۱۳۹۵ تیر ۱, سه‌شنبه

پـویـان انـصـاری: وقتـی آب سر بـالا بـرود ساواکی هایِ ...!


                             پـویـان انـصـاری 
Pouyan49@yahoo.se                               

رژیم جمهوری اسلامی در این 38 سال، از چنان آوازۀ جنایت و خیانت در ابعاد و سیع و در تمام زمینه ها نسبت به مردم دربندمان و مبارزین سیاسی و اجتماعی داراست که، شُهرۀ عام و خاص شده است که بدون هیچ شـک و تردیدی، در ردیف یکی از رژیم های  دیکتاتوری در این جهان، به حساب می آید.
دیکتاتوری این نظام فاشیسم مذهبی در ایران، دیگر برای هیچ آدمی که به آزادی، حُرمت و کرامت انسانی باور دارد پوشیده نیست چراکه شلاقِ تحقیر، چه از نظر روحی و یا جسمی، سهمگین بر پیکر همه ِ اقشار مردم زحمتکش ما فرود آمده است.
با داس، خود دهقـان را درو، و زمین اش را خُشک کردند و کشاورزی میهن مان را به ورطه نابودی کشاندند.
پاداش دست رنج ِ کـارگـران را با شلاق بر پیکـر آنها، پاسخ دادند و کارخانه های تولیدی داخلی را برای خوش رقصی اربان خود و وارد کردن تولیدات بُنجل آنها، به ورشکستکی کشاندند.
استـاد و آمـوزگـار را تحقیر کرده، غُرور و حیثیت دانشجویان را زیر پا له نمودند،محیط دانشگاه را به قبرستان تروریست های کُشته شده های خود در اینجا و آنجا تبدیل کردند، سـوگنـد نـامـۀ دکتـرهـا را وقتی حقـوق بیمار بی ارزش است، بی اعتبار کردند، جـوانـان را به اعتیاد و فحشاء کشاندند، بر سر و صورتِ دختـران اسیـد پاشیدند و سرانجام حتی حیـوانـات، از زیر شمشیر آنها در امان نماندند و نسل برخی از آنها مانند شیـر و ببـر ایرانی را در معرض انقراض، قرار دادند.
این است گوشه ای از کارنامه حکومت جهل و جنایت جمهوری اسلامی در ایران .
هـدف از این نوشته مختصر از بربریت جمهوری اسلامی که می توانست طولانی ترین کتـاب جهـان باشد مقولهِ ساواکی های شکنجه گر در رژیم پیشین (پهلوی) است.
همانطورکه ذکر شد، نظام مُلایان با عبا و بی عبا در مورد مبارزین از چنان شیوه های شکنجه اعم از روحی و جسمی، استفاده کرده است که ساواکی های شکنجه گـر، خود را در مقایسه با آنهـا رو سفیـد تصـور می کنند از اینرو، این جرأت را به خود داده اند که از لانه های خود که سال ها در آن مخفی بودند، بیرون خزیده و چیزی هم طلبکار شنوند !!!
تقریبأ 8 سال پیش، کتابی از محمود نادری بنام: "چریک های فدایی خلق از کُنش ها تا بهمن 57 " که توسط به اصطلاحموسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی جمهوری اسلامی، انتشار یافت.
همین بس که، در سراسر آن کتاب کذایی 984 صفحه، خواننده به نُـدرت با شکنجه گر و شکنجه‌هایی که ساواک در زندان ها در مورد چریک های فدایی بکار برده است، روبرو می‌شود!!!
من در 12 دسامبر 2008، در نوشته ای بنام "مگر از خائنین،انتظار دیگری هم هست!؟" به هجویات آن کتاب، پاسخی دادم.
اگر بعد از سرنگونی رژیم شاه، سرزمین ما از یک حکومت مردمی برخوردار می شد که قـانـون در آن حکمفرما بود آیا شکنجه گران ساواک، اینک می توانستند قد علم و رجـز خوانی کنند؟
بحث بر سر این نیست که جنایتکاران نمی تواننـد سخن بگویند، مسلمأ آنها از این حـق برخوردارند و بنا به اصل ِ حقوق بشر، باید در یک دادگاه با تمام استاندارد های بین المللی، محاکمه شوند.
اما اگر، می توانستیم "حداقل"، حکومتی داشته باشیم که بعداز رژیم شاه، مانند حکومتِ بعداز سرنگونی آپـارتـایـد در آفریقای جنوبی، دادگـاه هایی تشکیل می شد و ساواکی های شکنجه گـر در یک دادگـاه بـا حـق ِ داشتن وکیل مدافع، محاکمه می شدند(حال مورد عفو قرار گرفته یا زندانی می شدند) اینک با صدا و یا با نوشته های سراسر دروغ و کذب آنها روبرو نمی شدیم.
اگر بعداز رژیم شاه، در یک دادگاه بین المللی(مانند تریبونال که چندسال پیش به درستی سران شکنجه گر و طراحان قتل عام دهه شصت در رژیم جمهوری اسلامی را هرچند غیابی محاکمه کرد) این بار برای نمونه، اشرف دهقانی از چریک های فدایی که در آن دوره علیه رژیم پهلوی مبارزه می کرده و سپس دستگیـر و در هُتل ِ زندان های "گُـل و بُلبُلی" مانند اویـن، مورد ضرب و شتم ساواک قـرار گرفت، رو در روی شکنجه گر ساواکی خود در دادگـاه، از شکنجـه و آزار جنسـی خود سخن می گفت شاید، سرنوشت ما، طور دیگری ورق خورده بود.
اگر بعداز سرنگونی رژیم شاه، مسعود احمدزاده از تئوریسین های چریک های فدایی خلق، زنده بود و در یک دادگاه بین المللی پیراهن خود را بالا می زد و جای اطو را که شکنجه گر ساواک بر بدنش گذاشته بود نشان می داد روزگار ما این نبود که اکنون شاهدش هستیم.
این "لُطف و مرحمت"، توسط ِ ساواکی های شکنجه گـر فقط شامل چریک و مجاهد نبود، بودند مبارزانی بسیـار که در آن دوره به شیوه های گوناگون علیه دیکتاتوری شاه مبارزه می کردند که بعد از دستگیری، آن "لُطف و مرحمتِ" شکنجه در زندان، شامل حالِ شان شد.
جالب است بدانیم هنوز بعداز سال های طولانی که از جنگ جهانی می گذرد مراجع بین المللی به دنبال جنایتکاران فاشیسم هیتلری هستند که آنهـا را دستگیر و سپس در دادگـاه محاکمه کننـد حـال، آن دسته از ساواکی های جنایتکار، علاوه برخـوش اقبـالـی که نصیب شان شده است دستگیر و در دادگاه های بین المللی محاکمه نشده اند بلکه اینک، با کمال وقاحت و گُستاخانه می گویند، خُب، جنـگ بود!
تو گویی که آزادی خواهان و یا کمونیستها، خواهان جنگ بودند!
همین چرندیات و مُهمتر اینکه محاکمه نشدنِ شکنجه گران ساواک است که متاسفانه، این بدعت شوم، پایگذاری می شود کهاگـر در فردای سرنگونی رژیم قرون وسطایی جمهوری اسلامی، دوباره حکومتی سرکار آید که عـاری از دادگاه های مردمی باشد و از شکنجه گران فراری رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، در مورد مبارزین و جنبش های اعتراضی علیه آنها، سئوال شود آنها مانندِ سَلـَفِ خود (ساواکی های شکنجه گر ) به گویند:"
- جوانان برای هیچ و پوچ علیه ما تظاهرات کردند ما فقط آنها را دستگیر و روانه زندان کردیم ( ولی با کمال دریدگی مُنکر کهریزکی شدن آنها می شوند و آنرا دروغ محض، بخوانند).
- از خارج هم ضد انقلاب، کارگران شریف را تحریک کردند که علیه رژیم شعـار بدهند، ما هم آنها را گرفتیم و به آنها فقـط گوشتزد کردیم که دست از این کارها بردارند و گول اجنبی را نخورند (باز با کمال پُررویی شلاق زدن بر پیکر آنها و یا کُشتن شاهرخ زمانی ها را مُنکر شوند).
- دختر و پسر ایرانی در کشور اسلامی ما رقص و شادی می کردند ما هم آنها را دستگیر و فقط ارشادِشان کردیم ( باز با کمال وقاحت مُنکر شلاق زدن و ضرب و شتم و تحقیـر آنها می شوند) .
در آخر هم، جملاتِ همکاران ساواکی های جنایتکار خود را بلغور می کنند که، خُب، جنگ بود!!!
آیا این جنگ بود که بیژن جزنی به شاه می گفت:" اصلاحات آری دیکتاتوری نـه" که تیربارانش کردید؟
آیا حسرو گُلسرخی، با توپ و تانک به جنگ شما آمده بود که باید اعدام شود!؟
آیـا ....
در حقیقت اگر نگاهی مُنصفانه و بدون درنظر گرفتن منافع شخصی و سازمانی به فضای موجود، بیاندازیم این ضرب المثل که، "خشت اول گر نهد معمار کج ، تا ثریا می رود دیوار کج" وصف حـالِ ثمـرهِ مبارزات ما بوده است که یکی از حصولش، جنایتکاران ساواک است که از لانه های لجن زار خود بیرون بیایید و اینجا و آنجا مُنکر شکنجه علیه مبارزین آن دوره شوند و به زبانی، از کار رذیلانه خود نسبت به مبارزین با توجیهات واهی مسخره، مانند اینکه مابین ما جنگ بود، آنها کشتند ما هم کشتیم، دفاع کنند.
پرسیدنیست آیا شکنجه کردن مبارزین در زندان هم، جنگ مابین شما بود!؟
البته اینکه بین شما شکنجه گران با مبارزین جنگ بود حقیقتی است انکار ناپذیر، چرا که شما، چریک، مجاهد و سایر مبارزین را به تخت می بستید و او را برای به حرف آوردن، شکنجه می دادید و آنها با سکوت شان با شما می جنگیدند.
بله، درست می گویید، در زندان حهنمی شما، جنگ بین شکنجه گر ساواک با کابل، مُشت و لگد و غیره از یک طرف،مبـارزیـن با دست و پـا بسته و بدن لخت خونین شده، طرف دیگر بود.
اما خطاب به آن دسته از شکنجه گران ساواکی !
فراموش نکنید هنوز از یادگارهای زندان های اهریمنی شما که در کف پـا و یا کمر آنها جای کابل های شما نقش بسته است، زنده اند و باور کنید اگر در دادگاه های بین المللی محاکمه می شدید با گریه، زاری و شیون، طلب بخشش می کردید و یا مانند یک بُـزدل تـرسـو می گفتید، این جای کابل ها بر پیکر این آقا و یا خانم، کار من نیست، آن دوست ساواکی ام کرده است و در حقیقت، برای فرار از مُجرم شدن، تقصیر را به گردن یکدیگر، می انداختید .
واقعأ دربرابر این دسته از شکنجه گران و طراحان سازمان امنیتی ساواک، شـرم را بـایـد ستـایـش کـرد.

                                           دوشنبه 20 یونی 2016 - استکهلم

هیچ نظری موجود نیست: