محمدیریشهری جنایتکاری که به چپاول مشغول است، ایرج مصداقی-بخش دوم
در سال ۶۴ اردشیر اشرف جهت دیدار با فرزند خود به ترکیه و جهت اخذ ویزا برای عزیمت به آمریکا به سفارت این کشور در ترکیه مراجعه میکند و او را به همکاری دعوت مینمایند و در سال ۶۵ قهرمان ملکزاده جهت دیدار با همسر و فرزند خود در آمریکا به ایتالیا سفر مینماید و سفارت آمریکا در رم عزیمت به کشور آمریکا را منوط به دادن اطلاعات میکند. » (۳۰)
بخشی از اطلاعات ارائه شده از سوی ریشهری واقعی است اما در کنار یک سری واقعیت به داستانسرایی و پاپوشدوزی هم میپردازد. همانطور که او توضیح میدهد غالب دستگیرشدگان در مراجعه به سفارتهای آمریکا در کشورهای ترکیه و امارات و اروپایی در تور مأموران آمریکایی افتاده بودند. اما بسیاری از آنها واقعاً آدمهای ناتوانی بودند و همیشه بین ما بحث بود که آمریکاییها واقعاً دنبال چه چیزی بودند که چنین افرادی را به تور انداختهاند. به ادعای روزنامهی کیهان در مورد اطلاعات جمعآوری شده توسط این افراد توجه کنید:
«عکسالعمل مردم در برابر جنگ، بمبارانها و موشک بارانها، نحوه رساندن مواد غذایی و سوختی به شهرهایی که مورد حملات هوایی قرار میگرفتند و … اطلاعاتی بود که عمدتاً سازمان «سیا» پس از جمع آوری آنها را در اختیار رژیم صدام حسین قرار میداد تا بر مبنای این اطلاعات دریافتی، بهتر بتواند به جمهوری اسلامی ایران ضربه وارد کند.» (۳۱)
ریشهری در گفتگوی خود با رسانهها که در روزنامههای کیهان و اطلاعات ششم اردیبهشت ۶۸ منتشر شد در مورد نحوه و کیفیت اطلاعاتی که قرار بود توسط جاسوسان غیرنظامی به آمریکا انتقال یابد ولی خنثی شد توضیحاتی داده و از جمله گفت:
«الف) یک مهندس،[جمشید امیری بیگوند] اطلاعاتی را از پتروشیمی و مرکز تحقیقات آن جمعآوری کرده بود؛
ب) شخص دیگری که در قسمت برنامهریزی وزارت نفت [مسعود دیدهور] تردد داشت، کلیهی سیاستهای نفتی و صادرات و واردات مربوط بدان را رصد میکرد؛
ج) فردی [بهمن آقایی دیبا] فعالیتهای حوزهی وزارت امور خارجه را جمعآوری کرده بود؛
د) یک وکیل دعاوی [دکتر منوچهر آذر] اطلاعات سیاسی- اجتماعی دربارهی محاکم کیفری و حقوقی را جمع آوری کرده بود.
آیا تصورش را میتوانید بکنید که کسی به خاطر جمعآوری «اطلاعات سیاسی- اجتماعی دربارهی محاکم کیفری و حقوقی» به جاسوسی متهم شود؟ از همین جا میتوانید به ماهیت بسیاری از اتهامات دیگر نیز پی ببرید.
ری شهری در کتاب خاطرات خود از جمله در مورد «جاسوسان» دستگیر شده میگوید:
«مأمور شمارهی ۴۸ [بهمن آقایی دیبا] طی جلسات بازجویی اعتراف نمود که در زمان مأموریت دیپلماتیک در یکی از کشورهای منطقه [هند] مورد توجه عوامل اطلاعاتی آمریکا قرار گرفته است و در هنگام مسافرت چند روزه به کشور اندونزی، یکی از وابستگان نظامی آمریکا به برقراری روابط دوستانه و ایجاد زمینههای برقراری ارتباط با ایشان مبادرت مینماید و پس از بازگشت مشارالیه به کشور محل مأموریت [هند] یکی دیگر از عوامل سیا به نام «دیوید» با پوشش دبیر دوم سفارت آمریکا و به منظور استمرار ارتباطات وی با وابسته نظامی، طرح جلب همکاری سوژه را به اجرا گذارده و موافقت ایشان جهت ارتباط اطلاعاتی را جلب مینماید. سوژه در مدت اقامت و اشتغال در نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در کشور محل مأموریت [هند] به صورت مستمر با عوامل سیا در ارتباط بوده و گزارشهای تهیه شده را در ملاقاتهای حضوری در اختیار آنها قرار میداده است.
پس از بازگشت سوژه به تهران و حذف زمینههای انجام ملاقاتهای مستمر حضوری، شکل ارتباطی به دریافت پیامهای رمز رادیویی و ارسال مکاتبات نامرئی نویسی تبدیل شده و در این مدت نیز، تعداد ۸۰ نامهی نامرئی نویسی حاوی مطالبی در خصوص مسائل داخلی وزارت خارجه، سیاستها و دیدگاههای مسئولین این وزارتخانه ارسال شده و چهار ملاقات نیز در کشورهای سنگاپور، ترکیه و آلمانغربی میان سوژه و عوامل سیا به اجرا درآمده بود. » (۳۲)
او چنان از «مامور شمارهی ۴۸» یاد میکند که گویا با جیمزباند روبرو هستیم. بهمن آقایی دیبا، دبیردوم اقتصادی سفارت جمهوری اسلامی در هند و مشاور حقوقی وزارت امورخارجه کسی بود که در ازای دریافت پول به جاسوسی برای آمریکا پرداخته بود. وی از کارمندان قبل از انقلاب وزارت خارجه بود و به خاطر تسلط به زبان انگلیسی ترجمهی متن سخنرانیهای مهم بینالمللی سران رژیم را در زندان انجام میداد. سخنرانی ریشهری در کنفرانس هاوانا، در رابطه با مواد مخدر را وی در سالن۲ آموزشگاه اوین ترجمه کرد. او در دادگاه به اعدام محکوم شده بود ولی بعدها حکم اعدام او شکست و به ده سال زندان تقلیل یافت و سرانجام از زندان آزاد شد و به آمریکا رفت و هماکنون کارشناس سیاسی «صدای آمریکا» است.
ریشهری همچنین در مورد برادران فرخنیا میگوید:
«با شناسایی فردی به نام منصور که اطلاعات مربوط به وزارت نفت- اولین منبع مالی دولت و مؤثر در بسیاری از محاسبات و سیاستهای کشور – را در اختیار عوامل آمریکایی قرار میداد، پرونده وارد مرحلهی جدیدی شد. بررسی سوابق خانوادگی منصور مبین آن بود که یکی از برادران ایشان به نام ناصر از فرماندهان عالیرتبهی نیروی دریایی میباشد.... متأسفانه نتایج اقدامات کنترلی و به ویژه گزارشهای ارسالی از «بخش فنی» در خصوص محتویات نامههای نامرئی نویسی، ... مشخص شد که حجم قابل توجهی از این اطلاعات به مسائل نظامی مربوط میباشد. از سوی دیگر، نوع روابط مشکوک میان این دو برادر بیانگر آگاهی و همکاری ناصر در این ماجرا بود.
... منصور به توصیهی یکی از برادرانش به نام نصرتالله (مقیم آمریکا و مرتبط با سازمان سیا) جهت اخذ ویزای آمریکا به آلمان غربی عزیمت نموده و پس از مراجعه به سفارت این کشور و مواجهه با افسر اطلاعاتی سیا با پیشنهاد همکاری و ارتباط اطلاعاتی با آنان موافقت کرده است و پس از طی آموزشهای لازم و تست با دستگاه دروغسنج به کشور مراجعت مینماید. در یکی از ملاقاتهایی که میان منصور و عوامل سیا در آلمان غربی برگزار میشود، موضوع جلب موافقت «ناصر» و ترغیب وی جهت جمعآوری و ارسال اطلاعات در دستور کار منصور قرار میگیرد و ایشان نیز پس از بازگشت به کشور و طرح موضوع، به جلب نظر برادر موفق میشود. اما به دلیل محدودیت نیروهای نظامی در خروج از کشور، اطلاعات نظامی، به ویژه در حوزهی نیروی دریایی، امکانات و قابلیتها و طرحهای عملیاتی این نیرو در خلیج فارس و به ویژه منطقهی «فاو» از سوی ناصر تهیه و در اختیار برادرش قرار میگرفت و منصور نیز اطلاعات نظامی را همراه اطلاعات جمعآوری شده از وزارت نفت را به وسیلهی سیستمهای ارتباطی یا ملاقاتهای حضوری به عوامل سیا ارائه مینمود.
از آنجایی که ناصر فردی نظامی بوده و اطلاعات حیاتی مربوط به این بخش را با واسطهی آمریکاییها در اختیار عراق ( به عنوان کشور در حال جنگ) قرار داده بود و براساس قوانین حقوقی کشور، حکم اعدام برای ایشان صادر شد و به اجرا در آمد.» (۳۳)
زنده یاد ناخدا ناصر فرخنیا
آنچه ریشهری در مورد ناخدا ناصر فرخنیا میگوید یکسره دروغ و پروندهسازی است. من یک سال با او هماتاق بودم. انسانی بود شریف و دوستداشتنی. ناصر یکی از فرماندهان عالیرتبهی نیروی دریایی بود که در نبردهای پیروز این نیرو در خلیج فارس نقش عمدهای داشت و مورد تقدیر قرار گرفته بود. وی به تازگی بازنشسته شده و یک شرکت مهندسی دایر کرده بود. خودش میگفت تازه میخواست زندگی کند و کارهایش روی غلطک افتاده بود که بدشانسی به سراغش آمد.
همسرش مسئول اتاق عمل بیمارستان شرکت نفت و البرز بود و سه دختر نوجوان داشت. برادر کوچکترش منصور که یک شرکت خصوصی در خیابان میرداماد حوالی میدان محسنی داشت و به معاملات نفتی هم میپرداخت در تلاش برای گرفتن ویزا و سفر به آمریکا برای دیدار دخترش در تور اطلاعاتی آمریکا افتاده بود. وی در صحبتهای خانوادگی اطلاعات عام نظامی را که در نشریات تخصصی انتشار پیدا میکند به منصور میدهد و هراز چند گاهی در پاسخ به سؤالاتی که منصور میکند از خاطراتش در جنگ بین ایران و عراق میگوید. پس از مدتی منصور به او میگوید که در رابطه با آمریکاییها قرار گرفته و جاسوسی میکند. ناصر او را از این کار برحذر داشته و به اصرار از او میخواهد که خود را به نیروهای امنیتی معرفی کند.
منصور ضمن نادیده گرفتن هشدار او میگوید مدتی است که ارتباطش را قطع کرده و مایل به ادامهی همکاری نیست؛ بنابراین نیازی به معرفی خود نمیبیند.
پس از مدتی منصور برای یک پروندهی مالی به دادگستری احضار میشود و در آنجا ضمن توضیح در مورد فوق میگوید این که چیزی نیست من با مأموران آمریکایی نیز ارتباط داشتهام و به شرح ماجرا میپردازد که منجر به دستگیریاش میشود و سپس ناصر را نیز در ارتباط با او دستگیر میکنند.
دو دختر دوقلوی ناصر پس از مدتها در ملاقات متوجه شده بودند که پدرشان به خاطر عمویشان دستگیر شده است و از این بابت پدرشان را مورد شماتت قرار میدادند که چرا او را لو نداده است. ناصر در ملاقات با صرف وقت و محبت بسیار به آنها میگفت آیا اگر یکی از شما ها مرتکب خطایی شود حاضرید او را به مأموران امنیتی لو دهید؟
با آن که ظلم بزرگی از طرف منصور در حق او شده بود با این حال خیلی هوای او را که بیمار بود داشت. ناصر حتی لباسهای برادرش را میشست و کارهای شخصیاش را انجام میداد.
نظام «عدل اسلامی» منصور را آزاد کرد و ناصر را در سال ۷۳ پس از تحمل ۵ سال زندان به جوخهی اعدام سپرد. او در میان دستگیر شدگان تنها کسی بود که نه ارتباطی با سیا نداشت و نه مبادرت به جاسوسی کرده بود و نه حتی نامهای ردوبدل کرده بود. حتی در پروندهسازی ریشهری نیز نتوانستند هیچ ارتباط مستقیمی بین او و مأموران آمریکایی بتراشند و همه چیز را به واسطه که برادرش بود ربط دادند که او نیز موارد یاد شده را تماماً تکذیب میکرد.
ریشهری همچنین در مورد «شناسایی داریوش» یکی دیگر از متهمان میگوید:
«شناسایی داریوش، اولین نتیجهی «طرح نفوذ» محسوب میشد که به دنبال آن روشهای ارتباطی و سایر مرتبطین به سازمان سیا شناسایی و دستگیر شدند. ایشان که از پرسنل شاغل در پتروشیمی و فارغالتحصیل از دانشگاههای آمریکا بود، در اعترافات خویش چنین اظهار داشت: «یکی از سرپلهای ایرانی سازمان سیا و مقیم در اروپا، پس از جلب همکاری فردی به نام امجد و وصل ایشان به عوامل اطلاعاتی آمریکا، موضوع «شناسایی عناصر مستعد و مورد نظر» را در دستور کار ایشان قرار میدهد. امجد نیز با توجه به جایگاه شغلی من و حساسیت آن در مسائل نظامی، مبادرت به معرفی به سرپل مربوطه و در نهایت عوامل اطلاعاتی آمریکا نموده و پس از تأیید نهایی از سوی آنان موضوع جلب همکار یمن وارد فاز اجرایی شد...»
پس از مذاکرات مقدماتی و ترسیم آیندهی روشن، به ویژه ادامهی تحصیل فرزند داریوش در آمریکا، به همراه آقای امجد عازم کشور ژاپن شده و اولین ملاقات اطلاعاتی در این کشور به اجرا در میآید. پس از صحبتهای مقدماتی، آزمایش توسط دستگاه دروغ سنج و ... آموزشهای لازم از قبیل نحوهی تهیهی اخبار، نامرئینویسی، کار با دستگاههای رادیویی جهت اخذ پیامهای رمز و ... در اختیار ایشان قرار گرفته و جهت انجام وظایف محوله از سوی عوامل سازمان سیا به کشور مراجعت میکند. ملاقاتهای بعدی، به ویژه در کشور آلمان غربی، بدون واسطه و حضور آقای امجد و مستقیماً میان داریوش و جک (افسر اطلاعاتی آمریکا) برگزار میگردید و در این مدت نیز ۶۹ نامه نامرئی برای عوامل آمریکایی ارسال کرده بود و در نهایت بدون آنکه وعدههای عوامل بیگانه به ویژه ادامه تحصیل فرزندش در آمریکا تحقق یابد شناسایی و دستگیر گردید. » (۳۴)
ریشهری به همین ترتیب که خاطره مینویسد و سناریو جعل میکند، حکم اعدام و زندان و شکنجه هم میداد و نزدیک به ۶ سال هدایت سیستم اطلاعاتی کشور را به عهده داشت.
به نظر میرسد منظور او از «داریوش»، جمشید امیری بیگوند و امجد، هوشنگ امجدی بیگوند باشد. جمشید امیری برادر همسر امجدی بود و در شهریور۶۷ دستگیر شده بود. در آبان همان سال خواهرش پروین به همراه هوشنگ امجدی دستگیر شده بود. هر دو به زیر شکنجه برده شده بودند. پروین پس از هشت ماه تحمل سلول انفرادی و آزار و اذیت بسیار با وثیقه آزاد شد.
من بیش از یک سال نزد امجدی که شاگرد زندهیاد علی دشتی بود، حافظ خواندم و بهرهها از او بردم. از این بابت به او وامدارم که مرا با دنیای پر رمز و راز حافظ آشنا کرد. خوشبختانه حکم اعدام امیری به هفت سال و امجدی به دهسال تقلیل یافت و هر دو از زندان آزاد شدند. گالیندوپل در سال ۶۹ در سفر خود به ایران با آنها و تعداد دیگری از متهمان به جاسوسی دیدار کرده بود.
ریشهری در گفتگوی خود با رسانهها همچنین اظهار داشت که «به زودی افراد دستگیر شده از طریق تلویزیون و رسانههای خبری اعترافات خود را اظهار خواهند کرد.»
متهمان به جاسوسی تعریف میکردند بدون اطلاع قبلی آنها را برای مصاحبهی تلویزیونی میبرند و به هریک سناریویی میدهند که بر اساس آن به جاسوسی اعتراف کنند. همهی آنها بر اثر تهدید و ضرب و شتم، تطمیع و قول تخفیف در مجازات و ... میپذیرند که طبق سناریوی مزبور اعتراف کنند. تنها دکتر منوچهر آذر که وکیل و حقوقدان بود از انجام آن سرباز زد. بعداً همان اعترافات کیفرخواست افراد شد.
هوشنگ امجدی در اعترافی که کرد اظهار داشت : «پس از چند بار ملاقات با یک خانم به نام سارا در هتلی در واشنگتن، مردی به ملاقات من آمد و بعد از آموزش استفاده از نامههای نامریی، از من خواست تا اطلاعاتی از اوضاع اقتصادی، وضع تولید پالایشگاهها و واردات فراوردههای نفتی، برایشان ارسال کنم .»
وی ملاک بود و اساساً دسترسی به چنین اطلاعاتی نداشت.
جمشید امیری نیز اظهار داشت : «اطلاعاتی که آنها از من میخواستند ، دربارهی مسایل جاری در کشور بود و از آن جایی که تخصص من در رشته شیمی بود و در پتروشیمی کار میکردم، میخواستند بدانند که آیا ایران قادر به تولید سلاح شیمیایی هست یا نه ؟
بهرام ایکانی نیز در این رابطه اظهار داشت : «اطلاعاتی را که من به آمریکا منعکس میکردم، مسایلی در رابطه با جنگ ایران و عراق، نیازهای تسلیحاتی ایران، زمان حمله ایران به عراق، و چگونگی سیستم پدافند ایران بود.»
”علی اصغر راهرو ” که تریکوبافی در تبریز داشت نیز در همین مصاحبه گفت : «از من خواسته شده بود تا از کلیه پلها، میادین حساس و تاسیسات نظامی، مناطق اقتصادی، و نیروگاههای حرارتی عکسبرداری، و همچنین اماکن نظامی سپاه و کمیته را شناسایی کنم.» (۳۵)
در سناریویی که ریشهری ارائه داد مدعی گردید «علی، یکی از عناصر گروهکی فراری و مقیم در کشور ترکیه... بنا به دستور عوامل آمریکایی، سه نفر دیگر به نامهای رسول [خطیبی]، اصغر [راهرو] و باقر را شناسایی و پس از طی مراحل مقدماتی در کشور ترکیه به عوامل سیا معرفی میکنند و وصل میشوند. اعضای تیم جهت گذراندن دورههای آموزشی عازم آلمان غربی گردیده و پس از دریافت سیستم ارتباطی در یکی از هتلها، جهت تکمیل آموزش عملیات نظامی و چریک شهری به محلی به نام «کمپ» که تحت تدابیر شدید حفاظتی و امنیتی قرار داشته است منتقل شده و پس از گذراندن دورهی کمپ به ایران مراجعت مینمایند. شناسایی راههای ارتباطی میان ایران و شوروی (سابق) تعیین مراکز حساس، خطوط راهآهن، پلها، سیستم ارتباطی و مخابراتی، تعیین محلهایی جهت فرود هلیکوپتر، عکسبرداری، تخریب و انفجار این مراکز و ... در دستور کار این تیم عملیاتی قرارداشته و دورههای آموزشی و تکمیلی در کمپ نیز به صورت سالیانه تکرار میشد. »
در دوران یاد شده مصطفی پورمحمدی که معاون ضد جاسوسی وزارت اطلاعات بود به تازگی از کشتار ۶۷ به درآمده بود و همچنان به خونریزی و پاپوش دوزی و ... مشغول بود. او مسئولیت این دستگیریها را به عهده داشت و خود بر بازجوییها و سناریوسازیها نظارت میکرد.
ای کاش در زندان میبودید و این افراد را میدیدید تا متوجه شوید تا کجا سیستم امنیتی رژیم به دروغ و دغل پناه میبرد و هیچ پروایی نمیکند.
یکی از متهمان که از نارسایی بینایی رنج میبرد برای درمان چشماش به کانادا سفر کرده بود پس از بازگشت همراه با مترجماش دستگیر شده بود. وی در اثر شکنجه بینایی چشماش را هم از دست داده بود و شرایط سختی در زندان داشت. محمود ظریف روزنامهنگار و ابراهیم اسحاقی احتمالاً نظامی از دیگر دستگیرشدگان بودند. اسحاقی اعدام و ظریف از زندان آزاد شد.
ریشهری در مصاحبه تلویزیونی خود از دو نفر به عنوان سرشبکهی داخلی و خارجی نام برد. اولی سرهنگ بود و دومی فردی کاسب که در دبی قنادی داشت.
من بعدها با این فرد همبند شدم. متجاوز از یکسال او را در سلول انفرادی نگاه داشته بودند و هیچ اتهامی نمیتوانستند متوجه او کنند. عاقبت او را به دادگاه بردند. وی با خرید فرهای مخصوص شیرینی پزی و انتقال آن به اوین در گوشهای از زندان شیرینی پزی راه انداخت و کیک یزدی میپخت که در بازار به فروش میرسید. در دادگاه حاکم شرع از او پرسیده بود آیا فر و وسایلی که خریدی را میخواهی با خود از زندان ببری؟ او با ترس گفته بود نه حاجآقا آنها را به اسلام هبه میکنم.
از شواهد و قرائن بر میآمد که شبکهای در کار نبوده است و افراد به شکل جداگانه و بدون ارتباط با دیگری به عوامل اطلاعاتی آمریکا وصل بودهاند. دستگیری آنها به نظر میرسید ناشی از لو رفتن آنها از طریق یک منبع امنیتی بوده باشد. این احتمال میرفت که کا گ ب و یا سیستمهای رقیب سیا آنها را لو داده باشند.
انتشار اسامی متهمان به جاسوسی برای آمریکا در گزارش گالیندوپل و دیدار او با آنها و فشارهای بینالمللی موجب تخفیف مجازات تعداد زیادی از آنها شد.
پس از تشکیل دولت رفسنجانی ریشهری از وزارت اطلاعات برکنار ماند و به پاس خدماتش به حکم خامنهای که قصد داشت خط امامیها را از دستگاه قضایی جارو کند در ۳۰ مرداد ۱۳۶۸ جایگزین سیدمحمد موسوی خوئینیها در دادستانی کل کشور شد و تا اوایل سال ۱۳۷۰ در این سمت ماند.
او همچنین در تاریخ ۱۳/۱۰/۱۳۶۸ از سوى خامنهاى به عنوان دادستان ویژه روحانیت منصوب شد تا هرچه بهتر به سرکوب روحانیتی که به مخالفت خامنهای برخاسته بودند و طرحهای او را برنمیتابیدند بپردازد. خامنهای که در سلسله مراتب روحانیت جایی نداشت میدانست برای سفت کردن جا پای خود به عنوان ولی فقیه و همچنین ادعای مرجعیت نیاز به ایجاد هراس و وحشت در حوزه علمیه قم دارد به ویژه که بایستی با هواداران آیتالله منتظری که به تازگی برکنار شده بود نیز برخورد میکردند.
آخرین اقدام ریشهری علیه آیتالله منتظری در آذرماه ۱۳۷۶ صورت گرفت. پس از حملهی اوباش و اراذل به منزل و حسینهی آیتالله منتظری و اشغال آن، حسینیه که محل استقرار و مانور اشغالگران بود، به شکل مخروبهای درآمده و به حکم دادگاه ویژه روحانیت پلمب گردید. پس از چند روز در یورشی مجدد و بنا به حکم دادگاه ویژه روحانیت و به فرمان ریشهری دربهای ورودی به منزل آیتالله منتظری مسدود و جوش داده شد و تنها درب ورودی به قسمت داخلی منزل او را باز گذاشتند که این درب نیز به وسیلهی قرار دادن کیوسک و گماردن نیروهای سپاه پاسداران در جلوی آن به طور شبانهروزی کنترل میشد.
ریشهری همچنین در تاریخ ۲۰/۱/۱۳۶۹ از سوی خامنهاى جانشین شیخ صادق خلخالی تولیت آستان شاه عبدالعظیم شد تا یکی دیگر از پستهای «خطامامی»ها از آنها ستانده شود.
ریشهری در انتخابات دومین و سومین و چهارمین دوره مجلس خبرگان رهبرى به نمایندگی این مجلس انتخاب شد. وی همچنین عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است و در تاریخ ۶/۲/۱۳۷۰ از سوی خامنهای به عنوان نماینده ولىّ فقیه و سرپرست حجاج منصوب شد. پیش از انتصاب ریشهری، خامنهای پس از رایزنیهای بسیار و به منظور گردم کردن سر احمد خمینی، وی را به نمایندگی خود و سرپرستی حجاج ایرانی منصوب کرد اما احمد خمینی با بهانهی مخالفت مادرش از پذیرش این سمت که کسر شأناش میدانست طفره رفت. ری شهری تا دیماه ۱۳۸۸ در این سمت باقی ماند.
ریشهری که مانند بسیاری از روحانیون شاغل در دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و قضایی در پیش از انقلاب زندگی فقیرانهای داشتند و پس از انقلاب به ثروتهای هنگفتی دست یافتند به لحاظ اقتصادی و مالی هم زندگیاش زیر و رو شد. یکی از خانههای وی کاخی است در فشم که میلیاردها تومان میارزد.
خامنهای نقش تعیین کنندهی ریشهری در برکناری آیتالله منتظری را که زمینهساز رهبری او شد فراموش نکرده و از موضع ولایت مطلقه فقیه پاداش چند دهه جنایت و خونریزی او را با باز گذاشتن دست وی برای تشکیل شرکت سرمایهگذاری «فواد ری» پرداخت کرد. این شرکت در سال ۱۳۷۲ با استقرار محمد شریعتمداری یکی از گردانندگان مافیای مالی خامنهای که قائم مقام وزیر بازرگانی و «رئیس ستاد اجرایی فرمان امام» بود آغاز به کار کرد.
محمد شریعتمداری یکی از معاونان ریشهری در وزارت اطلاعات تحت عنوان کمک به توسعه حرم شاه عبدالعظیم که تولیت آن با ریشهری بود و راهاندازی دانشکده «علوم حدیث»، این شرکت را همراه با محمدی ریشهری و سیدعلی غیوری نماینده خامنهای در شهرری و جمعیت هلال احمر و شریفی رییس دفتر ریشهری و یکی از نزدیکترین افراد به وی و محمود یاسینی (۳۶) از بنیانگذاران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در اواخر آبان ۱۳۷۲ به صورت رسمی با شماره ۱۰۰۷۷۲ به ثبت رساند.
این بنیاد پشتیبانی مالی گروهی از مقامات امنیتی سابق همچون محمد محمدیریشهری، محمد شریعتمداری، علی رازینی، روحالله حسنیان، احمد پورنجاتی، محمود یاسینی، غلامحسین الهام، عباس زاده و... را که تحت عنوان «جمعیت دفاع از ارزشها» و به عنوان آلترناتیوی در مقابل دو جناح چپ و راست درانتخابات دوره پنجم مجلس شورای اسلامی شرکت کرد، به عهده داشت.
در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۷۶ بعد از این که ریشهری نامزد این جمعیت با شکست فاحشی روبرو شد فعالیت این گروه متوقف و در تیرماه ۷۸ منحل شد. در تمام این مدت نشریه این گروه که یکی از فاسدترین و جنایتکارترین جمعیتهای کشور را نمایندگی میکرد تحت عنوان «ارزشها» با مدیریت احمد پورنجاتی و با محوریت دفاع از ارزشهای انقلابی ومبارزه با فساد اقتصادی منتشر میشد.
احمد پورنجاتی که مدیرکل فرهنگی وزارت اطلاعات و «عقل منفصل» ریشهری نامیده میشد و سالها معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت سیما و قائم مقام صدا و سیمای جمهوری اسلامی در دوران ریاست علی لاریجانی را یدک میکشید، پس از انتخاب خاتمی «اصلاحطلب» شد و به عنوان مشاور امور رسانهای رئیس جمهور منصوب گردید و سر از مجلس ششم و ... در آورد.
با انتخاب سیدمحمد خاتمی به عنوان رییس جمهور، محمد شریعتمداری به وزارت بازرگانی رسید و با انتخاب محمود یاسینی به عنوان مشاور اجراییِ، شرکت «فواد ری» برای چپاول سرمایههای ملی قدرت بیشتری یافت.
برای اولین بار در اوائل مهرماه ۸۵ نام موسسه مالی «فواد ری» در جریان خرید سهام ایران خودرو و مقاومت مدیریت بانک پارسیان در مقابل اعمال نفود ریشهری و محمدشریعتمداری در واگذاری ۲۸% سهام ایران خودرو به شرکتهای سرمایهگذاری وابسته به «فواد ری» و «ستاد اجرایی فرمان امام»، عمومی شد و در میان دعواهای درونی رژیم، نشریه «شهروند امروز» با استفاده از اطلاعات ویژهای که از منابع خاص به دست آورده بود به آن پرداخت که موجب تعطیلی نشریه شد. پس از آن اطلاعات زیادی در مورد فعالیتهای این گروه از سوی منابع داخلی در سایتهای اینترنتی منتشر شد. شهروند امروز در بارهی این مؤسسه از جمله نوشت:
«نطفه اولیه «فواد ری» به عنوان نماینده بخش خصوصی بسته شده بود. آیتالله ریشهری با سابقه هدایت وزارت اطلاعات، محمد شریعتمداری كه اندكی بعد هدایت وزارت بازرگانی را برعهده گرفت، محمود یاسینی با سابقه همراهی آیتالله در وزارت و فعالیتهای انقلابی به عنوان راهبران اصلی شركت انتخاب شدند. مدتی بعد سعیدیكیا وزیر سابق راه، مسكن و رئیس سابق بنیاد مسكن انقلاب اسلامی هم به جمع آنان افزوده شد. اندكی بعد غلامحسین نوذری وزیر نفت دولت نهم هم به جمع ملحق شد تا حلقه وزرای بازنشسته تكمیل شده باشد.
هسته اولیه مدیران شركت هیچ اثری از مدیران بخش خصوصی را در خود نمیدید. اما حضور چنین جمع قدرتمندی سبب شد تا «فواد ری» پس از مدتی كوتاه به یكی از بزرگترین شركتهای واردكننده كالاهای اساسی در ایران بدل شود. گزارشهای رسمی شركت نمایان میسازد، فواد ری طی سه دهه، خوراك دام و طیور، جو دامی، گندم دامی، ذرت، كنجاله، سویا، مواد اولیه فولادی مانند شمش آهن، تیرآهن و همچنین گوشت منجمد را وارد بازار ایران كرده است. اصلیترین شایعات درباره فعالیتهای فواد ری هنگامی قوت گرفت كه محمد شریعتمداری همزمان حضور در وزارت بازرگانی و شركت را تجربه میكرد. گروهی از منتقدان وزارت بازرگانی در دوره وزارت او نقل میكردند اطلاعاتی درباره نیازهای وارداتی كشور در اختیار شركت «فواد ری» قرار میگیرد. سایت رسمی شركت هم در گزارش سالانه خود به صراحت اشاره كردهاست: «شركت طی سه سال با توجه به نیازهای بازار داخلی و در راستای تنظیم بازار اقدام به واردات اقلام مختلف كرده است.» گردانندگان شركت جملگی عقبهای مشترك داشتند. آنان چندان علاقهای به نمایش سوابق خود ندارند. از همین رو سایت رسمی شركت تنها گزارشهای خبری مربوط به اقتصاد ایران را ارائه میدهد. صفحات مربوط به مدیران و سوابق آنها از سایت حذف شده است، صفحه مربوط به پرسش از مدیران به صورت كامل حذف شده است و صفحه مربوط به گزارشهای مالی مانند بخشهای قبلی از دسترس خارج شده است. حتی شماره تلفن رسمی شركت نیز در سایت به اشتباه ثبت شده تا مراجعان پس از تماس با تلفن ---۲۲۰۲۷ با فردی در آنسوی خط تلفن مواجه شوند كه هرگونه وابستگی به «فواد رای» را تكذیب میكند. مسئولین دفاتر مدیران فواد ری هم همگی شباهت به سوابق روسای خود بردهاند. آنان پاسخ صریحی را به هیچ پرسشی ارائه نمیدهند. روابط عمومی شركت به صورت رسمی اعلام میكند دلیلی برای ارائه اطلاعات «چارت» تشكیلاتی نمیبیند. دفتر رئیس هیأتمدیره هم خبر میدهد كه آقای رئیس «به هیچ عنوان درباره شركت ری و سوابق آن اظهارنظر نخواهند كرد.» گردانندگان یكی از بزرگترین شركتهای تجاری ایرانی نسبتی هم با جغرافیایی نام خود ندارند.
شركت برای تامین هزینههای آستان مقدس حضرت عبدالعظیم و دانشگاه علوم حدیث تأسیس شده ولی از مجموع ۲۲ شركت وابسته، بیش از ۱۰ شركت دفاتر رسمی خود را در خیابان جردن و میرداماد تهران سامان دادهاند تا بیشترین فاصله را با محل تأسیس داشته باشند. ساكنان خیابان جردن تهران طی سالها سعی میكردند از اخبار و حاشیهها دور باشند ولی چندینبار نام آنها در صدر اخبار رسانههای گروهی قرار گرفت.
خانواده نوریانی طی ۴ دهه به عنوان تنها نماینده انحصاری واردكننده خودرو «بی.ام.و» در ایران فعالیت میكردند. مرتضی نوریانی پدربزرگ خانواده نوریانی اولین واردكننده دستگاههای چاپ به ایران بود. فرزند او علی سالها بعد راه پدر را ادامه داد. هنگامی كه واردات خودرو به كشور آزاد شد علی نوریانی قرارداد قدیمیاش با كمپانی بی.ام.و را تجدید كرد و ۳۰۰۰ هزار دستگاه از مدلهای 318، 325، 330 كوپه و كروكی 520، 525، 530، 730، 740 X3 شاسی بلند و 4WD را وارد كشور كرد. براساس گفتههای علی نوریانی تنها در اولین سال، واردات زیانده بوده و سالهای بعدی شركت به سود رسید. اما در میانه فعالیتهای شركت نوریانی ناگهان اعلام شد، علی با شركت فواد ری شریك شده است. او خود در اینباره چنین توضیح میدهد: «میدانستیم كه حفظ ویژگیها در ایران سختتر است، به همین علت ۵۰ درصد سرمایه كمپانی را با سرمایهگذاری مؤسسه «ری» كه متعلق به آستان مطهر شاه عبدالعظیم حسنی است، شریك شدیم. ما به ادامه این همكاری با مؤسسه ری مفتخر و مصریم، زیرا در این صورت اطمینان خاطری هم برای طرفداران B.M.W ایجاد میشود كه ۵۰ درصد سهام این كمپانی در زمان سوددهی، در ایران صرف امور خیریه میشود و همینطور برای آنها كه خریدار این ماشین هستند.» علی نوریانی مدتی بعد از صحنه رسانهای محو شد.
او هنگامی كه در سال ۱۹۹۳ اولین «بی.ام.و» را وارد ایران كرد به صورت مدام به گفتوگو با رسانههای گروهی میپرداخت ولی پس از شراكت تازه ترجیح داد، حاشیهنشین شود. مدت زمانی از این شراكت نگذشته بود كه نام شركت هم تغییر كرد. «پرشیاخودرو» به عنوان شركت مادر واردكننده خودروهای آلمانی به ایران اعلام حضور رسمی كرد. سایت شركت ری هم اعلام كرد: «پرشیاخودرو تنها نماینده واردكننده بی.ام.و به ایران است.» پرشیاخودرو به سرعت دو نمایشگاه در خیابان بهشتی و خیابان نیلوفر تهران تأسیس كرد. در آن دوره حتی شایعه شده بود كه پرشیاخودرو برای پارك اتومبیلها در پیادهروی خیابان بهشتی روزانه ۵ میلیون تومان به شهرداری تهران اجاره میدهد. اما خودروهای وارداتی تنها محصول تازه «فواد ری» نبود. شركت ری چنان گسترش یافته بود كه نیازی تازه به تجدید سازمان احساس شد.
مؤسسه «سرمایهگذاری ری» در این مرحله تأسیس شد. سرمایهگذاری ری، شركت فواد ری را هم به عنوان یكی از شركتهای تابع خود قرار داد. سرمایه اولیه شركت هم دو رقم متضاد اعلام شد. اولین عدد ۴۰۰ میلیارد ریال بود. مدتی بعد یكی از روزنامههای اقتصادی اعلام كرد رقم دقیقتر ۱۰ میلیارد ریال برای سرمایه اولیه است. اما فعالیتهای شركت نمایان میساخت كه رقم اعلامشده چندان دقیق نیست. سرمایهگذاری ری در اولین قدم غلامحسین نوذری دومین وزیر نفت دولت نهم را به عنوان رئیس هیأتمدیره شركت منصوب كرد. پیش از این انتصاب، فواد ری ۴۶ درصد از سهام شركت نفت و گاز پارس را هم به لیست داراییهای خود اضافه كرده بود. البته این شركت نسبتی با مالكان POGC ندارد. ۱۳ درصد دیگر سهام را هم شركت سرمایهگذاری ری خریداری كرد. مدتی بعد شركت نفت و گاز پرشیا یكی دیگر از شركتهای مجموعه ری، هم ۷/۱درصد سهام نفت و گاز پارس را به نام خود كرد.
به این ترتیب شركت نفت و گاز پارس به صورت رسمی به نام سرمایهگذاری ری شد. ردپای مؤسسان فواد ری هم در این شركت نفتی بیش از دیگر مجموعههای فواد ری دیده میشود. محمود یاسینی مبارز سالهای دور مدتی به صورت مستقیم در این مجموعه حضور داشت اما غلامحسین نوذری به عنوان مدیرعامل نفت و گاز پارس منصوب شد. او در اولین سخنرانی خود برای كاركنان شركت از حفظ كرامت و اصالت انسانی داستانهای بسیاری گفت. نفت و گاز پارس سال ۱۳۳۷ فعالیتهای خود را آغاز كرده بود. پس از حضور سرمایهگذاری ری در این مجموعه ۱۷۰ پروژه جدید با هزینه ۱۵۰۰میلیارد تومان برای شركت تعریف شد.
صنایع پتروشیمی ایران، فولادمباركه، ذوبآهن اصفهان، فولاد خوزستان، راهآهن، فولاد خراسان، كشتیرانی، ایرانخودرو، سایپا، تراكتورسازی و كمپرسورسازی ایران عمدهترین مشتریان نفت و گاز پارس به شمار میآیند. شركت در سال ۱۳۸۷ بیش از ۲۰۰ میلیارد ریال به سرمایه اولیه خود افزود و به هر سهم سهامداران خود ۲ هزار و ۵۰۰ ریال سود داد.
حضور سرمایهگذاری در فعالیتهای نفتی برای گردانندگان شركت بسیار جالب توجه بود. آنان مدتی بعد شركت «پارسام.سی.اس» را هم تأسیس كردند. سرمایه اولیه شركت ۱۴۰ میلیارد ریال اعلام شد. شركت به سرعت قرارداد همكاری را با Mcsinternationa آلمان منعقد كرد. حاشیهها برای این شركت از هنگامی آغاز شد كه «پارسام.سی.اس» به شكلی عجیب قرارداد همكاری با كارخانههای خودروسازی را برای تولید ۱۸۵ هزار دستگاه سوخت سی.ان.جی بست. طرف قرارداد سازمان بهینهسازی مصرف سوخت بود. هیچ نهادی، اطلاعاتی از برگزاری مناقصه نداشت. مدتی بعد شركت سرمایهگذاری صنعت نفت هم به مجموعه داراییهای شركت سرمایهگذاری ری افزوده شد. شركتهای بازرگانی نیك نفت، شركت پتروكام كیش، شركت حملونقل بینالمللی اطلسی ترابر و شركت نفتیاب هم زیرمجموعههای این شركت شدند.
براساس گفتههای یكی از نزدیكان شركت سرمایهگذاری ری سوددهی بخش نفتی برای گردانندگان مجموعه بسیار قابل توجه بود، از همین روی مجموعهای دیگر برای هلدینگ ری با عنوان «ری شیمی» تأسیس شد. این شركت واردات و صادرات فرآوردههای نفتی را برعهده داشت. شركت ری شیمی به ۲۲ شركت خارجی دیگر محصولات نفتی خود را میفروشد. اما فعالیتهای اقتصادی «سرمایهگذاری ری» تنها به امور نفتی محدود نماند. اندكی بعد «آرمان پژوه سبزواران» دیگر مجموعه وابسته به سرمایهگذاری ری شد. این شركت سال ۷۹ تأسیس شده بود ولی در سال ۸۳ بیش از ۹۲ درصد سهام آن از طریق سرمایهگذاری ری به قیمت ۵/۱۲ میلیارد ریال خریداری شد. شركت ماهیتی معدنی داشت و سالانه بیش از ۵۰۰۰ تن مس استخراج میكرد. معدن مس سرگز كوه جیرفت تنها یكی از داراییهای این مجموعه به حساب میآمد. پس از خرید سهام این شركت توسط سرمایهگذاری ری، تنها یكی از پروژههای شركت با سرمایه ۴۲۵ میلیارد ریالی برای استخراج ۱۰ تن مس كلید خورد. مجموعه معدنی سرمایهگذاری ری هم خیابان جردن تهران را به عنوان دفتر مركزی خود انتخاب كرد تا كمترین فاصله را با شركت مادر در همان خیابان داشته باشد.
مردان مؤسس فواد ری پس از مدتی علاقهمندی ویژهای هم به فعالیت در زمینه صنعت برق پیدا كردند و شركت مهندسی «ری نیرو» را تأسیس كردند. اندكی بعد نیروگاه گازی ۵۰۰ مگاواتی اصفهان هم به لیست داراییهای سرمایهگذاران ری اضافه شد. «ری» در جنوبیترین بخش استان تهران طی سالهای گذشته پیشرفتی را احساس نكرده است ولی «سرمایهگذاران ری» هر روز بر وسعت فعالیتهای اقتصادی خود میافزودند. جهش از صنعت نفت و برق به بیمه هم گام دیگر بود. بیمه دی به عنوان یكی از شركتهای وابسته بنیاد شهید سالها با مدیریت محسن مهرعلیزاده رئیس سازمان تربیتبدنی دولت اصلاحات به فعالیتهای خود ادامه میداد كه شریكی تازه پیدا كرد. شركت سرمایهگذاری ری، ۳۰ میلیارد ریال هزینه كرد تا ۱۵ درصد سهام این بیمه را هم به تملك خود درآورد. شركت نفت و گاز پارس هم ۱۰ میلیارد ریال دیگر صرف كرد تا ۵ درصد دیگر سهام را تصاحب كند. خرید سهام بیمه دی هم درسال ۱۳۸۳ رخ داد. آمارهای رسمی منتشر شده از عملكرد شركت نشان میدهد بیشترین جهش اقتصادی و خریدهای سرمایهگذاری ری در سال ۱۳۸۳ به وقوع پیوسته است.
شركت «راهگشابار» هم دیگر خرید بزرگ سرمایهگذاری ری بود. براساس گزارشهای رسمی این شركت طی یك دوره ۵۵۰ هزار تن جو، ذرت و سویا، ۱۱۰ هزار تن شمش آهن و ۵۰ هزار تن فرآوردههای نفتی حمل كرده است. اما شاید مؤسسان فواد ری هم هیچگاه تصور نمیكردند هلدینگ آنان با سرعتی عجیب به بزرگترین شركت تجاری ایران بدل شود. از نفت و گاز گرفته تا برق و حملونقل و بیمه، همگی در لیست فعالیت ۲۲ شركت وابسته به هلدینگ بود كه ماجرای پرورش شترمرغ هم پیش آمد. وزارت كشاورزی سال ۱۳۷۶ مجوز پرورش شترمرغ را صادر كرد. ۴ سال بعد هدایتگران ری ۱۵۰ عدد جوجه یكروزه و ۱۰۰ عدد تخم ۳۵ روزه را وارد كشور كردند تا فعالیتهای شركت بینالمللی تولید شترمرغ ایران كلید خورده باشد. مدتی بعد شركت چنان فعالیتهای خود را وسعت داد كه ۷۰۰ قطعه شترمرغ آفریقایی دیگر هم به مجموعه آنان اضافه شد.
حضور در عرصه كشاورزی برای سرمایهگذاران جذابیت خاصی داشت. آنان سال ۱۳۷۸، ۲۳۰ هکتار باغ در حوالی شهرری را برای تأسیس شركت «بجین گستر ری» خریداری كردند. مدتی بعد یك مشاور اسپانیایی به جمع آنان اضافه شد و پروژه تأسیس بزرگترین گلخانه ایران به وسعت ۲۰۰ هزار مترمربع كلید خورد. تولید زعفران و پسته هم دیگر برنامه شركت بود. اما مجموعه هنوز كمبودهایی را احساس میكرد. شركت «زرین گوشت تهران» هم برای جبران همین كمبودها تأسیس شد. این شركت سال ۷۳ تأسیس شده بود ولی سهام آن در سال ۸۲ به نام سرمایهگذاری ری شد. «زرین گوشت تهران» مدتی بعد آنقدرها ثروتمند شد كه كشتارگاه صنعتی «خانلق» متعلق به شركت پشتیبانی امور دام وزارت جهادكشاورزی را هم خریداری كرد. براساس آمارهای رسمی این شركت ۱۵۱۰۵۲۹ كیلوگرم گوشت گوسفند، ۱۹۶۴۹۲۲ كیلوگرم گوشت گاو، ۱۵۱۴۲۲۰ كیلوگرم گوشت چرخكرده و ۳۶۵۸۸۹ كیلوگرم گوشت مرغ را سالیانه روانه بازار كرده است. كشتارگاه این شركت ۶۸۵۰ مترمربع وسعت دارد و روزانه ۵۰ رأس گاو و ۵۰۰ رأس گوسفند در مجموعه ذبح میكند.
كارگاه بستهبندی هم ۱۳۸۰۰ مترمربع را به خود اختصاص داده است. نكته قابل توجه درباره این مجموعه زمین ۵۰۰۰ مترمربعی است كه در آن سالانه ۱۲۰۰ تن خشكبار بستهبندی میشود. فروشگاههای زنجیرهای رفاه و شهروند، شهرداری تهران و كارخانههای ایرانخودرو و سایپا بزرگترین مشتریان شركت تولید گوشت، سرمایهگذاری ری به شمار میآیند. در كنار این مجموعه ۸۰۰ هكتار باغ هم به مجموعه «روزان» اختصاص یافته تا ۲۰۰۰ رأس گاو شیرده بخش صنایع لبنی سرمایهگذاری ری را سامان دهند. برنامههای آتی شركت نشان میدهد این رقم طی سالهای آینده به ۶ هزار رأس ارتقا مییابد. یكی از مدیران سابق اتاق بازرگانی نقل میكند «فواد ری» در دورهای خاص حتی قصد تأسیس بانك خصوصی در لندن را هم داشته است. این موضوع از سوی مدیران شركت تأیید نشده است. برخی منابع هم خبر میدهند. فواد ری حتی پروژههای ساختمانی در آفریقایی جنوبی را با همكاری شركت «ككتان» در دست اجرا داشته است. لیست داراییهای سرمایهگذاری ری طی سالهای گذشته مدام افزایش مییافته است. سال قبل این شركت تنها یك ساختمان هشت طبقه به مساحت ۳۶۳۳ متر در میدان آرژانتین تهران را به قیمت پایه ۱۵۰ میلیارد ریال به مزایده گذاشت.»
یكی دیگر از شركتهای وابسته به سرمایهگذاری ری طی سالهای گذشته تهیهكننده و مجری برنامه «به خانه برمیگردیم» شبكه پنجم سیما بوده است.»
شرکت سرمایهگذاری ری معاف از پرداخت مالیات و حسابرسی مالی بود. شرکتهای گروه سرمایهگذاری ری عبارتند بودند از :
۱- شرکت سرمایه گذاری ری۲- شرکت فواد ری۳- شرکت نوسازی و عمران امید ری ۴- شرکت زرگوشت تهران ۵- شرکت بیجین گستر ری ۶ - شرکت کشت وصنعت روزان ۷- شرکت کشت وصنعت لاله آزاد ۸- شرکت حمل ونقل بین المللی راه گشا بار ۹-شرکت پارس ام سی اس ۱۰- شرکت صنایع تولید تجهیزات خودروهای گازسوز ۱۱-شرکت پرشیا خودرو ۱۲- شرکت ری شیمی ۱۳- شرکت پارس سامان مهر ۱۴-شرکت معدنی آرمان پژوه سبزواران ۱۵- شرکت خدمات مهندسی ری سامان ۱۶- شرکت توسعه صنعت نفت وگازپرشیا ۱۷- شرکت مهندسی ری نیرو ۱۸- شرکت نگین گارنت ری(ری گارنت) ۱۹- شرکت کشت و صنعت بینالمللی ری ۲۰- شرکت بین المللی صنعت سیمان لیان ۲۱- شرکت بین المللی تحقیقات و تولید شترمرغ ایران ۲۲- شرکت پارس ام سی اس نوین (توسعه اقتصاد فردا) ۲۳-شرکت سازه گسترری ۲۴-شرکت فناوری اطلاعات ری ۲۵-شرکت بینالمللی توسعه، تحقیقات ومدیریت منابع انسانی ایران ۲۶- موسسه آستان مقدس عبدالعظیم ۲۷-دانشکده علوم حدیث ۲۸-مجتمع آموزشی و فرهنگی حکمت ۲۹-موسسه انتشاراتی دارالحدیث ۳۰-شرکت بیمه دی(سهامی عام) ۳۱-شرکت نفت پارس ۳۲-شرکت خدمات مشاوره مالی ومدیریتی مبین ری ۳۳-موسسه فرهنگی فروغ مهرتابان۳۴-شرکت بینالمللی تی ری ۳۵-شرکت سرمایه گذاری صنعت نفت.
شرکت سرمایه گذاری ری در سال ۱۳۸۹ با خرید سهام رویال داچ شل، بیش از ۷۰٪ سهام شرکت را در اختیار گرفت. فروش سالیانه این شرکت به ۲۵۰ میلیون دلار در سال میرسد.
اما در کنار غارت وچپاول، این محموعه از دست کردن در بودجه عمومی کشور تحت عنوان درخواست ضرر و زیان شرکتهای خصوصی واردکننده غلات و ناشی از بحران جهانی نیز غافل نبوده بطوریکه دولت احمدینژاد طی مصوبه هیات وزیران مورخ ۸/۱/ ۱۳۹۰ مبلغی حدود ۱۰ میلیون دلار نیز به شرکت «فواد ری» پرداخت کرد.
با وجود این همه سرمایه، معلوم نشد ریشهری و اعوان و انصارش چه دزدیهایی کردند که در سال ۱۳۹۰ این شرکت بر اساس آنچه در اخبار آمده بود با هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان زیان روبرو شد و «ستاد اجرایی فرمان امام» که امپراطوری خامنهای را اداره میکند آن را خرید!
البته ریشهری زیر بار نرفته و میگوید:
«وقتی اداره تولیت آستان حرم عبدالعظیم حسنی را برعهده گرفتم کل درآمد آستان سالیانه ۶۰ میلیون تومان بود. پس از اینکه به این مجموعه آمدم، برای تامین مالی طرحهای توسعهای که به سالیانه هزار میلیارد تومان رسیده بود باید کارهای اقتصادی انجام میدادیم. بنابراین معاونت اقتصادی را در آستان ایجاد کردیم که این معاونت کارهای ساختمانی، تجاری و کارخانهداری انجام میداد. البته پس از فشارهایی که دولت نهم و دهم وارد کردند، مجبور شدیم همه کارهای اقتصادی را تعطیل کنیم و آنها را به ستاد اجرای فرمان امام واگذار کنیم.» (۳۷)
وی در مورد نحوهی درآمدها پس از واگذاری «فؤاد ری» به امپراطوری مالی خامنهای توضیحی نمیدهد و معلوم نیست تکلیف هزار میلیارد مخارخ سالیانه چه میشود و از کجا تأمین میگردد.
ابعاد غارت و چپاول اموال ملی توسط باندهای رژیم به مراتب بیشتر از جنایاتی است که در زندانها و یا در عرصهی اجتماعی، انجام داده و میدهند.
سرکوب، شکنجه، قتل، تجاوز، اعدام و ... توسط بخشی از نظام صورت میگیرد و ابعاد آن در مقایسه با غارت اموال عمومی و فساد حاکم بر کشور که توسط تمامی بخشها و جناحهای رژیم صورت میگیرد، محدود است. ابعاد فاجعهای که در کشور و در سایه نکبت اسلامی رخ میدهد غیرقابل توصیف است.
ایرج مصداقی ۲۰ دیماه ۱۳۹۵
پانویس:
۱- خاطرهها، محمدی ریشهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی جلد اول ص ۱۸
۲- خاطرهها، محمدی ریشهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی جلد اول ص ۸۱
۳- http://pezhvakeiran.com/maghaleh-9680.html
۴- خاطرهها، محمدی ریشهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی جلد اول، چاپ دوم ۱۳۸۳، ص ۸۸
۵- خاطرهها، محمدی ریشهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی جلد اول، چاپ دوم ۱۳۸۳، ص ۳۰
۶- بعداً سرتیپ دوم بازنشسته محمود آذین، گفت: «کودتاهای به زعم من مصنوعی [کشف شدند]. مثلاً در اهواز کودتا کشف شد. با حدود هزار و پانصد کیلومتر [فاصله] تا پایتخت. مثلاً میخواهند چه بکنند؟ کودتا معمولاً در مرکز حکومت انجام میشود که حکومت را براندازی کنند. حاصل این کودتاهایی که خیلی هم راحت کشف میشد - چه بسا کسانی که ترتیب توطئه را میدادند خودشان هم خبر میکردند - حاصلش این بود که عناصر بسیار زیادی از متخصصین گرفتار شدند.»
۷- خاطرهها، محمدی ریشهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی جلد اول، چاپ دوم ۱۳۸۳، ص ۳۷۳
۸- خاطرهها، محمدی ریشهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی جلد اول، چاپ دوم ۱۳۸۳، ص ۳۷۲
۹- خاطرهها، محمدی ریشهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی جلد اول ص ۱۷۳
۱۰- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931001000127
۱۱- (مصاحبه با رادیو و تلویزیون) کتاب غائله ۱۴ اسفند ۱۳۵۹، ظهور و سقوط ضد انقلاب / نویسنده: دادگستری جمهوری اسلامی ایران، ص۳۳۲.
۱۲- خاطرهها، محمدی ریشهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم ۱۳۸۳، جلد اول ص ۹۸
۱۳- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940623000502
۱۴- خاطرهها، محمدی ریشهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی جلد اول، چاپ دوم ۱۳۸۳، ص ۴۱۲
۱۵- خاطرهها، محمد محمدیریشهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم ۱۳۸۳، جلد اول ص ۴۳۱.
۱۶- http://www.mehrnews.com/news/2408686
۱۷- http://www.tarikhirani.ir/fa/news/4/bodyView/3181
۱۸- http://www.tarikhirani.ir/fa/news/4/bodyView/3181
۱۹- http://www.tarikhirani.ir/fa/news/4/bodyView/3181
۲۰- کتاب واقعیتها و قضاوتها، آیتالله منتظری صفحههای ۲۲۲ و ۲۲۳
۲۱- خاطرات آیتالله منتظری، جلد ۲، صفحه ۱۲۱۲
۲۲- نامه سرگشاده فتحالله ربانی املشی به دری نجف آبادی، روزنامه اطلاعات، ۱۶ آبان ۱۳۷۷.
۲۳- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950606000666
۲۴- http://www.mashreghnews.ir/fa/news/108977
۲۵- جلد سوم خاطرهها، محمدی ریشهری، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ ۱۳۸۳، صفحهی ۳۲۱
۲۶- http://www.jamejamonline.ir/newspreview/1203499573913525797
۲۷- روزنامه کیهان ، سیزدهم و چهاردهم آبان ماه ۱۳۶۸
۲۸- جلد سوم خاطرهها، محمدی ریشهری، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ ۱۳۸۳، صفحهی ۳۲۰
۲۹- جلد سوم خاطرهها، محمدی ریشهری، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ ۱۳۸۳، صفحهی ۳۲۳
۳۰- جلد سوم خاطرهها، محمدی ریشهری، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ ۱۳۸۳، صفحههای ۳۲۲ و ۳۲۳
۳۱- روزنامه کیهان ، سیزدهم و چهاردهم آبان ماه ۱۳۶۸
۳۲- جلد سوم خاطرهها، محمدی ریشهری، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ ۱۳۸۳، صفحههای ۲۲۹ و ۲۳۰
۳۳- جلد سوم خاطرهها، محمدی ریشهری، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ ۱۳۸۳، صفحههای ۲۳۰ و ۲۳۱
۳۴- جلد سوم خاطرهها، محمدی ریشهری، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ ۱۳۸۳، صفحههای ۲۳۱ و ۲۳۲
۳۵- روزنامه کیهان ، سیزدهم و چهاردهم آبان ماه ۱۳۶۸
۳۶- وی به همراه حسن واعظی، بهروز ماکویی ، همایون خسروی و مصطفی تاجزاده، گروه «فلق» را پیش از انقلاب در کالیفرنیا تشکیل داده و بعداً جزو بنیانگذاران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شدند.
۳۷- http://www.ireconomy.ir/fa/page/3886
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر