرپروژه موشکی، دانشگاه آزاد و متروی تهران را با توجه به مدل قراردادن دوره میرزا تقی خان امیرکبیرآغازکرده بود)
خامنه ای بدلیل تمایل هاشمی به همراهی با جامعه بین الملل برای بازگرداندن ایران به ریل طبیعی خود وتوسعه کشور که الزاماتی نظیر اجرای استانداردهای بین المللی را دربخش اقتصادی طلب می کرد (مواردی چون لزوم یکسان سازی ارز وخروج آن ازسیستم سه نرخی، حذف سوبسیدهای پنهان، ارائه آمارصحیح ودستکاری نشده درشاخص های اقتصادی و…موردتوصیه بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی) ذاتا از واژه “توسعه” که مبنای آن بر شفاف سازی اقتصادی واستفاده ازتعاریف استاندارد توسعه قراردارد وحشت پیدا کرده بود همانگونه که باشفاف سازی سیاسی نیزمخالفت صریح دارد لذا با غربی ومادی نامیدن شاخص های توسعه وتضاد آن با ارزشهای اسلامی اقدام به طرح یک پروژه بنام ” الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت” نمود تا بتواند درپناه تعاریف خودساخته اولا ناکامی های نظام تحت رهبری خود وواپسگرایی سیاسی واقتصادی کشور را توجیه نماید وثانیا باتعریف معیارهای جدید ضمن توجیه غارت سازمان یافته در8 سال حاکمیت یکدست دست به پروژه های جدیدی بزند که منافع شخصی خود وباند همراهش ونه کشور را تحت عنوان پیشرفت به خوردجامعه ایرانی بدهد.
لذا دردوم خردادماه 90 طی صدورحکمی ضمن اعلام تشکیل “مرکزاسلامی -ایرانی پیشرفت” بااهداف علمی- پژوهشی که به وضوح ارجحیت اهداف اسلامی را بر اهداف ملی ووطن پرستان نشان می داد وگماردن فردی بنام صادق واعظ زاده پسرخاله خود در راس آن عملا یک شورای عالی وفراقوه ای جدید را برنظام سیاسی کشورتحمیل کردند
درماده 3 اهداف مرکزفوق آمده است:
“طراحي وتدوين پيش نويس الگوي اسلامي ايراني پيشرفت به عنوان سند بالادستي حاكم برچشم­ اندازها، سياست هاي كلي وبرنامه هاي توسعه مبتني برمباني اصيل اسلامي ومنطبق برمقتضيات و ويژگي هاي فرهنگي، اقليمي وطبيعي ايران”
ملاحظه می کنید که درسال 90 یعنی دراوج مفاسدمالی دولت دست نشانده احمدی نژاد با درآمد 154 میلیارددلاری سالیانه رهبری ازطریق تاسیس یک مرکز با ده نفرکه عمدتا ازنظرمردم ناشناخته می باشند درصدد برمی آید که به طراحی و تدوین الگویی برای جامعه ایرانی دست زده ونهایتا با حکم حکومتی آنرا بعنوان یک “سندبالادستی حاکم برچشم اندازها وسیاستهای کلی وبرنامه های توسعه ای کشور” که ثمره میلیونها ساعت کارکارشناسی ودرگیری بخش اعظمی ازبخش های نظام می باشد دیکته نماید. لازمه چنین امری نابودکردن ساختارهای برنامه ریزی و نظام بودجه نویسی کشور از طریق انحلال سازمان برنامه وبودجه بعنوان یک مانع اساسی ودیگری نادیده گرفتن چشم اندازاقتصادی 20 ساله و خمیرکردن برنامه پنجم توسعه کشوراست. تنها درچنین شرایطی است که دیگرامکان رهگیری بیش از1400 میلیارد دلاردرآمدهای کشورناشی ازفروش نفت وگاز وفرآورده های آن، واگذاری وفروش سهام شرکتهای حاکمیتی وبزرگ به نهادهای زیرنظررهبری تحت عنوان خصوصی سازی واجرای اصل 44 قانون اساسی ونیزواگذاری قراردادهایی با بیش از20 میلیارددلار ارزش آنهم با ترک تشریفات مناقصه به نهادهای زیرنظررهبری فراهم می گردد و رابطه  “توسعه” هاشمی و”پیشرفت اسلامی -ایرانی” خامنه ای رابطه جن وبسم الله می گردد.
این مرکز تا بحال چندین نشست وباصطلاح کنفرانس داشته است وهربارتعدادی از اراذل واوباش مستقردرنهادهای فرهنگی وآموزشی واقتصادی با نوشتن مقالاتی که یا ازطریق پرداختهای کلان یا حمایت ازآنها درمناصب دولتی جبران می شود اقدام به معیارسازی وخنثی کردن اقدامات دولت و کارشناسان معتقد به توسعه ایران می نمایند ودربسیاری ازموارد نیزبااستفاده ازحکم حکومتی رهبری اقدام به جایگزینی طرحهای خود دربرنامه های کشوربااهداف خاص موردنظرباند حاکم می نمایند.
تا اینجای مطلب بنظرمی رسد کلیات ماجرا تضاد دو دیدگاه وخط مشی حاکم بر برنامه های کشور یعنی یکی تحت عنوان اصطلاحی برنامه “توسعه” محور که ازسوی هاشمی حمایت می شود ودیگری تحت عنوان اطلاقی برنامه ” پیشرفت اسلامی – ایرانی” مشخص گردیده است اما اکنون می خواهیم به دو دلیل نقبی عمیق تر به درون این دودیدگاه بزنیم اول اینکه آیا واقعا ودرذات خود این دو دیدگاه توسعه محوریا پیشرفت محورمی باشند یا صرفا درچارچوب “جنگ گرگها” برای چاپیدن منابع کشورازاین عناوین پوششی استفاده می کنند ودوم اینکه مصداق عینی این جنگ در زندگی روزمره مردم وبحران اقتصادی ایران برای درک ملموس این جنگ کدامین است وچه “مهندسی اقتصادی” یا “اقتصادسیاسی” را برای آینده ایران درنظردارد؟
 
ما درخصوص افکارهاشمی رفسنجانی که نماینده تفکرات دو گروه اعتدالی (راست میانه رو) واصلاح طلب (چپ میانه رو) دربخش اقتصادی می باشد چه درزمان جنگ وچه پس ازآن بدلیل آشکاربودن طرحهای وی خیلی مشکل نداریم چه به اهتمام ایشان دردوموردمشخص یعنی نگارش کتاب “امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار” درباره سیاست داخلی وخارجی و”سرگذشت فلسطین” درموردحمایت ازمظلومین که حتی مشمول کمکهای مالی دکترمحمدمصدق درقبل ازانقلاب گردید تا حدودی آشناهستیم دردوره جنگ نیزبسیاری ازطرحهای وی ازسوی یک یا هردوجناح حاکم برکشوردرآنزمان یا بدلیل دیدگاهی یا بدلیل شرایط ومحدودیت های ناشی ازجنگ وکاهش درآمدهای عمومی کشورومباحث مدیریتی اجرایی نظیر تاسیس دانشگاه آزاد، ادامه ساخت مترو، نیازایران به قدرت موشکی و… موردحمله قرارمی گرفت وبعد ازجنگ نیز با هدایت و تمرکزبرسرمایه گذاری هایی جهت ایجاد ارزش افزوده وجلوگیری ازخام فروشی نفت (نظیرارجحیت ساخت مجتمع های پتروشیمی برفروش نفت وگاز یا حتی ساخت پالایشگاه)، تلاش درجهت جذب منابع مالی خارجی بعنوان یکی از موتورهای اصلی اقتصاد پیشرفته وافزایش توان دفاع ملی یا تلاش وی جهت تشنج زدایی با جامعه بین المللی وهماهنگ کردن پلاتفرم های اقتصادی کشور با الگوی توسعه ای مشخص می باشد اما درخصوص دیدگاههای خامنه ای که عمدتا همراه با پنهانکاری بوده وتنها دردهه 1392-1382 شاهد بروز کامل آن بودیم لازم بود که این امر بدلیل تاثیرات شدید وخسارت بارآن موردبازشکافی قرارگیرد.
 
سیدعلی خامنه ای درقبل ازانقلاب بدلیل استقراردرمشهد تحت الشعاع شخصیتهایی چون آیت الله میلانی، آیت الله قمی و دیگران چهره چندان شناخته شده ای نبود وافکارسیاسی وی پیرامون شخصیت سیدقطب رهبرجنبش رادیکال اخوان المسلمین مصریا درواقع بعنوان تبلورمدل جدید ابن تیمیه ومحمدبن عبدالوهاب دردنیای اسلام دورمی زد “آینده در قلمرواسلام” و “ادعانامه علیه تمدن غرب” دوکتاب ازمجموعه کتابهای سیدقطب می باشند که توسط خامنه ای درقبل از انقلاب ترجمه وانتشاریافت وبخوبی ریشه فکری وی را که درمقابل هاشمی رفسنجانی می باشد نشان می دهد قرارگرفتن آنها درصف مقابل شاه بعنوان دشمن مشترک وپراکندگی برخی روحانیون وعدم ارتباط حزبی منظم بدلیل عقب ماندگی های تاریخی وتکنولوژیکی و نیزنظام سرکوبگرساواک عملا امکان همفکری این دو را قبل ازانقلاب فراهم نیاورده ضمن آنکه پیروزی انقلاب اسلامی ایران ونیازبه نظارت روحانیون وابسته به آیت الله خمینی برارکان وشرایط ویژه ایران نیز باردیگراین محرومیت را برخامنه ای وهاشمی تحمیل می کرد بطوریکه تنها فرصت نشستهای رهبران حزب دولتی جمهوری اسلامی بود که آنها را درکنارهم می نشاندوالبته حتی آنهم سرسلامت به منزل نبرد ونهایتا نیزبدلیل اختلافات درونی درحزب (تقریبا سه دیدگاه) وبا پیشنهاد سران حزب توسط آیت الله خمینی منحل گردید
 
دربخش اقتصادی خامنه ای ازهمان دوران جنگ  معتقد بود که دولت بجای تصدی گری باید زمام اموراقتصادی وازهمه مهمترزنجیره واردات وتوزیع کالا را بدست تجارمومن ومورد وثوق خود داده وآنرا اداره امورمردم توسط خودآنها واقتصاد آزاد می نامیدند امری که حتی درکشورهای با اقتصادکاپیتالیستی درزمان جنگ نیزامکان آن وجودنداشت تفکرفوق عملا به اردوکشی درهیات وزیران دوران جنگ انجامیده بود بطوریکه علیرغم وابستگی رییس جمهوری ونخست وزیربه حزب دولتی حاکم افرادی نظیرعلی اکبرولایتی، محمدغرضی، احمدتوکلی، اکبرپرورش، علیرضامرندی، محسن رفیق دوست ازتفکرات خامنه ای ودیگرانی چون بهزادنبوی، مسعودروغنی زنجانی، رضابانکی وتا حدودی محسن نوربخش ازتفکرات موسوی درخصوص کنترل دولت براقتصاد درزمان جنگ اعتقاد داشته وبا توجه به محدویت درآمدهای ارزی سپردن این گوشت لخت را به بازاریان همراه حاکمیت که دراعضای جمعیت موتلقه اسلامی یا انجمن اسلامی بازارنمود پیدامی کرد قبول نداشتند . درچنین شرایطی بدیهی بود که هاشمی حدفاصل این دودیدگاه بود که طی چندین سال درخطبه های نمازجمعه دیدگاههای خود را تحت عنوان “عدالت اجتماعی” مسلسل وار تبیین وتشریح می کرد.
 
اما درعرصه اجرایی نگاهی به دو دولت هاشمی درفاصله 72-68 وسپس 76-72 که اولی با گرایش به تفکرات موسوی ودومی با گرایش به تفکرات خامنه ای (البته با دیدگاهی تکنوکرات گونه ونه بازاری مآب محض) درواقع دوره گذار از اقتصاد دولتی ناشی ازانقلاب وملی شدن ها وجنگ 8 ساله به اقتصادی بازاما کنترل شده درمسیرزیرساخت سازی ونیز راه اندازی صنایع تبدیلی وخودکفایی درکالاهای مصرفی مورد نیازمردم بود دوره ای که شاید بتوان آنرا نسخه بسیار کوچکی ازپروستریکا(بازسازی اقتصادی) ایرانی پس ازانقلاب اسلامی نامید متاسفانه این دوره بدلیل نپرداختن همزمان توسعه سیاسی ورهاکردن سیاست خارجی دربخش انتصابی حاکمیت ورهبری عقیم باقی ماند پرونده قتلها وترورهای زنجیره ای درداخل وخارج که به خروج دیپلماتهای غربی ازکشورانجامید محصول دوره دوم ریاست جمهوری هاشمی وحاکمیت وزرای راستگرا درکابینه وی بود که عملا دستورات خود را ازبیت رهبری گرفته ولی عملکرد آنها ونهادهای امنیتی واطلاعاتی عملا بنام هاشمی ثبت می شد والبته دستاوردهاشمی دربهبود روابط با همسایگان وبالاخص عربستان بعنوان رهبری اکثریت سنی مذهب جهان اسلام علیرغم سابقه دشمنی اعراب با ایران دردوران 8 ساله جنگ ایران وعراق ازدستاوردهای آن دوران بود.
 
با آمدن خاتمی وشروع فصل اصلاحات بخش اقتصادی دولت تا حدودی ترمیم شد ودرخصوص توسعه وایجاد فضای سیاسی درداخل کشوروتشنج زدایی با جامعه بین الملل شاهد گشایش هایی بودیم اما خامنه ای با وحشت ازایجادشفافیت درعرصه سیاست داخلی وخارجی که امکان حذف کامل گروه همراه خود را می داد با گذشت حدود دوسال از روی کارآمدن اصلاح طلبان اینبارسرکوب گلاسنوست (فضای بازسیاسی) ایرانی را به کمک اهرمهای مختلف امنیتی، قضایی، رسانه ای و…آغازکرد وعملا دولت بظاهراصلاح طلب خاتمی که درپی شفاف سازی حاکمیت سیاسی کشوربود طی شش سال باقیمانده خود84-78 نتوانست آنطورکه باید دستاوردهای جدی برای کشوربه ارمغان بیاورد. ازمهترین اشکال این دوره ورود رسمی سپاه به عرصه سیاسی کشوربا اعلامیه امضاء شده توسط 24 تن ازفرماندهان خطاب به خاتمی وتهدید وی بود که تاکنون ادامه داشته وابعاد وسیع تری بخودگرفته است. 
 
درواقع با روی کارآوردن احمدی نژاددرسال 84 خامنه ای برای اولین بارپس ازپیروزی انقلاب توانست تمام ارکان نظام را درخدمت دیدگاههای منحط خود بکارگیرد دیدگاههای که همواره بدلیل دوگانگی درحاکمیت طی حدود 25 سال نتوانسته بود به آن دست یابد دراین دیدگاه اولا نظام سیاسی از جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی یا خلیفه گری تبدیل می شد ثانیا: کلیه ثروتها وسرمایه های ملی وحتی درآمدهای نفتی انفال محسوب ودراختیارحاکم یا رهبر قرارمی گرفت ثالثا: انتخابات واتکاء به آرای مردم درمشروعیت نظام جایگاهی نداشت ولی درحد زینت نظام درمقابل جامعه بین الملل باید به نمایش گذاشته شود رابعا:دولت نقشی درحد معاونت اداری ومجری فرامین صادره ازسوی رهبری خواهد داشت ونه بیشترخامسا: تولید ثروت وبهره مندی ازآن تنها باید دراختیاروفاداران به رهبری بعنوان ترجمان نظام سیاسی باشد ولاغیرسادسا: کلیه منافذی که دایره اختیارات رهبری را درمقابل اراده مردم محدودنماید باید بسته شود تا ملت درمقابل حاکم اسلامی کاملا مصلوب الاختیارباشدسابعا: منافع اسلام ودرواقع تشییع براساس برداشت رهبری ازآن برهمه چیزازجمله منافع ملی ایران اولویت وبرتری خواهدداشت.
مواردگفته شده فوق اصول 7 گانه ای بودند که احمدی نژاد وبعد ازآن حسن روحانی برای اجرای آن ازپستوی خانه خود ومجمع تشخیص مصلحت بیرون کشیده شدند ودر موقعیت دوم کشور پس ازرهبری قرارگرفتند دراین سالها تاکنون که نزدیک به 2000 میلیارددلار(دوتریلیون دلار) ازثروتهای عمومی کشوربه حوزه رهبری منتقل گردیده است  مجالس شورای اسلامی طی 3 دوره هفتم تا نهم که دردوره دهم نیزادامه خواهدیافت به طورانحصاری به اشغال حامیان ودرواقع جیره خواران رهبردرمی آید تا وی بتواند براهداف ناشناخته ومشکوک خود درویرانی ایران با مصوبات مجلس وتایید آن توسط شورای نگهبان پوشش قانونی بدهد کلیه مخالفان بیرون وداخل منظومه رژیم بطورکامل سرکوب وتحت نظروتعقیب دانم قرارخواهند گرفت(نظیرحبس وحصرسران جنبش سبزواصلاحات) واگردرمواردی رهبری مجبوربه نشان دادن انعطاف بدلیل تصلب کامل وبن بست درسیستم بدهد آنرا درچارچوب های ترسیم شده خودبه پیش خواهد برد نظیرمذاکرات اتمی برای دستیابی به درآمدهای نفتی ونقل وانتقالات بانکی ورهاکردن عوامل خود ازلیست تحریم های بین المللی یا انتخابات خرداد 92 ریاست جمهوری واحیای مجدد سازمان برنامه وبودجه وسازمان اموراستخدامی کشوری، بازکردن حتی اندک فضای سیاسی داخلی بالکل نقشی دربرنامه های رهبری نداشته که تبلورآنرا درحذف کامل آن بخش دربرنامه ششم توسعه شاهد هستیم ودربخش سیاست خارجی نیزتنها هدف پیشبرد اهداف ترسیم شده ازسوی ایشان حتی به قیمت زیرپانهادن کلیه توافقات وکنوانسیونهای بین المللی امضاء شده توسط دولت ایران وپذیرش خطرجنگ منطقه ای وناشی از دخالت درامورسایرکشورها می باشد
 
درزمینه های فرهنگی سیاست رهبری برتبلیغات ظاهری همراه با پول پاشی به حامیان خود بوده که دربرخی ازسالها هزینه ای بالغ بر10 میلیارددلاررا بطورمستقیم وغیرمستقیم بربودجه عمومی کشورتحمیل می کرد ودر دوره روحانی نیزاین امرادامه خواهد یافت مصدایق آن فراخوانی اخیرمحمدباقرنوبخت توسط رهبری ودادن تذکربه وی جهت افزایش بودجه فرهنگی دربرنامه ششم توسعه، استخدام چندین هزاربورسیه های جعلی برای کادرسازی وتبدیل پتانسیل سیاسی دانشگاههای کشوربه پتانسیلی حکومتی، وابسته کردن کامل حوزه های علمیه ومراجع شیعه به حاکمیت وبووجه دولتی، سازماندهی مداحان واراذل واوباشی که دربزنگاههای تاریخی ایران نظیر کودتای 28 مرداد بعنوان مریدان مراجع ودین و پیاده نظام کودتا روانه کف خیابانها می شوند و استفاده ازآنها برای پیشبردنقشه های خائنانه ای که خود رژیم امکان استفاده ازنیروی رسمی را ندارد نظیرحمله به سفارتخانه های خارجی وتهدید دیپلماتها، لغوکنسرت ها وبرخورد با هنرمندان مستقل، هدایت تظاهرات حکومتی تحت عنوان گروههای خودجوش و… والبته همه تحت عنوان فعالیت های فرهنگی بااستفاده ازبی فرهنگ ترین وپست ترین عناصردرجامعه ایرانی واسلامی با حمایت ازبالا شکل می گیرد
اما درحوزه اقتصاد توزیع فقرملی وازبین بردن طبقه متوسط بعنوان قشرطالب آزادی های اساسی ازاهداف اولیه رهبری درنظام اسلامی می باشد بخش اندکی ازاین طبقه با سرسپردگی آگاهانه به حاکمیت به همدستی با وی دراین جنایت بزرگ می پیوندد وبخش اعظم آن به قشرفقیرجامعه پیوسته که ارتش سرکوب نظام موردنظررهبری ازمیان آنها برمی خیزد  تا برای سیرکردن شکم خود بروی هموطنان خود تیغ بکشند. گروههای اقتصادی وتراست های مالی بزرگ وابسته به نهاد رهبری که هریک سرمایه ای بالغ برچندصدمیلیارددلاررا دارا می باشند عملا شاهرگهای اقتصادایران وصنایع بالادستی آنرا درکلیه حوزه ها ازانرژی گرفته تا مخابرات، حمل ونقل، صنایع سنگین، امورمسکن، پزشکی ودارویی، رسانه و.. نظیرسایرامورسیاسی وفرهنگی دردست داشته وبخش خصوصی واقعی که انجام نهایی کاربرعهده آنهاست درست شبیه همان اقشاری که ازطبقه متوسط  به طبقه فقیرجامعه پیوسته اند صرفا برای سیرکردن شکم خود طوق بندگی را بعنوان پیمانکارکوچک قراردادها وپیمانکاران بزرگ وعمومی که درواقع مدیریت دلالی وسوداگرانه زیرنظرمافیای اقتصادی رهبری می باشند به گردن می اندازند ونهایتا ایران تبدیل به کشوری نظیرکره شمالی بدون تحریم های اقتصادی کلان اما موضعی ومنزوی درداخل وخارج خواهد شد.
 
درخاتمه این بحث برای درک ملموس موارد ذکرشده توجه مخاطبین را به دو مصاحبه یکی مصاحبه روزنامه شرق با علی اشرف افخمی مدیر گروه یا هولدینگ توسعه اقتصادی تدبیرزیرنظرستاداجرایی فرمان امام ازتراستهای اقتصادی زیرنظررهبری بتاریخ  27 فروردین 92 ودیگری مصاحبه خبرگزاری امنیتی تنسیم با حجت الاسلام علی کشوری ازفعالین مرتبط با مرکزاسلامی ایرانی پیشرفت به تاریخ 5 بهمن 94 جلب می کند تا بعینه مشاهده گردد که همان رهبری که درعیان واژه ” توسعه ” را دشمن تفکرخود وانمود ودرمقابل آن ” پیشرفت اسلامی – ایرانی” را تبلیغ می کند خود در درون جعبه پاندورای اقتصادی ومافیای مالی خود همان واژه توسعه را درحد خدا و رمز پیروزی دراقتصاد (البته به تقلید ناقص ازهاشمی ودیگران) می پرستد زیرا تحت پوشش آن می تواند هزاران میلیارددلار ثروتهای عمومی رابا همدستی مدیران شکست خورده وبیعرضه دولتی به یغما ببرد.
علی اشرف افخمی بعنوان نمونه مدیران همدست رهبری تبدیل واحدهای اقتصادی زیر نظرنهاد رهبری را به هولدینگ هایی نظیرسامسونگ درکره جنوبی یا پتروناس مالزی ومیستوبیشی درژاپن بعنوان موتور توسعه! (نه پیشرفت اسلامی -ایرانی)  معرفی می کند  درحالیکه این شرکتها زیرنظرحاکمیت وازمحل ثروتهای غارت شده بخش خصوصی ودولتی تشکیل نشده اند واصلا این موضوع ارتباطی به بخش دولتی مصادره شده که تحت عنوان نهادهای خصولتی فعالیت می کنند ندارد ضمن آنکه اعتراف به این امرخود نشان ازاهداف رهبری برای قبضه کامل وزدن چنبره براقتصاد ملی ایران دارد که نهایتا به نابودی بیشترآن بدلیل فقدان جایگاه بخش خصوصی واقعی وبخش دولتی واقعی درآن می انجامد امری که تابحال درهیچ کشوری دیده نشده است!
درمورد دیگری درحوزه باصطلاح فرهنگ اظهارات آخوندی بنام علی کشوری بعنوان یک نمونه انتخابی ازمباشرین نهادهای یاصطلاح فرهنگی درساختارپیشرفت اسلامی-ایرانی موردنظررهبری می باشد وی بدون توجه به سابقه 70 ساله نظام برنامه وبودجه نویسی درایران که آنرا درخاورمیانه بی همتا کرده است مدعی است اولا برنامه ششم توسعه ایران ازاساس با اسنادبالادستی وقواین کشوردرتضادی تراژدیک بوده ودرمغایرت کامل با الگوی اسلامی -ایرانی پیشرفت می باشد که سابقه ده سال گفتمان دارد ولذا باید به دولت برای اصلاح برگشت داده شود(توجه کنید که درحالیکه هنوز4 سال ازتاسیس مرکزفوق گذشته وهمه مباحث که درحد 5 تا همایش ومقاله نویسی بدون خروجی مشخص بوده آقایان ادعای تضادتراژدیک برنامه ششم را با الگوی فوق می کنند خدامی داند اگراین همایش های بی خاصیت خروجی داشت چه می شد؟)
ثانیا: وی دردفاع از الگوی پیشرفت اسلامی -ایران می گوید شکست برنامه های توسعه ای ایران علاوه براینکه بنظروی بدلیل فقدان پیوست فرهنگی به بنگاههای اقتصادی ( شریک کردن آخوندها درپروژه های اقتصادی نظیرنیروهای مسلح، دانشگاهها و….) می باشد دودلیل دارد که یکی توسط مخالفان ودیگری توسط حامیان آن می باشد وی دلیل مخالفان را منسوخ بودن روشهای برنامه وبودجه نویسی ذکرمی کند و خود ازقول موافقان می گوید که نظام وروشها درست می باشد اما بدلیل نادیده گرفتن شرایط فرهنگی ملت ایران دراین برنامه ها به شکست انجامیده است بعبارتی درواقع استدلال موافقان نیز همان استدلال مخالفان یعنی عدم تخصیص سهم روحانیون تحت عنوان “شرایط فرهنگی ملت ایران” می باشد تاجایی که یک طلبه بیسواد وفاقد هرگونه بنیان علمی روز خود را درجایگاهی قرار دهد که نهاد70 ساله برنامه وبودجه کشوررا شکست خورده قلمداد نماید والبته همگان نیزمی دانند که دستورهمه این پرگویی ها ازهمانجا صادرمی شود که به احمدی نژاد فرمان انحلال سازمان برنامه وبودجه را صادرکرد تا برنامه غارت ملی منابع ملت ایران را سامان داده ونهایتا پس ازپرکردن حسابهای بانکی خود وهمدستان وخطرلورفتن ازیک سو ومواجه شدن با بی نظمی آشکاردرتمام سطوح کشوردوباره مجبوربه احیای نیم بند وتحت فرمان خود ودولتی ضعیف وفرمانبردارچون روحانی گردید. جالب اینکه این طلبه درپاسخ به سوال خبرنگارامنیتی وهمراه خود که می پرسد چرا ازتنها فقدان پیوست فرهنگی به بنگاههای اقتصادی اشکال می گیرید وبه سراغ دیگرمقوله ها (سیاسی، اجتماعی، امنیتی) نمی روید ووی پاسخ می دهد چون برای توسعه واقعی نیازبه مشارکت مردم است وازسوی دیگراگرفرهنگ (سهم آخوندها ونهادهای لومپن وابسته به رهبری) را درنظرنگیرید مشارکتی نیزازسوی مردم صورت نخواهد گرفت که بوضوح مشخص است مردم یعنی همان نمایندگان قشرمصرفی ومفتخوری با نمادروحانیت، وعاظ ومداح ها
درادامه این بحث به سراغ مواردافشاء شده درهردومصاحبه می رویم تامخاطبین محترم با جزییات آنچه درجریان بوده وآینده ایران را رقم می زند آشنا گردند
 

هیچ نظری موجود نیست: