۱۳۹۵ تیر ۱۹, شنبه

«کوچ»

«کوچ»
هنگامی که در خود باز نگریستم
با چشمان خود دیدم
ستارەهای همە خوابها و رویاهایم
و برگهای روئیده بر انگشتانم
یک یک
پرپر شدند.


هنگامی کە در خود بازنگریستم
گردنم زیر آوار تنم ماندە بود
و تنم زیر آوار جهان.
دام... دام... دام!
ناگاه دیدم
دست‌هایم ترک‌ام می‌کنند
پاهایم هر یک با راهی می‌روند
دندان‌هایم، ارەای شدەاند در کار بریدن کمرگاهم.
در آنسوی، گوی سرم بود که می‌رفت
و از شیب سینەام فرو می‌خزید.
دمی، زبانم مرا می‌نویسد
و دمی دیگر واژەها را پاک می‌کند
آوار
آوار
آوار
آواری بر آوار دیگر فرود می‌آید
آواری بی‌کرانە کە هم‌چنان فرو می‌ریزد.
شتاب کن! گریختن را بشتاب!
پیش از آنکە سایەات رفتە باشد
و تو بر جای ماندە باشی!
«شیرکو بیکس»
ترجمه:ناصر حسامی


هیچ نظری موجود نیست: