عامل تغییرنظام شناسایی شد!
محمد شوری
محمد شوری
این یک داستان واقعی ست.
خامنه ای رهبرمنفی براندازی وعامل تغییرنظام است.
آقای خامنه ای(۲۰اردیبهشت۱۳۹۶) دردانشگاه امام حسين (ع)گفتند:
"هدف بلندمدت دشمن تغییر اصل نظام اسلامی است.یک روزی بهصراحت میگفتند جمهوری اسلامی ازبین برود؛بعدادیدند نمیتوانندوبه ضررشان تمام میشود،آمدنداین راتعدیل کردندوگفتندتغییررفتارجمهوری اسلامی.بنده همانوقت به مسئولان گفتم توجه داشته باشید،«تغییررفتار»با «تغییرنظام»هیچ فرقی ندارد.تغییررفتار یعنی راه اسلام وانقلاب و خط امام رامیرفتیم،حالا زاویه بگیریم و کمکم درطرف مقابل قرار بگیریم.تغییررفتار یعنی از بین بردن نظام اسلامی".(پایان نقل قول)
امااین تغییرویاباصطلاح "پرسترویکا"و"گلاسنوست"ایرانی آمدنی ست؛هرچندهردوجناح دائمی قدرت درایران مانع بتراشند.یکی باکاردسرببردویکی باپنبه؛چه بخواهند،چه نخواهند؛نمی توانند مانع آن شوند.تفوق وبرتری وسرعت اطلاع رسانی بوسیله تکنولوژی ذائقه افکارعمومی راتغییرداده ومی دهدوباتغییرذائقه،تغییررفتارحتمی ست!
لطف الله میثمی(مدیرمسئول مجله چشم انداز)درپاسخ به این سوال پرسشگرمجله ایران فردا(ش۲۷)که چراانقلاب کردیم؟می گوید:
"این اشتباه معمول رابایداصلاح کنیم که اصلاحات حرکت تدریجی است وانقلاب همه اش دگرگونی است.درحالی که انقلاب یک مرحله تغییرات تدریجی داردوبعداین تغییرات تدریجی درنهایت به یک جهش منجرمی شود.منتهاتغییرات تدریجی اش منظورمنداست.بهرحال درتغییرات تدریجی هم یک منظورویک مقصودی مستتراست که درنهایت بایدبه یک جهش منجربشود.این جهش راانقلاب یاقیام می گویند...ازمرحوم بازرگان پرسیدندکه انقلاب راپیروزکرد؟رهبری انقلاب باکه بود؟گفت:رهبری منفی انقلاب باشخص اعلیحضرت بود.ایشان اینقدردیکتاتوری کرد،اینقدرسلیقه های فردی اش را به کارگرفت که دیگرهمه مردم متحدشدند.(پایان نقل قول).
آقای خامنه ای درنمازجمعه خوددر ۳۰خردادسال۱۳۶۰درموردشخص آقای بنی صدرچنین قضاوت می کند:
"مساله آقای بنی صدربرای ملت مایک مساله ساده وروشن است.جریان انقلاب اسلامی برمبنای اسلام شروع شدوهمه شهادت هاواحترام هابه اشخاص بخاطراسلام بودواین جریان نمی توانست تحمل کندکه برای قرآن واسلام خون داده شودتاکسانی روی کارباشندکه نمی خواهنداسلام وقرآن درجامعه پیاده شود.عیب نظام طاغوتی گذشته ازلحاظ داخلی تمرکز همه قدرت درشاه بود.
شاه هم قوه مقننه هم قوه قضائیه وهم قوه مجریه وهم نیروهای نظامی رادراختیارداشت واین به آن فسادبزرگ منجرشدکه دیدید بعدازپیروزی انقلاب وتدوین قانون طبق اسلام ودستگاه قانونگذاری وقضایی واجرایی با اختیارات قانونی تشکیل شدوآقای بنی صدر بعدازانتخاب به ریاست جمهوری رئیس قوه مجریه ورئیس شورای انقلاب یعنی رئیس قوه مقننه موقت کشورهم شد.فرمانده نیروهای مسلح جمهوری اسلامی هم شد.یعنی سه جریان عظیم که اداره کنندگان امورکشورند درقبضه اقتداربی قیدوشرط ایشان آمدوپس ازاستقرارنهادهای قانونی ایشان حاضربه سپردن هرنیروبدست صاحبش نمی شد.
آقای بنی صدرمی خواست مجلس ودولت دردست اوباشد.چون این کارخلاف قانون اساسی بودودولت ومجلس حاضربه چنین کاری نشدند،شروع به حمله به آنهاوکوبیدنشان کردودرمورددستگاه قضایی هم چون آقای بنی صدرنمی توانست ادعاکندکه بایددراختیاروی باشدحملات واتهامات خودرابراین دستگاه ازهمه بیشترکرد.فرستادن تلگراف به یک محکوم قضایی ویاشایع کردن شکنجه برای ضربه زدن به دستگاه قضایی بود.
آقای بنی صدرمایل بودکشور ایران باانقلابی که کرده است وباشهدایی که داده است به دوران سلطنت برگردد.آن روزشاه درراس همه قوه هابود،امروزایشان باشد.
ایشان بااستفاده ازقدرت های قانونی خوددرشورای انقلاب اختیارات بی شمارهم برای خودش درست کرده بود.اینهامطالبی است که باشندومدرک دراختیارمردم قرارخواهدگرفت.تامردم بدانندکه ایشان جامعه را بطرف دیکتاتوری مطلق می برده است...اگروضع اقتصادخراب است مسئولش آقای بنی صدرهستندکه وزیراقتصادبودند.
اگروضع مملکت نابسامان است مقصرآقای بنی صدراست که رئیس شورای انقلاب ورئیس هیات وزیران بود.واگروضع بانکی وپولی خراب است تقصیرآقای بنی صدراست که وابستگان ایشان درراس بودند.اگرارتش خراب است تقصیرآقای بنی صدراست.بااینکه همه چیزدراختیارایشان بودواگرعقب گردی درمیان است تقصیرآفای بنی صدراست.آیااین ناجوانمردانه نیست که ایشان مصیبت برای کشوربباربیاوردومسئول فلج اقتصادی ونظامی کشورباشدوبجای آنکه درصددجبران وعلاج بربیایدچندنفرمعین رازیرسوال قراردهدوآنهارامتهم کند....(پایان نقل قول از: روزنامه کیهان۳۰خرداد۱۳۶۰).
اماآقای خامنه ای وقتی خودبه ریاست جمهوری رسید،همان دوگانگی وناهماهنگی وناهمخوانی بانخست وزیرتحمیلی اش(میرحسین موسوی)راتجربه کرد.اومیرسلیم وولایتی رامی خواست که باپاسخ منفی مجلس روبروشد؛واگرخمینی حامی وپشتیبان میرحسین موسوی نبود،حتمابااستعفای چندباره وی،شخص دیگری نخست وزیرمی شد؛علت معلوم بود:رئیس جمهورکاره ای نبود،اماباترمیم قانون اساسی وحذف نخست وزیروفربه ترکردن قدرت اجرایی ولی فقیه،ریاست جمهوری نیز غیرمستقیم منصوب رهبری شد،وهم شغلش تدارکاتچی نظام!
مهندس لطف الله میثمی درادامه پاسخ خودبه پرسش پرسشگرمجله ایران فردامی گوید:
"...درزمان محمدرضاشاه بعدازموسسان دوم درسال۱۳۲۸،قانون اساسی اصلاوارونه شد.یعنی شاه دریک آن می توانست تصمیم بگیردکه مجلس شورای ملی ومجلس سنارامنحل کند.قبلاشاه چنین قدرتی نداشت.هم چنین حق عزل ونصب وزراراپیدا کرد.عملافرمانده کل قواشدواینهاهیچکدام باقانون اساسی نمی خواند.ضمن اینکه شاه تمام پرونده های سیاسی رابه دادگاه نظامی ارجاع داد.این چه دادگاهی ست که اگرمردم علیه شاه انتقادداشتنددردادگاه نظامی به آن رسیدگی می شدکه فرمانده اش هم شاه است.یعنی ازهمان اول محکوم است.(پایان نقل قول)
این روندنیز باشروع انقلاب۵۷بوقوع پیوست وهمچنان درحال تکراراست؛منتهاالان تحت نام خدا،قرآن واسلام وهمه امورهم صدالبته قانونی ست!!
درپیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی اصل ولایت فقیه وجودنداشت،آنرابااحساسات مذهبی مردم،مردمی که هنوزدرهیجان انقلاب شور،شعف وشادی داشتندگره زدند وبه ملت تحمیل کردند.
درترمیم قانون اساسی سال۱۳۶۸،اینبارقدرت ولی فقیه"مطلقه"شدوطبق اصل۵۷"همه قوابایدزیرنظرولایت مطلقه امروامامت امت گوش به فرمان باشند؛وبعدازاندی سال،رسماشورای نگهبان که _خودمنصوب ولی فقیه است_براساس اصل۹۸که تفسیرقانون اساسی رابرعهده دارد،طبق وظیفه اش دراصل۹۹،نظارت برانتخابات را"استصوابی" اعلام کرد.یعنی مردم بایدعملابه آنچه این۶تن انتخاب می کنندازمیان آنهافردیاافرادی رابرگزینندوبه آن رای دهند!!
هم چنین بواسطه ضرورت انقلاب دادگاه انقلاب ودادگاه ویژه روحانیت راتاسیس کردندواین باصطلاح ضرورت تاالان کش پیداکرد؛درصورتی که هیچکدام ازاین دودادگاه مبداواصل قانونی ندارد وسالهاست براساس اختیارات رهبری تاسیس شده،تااولا هرکه راضدانقلاب تشخیص دادندباقضات انتصابی خودآنهارامحکوم کنندوثانیا(درمورد دادگاه ویژه روحانیت)روحانیون مخالف رابدین طریق ازمدارحذف و یاواداربه سکوت کنندودرموردروحانیون فاسد(چه به لحاظ اخلاقی وچه اقتصادی) به نحوی آنرالاپوشانی کرده تامردم بی اطلاع باشندوباصطلاح آبروی نظام واسلام لکه دارنشود...
حال باتوجه به قدرت مطلقه ولی فقیه درقانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که به یک شخص حقیقی داده است ومسئولین آن،مستقیم وغیرمستقیم منصوب ولی فقیه هستند،وازطرفی همه نظرات وعقایدباید به نظرولی فقیه نزدیک وهمخوانی وتطابق وتوافق داشته باشد،وعملاآراوفتاوی مراجع تقلیدواجتهادمستمروپویای حوزه علمیه و فقهای اسلام راتعطیل کرده وآنان راازحض بردن استقلال محروم وبه عنوان کارمندحکومت به استخدام خوددرآورده است!زیراطبق اصل چهارم قانون اساسی این وظیفه فقط برعهده۶تن ازفقهای منصوب ولی فقیه،یعنی"شورای نگهبان" است وهمه راههاوهمه ی اسلام،به این نگرش ازاسلام ختم می شود،که باوجود"نظارت استصوابی" نورعلی نورهم شد!!
آیاهمه گرفتاری های کنونی ملت ایران،همه آنچه که کاندیداهای انتخاباتی منصوب شده ی رهبری دربازارسیاست عرضه می کنندو از۳۷سال نظام جمهوری ولی فقیه یک کشورپوکیده ومستعمل وگرفتارشده در فقروفساد وبیکاری واعتیادوناهنجاری های اجتماعی توصیف وترسیم می کنندواعتقاددارندثروت مملکت دراختیار۴درصداست و۹۶درصدمردم فقط در حال درجازدن هستند،آیااین همه،مسئولش شخص آفای خامنه ای نیست؟!
همان سخنان ایشان درنمازجمعه۳۰خرداد۱۳۶۰، خطاب به بنی صدررابه ایشان بازگومی کنیم!منتهابااین استثناکه آنزمان ابوالحسن بنی صدردرکمتراز۲سال قدرت رادراختیارداشت وفرصتی پیدانکردکه خودرانشان دهد،ولی شما۲۸سال است فقط متکلم الوحده هستیدوحتی حاضرنیستید خودتان رادرمعرض پرسشگران وخبرنگاران داخلی وخارجی قراردهید؟
سالهاست که مردم رابه انتخاب ازبین بدوبدترمجبورساخته اند.به نحوی که سبب شده بخاطرنیامدن رئیسی (باآن سابقه بسیاربدودلهره آور)همه ی هنرمندان،روحانیون مستقل وروشفنکران وبخشی ازاپوزیسیون راوادارکنندکه ازترس نیش عقرب ورطیل به دهان افعی پناه ببرندو به "حسن روحانی"رای دهندوتمام عیوب وفعالیت ایشان درموردنقض حقوق بشرراماله بکشندوندیدبگیرند.وباهمین شیوه هم سالهاست که عده کثیری ازافرادوگروه هارابرای کاندیداوانتخاب شدن محروم کرده اند.
خامنه ای می گوید:"اینجاجمهوری اسلامی ست"؛همانطورکه مرحوم بهشتی همان زمان خطاب به بنی صدرگفت:"اینجافرانسه نیست،ابنجاجمهوری اسلامی ست"!!واین قرائت ازاسلام وقرآن هم فقط به قرائت ولی فقیه و۶تن ارفقهای شورای نگهبان ازقرآن واسلام ختم می شود!!
طبیعی ست که ایشان بایدازتغییر رفتارواصلاح واهمه ووحشت داشته باشد. امانمی خواهدبداندکه مسئول این تغییررفتار، دردرجه اول خودش می باشد!
وهمینطورحامیان صوری وغیرصوری وی که پشت اوپناه گرفته اندودراین پناهگاه،انباری ازثروت وقدرت تلمبارشده رابدست آورده اند،وبه این توهم وواهمه ی ایشان بامشاوره هاوارائه گزاشات واخبارکانالیزه شده،عینیت می بخشند!
این قصه رابه اینجاختم می کنیم که تغییرنظام وبراندازی برای بخشی ازحاکمیت که به "اصلاح طلب"خودرامعروف وشهره کرده انده،برای آنهاهم امری میمون ومبارک نیست؛امازمان وابزارزمان به آنهااین امکان رانمی دهدکه همان چپ سابق اول انقلاب باشند!!
آنهاباکانالیزه کردن پروژه اصلاحات واعزام بخشی ازنیروهای خودبه خارج ازمرزها،که نقش اپوزیسیون رابازی می کنندودیگ رابهم می زنند،سعی مجدانه دارندکه اصلاحات وهرنوع تغییری ازکانال آنهاباشدتادرصورت تغییردرساختار قدرت وتوزیع عادلانه آن بین همه افرادواحزاب اولاهمچنان خوددست اول راداشته باشندوثانیاباادامه ی شیوه ی باپنبه سربریدن،پزآزادیخواهی شان گوش فلک راهم پرکند.ازهمین روست که وقتی قرارشداعضای مجلس خبرگانی که می خواهدولی فقیه بعدازآقای خامنه ای رابرگزیندویک شخص دیگر(والبته ضعیف تروبدسابقه ترازایشان )رامادام العمربرگرده مردم سوارکند،همه شان،هم ازداخل وهم ازخارج ازایران مردم رابااشکال متفاوت ترغیب کردندوتکرارکردند که مردم بروید رای بدهید!تااعضای این مجلس بارای بالایی انتخاب شوندتاچنانچه دراین دوره (ویقین به قریب)فرددیگری به رهبری رسید،این رهبربارای بسیارپائین اعضای مجلس خبرگان منصوب نشود! این همان باپنبه سربریدن است!
واین دورباطل از این شکلی رای دادن درهر دوره بایک فریب ویک ترس ودلهره انداختن دردل مردم برای ترغیب کردن به رای دادن همه جانبه شدت پیدامی کند.
بقول جورج اورول"درکتاب معروف خود"قلعه حیوانات":
"همیشه خوکها تصمیم میگرفتند،سایر حیوانات هرگز نمیتوانستند تصمیمی اتخاذ کنند ولی رأی دادن را یاد گرفته بودند".
این درحالی است که "رای ندان"هم می تواندگزینه مدنی باشدواصلابراندازی نیست؛یک امرمدنی وجنبش اصلاحی است که به مردم آزادانه وازروی اختیارفرصت می دهدچنانچه به اتفاق اکثریت قاطع عملی کنند،حاکمیت یک سویه کنونی رابابحران هویت روبروسازندوآنان راملزم کنندتابه همان شعاری که مردم برای آن انقلاب۵۷رابهمن شدند،یعنی:استقلال،آزادی والبته جمهوری واسلام،آنهم نه فقط اسلام ودیدگاه ولی فقیه که توسط۶تن ازفقهای شورای نگهبان!!اجرایی می شود،بازگردند.انقلاب واصلاح بافرمان ودستورازداخل وخارج ازایران ممکن نمی شود.
انقلاب۵۷،یک انقلاب بودواتحاداحساسات فوران شده درآنچه که سرکوب می شد.حق انتخاب شدن وحق انتخاب کردن وازهمه مهم ترآزادی؛این شجره ی طیبه،که باآن هم استقلال جغرافیایی حفظ می شودوهم استقلال شخصیتی وحقیقی وهم حقوق جامعه وافرادتامین؛این همان چیزی ست که بخاطرآن انقلاب شدوباآن جمهوری اسلامی راتشکیل دادیم.
محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگاربیکار)
۲۱اردیبهشت۱۳۹۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر