فریبرز رئیس دانا
رخی به صحنه کشاندنِ ابراهیم رییسی را نشان از خواست واقعی و برنامه ریزی بخشی از بدنه نظام برای ریاست جمهوری وی دانسته و عده ی به راه انداختنِ سیرکِ مضحکِ بد و بدتر را به دلیلِ نیاز حکومت برای کشاندنِ مردم پای صندوق های رای و مشروعیت بخشی به رژیم می دانند. اما به نظر من واقعیت چیزی دیگری است. من به وجود دو دستگی عمیق و حضور واقعی بخش های تندرو، میانه رو و اصلاح طلب در رژیم اسلامی ایران باور ندارم و برایم روشن است که خواست و هدف مشترک همه اعضای و وابستگان ریز و درشت رژیم یک چیز، یعنی "حفظ نظام" بوده و معتقدم به صحنه آمدن رییسی در مقابل روحانی نه خواست یک طیف در برابر دیگری، بلکه برنامه ریزی کلیت نظام است. هم چنین به اعتقاد من در این رژیم حتی از میان کاندیداهای کاملا" خودی و فیلتر شده، به هیچ وجه کسی با رای مردم انتخاب نشده و در نهایت هر نامی لازم باشد از صندوق بیرون خواهد آمد. هم چنین برنامه های هر رییس جمهور و دولت متبوعش نه بر اساس نگاه شخصی یا حزبی، و نه بر پایه خواسته ها و منافع مردم، بلکه بر اساس برنامه ها و منافع کلی نظام و معادلات مهم جهانی و منطقه ای ست. بدین معنی که در صورت لزوم ممکن هست زمانی کسی مثل ابراهیم رییسی هم چون محمد خاتمی، و کسی مثل حسن روحانی روزی مانند محمود احمدی نژاد عمل کند. امری که نمونه هایش را بارها به عینه دیده ایم. به علاوه من معتقد نیستم که نظام نیاز چندانی به ارایه آمارِ واقعی مشارکتِ بالا جهت مشروعیت بخشی به خود داشته باشد، چرا که حتی در صورت مشارکت تنها ده میلیون نفر به راحتی می تواند با اعلامِ حضور پرشورِ چهل میلیونی و پخش تصاویر دستچین شده از صف های طولانی در حوزه های انتخابی خاص، مشروعیت موهومی خود را به نمایش بگذارد. به عقیده من در مجموع رای دادن یا ندادنِ مردم در انتخاب مسولینِ مهم یا پیاده سازی برنامه های کوتاه، میان و بلند مدت حکومت تاثیر به سزایی نداشته و مشارکت یا عدم مشارکت شهروندان نیز مستقیما" برای سیستم اهمیت چندانی ندارد. پس چرا رژیم تلاش می کند تنورِ موهومی انتخابات را داغ کرده و مثلا" با ترساندن عده ای از ریاست جمهوری رییسی، مردم را به رای دادن ترغیب کند؟ به نظر من پاسخِ این پرسش در روانشناسی جمعی، مدیریت اجتماعی، تجارب سیاسی و آینده نگری نظام نهفته است. رژیم چند هدف مهم و عمده را دنبال می کند: ۱. تقلیل دموکراسی به انتخابات و صندوق رای؛ بدین ترتیب که توده ی مردم بیش از پیش فراموش کنند که پیش شرطِ دموکراسی، وجود و آزادی احزاب، نهادها، سندیکاها، انجمن ها و غیره است و در نهایت مردم سالاری را تنها در صندوقِ رایی جستجو کنند که کاملا" در اختیار سیستم است. ۲. ایجاد چند دستگی و شکاف میان ناراضیان و مخالفان؛ بدین شکل که ناراضیان از سیستم به دو دسته حامیان روحانی از روی ناچاری رای سلبی ها و تحریمی ها امتناعی ها تبدیل شده و اینان به جای اعتراض به حکومت و خطر آفرینی، به جان یکدیگر بیافتند. ۳. القای توهم مشارکت مدنی و داشتن حق تعیین سرنوشت، به مردم؛ در حالی که در حقیقت که با فیلتر شورای نگهبان هیچ گزینه واقعی در کار نیست و از طرف دیگر زندان ها و قبرستان ها پر شده اند از مخالفان و معترضان. ۴. تبدیل حس ترس و ناامیدی مردم به افساری برای رام کردن آن ها؛ همان طور که یک مادر فرزندش را از تاریکی و لولو می ترساند تا او را ساکت کند. ۵. القاء توهم امید، تخلیه انرژی و منحرف کردن اذهان؛ درست زمانی که مردمْ جان به لب شده و از فرط فقر، بیچارگی، سرکوب و ناامیدی به مرز عصیان و انفجار رسیده اند، یک مَفَرِ خیالی برای تخلیه فشار باز کرده، به بهترین شکل تلاش می کنند آتش زیر خاکستر را خاموش نگه دارند. ۶. بیمه کردن رژیم برای بعد از انتخابات؛ بدین صورت که اگر قصد به قدرت رساندن رییسی را دارند، بعد از نمایش انتخابات، مردم چند پاره و سرخورده شده و به جای رژیم یکدیگر را مقصر هر وضعیتی بدانند. بلعکس در صورت انتصاب مجدد روحانی که بسیار محتمل تر هست به حامیانش و رای سلبی ها توهم پیروزی القاء شده و اینان چنان از این اتفاق فرخنده سرمست شوند که حتی اگر این رییس جمهور محبوب! همچنان به وعده هایش عمل نکند، همه از به قدرت نرسیدن رییسی راضی بوده و کوچک ترین مخالفتی ابراز نشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر