چطور جیمی کارتر و من مجاهدین را ساختیم
زیبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی امریکا در ریاستجمهوری جیمی کارتر، در کنار چارلی ولسن (سناتور امریکایی) و چند تن دیگر از چهرههای منفور مدافعان آشکار کمک دولت امریکا به تنظیمهای بنیادگرای اخوانی دستپرودهی سیآیای و آیاسآی به شمار میرفت. در این مصاحبه، برای اولین بار یک مقام رسمی امریکا با صراحت اظهار میدارد که بنیادگرایان افغان را در برابر شوروی و رژیم پوشالی خلق و پرچم حمایت مینمودند و بهطور عمدی خواهان کشانیدن پای نیرویهای اشغالگر روسی به داخل افغانستان بودند تا انتقام شکست پرافتضاح شان در ویتنام را بگیرند. البته جانباختن یکونیم میلیون افغان و فجایعی که تا امروز ادامه دارند، برای شان ارزشی نداشت چون هدف واژگونی رقیب و تثبیت موقعیت امریکا منحیث یگانه ابرقدرت جهان بود.
پیکار خودجوش مردم افغانستان علیه اشغالگران روسی و غلامان میهنفروش شان یک جنگ عادلانه بود، اما امریکا و غرب به کمک دولتهای ارتجاعی پاکستان و ایران و عربستان، از همان ابتدا با حمایت بیدریغ شان از باندهای خودفروخته اخوانی و بنیادگرا که لگام شانرا به دست داشتند، این مبارزه را از هدف اصلی آن منحرف ساخته از پشت خنجر زدند. به همین دلیل، مردم افغانستان برغم دادن قربانیهای فراوان به جای رسیدن به آزادی و بهروزی و عدالت، به چنگال تروریزم و تحجر و جهالت افتیده به جای اشغالگران روسی، کشور ما در چنگال خونین امریکا و بیش از چهل کشور دیگر اسیر گردید.
چطور جیمی کارتر و من مجاهدین را ساختیم
مصاحبهی برژنسکی با مجله فرانسوی «بینندهی نوین» | مترجم: سمیر
منبع: نشریه انترنیتی «کاونتر پنچ – مشت متقابل»، ۱۵ جنوری ۱۹۹۸
منبع: نشریه انترنیتی «کاونتر پنچ – مشت متقابل»، ۱۵ جنوری ۱۹۹۸
سوال: رابرت گیتس، رییس پیشین سیآیای، در کتاب سرگذشت خود [«از میان سایهها»] اظهار میدارد که سازمانهای استخباراتی امریکا کمکهای شان به مجاهدین افغانستان را شش ماه قبل از مداخله شوروی آغاز کردند. در این زمان، شما مشاور امنیت ملی رییسجمهور کارتر بودید. بنابر این، شما نقشی در این عرصه ایفا نمودید. آیا این درست است؟
برژینسکی: بلی. براساس نسخه رسمی تاریخ، کمکهای سیآیای به مجاهدین در ۱۹۸۰ شروع شد، یعنی پس از اشغال افغانستان توسط قشون شوروی در ۲۴ دسامبر ۱۹۷۹. ولی حقیقت که تا به حال مخفی نگهداشته شده، کاملا چیز دیگری است: در واقع، در ۳ جولای ۱۹۷۹ رییسجمهور کارتر اولین رهنمود کمک پنهان به مخالفان رژیم کابل طرفدار شوروی را امضا کرد. درست در همان روز یادداشتی به رییسجمهور نوشتم و شرح دادم که به نظر من کمک مذکور، شوروی را به مداخله نظامی وا خواهد داشت.
سوال: باوجود خطر، شما مبلغ این اقدام سری بودید. گویا این که خود شما میل ورود شوروی به جنگ را داشتید و چنین به نظر میرسد که باعث برافروختن آن شدید؟
برژینسکی: به کلی این طور نیست. ما بر روسها جهت مداخله فشار نیاوردیم، ولی بهطور آگاهانه احتمال این کار را افزایش دادیم.
سوال: زمانی که شورویها مداخله شان را با این دفاعیه توجیه میکردند که قصد شان جنگیدن علیه دخالت مخفی امریکاییها در افغانستان است، کسی حرفهای آنان را باور نمیکرد. هرچند، مبنایی برای این واقعیت وجود داشته است. امروز، هیچ از این کار پشیمان نیستید؟
برژینسکی: پشیمان از چه؟ این که عملیات مخفی یک نظر عالی بود. تاثیرش این بود که روسها را به تلک افغان کشاند و شما از من میخواهید که پشیمان باشم؟ روزی که شورویها رسما از مرز عبور کردند، به رییسجمهور کارتر نوشتم: اکنون فرصت آن را داریم که به اتحاد جماهیر شوروی جواب جنگ ویتنام شان را بدهیم. در حقیقت، برای ۱۰ سال مسکو جنگی را پیش برد که حمایت دولت را نداشت، نبردی که باعث تضعیف روحیه آنان شده و در فرجام منجر به شکست امپراتوری شوروی گردید.
سوال: و هیچ پشیمان از حمایت بنیادگرای اسلامی نیستید، شما اسلحه و اطلاعات را در خدمت تروریستان آتی گذاشتید؟
برژینسکی: برای تاریخ جهان چه چیز اهمیت دارد؟ طالبان یا سقوط امپراتوری شوروی؟ عدهای از مسلمانان تحریکشده یا آزادی اروپای مرکزی و پایان جنگ سرد؟
سوال: یک عده مسلمانان تحریکشده؟ ولی گفته میشود و تکرار هم میگردد: امروز بنیادگرایی اسلامی تهدیدی برای جهان تلقی میگردد؟
برژینسکی: یک حرف پوچ! گفته میشود که غرب یک سیاست جهانی در برابر اسلام داشت. این احمقانه است. هیچ اسلام سرتاسری وجود ندارد. بهسوی اسلام از دید منطق بنگرید، بدون عوامفریبی و احساسات. اسلام یک دین پیشتاز جهان است با یکونیم میلیارد پیرو. لیکن چه چیز مشترک درمیان بنیادگرایی عربستان سعودی، مراکش میانهرو، پاکستان نظامیگرا، مصر متمایل به غرب یا سیکولاریزم آسیای میانه وجود دارد. نه هیچچیز بیشتر از نکتهای که کشورهای عیسوی را متحد میسازد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر