محسنی اژهای همچنان محرمانه حکم قتل صادر میکند
ایرج مصداقی
غلامحسین محسنی اژهای متولد ۱۳۳۵ در روستای اژیه از توابع اصفهان است. وی مقدمات تحصیلات حوزوی را در حوزه اصفهان آغاز کرد و سپس در مدرسه حقانی قم مشغول به تحصیل شد و مانند بسیاری از آخوندها پس از انقلاب با استفاده از رانتهای حکومتی بدون داشتن دیپلم متوسطه و حضور در دانشگاه و کلاس درس، مدرک کارشناسی ارشد حقوق بینالملل خصوصی از دانشگاه آزاد اسلامی تهران گرفت و سپس معلوم نشد در کجا مدرک دکترایش را اخذ کرد. با آن که هیچ سابقهی مبارزاتی در دوران پهلوی نداشت با این حال پس از پیروزی انقلاب مانند دیگر دانشآموختگان مدرسه حقانی از خوان نعمت برخوردار شد و به واسطهی خوی جنایتکارانهای که داشت قدرت زیادی بهمزد.
اژهای دارای دو برادر بود که یکی از آنها در اواخر دههی هشتاد درگذشت. یک بار هم جولان دادن پسر او با ماشین آخرین مدل در خیابانها مطرح شد و او در پاسخ گفت:
اژهای دارای دو برادر بود که یکی از آنها در اواخر دههی هشتاد درگذشت. یک بار هم جولان دادن پسر او با ماشین آخرین مدل در خیابانها مطرح شد و او در پاسخ گفت:
«در مورد ماشین و این چیزها هم مطلقا چنین چیزی نیست و من نشنیدهام که پسرم جایی مانور بدهد. شما اگر چیزی دیده یا شنیدهاید، بگویید.» (۱)
پس از تصویب قانون تشکیل وزارت اطلاعات در سال ۱۳۶۲ و شروع به کار این وزارت، اژهای مسئول گزینش این وزارتخانهی حساس در سالهای ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ شد. وی از نیمه دوم سال ۱۳۶۴ تا پایان سال ۱۳۶۷ نمایندهی قوه قضاییه در وزارت اطلاعات بود.
اژهای به خاطر حضور تؤامان در دادستانی انقلاب و وزارت اطلاعات و دادگاه ویژه روحانیت و رابطه ویژه با فلاحیان و ریشهری نقش فعالی در برنامهریزی کشتار تابستان ۱۳۶۷ داشت. وی از رفقا و هم محفلهای پورمحمدی و روحالله حسینیان محسوب میشود.
اژهای در دههی ۶۰ در دادستانی انقلاب اسلامی مرکز مشغول به کار بود و به نوعی از دستپروردگان لاجوردی هم محسوب میشود. او در فیلم مستند «پرونده ناتمام» که از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، تصریح کرد که شخصاً بازجویی محمدتقی محمدی را به عهده داشته است. محمدتقی محمدی کاردار سابق رژیم در افغانستان و یکی از اعضای سابق دفتر اطلاعات نخستوزیری بود که در ارتباط با پروندهی مربوط به انفجار نخستوزیری در هشتم شهریور ۱۳۶۰ در زمستان ۱۳۶۴ به تهران فراخوانده و بازداشت شد. وی در فروردین ۱۳۶۵ در سلول انفرادی خودکشی کرد یا اینگونه وانمود کردند.
محمدتقی محمدی همان کسی است که اولین بار پس از انتخاب محمود احمدینژاد، فرقه رجوی با انتشار عکس وی به همراه گروگان آمریکایی در رسانههای غیررسمیاش در آمریکا، مدعی شد وی محمود احمدی نژاد است و موضوع مدتها به سوژهی خبری مطبوعات و رسانهها تبدیل شد.
محمدتقی محمدی سمت راست و جعفر ذاکر سمت چپ
به عهده داشتن مسئولیت بازجویی در این پرونده، حاکی از جایگاه مهم محسنی اژهای در دادستانی انقلاب اسلامی تهران و اعتماد کارگزاران امنیتی و قضایی به او است. مسئولیت کلی این پرونده با سید ابراهیم رئیسی بود.
محسنی اژهای و رئیسی و همراهان لاجوردی در دادستانی انقلاب اسلامی تهران میکوشیدند به منظور متوقف کردن رقیب که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و «خط امامی»ها بودند به گونهای آنها را عامل بمبگذاری در دفتر نخستوزیری و قتل باهنر و رجایی جلوه دهند تا مانع پیشروی آنها در قوه قضاییه و مقننه شوند. به ویژه که میدانستند جناح رقیب اسناد و مدارک زیادی از جنایات لاجوردی و مؤتلفه در زندانها به دست آوردهاند.
لاجوردی و محسنی اژهای و بقیه جانیان در دادستانی انقلاب اسلامی تهران، کاری به انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی که قربانیان به مراتب مهمتر و بیشتری گرفته بود، نداشتند چرا که اگر غفلتی هم بود مسئولیت آن متوجه شخص بهشتی و اعضای حزب جمهوری اسلامی از جمله گردانندگان هیئت مؤتلفه و دادستانی انقلاب اسلامی تهران بود. آنها انفجار دفتر نخستوزیری را دستاویز قرار داده بودند چرا که غفلت صورتگرفته متوجهی مجاهدین انقلاب اسلامی و دفتر اطلاعات نخستوزیری بود. عاقبت این پروژه با دخالت خمینی و مختومه کردن آن متوقف ماند و داغ آن بر دل مؤتلفه و محسنی اژهای و دیگر مسئولان آن باقی ماند. این عده همچنان هر از چندی به لحاظ رسانهای آن را مطرح میکنند چرا که میدانند حکم خمینی روی آن است و به لحاظ حقوقی و قضایی به آن نزدیک هم نمیتوانند بشوند.
اژهای در سالهای ۶۸ و ۶۹ دادسرای امور اقتصادی تهران را اداره میکرد و سپس در سال ۱۳۷۰ به عنوان نماینده قوه قضاییه به وزارت اطلاعات بازگشت و با آن که گفته میشود تا سال ۷۳ در این وزارتخانه بود اما نام او به عنوان یکی از آمران و صادرکنندگان فتوا در قتلهای زنجیرهای که توسط جوخههای مرگ وزارت اطلاعات در سال ۱۳۷۷ صورت گرفت مطرح شد.
غلامحسین میرزا صالح یکی از روشنفکرانی که در تاریخ ۷/۷/۱۳۷۱ توسط وزارت اطلاعات ربوده شد، در بازجویی و سپس برنامه «هویت» که از تلویزیون پخش شد متهم به انحرافات عدیده و مأمور سازمان سیا به منظور نفوذ در دانشگاهها جهت اهداف «براندازانه» میشود اما پس از ۲۱ روز آزاد شد. وی در مورد نحوهی آزادیاش میگوید:
«... مدت بازداشت من در انفرادی ۲۱ روز بود و در طی این مدت از بازجوئیها و تهدیدات و ارعاب و… که بگذریم، هیچ نوع محکمه و دادگاهی برای رسیدگی به اتهامات وارده تشکیل نشد! غروب روز بیستم با عصاکشی فرد همراه به دفتر آقای محسنی اژهای راهنمایی شدم و ده پانزده دقیقه بعد ایشان گفتند که پس از سپردن یک میلیون تومان وجه نقد آزادم!… و اگر هم کسی پرسید بگو به خاطر مشروب خواری و مستی گرفتنت…» (۲)
اژهای در دوران یاد شده رئیس شعبهی ۳ دادگاه انقلاب اسلامی هم بود و احکام ظالمانهی بیشماری را هم صادر کرد.
از راست محمد محمدی ریشهری، حسینعلی نیری و غلامحسین محسنی اژهای
محسنی اژهای طی سالهایی که به عنوان نمایندهی دادستانی در وزارت اطلاعات حضور داشت نقش فعالی در پروژهی ربودن زندانیان سیاسی سابق مجاهد و سر به نیست کردن آنها در پروژهی «الغدیر» داشت. طی این سالها مقامات امنیتی و قضایی مطلقا مسئولیت دستگیری آنها را به عهده نمیگرفتند و به همین دلیل خانوادههای زیادی همچنان از سرنوشت عزیزانشان بیاطلاع هستند.
محسنی اژهای بنا به اعتراف سعید امامی یکی از کسانی بود که در جلسهی تصمیمگیری برای قتل احمد خمینی شرکت داشت:
«وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحیان به من ابلاغ کرد مضطرب شدم و حتی به تردید فرو رفتم. دو روز بعد همراه با آقای فلاحیان به دیدار آیتالله مصباح رفتیم، آقایان محسنی اژهای و بادامچیان هم آنجا بودند البته بعداً حاج آقا خوشبخت هم از بیت آمدند آنجا و نظر جمع بر این بود که نباید به کسانی که با ولی امر مسلمین خصومت میکنند، رحم کرد.» (۳)
بنا به اعتراف امامی حکم سر به نیست کردن پیروز دوانی نیز توسط محسنی اژهای صادر شد:
«مدتها بود که حکم بازداشت و دستگیری پیروز دوانی را از قوه قضائیه درخواست نموده بودیم، برابر گزارش اداره کل اطلاعات مجامع فرهنگی وی فعالیتهای تخریبی زیادی را در پوشش کانون نویسندگان و دیگر گروههای به ظاهر فرهنگی انجام میداد و ارتباط گستردهای هم با رادیوها و عوامل ضدانقلاب خارج از کشور داشت، منتها به دلیل حساسیتهای رایج پیرامون این قبیل افراد و شرایط عمومی کشور با آن موافقت نمیشد. تا آنکه یک روز در دیداری که با حاج آقا محسنی اژهای داشتم موضوع را شخصا با ایشان در میان گذاشتم و وی پیشنهاد کرد خودتان عمل کنید و از وی مصاحبه تصویری بگیرید بعداً مستند به آن مصاحبه اعلام جرم کنید تا حکم بازداشتش صادر شود. قبول کردم و فردایش جریان این توافق را به سیدصادق که معاون عملیاتی ما بود گفتم. وی را بازداشت کردند. مدتی در یکی از خانههای امن حوزه مشاوران بود تا اینکه برای مصاحبه آماده شد. مصاحبه از ایشان که گرفته شد موضوع را به اطلاع حاج آقا دری رساندیم، ایشان گفت حکمش را که گرفتید تحویل اطلاعات نیروی انتظامی بدهیدش، بازداشتگاه خودمان نبریدش. موضوع گم شدن وی جنجال به پا کرده بود و علیالظاهر آقا هم کمی احتیاط میکرد. با حاج آقا محسنی آمدم تماس بگیرم نتوانستم پیدایش کنم، به تیم گفتم ایشان را آماده اعزام بکنند و بالاخره توانستم همان شب حاج آقا [محسنی اژه ای] را در منزلشان ببینم، موضوع را به ایشان گفتم که گفتند لازم نیست تحویل نیروی انتظامی بدهید، حکم افسادش صادر شده، تمامش کنید! حتی واضحتر هم گفتند که با مسئولیت من بکشیدش. اینجا بود که بنده هم به سید صادق گفتم که به تیم بگویید. من خودم به واسطه مشکلی که در مقابل دفتر حفاظت منافع مصر اتفاق افتاده بود رفتم آنجا و تیم حکم را در همان ساختمان اجرا نموده بود آن شب . . . » (۴)
محسنی اژهای که در دستگاه اطلاعاتی و امنیتی به «حاج غلام» مشهور است طی سالهای اخیر همچنان یکی از کسانی به شمار میرود که تاریکخانهی نظام و جوخههای ترور آن را هدایت و احکام شرعی قتلهای سیاسی را صادر میکند. این احکام توسط باندهای سیاهپوش رژیم و با هدایت «صادق اشکتلخ» و گروه «شیت» به مورد اجرا گذاشته میشوند.
اژهای در سال ۱۳۷۶ یکی از نامزدهای ورازت اطلاعات بود و عاقبت در سال ۸۴ به آرزوی خود رسید و یکی از دورههای سیاه این وزارت را رقم زد. او همچنین به خاطر سابقهی طولانیاش در دستگاه امنیتی و اطلاعاتی به تدریس در دانشکده وزارت اطلاعات و قسمت آموزش دادگاههای انقلاب پرداخت. در دورانی که او اداره وزارت اطلاعات را به عهده داشت تجاوز به مردان و آزار و اذیت جنسی در بازداشتگاهها و فیلمبرداری از آن بصورت سیستماتیک درآمد و در پروندهی مربوط به کهریزک گوشههایی از آن از پرده بیرون افتاد. این سیاست در دورهی حیدر مصلحی و محمود علوی نیز همچنان با شدت ادامه یافت و همچنان یکی از شیوههای اصلی مأموران اطلاعاتی برای تحقیر و شکنجهی متهمان است. در واقع هرکس که میآید بر زشتکاریهای این دستگاه جهنمی میافزاید.
اژهای یکی از پرسابقهترین افراد دادگاه ویژه روحانیت است. او از ابتدای تشکیل این دادگاه در سال ۱۳۶۶ در خدمت این نهاد سرکوبگر بود و همراه با فلاحیان در محاکمهی مهدی هاشمی به عنوان نماینده دادستان شرکت داشت. او در سالهای گذشته به خاطر نقشی که در محاکمهی سیدمهدی هاشمی و دشمنی با آیتالله منتظری داشت مورد اعتماد ویژه خامنهای بوده است.
فلاحیان و محسنی اژهای در دادگاه سید مهدی هاشمی
وی در سال ۱۳۷۴ دادستان ویژه روحانیت تهران شد و در سال ۱۳۷۷ با حفظ سمت مسئولیت «مجتمع قضایی ویژه رسیدگی به جرائم کارکنان دولت»، با حکم خامنهای دادستان کل ویژه روحانیت شد و تا هنگام تصدی وزارت اطلاعات در سال ۸۴ در این مقام باقی ماند. وی همزمان حضور و فعالیت چشمگیری در شعب دادسرا و دادگاه بدوی و دادگاه تجدید نظر استان تهران و دیوانعالی کشور و هیئت نظارت بر مطبوعات داشت.
اژهای دو هفته قبل از پایان کار دولت اول احمدی نژاد به شکل خفتباری توسط احمدینژاد برکنار شد. او در این رابطه میگوید:
«در حال رفتن به اتاق کارم بودم که یکی از معاونین من سراسیمه به استقبال من آمد و خبر عزل من را داد و گفت که به وی پیشنهاد سرپرستی وزارت اطلاعات داده شده است. ... در نهایت تصمیم گرفتیم خودمان را "به آن راه بزنیم" که از موضوع برکناری خبر نداریم و برای رفتن به جلسه دولت سوار ماشین شدم که راننده ماشین به من یادآوری کرد که آقای محسنی، گفتهاند شما جلسه دولت نروید و به دفتر ریاستجمهوری مراجعه کنید. پس از رفتن ما به دفتر ریاستجمهوری آقای شیخالاسلامی که آن زمان رئیس دفتر رئیسجمهور بودند به ما اطلاع دادند که من و آقای صفارهرندی عزل شدهایم. من در نهایت به رئیس دفتر رئیسجمهور گفتم خب ایرادی ندارد ما به جلسه دولت میرویم تا حداقل با دوستانی که ۴ سال با هم بودیم خداحافظی داشته باشیم که ایشان به ما گفتند شما نروید!
هرقدر اصرار کردیم اجازه خداحافظی به من ندادند، رئیس دفتر رئیسجمهوری ضمن مخالفت با حضور من در جلسه دولت عنوان کردند که به وی گفته شده است از ورود من به جلسه ممانعت کند.» (۵)
هرقدر اصرار کردیم اجازه خداحافظی به من ندادند، رئیس دفتر رئیسجمهوری ضمن مخالفت با حضور من در جلسه دولت عنوان کردند که به وی گفته شده است از ورود من به جلسه ممانعت کند.» (۵)
وی در تابستان ۸۸ پس از برکناری از وزارت اطلاعات، توسط لاریجانی به دادستانی کل کشور انتخاب شد تا سال ۱۳۹۳ در این پست بود و سپس جایش را با رئیسی عوض کرد و معاون اول قوه قضاییه و سخنگوی آن شد.
وی از اسفند ۱۳۸۵ هنگامی که وزیر اطلاعات بود به فرمان خامنهای به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام در آمد و همچنان عضو این مجمع است.
بر اساس شهادت شهود که در دست دارم، اژهای یکی از چهرههای فاسد نظام به لحاظ جنسی است و رفتارهای ناهنجاری از وی گزارش شده است که حکایتگر شخصیت یکی از بالاترین مهرههای قضایی و امنیتی رژیم در سه دههی گذشته است. وی دارای دو همسر و تعداد متنابهی صیغه است. با این حال، او مانند دیگر روحانیون حاکم به منظور مردم فریبی و تحمیق عوام، از سفر به کربلا در اربعین و انداختن عکس در آن جا نیز دریغ نمیکند.
محسنی اژهای در کربلا
آوازهی او در مطبوعات، هنگامی بالا گرفت که به پرونده اختلاس ۱۲۳ میلیاردی بانک صادرات رسیدگی کرد و از همانجا با لاپوشانی پرونده و دربردن متهمان اصلی و مجازات فاضل خداداد پلههای ترقی را طی نمود.
فاضل خداداد بازرگان ایرانی بود که به اتهام تبانی با کارمندان بانک صادرات ایران و ۱۲۳ میلیارد تومان اختلاس از این بانک به اعدام محکوم شد. فاضل خداداد پسر یکی از صاحب میدان ترهبار قدیم به نام حاجی خدادادخان خداداد بود. فاضل خداداد فعالیتهای ساختمانی و برجسازی میکرد. با شروع جنگ، کشور را ترک میکند و در شهریورماه سال ۶۷ به ایران باز میگردد و با معرفی مرتضی رفیقدوست که آن زمان رییس کمیته انقلاب اسلامی سعدآباد بود به یکی از شعب بانک صادرات معروف به شعبه ۲۰۷ در باغ فرودس تجریش مراجعه میکند و یک حساب جاری مشترک باز میکند.
در بهمن ۱۳۷۱ رئیس اداره کل بانک صادرات ایران متوجه اختلاس در این بانک میشود. در این هنگام فاضل خداداد در پاریس بوده که با تماسهای مکرر ولیالله سیف، مدیریت بانک به ایران بر میگردد و بخش بزرگی از بدهی ظرف یک ماه وصول میشود. خداداد از بهمن ۷۱ تا شهریور ۷۲ تحت مراقبت بود اما نهایتا توانست از کشور فرار کند. وی در شهریورماه ۷۳ با دریافت اماننامه از سوی محسن رفیقدوست و ولیالله سیف مدیرعامل بانک صادرات به ایران باز میگردد تا باقیمانده بدهی خود را به بانک پرداخت کند. پس از گذشت چند ماه وی در ۹ بهمن ۱۳۷۳ در دعوای باندهای درونی رژیم دستگیر و در آذرماه سال بعد به حکم محسنی اژهای اعدام شد. مرتضی رفیقدوست برادر محسن رفیقدوست متهم اصلی پرونده به حبس ابد محکوم شد. در دوران زندان، وی مامور خرید زندان اوین میشود و بیشتر دوران محکومیت را در بیرون زندان به سر برد و عاقبت در سال ۸۲ بعد از سالها مرخصی طولانیمدت و ... آزاد شد. محسن رفیقدوست تنها به عنوان مطلع در دادگاه شرکت کرد.
محسنی اژهای در رسیدگی به پرونده شرکت کشتیرانی ایران مارین سرویس که حاضر نشده بود منویات وزارت اطلاعات را اجرا کند رأی به محکومیت سعیدی رئیس شرکت و مصادرهی اموال آن که رقم بسیار بالایی بود داد تا امتیاز مربوطه و در آمد آن به وزارت اطلاعات و باندهای خودشان برسد.
شرکت ایران مارین سرویس علاوه بر ترانزیت و «سواپ» نفت، نمایندگی بسیاری از شركتهای بزرگ كشتیرانی را بر عهده گرفته بود و زمانی كه این شركت ها می خواستند از «بنادر ایران» بارهای خود را حمل كنند، مارین سرویس امكانات در اختیارشان قرار میداد و خدماتی مانند غذا، سوخت و آب میداد و روزانه ۳۰-۲۰ هزار دلار از این محل به اصطلاح «كمیسیون» یا حقالعمل دریافت میكرد. (۶)
یکی دیگر از شعبدهبازیهای قضایی محسنی اژهای مربوط است به پرونده اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی و اعدام مهآفرید خسروی و عدم مجازات متهمان اصلی پرونده همچون محمودرضا خاوری، سیدمحمد جهرمی، سیدحمید پورمحمدی گل سفیدی و دهها نماینده مجلس و مسئول طراز اول دولتی، اطلاعاتی، قضایی و ...
محسنی اژهای در مقام دادستان کل کشور قبل از تشکیل پرونده و رسیدگی به اتهامات، به منظور جلوگیری از رو شدن اقدامات خلاف خود، زمینهی فرار محمودرضا خاوری مدیرعامل وقت بانک ملی را فراهم کرد تا پرونده را از مسیر اصلی خارج کند. در آخرین روزهای شهریورماه ۹۰، دادستان اهواز که مسئولیت رسیدگی به پرونده شرکت امیرمنصور آریا و مهآفرید خسروی را بر عهده داشت، خاوری را به عنوان متهم پرونده احضار، و دستور بازداشت او را صادر میکند. در این پرونده، جواد اللهقدمی (۷) شوهر خواهر و کارگزار محسنی اژهای وکالت خاوری را بر عهده داشت.
با تشکیل دولت احمدی نژاد، خاوری که به خاطر داشتن تابعیت کانادا بر اساس قوانین نمیتوانست مدیرعامل بانک ملی شود و صلاحیت او با مشکل مواجه شده بود، برای حل آن به محسنی اژهای در وزارت اطلاعات رجوع میکند و از طریق او با جواد اللهقدمی آشنا میشود.
خاوری که به اهواز احضار شده بود، شب قبل از سفر، به منزل محسنی اژهای میرود. محسنی اژهای به خاطر روابط گستردهی مالی که از طریق جواد اللهقدمی با خاوری داشت به وی اصرار میکند که کشور را ترک کند.
خاوری به خاطر ادارهی یکی از مهمترین بانکهای کشور، ثروتمندان زیادی را میشناخت که به دلایل مختلف دچار مشکلات حقوقی میشدند، او این افراد را به اللهقدمی معرفی میکرد و با کارچاقکنی وی، محسنیاژهای در محاکم سفارش پروندههایشان را میکرد. در صورت زندانی شدن خاوری ممکن بود این پروندهها لو بروند. یک نگاه کلی به لیست موکلین اللهقدمی همه چیز را فاش میکرد.
از طرف دیگر مهدی پسر سیدمحمدجهرمی (۸) رئیس بانک صادرات که متهم دیگر پرونده بود با اللهقدمی کارچاقکنی میکردند و خود جهرمی نیز روابط نزدیکی با محسنی اژهای، و آیتالله جنتی داشت. علاوه بر اینها وی نسبت خانوادگی با ناطق نوری هم دارد. دستگیری و ادامهی بازداشت هر یک از این افراد، پای محسنی اژهای را به میان میکشید. (۹)
فرار خاوری، به مدد جهرمی و پسرش آمده و نگاهها را از آنها نیز پرت میکرد. از طرف دیگر اژهای که توسط احمدینژاد به شکل تحقیرآمیزی از وزارت اطلاعات برکنار شده بود فكر میكرد فرار خاوری ضربه به دولت احمدینژاد خواهد بود.
اژهای و اللهقدمی صحنهی بازپرسی اهواز را چنان طراحی کرده بودند که هر كس جای خاوری بود متواری میشد. قاضی محمدیان فر چند ساعت او را در راهرو منتظر نگه داشت و وقتی بعنوان متهم از او تحقیق به عمل آورد همه میدانستند بطور حتم بازداشت خواهد شد؛ به ویژه که اداره اطلاعات اهواز هم تقاضای بازداشت او را كرده بود. قاضی در پایان بازپرسی، حکم بازداشت و ممنوعالخروجی خاوری را نوشت.
در همان جلسه، اللهقدمی که وکیل مدافع خاوری بود از وی که به شدت ترسیده بود و رنگ به رخسار نداشت تقاضای یک میلیون یورو میکند تا از طریق محسنی اژهای برای رهایی او اقدام شود.
پس از آن که خاوری پول را از طریق یکی از دوستانش به نام رمضانعلی تهیه میکند، اللهقدمی به موبایل اژهای زنگ زده و او به قاضی دستور لغو حکم را میدهد. قاضی ضمن پاره کردن حکم قبلی به دستور محسنیاژهای به خاوری تأکید میکند که دفعهی دیگر بازداشتات میكنم و به این ترتیب پیام اژهای را به او میرساند و خاوری برخلاف میلاش مجبور به ترک کشور میشود.
محسنی اژهای در طول سالهای گذشته بارها موضوع پیگیری و تلاش برای استرداد خاوری و عدم همکاری دولت کانادا را مطرح کرده است در حالی که دروغی بیش نیست. هیچکس به اندازهی وی نگران بازگشت خاوری نیست.
محسنی اژهای پس از فراریدادن خاوری، کیفرخواست را به گونهای که میپسندد تهیه میکند و ادارهی دادگاه را نیز به ناصر سراج معاون امنیتی خود میسپارد تا بقیهی سناریو را او اجرا کند. در حالی که طبق حکم دادگاه، ۴ نفر به طور نمایشی به اعدام محکوم شده بودند تنها مهآفرید خسروی پس از نوشتن نامه به خامنهای و افشای پشت پردهی پرونده و مسئولان درگیر در آن، به دستور محسنی اژهای بدون طی کردن آیین دادرسی رژیم به جوخهی اعدام سپرده شد. تا صدای آخرین شاهد نیز در گلو خفه شود. (۱۰)
هوشنگ بوذری یکی از کارمندان عالیرتبه سابق وزارت نفت در شکایتی که علیه مهدی هاشمی، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی فلاحیان، محسنی اژهای به دادگاه کانادا ارائه داد به دستگیری و گروگانگیری خود توسط وزارت اطلاعات در سال ۷۲ اشاره کرد. آن موقع اژهای و خانوادهی هاشمی دست در یک جیب داشتند و هنوز دشمن یکیدگر نشده بودند. بوذری در شکایت خود و در گفتگوها با رسانهها از بازداشت و شکنجهی هفت ماههاش در بازداشتگاه توحید گفت و این که عاقبت همسرش که در زمان یاد شده ساکن ایتالیا بود با پرداخت ۳ میلیون دلار باج موجبات آزادی وی را فراهم کرده است. این مبلغ طی سه فقره چک در وجه محسنی اژهای به حساب ۷۸ وزارت اطلاعات نزد بانک مرکزی پرداخت شده است.
هوشنگ بوذری همچنین اعتراف کرد که محسنی اژهای برای آزاد کردن پاسپورت او، خواستار ۷۵ میلیون تومان پول نقد شده بود. وی مبلغ ۷۵ میلیون تومان را طی ۱۱ بار مراجعه به امور مالی دادستانی انقلاب در زیرزمین این ساختمان واقع در خیابان معلم پرداخت کرده و رسید آن را به علی کریمی رئیس دفتر محسنی اژهای میدهد. اسناد این پولها تماماً به دادگاه کانادا ارائه شده و در دسترس عموم است. (۱۱)
دادگاه برادران افراشته برجسازانی معروف تهرانی یکی از خیمهشببازیهای منحصر به فرد دستگاه قضایی بود که توسط محسنیاژهای شریک این دو در «سرای دلگشا» اجرا شد. این دو برادر بطور نمایشی توسط اژهای به ۲۰ و ۲۵ سال زندان محکوم شدند اما به سرعت از زندان آزاد و به بزرگترین سرمایهداران و خلافکاران مالی کشور تبدیل شدند. اژهای در این دادگاه، خجسته برادر همسر خامنهای و اکبر خوشکوشک یکی از آدمکشان وزارت اطلاعات و شریک خلافکاریهای این دو را از پرونده خارج کرد و نقش وزارت اطلاعات در قاچاق و معاملات غیرقانونی تلفن همراه را پوشاند.
با وجود همهی این فسادها که یک سرش به محسنی اژهای وصل میشود وی مدعی است:
«من در قضیه فساد مالی اخیر نیز فرمایشات مقام معظم رهبری را از سال ۷۰ به بعد مرور کردم و براساس این تأکیدات اقدامات را انجام دادم.» (۱۲)
اوج گیری اژهای در نظام در دوران خاتمی شکل گرفت. خاتمی با انتصاب محسنی اژهای برای پست «معاونت ویژه» وزارت اطلاعات در دوران درینجفآبادی که با موافقت خامنهای صورت گرفته بود، مخالفت کرد و او از رسیدن به این پست باز ماند.
این معاونت از آنجایی که با علما و روحانیون و نیز مراجع و رهبری و خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت سرو كار داشت؛ بسیار حساس بود. به همین دلیل دری نجفآبادی از آن به عنوان «صندوقخانه» یا «محرمخانه» نظام یاد میکند. (۱۳)
خامنهای که متوجهی کینهی اژهای از خاتمی شده بود، دادستانی کل دادگاه ویژه روحانیت را به او سپرد تا وی با دستبازتری به امور مربوط به علما و روحانیون و ... بپردازد. یکی از دلایل ضدیت اژهای با خاتمی از همین جا ناشی میشود. او پیگیر حکم ممنوعالتصویری خاتمی است و اجازه نمیدهد او به مجلس عروسی و مجالس عمومی برود.
در بهار سال ۱۳۷۷ اژهای با قضاوت دادگاه دوست و همدرسهای سابقاش غلامحسین كرباسچى و پخش این محاكمه از تلویزیون به چهرهای شناخته شده براى مردم تبدیل شد. او با صدور حکم زندان و محرومیت از خدمت برای کرباسچی فرمان بیت خامنهای برای بیآینده کردن او را اجرا کرد و به حامیان خاتمی نیز پیام روشنی داد چرا که کرباسچی نقش فعالی در پیکار انتخاباتی ریاست جمهوری برای سید محمد خاتمی داشت.
پخش جلسات این دادگاه از سیمای جمهوری اسلامی مضحکهی دستگاه قضایی را بیش از پیش برملا ساخت و شرایط آنچنان آشفته شد که صدای انتقاد جناحهای مختلف رژیم را هم بلند کرد. رفتار محسنی اژهای به عنوان قاضی و در عین حال دادستان در مقابل متهم پرونده و به خصوص جدلهای لفظی وی با کرباسچی پوسیدگی دستگاه قضایی را به عیان نشان داد.
پس از آشکار شدن نقش محمدرضا نقدی در شکنجهدادن شهرداران بازداشت شده در بازداشتگاه «وصال» نیروی انتظامی و محکومیت وی به هشت ماه حبس تعزیری، «پرونده دیگری هم برای وی تشکیل میشود که موضوع آن مظنونیت به مشارکت در قتل قاضی بازپرس اولیه پرونده کرباسچی است، که به طور مشکوکی ناگهان سکته کرده بود. گفته میشود که محمدرضا نقدی بر سر صدور احکام سفید امضای بازداشت و بازرسی از منازل و محل کار افراد و همچنین چگونگی حسابرسی با وی اختلاف داشته است که به همین منظور و برای حل اختلافات، جلسهای در منزل «محسنی اژهای» با حضور او و محمدرضا نقدی و مسعود صدرالاسلام برگزار میشود و با صرف شام خاتمه مییابد، فردای آن روز وی دچار مسمومیت شدید میشود و به علت کاملا مشکوک (آمپول هوا) دچار ایست قلبی میشود و فوت میکند. به دنبال فوت این قاضی، کمیسیون امنیتی شورای عالی امنیت ملی با وجود اذعان به مشکوک بودن فوت قاضی، به دلیل دخیل بودن افرادی چون علی رازینی (ریاست وقت دادگستری استان تهران)، محسنی اژهای (ریاست وقت مجتمع قضایی کارکنان دولت و از قضات دادگاه ویژه روحانیت)، محمد رضا نقدی( رئیس حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی) و مسعود صدرالاسلام (رئیس اطلاعات نیروی انتظامی) دستور مسکوت گذاشتن این پرونده را میدهد.» (۱۴)
اژهای پس از فرمان خامنهای برای سرکوب مطبوعات، نقش تعیینکنندهای به عهده گرفت و گردانندگان نشریات را حتی متهم به «محاربه» کرد و گفت:
«لحنی که در روزنامه توس به کار گرفته شده جریانهای مختلف و مردم را علیه نظام و امنیت کشور تحریک کرده و اگر این جرایم در دادگاه به اثبات برسد، عوامل آن محارب هستند و تکلیف محارب را نیز قانون بروشنی مشخص کرده است...من به عنوان رییس مجتمع قضایی ویژه اعلام میکنم چنانچه نشریات معاند به هشدار دوم مقام رهبری توجه نکنند، ما بنا به تکلیف خود با جدیت، چه در قالب دادگاههای عمومی و چه در قالب دادگاههای انقلاب قاطعانه با آنها برخورد کرده و تعرض به مبانی اسلام و انقلاب و امنیت کشور را تحمل نمیکنیم.» (۱۵)
از آنجایی که پای وی در قتلهای زنجیرهای به عنوان یک مسئول وزارت اطلاعات و همچنین آمر این قتلها گیر بود وی تلاش زیادی برای سرکوب روزنامهنگاران و روحانیونی که تلاش میکردند حقیقت آشکار شود به خرج داد.
وی، محسن کدیور را به دلیل سخنرانیهایش در خصوص علت قتلهای زنجیرهای به تشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام متهم و به یک سال و نیم زندان محکوم کرد. پس از آنکه روزنامه «سلام» در روز ۱۵ تیرماه ۷۸، نامه ای از سعید امامی منتشر کرد، اژهای بلافاصله روزنامه را که مدیرمسئولش موسوی خوئینیها بود، توقیف کرد و او را به جرم توهین به مامور دولت، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی محکوم کرد. در آبان سال ۱۳۷۸، دادگاه ویژه روحانیت با هدایت اژه ای، عبدالله نوری وزیر سابق کشور ومدیرمسئول روزنامه «خرداد» را به این جرم که روزنامه اش مقالاتی را برای بدنام کردن نظام واشاعه اکاذیب وتبلیغ علیه دولت منتشر کرده است به پنج سال زندان محکوم کرد.
یکی از اقدامات مهم محسنیاژهای در دادگاه ویژه روحانیت جمع و جور کردن پروندهی «خانه هدایت اسلامی» بود تا مبادا فساد سازمانیافته توسط مسئولان دادگاه انقلاب اسلامی کرج و بنیاد نور که متعلق به محسن رفیق دوست از اعضای مؤتلفه و نزدیکان بیترهبری بود برملا شود. محسنی اژهای و دیگر سردمداران دستگاه قضایی که خود تا خرخره غرق در انواع و اقسام فسادهای جنسی و ... هستند مشکلی با اعمال صورت گرفته در «خانه هدایت اسلامی» نداشتند، و برای آن که آبها از آسیاب بیافتد مجبور بودند مدتی به خیمهشببازیهای قضایی بپردازند.
فعالیت این مرکز پس از آن فاش شد که در بهمنماه ۱۳۷۹ منصور شریفی ساکن محله گیشای تهران به پلیس گزارش داد که دختر ۱۷ سالهاش سمن از آموزشگاه به خانه بازنگشته است. در تحقیقات قضایی معلوم شد سمن شریفی در موسسه خیریه گل یاس که با عنوان خانه هدایت اسلامی آغاز به کار کرده بود به سر می برد. پس از شکایت منصور شریفی از همه کسانی که در این کار دخالت داشتند، پرونده ای علیه حجتالاسلام محمد منتظری مقدم رییس دادگاه انقلاب اسلامی کرج و عضو موثر هیات امنای موسسه یاد شده باز شد. اتهامات محمد منتظری مقدم در دادگاه عبارت بودند از توقیف و نگهداری دختر ۱۷ سالهای به نام سمن شریفی، اعمال نفوذ برخلاف حق و مقررات قانونی در جهت اداره کردن مؤسسه غیر قانونی «گل یاس» کرج (خانه هدایت)، مشارکت در تحویل ندادن نوزادان بدون سرپرست به خانوادههاشان، اخذ رشوه به مبلغ ۵ میلیارد ریال، مشارکت در جلب و توقیف و حبس غیرقانونی چهار فرد و جعل عنوان قاضی ویژه مواد مخدر. (۱۶)
پس از اینکه قاضی حسینی، قاضی ویژه این پرونده، بیشتر متهمان را مجرم دانست، تا زمان صدور حکم دادگاه تجدید نظر، متهم ردیف اول، منتظری مقدم، تنها متهمی که به مجازاتهای نسبتا سنگین محکوم شده بود، با وثیقه آزاد شد. در تحقیقات پلیس مشخص شد که مسئولان این مؤسسه پس از سوءاستفاده از دختران آنان را به کویت و دوبی منتقل میکردند. (۱۷)
با این حال شعبه ١۴ دادگاه تجدید نظر کلیه اتهامهای مطرح شده علیه گردانندگان خانه هدایت اسلامی از جمله آدمربایی، اختفا و نگهداری غیرقانونی سمن شریفی، نگهداری و واگذاری کودکان شیرخوار و... را رد کرد و مدیر مجتمع و مددکار آن را تبرئه نمود. محمد منتظری مقدم نیز به هشت سال زندان محکوم شد اما خبری از زندانی شدن وی انتشار نیافت.
در بخشی از این رأی آمده است: «پنهان کردن و ربودن دو جرم جداگانه هستند که باید ارکان تشکیل دهنده آن همگی موجود باشد تا عمل اختفا و ربودن به عنوان جرم تحقق یابند و در مانحن فیه عنصر مادی ربودن و اخفا وجود ندارد... با توجه به شرح فوق و این که اساسا عمل اخفا وقوع نیافته، با عنایت به این که رای و دادنامه معترض عنه در خصوص آنان اشتباه است، به نظر این دادگاه آنان مبرا از اخفای دوشیزه سمن هستند...»
مجازاتهای سبک متهمان دیگر پیش از این در حکم دادگاه بدوی به جزای نقدی تبدیل شده بود. همچنین نه در حکم دادگاه اولیه و نه در حکم دادگاه تجدیدنظر هیچ اتهامی در مورد وضعیت و مسائل مربوط به ١۹ دختر هفت تا بیست ساله دیگری که در موسسه گل یاس نگهداری می شدند، علیه متهمان مطرح نشده است. (۱۸)
انفجار بمب در تاریخ ۲۴ فرودین ۸۷ در حسینیه «رهپویان وصال» شیراز موجب کشته شدن ۱۴ نفر کشته و مجروح شدن ۲۰۱ نفر شد. مسئولین از جمله وزیر اطلاعات، این موضوع را به هیچ عنوان تروریستی قلمداد نمیکردند. ۲۵ روز بعد و در جریان سفر خامنهای به شیراز محسنی اژهای و مصطفی پورمحمدی در یک خیمهشب بازی دو نفره اعلام کردند که حادثه تروریستی بوده و عاملان آن اعضای انجمن پادشاهی بودهاند که همگی دستگیر شدهاند. قبلا در دو مقاله با عنوان « دستهای خونین باندهای رژیم در انفجار شیراز» (۱۹) و «دادگاه یا سرپوشی بر جنایت باندهای رژیم در شیراز» (۲۰) به این موضوع پرداختم.
محسنی اژهای پس از انتخابات ۸۸ از سوی احمدینژاد عزل شد و بلافاصله توسط لاریجانی به جای درینجفآبادی به دادستانی کل کشور رسید. وی در اولین اقدام خود سعید مرتضوی را که در مقام دادستان عمومی و انقلاب تهران مرتکب جنایات بیشماری از جمله کهریزک شده بود و پروندههای مفتوحی متعددی داشت به معاونت خود انتخاب کرد.
از سال ۱۳۸۸ تاکنون نه حیدر مصلحی و نه سیدمحمود علوی هیچیک سابقهی امنیتی ندارند و به همین دلیل محسنی اژهای همچنان در مسائل امنیتی کشور یکه تازی میکند. او نقش مهمی در برگزاری دادگاههای فلهای بعد از انتخابات ۸۸ داشت که حتی با معیارهای حقوقی رژیم هم غیرقابل دفاع بود.
او طی روزها و ماههای پس از انتخابات یکی از چهرههای خبر ساز سرکوب بود و بعدها در حمایت و توجیه تصمیم خامنهای برای حصر موسوی و رهنورد و کروبی از هیچ اقدامی فروگزار نکرد. او ضمن آن که بارها به دروغ وعدهی محاکمه موسوی و کروبی را داد عاقبت به صراحت عنوان کرد که آنها تا توبه نکنند عفو نمیشوند و به این ترتیب به طور تلویحی اعلام کرد که آنها بدون تشکیل دادگاه و محاکمه به حبس ابد محکوم شدهاند. او شخصاً خواهان اجرای حکم اعدام برای موسوی و کروبی که از جمله دوستان صمیمی وی بود و با هم معاشرت نزدیک داشتند شد. وی در این رابطه گفت:
«در فتنه سال ۸۸ برخی آگاهانه جرم بسیار بزرگی را مرتکب شدند و بدون تردید اگر رأفت اسلامی و برخی ملاحظات شورای عالی امنیت ملی نبود سران این فتنه و کسانی که آگاهانه در این مسیر بودند به عنوان مجرم ، تعقیب می شدند و به اشد مجازات می رسیدند.» (۲۱)
محسنی اژهای به همراه سید ابراهیم رئیسی و علی خلفی عضو کمیته پیگیری لاریجانی در مورد اتفاقات پس از انتخابات ۸۸ بودند. اژهای به همراه حسین طائب سناریوی عجیب و غریبی را به منظور تحتالشعاع قرار دادن موضوع تجاوز در کهریزک و همچنین برخورد با دروغپردازیهای دو روزنامه نگار ایرانی و جعل خبر در مورد دستگیری و شکنجه و تجاوز و قتل فجیع ترانهی موسوی کلید زدند.
در روزهای داغ جنبش ۸۸، دو روزنامه نگار به نامهای لیلا ملک محمدی و رضا ولیزاده که به ترکیه سفر کرده بودند به منظور دریافت پناهندگی از کشورهای اروپایی، خبر دروغی در مورد دستگیری، شکنجه و تجاوز به ترانه موسوی توسط نیروهای طائب را با انتشار عکسی منتسب به قربانی منتشر کردند. این دو مدعی شدند که جنازهی وی بعد از قتل، سوزانده شده است. آنها همچنین در روزهای بحرانی تابستان ۸۸ قادر شدند کمیته تحقیق موسوی و کروبی را نیز فریب دهند.
بعدها مشخص شد موضوع ترانهی موسوی آنگونه که مطرح شد غیرواقعی بود و عکس رتوش شدهی دوران تحصیل لیلا ملکمحمدی بهنام وی منتشر شد تا بعداً کسی نتواند مدعی عکس شود. از آن روز تا کنون که بیش از هفت سال از ماجرا میگذرد هیچ کس از هویت بستگان، دوستان، آشنایان و ... ترانه موسوی آگاه نیست چرا که چنین فردی وجود خارجی ندارد. (۲۲)
در آن دوران، طائب که در مظان اتهام بود، به منظور اثبات دروغگویی دشمنانش، دست به حماقت بزرگی زد که نشان داد عنصر پیچیدهای نیست. وی به طرز شتابزدهای خانوادهی باجناقاش، سیدحسین شاهمرادی را به صحنه آورد. زن برادر شاهمرادی از قضا ترانه موسوی نام داشت که ساکن کانادا بود. طائب تصور میکرد با استفاده از این حربه میتواند به شایعات پایان دهد اما برخلاف تصور او، برملا شدن ارتباط خانوادگی سوژه با طائب، نه تنها مشکلی را از وی حل نکرد بلکه باعث ایجاد سوءظن بیشتری نسبت به او شد.
عکس رتوش شده دوران تحصیل لیلا ملکمحمدی
عکس جدید لیلا ملکمحمدی
با این حال او و نیروهای تحت امرش و چهرههای امنیتی چون محسنی اژهای که آن موقع وزیر اطلاعات بود دستبردار نبودند و به منظور اثبات دروغپردازی مخالفان در ارتباط با اعمال تجاوز و شکنجه و قتل معترضان نتایج انتخابات، با الگوبرداری از دروغپردازی لیلا ملک محمدی و رضا ولیزاده، پروژهی امنیتی سعیده پورآقایی را کلید زدند و به گونهای وانمود کردند که او در حال اللهاکبر گویی بر پشتبام، دستگیر شده و سپس مورد تجاوز قرار گرفته و به قتل رسیده است. سپس جنازهی سوختهای را به مادرش نشان دادند و قبری را نیز در قطعهی ۳۰۲ بهشتزهرا به عنوان محل دفن وی مشخص کردند. (۲۳)
در این پروژه نیز کمیته تحقیق موسوی و کروبی فریب خورد اما این بار از «اطلاعات سپاه» و حسین طائب و وزارت اطلاعات و محسنی اژهای.
این بار دست طائب و محسنی اژهای باز بود، چرا که قربانی در بازداشت خودشان بود. میرحسین موسوی حتی در مجلس ختم سعیده پورآقایی شرکت کرد. وقتی داستان بالا گرفت به اشارهی طائب و محسنی اژهای، سعیده پورآقایی را از پرده بیرون آورده و به گفتگوی تلویزیونی و صحنه پردازی و مصاحبه دیکتهشده با وی و مادرش پرداختند و کروبی و موسوی بیش از پیش در مخمصه افتادند. هرچند کروبی همانموقع پاسخ فریبکاری آنها را داد (۲۴) اما اژهای و کمیته تحقیق لاریجانی نیز به مدد حقهبازی که کرده بودند دست بالا را پیدا کردند.
آنها که به خوبی از تجاوزها و سوءاستفادههای جنسی در کهریزک و در جریان بازداشتهای پس از خرداد ۸۸ مطلع بودند و میدانستند حتی پارهای از قربانیان خودی در حضور خامنهای با ناسزا، خبر از تجاوز با بطری به خودشان را دادهاند روی تحقیق در موردی که خودشان به دروغ تولید کرده بودند و با آن افکار عمومی و موسوی و کروبی را هم فریب داده بودند تأکید میکردند.
حتی سالها بعد نیز اژهای دست بردار نبود و به منظور پیشبرد طرحهای جنایتکارانهی خامنهای و ادامهی حصر موسوی و کروبی روی دیدار با کروبی و گفتگوهای مطرح شده با او تأکید کرد. او روی تلاش مزورانهی دستگاه امنیتی برای تحقیق و مشخص کردن موضوع و مجازات احتمالی مرتکبان جرم در صورت واقعیتداشتن به طور تصنعی مانور داد. (۲۵)
در دوران وزارت محسنی اژهای، سرکوب و ارعاب و دستگیری بهاییان و دراویش گنابادی ابعاد وسیعتری به خود گرفت و تخریب منازل، گورستانها و حسینههای آنان در دستور کار نیروهای اطلاعاتی قرار گرفت. بسیاری از چهرههایی که در خارج از کشور سیاست دفاع از جمهوری اسلامی را پیش میبردند دستگیر و سر از زندانهای رژیم درآوردند. دامنهی این اقدامات که برای تحتفشار قرار دادن جناحهای رقیب داخلی صورت میگرفت تا دستگیری سیدحسین موسویان مسئول تیم مذاکرهکنندهی هستهای که سالها سفیر جمهوری اسلامی در آلمان بود کشیده شد. موسویان که در تروریسم بینالمللی نیز نقش داشت به اتهام جاسوسی برای دشمن به زندان افتاد و به انفصال از خدمات دولتی محکوم شد.
اینها همه غیر از موارد دستگیری روزنامه نگاران، فعالین سیاسی و دانشجویی است که به صدها تن بالغ میشود.
اتحادیه اروپا طی تصمیم مورخ ۲۳ فروردین ۱۳۹۰ (۱۳ آوریل ۲۰۱۱)، ۳۲ مقام ایرانی از جمله غلامحسین محسنی اژهای را به دلیل نقشی که در نقض گسترده و شدید حقوق شهروندان ایرانی داشتهاند، از ورود به کشورهای این اتحادیه محروم کرد. کلیه داراییهای این مقامات نیز در اروپا توقیف خواهد شد.
محسنی اژهای، همچنین در جریان ضرب و شتم زندانیان بند ۳۵۰ اوین در فروردین ۱۳۹۳ دادستان کل کشور و سخنگوی دستگاه قضایی بود؛ وی علاوه بر تکذیب وقایع رخ داده در زندان اوین و حمایت از ماموران زندان، زندانیان و خانوادهها را تهدید کرد که به دلیل اطلاعرسانی درباره این واقعه برای آنها پروندهسازی خواهد شد و مورد تعقیب قضایی قرار خواهند گرفت.
محسنی اژهای در مقام دادستان کل و یکی از مقامات امنیتی ذینفوذ کشور نقش مهمی در پردهپوشی ترورهای هستهای توسط جوخههای ترور رژیم و پروندهسازی برای عدهای بیگناه داشت که تحت شکنجههای طاقتفرسا مقابل دوربین تلویزیونی اعتراف کردند عامل اسرائیل بوده و به دستور موساد این ترورها را انجام دادهاند. جانیان در وسط ماجرا قربانیان را تحت فشار قرار داده بودند که اعتراف کنند به دستور رفسنجانی این ترورها را انجام دادهاند. عاقبت پس از روی کار آمدن دولت جدید، دستگاه قضایی علیرغم هیاهو بسیار در مورد مجازات عاملان ترورها و اظهار شادمانی و شور و شعف خانوادهی «متخصصان هستهای»، مجبور به آزادی آنها شد. در مقالهی «آزادی متهمان ترور «متخصصان هستهای» یک رسوایی دیگر برای خامنهای » به این موضوع پرداختم. (۲۶)
او همچنین نقش مهم و تعیین کنندهای در عدم پیگیری پروندهی «اسید پاشی» روی دختران جوان در اصفهان که به تحریک امام جمعه پلید این شهر صورت گرفته بود داشت.
اژهای همچنین علیرغم تمامی وعده و وعیدهایی که داده بود از پیگیری پروندهی بالا کشیدن ۶۵۰ هکتار زمین در ورامین توسط محمدجواد لاریجانی و پیشنهاد رشوه از سوی فاضل لاریجانی برادران رئیس قوه قضاییه خودداری کرد.
به توصیف او در مورد روند پیگیری پروندههای مذکور در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۲ توجه کنید.
محسنی اژهای دربارهی آخرین وضعیت پرونده محمدجواد لاریجانی اظهار داشت: «این پرونده در حال رسیدگی است هرچند موضوع حاد و پیچیدهای در آن وجود ندارد و باید دید واگذاری زمینها بر اساس قانون بوده یا تخلفی صورت گرفته است. همچنین باید مشخص شود فردی که زمین را واگذار کرده تخلف کرده یا کسی که زمینها را در اختیار گرفته است.»
وی همچنین درباره پرونده فاضل لاریجانی نیز گفت: «تحقیقات این پرونده هنوز به اتمام نرسیده و نمیدانم فردی که قرار بود احضار شود احضار شده یا خیر.» (۲۷)
اژهای در کسوت رییس دادگاه ویژه روحانیت، در جلسه هفتگی هیئت نظارت بر مطبوعات با عیسی سحرخیز نماینده مدیران مطبوعات در این هیئت گلاویز شده، اقدام به پرتاب قندان به سوی او و سپس گاز گرفتن شانهی چپ او نمود. نه تنها به شکایت سحرخیز از او رسیدگی نشد، بلکه سحرخیز به اتهامات واهی به زندان محکوم شد و پس از آزادی از زندان نیز با پروندهسازی دیگری دوباره به زندان رفت. و چنانچه از زندان آزاد شود پروندهی دیگری در انتظار اوست. رادیو فردا در مورد درگیری مزبور به نقل از شاهدان جلسه چنین گزارش داد:
«هنگام تشكیل جلسه پرونده یك مجله درمورد مقالهای كه راجع به روابط دختر و پسر منتشر كرده بود، به بحث گذاشته میشود. در آن مقاله از یك جامعهشناس نقل شد كه گفته است: اگر آزادیهای بیشتری در روابط دختر و پسر در كشور ایجاد نشود، این روابط به خانهها و به دور از چشم جامعه كشیده خواهد شد.
شاهدان جلسه امروز میگویند در این جا سحرخیز به دفاع از نظر این جامعهشناس میپردازد، اما حجتالاسلام اژهای با عصبانیت عیسی سحرخیز را متهم میكند كه او نیز مانند آن جامعهشناس مروج این مسائل است و حتی مشكلی ندارد اگر فرزندانش هم به این كارها كشیده شوند. عیسی سحرخیز چنان از این اتهام خشمگین میشود، كه به محسنی اژهای یادآوری میكند او هر دو فرزندش را در سنین بسیار پایین ازدواج داده است. آقای سحرخیز در ادامه به حجت الاسلام اژهای میگوید اگر تو راست میگویی بیا با هم به خیابانها برویم كه ببینی كه مردم با من چگونه رفتاری میكنند و با تو چه رفتاری نشان خواهند داد. این اظهارات ظاهرا چنان حجت الاسلام اژهای را كه ریاستش بر دادگاه ویژه روحانیت او را به قاضیالقضات روحانیون مشهور كرده به خشم میآورد، كه قندان دم دستش را به سوی آقای سحرخیز پرتاب میكند.
این قندان به آقای سحرخیز اصابت میكند و او را زخمی میسازد. شاهدان جلسه امروز می گویند حجتالاسلام اژهای به این كار هم اكتفا نكرد و متعاقبا از جای خود برخاست و با قندانی دیگر در دست به طرف آقای سحرخیز رفت و قندان را برسرش كوبید. آقای سحرخیز كوشید با نگه داشتن حجتالاسلام اژهای، مانع ضربات بعدی شود، اما آقای اژهای دست عیسی سحرخیز را گاز میگیرد و پیراهنش را پاره میكند. پس از این جریان عیسی سحرخیز با ظاهری آشفته، ژولیده و خونین به پزشك قانونی میرود تا آثار ضرب و جرح را ثبت كند، سپس از رئیس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی كه جلسه امروز هیات نظارت بر مطبوعات در آنجا برگزار شد، میخواهد تا نوار ویدیویی جلسه را برای آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی بفرستد.» (۲۸)
از قرار معلوم نحوهی یورش اژهای و گاز گرفتن طرف دعوا، مورد پذیرش مقام معظم رهبری و ولی فقیه مسلمین جهان قرار گرفت و برخلاف انتظار عیسی سحرخیز و وکیل مدافعاش، ایشان پس از مشاهدهی فیلم مزبور، اژهای را مورد تفقد ویژه قرار دادند و وی ارتقا مقام یافت و پستهایی چون وزارت اطلاعات، دادستانی کل کشور و معاونت اول قوه قضاییه را کسب کرد.
اژهای یکی از دشمنان اصلی آگاهی و حامیان اعمال محدودیتهای بیشتر در فضای مجازی و رسانهای است.
وی در خرداد ۱۳۹۵ پس از انتخاب رئیسی به عنوان تولیت آستان قدس رضوی به جای او، به ریاست شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما انتخاب شد. نماینده دیگر قوه قضاییه در این شورا، برادر رییس قوه قضاییه محمدجواد لاریجانی است. ریاست وی در «شورا» از این بابت سؤال برانگیز است که او در شهریورماه سال ۱۳۹۳ در نامهای به محمود واعظی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات خواستار اعمال محدودیتهای بیشتر روی اینترنت نظیر فیلترینگ وایبر، واتس آپ، تانگو و سایر شبکه های اجتماعی شد. این اقدام وی واکنشهای بسیاری در جامعه داشت.
در حالی که تعدادی از مسئولان قضایی و امنیتی رژیم به عمل غیرانسانی و جنایتکارانهی «تفخیذ» یا بهرهجویی جنسی از نوزاد و کودک نابالغ مشغولند او در توجیه بالارفتن آمار ازدواجهای زیر ۱۰ سال گفت:
«من از آمار خبری ندارم ازدواج الزاماً به معنای رخ دادن عمل زناشویی نیست. ممکن است عقدی صورت گیرد تا صرفاً دو خانواده به هم محرم شوند اما در این بین عمل زناشویی رخ ندهد. علیایحال پاسخ سوال شما این گونه است منعی برای چنین ازدواجی وجود ندارد اما باید شرایط و برخی از مصالح نیز در نظر گرفته شود. اما این اقدام به خودی خود قانونی بوده و خلاف مقررات نیست.» (۲۹)
محسنی اژهای به منظور اجرای منویات خامنهای علیه رفسنجانی، مسئولیت تشکیل پرونده علیه فرزند او را به عهده داشت که با واکنش شدید عفت مرعشی همسر رفسنجانی روبرو شد. وی در نامهاش خطاب به اژهای نوشت:
«گویا عذاب وجدان به خاطر ستمی که بر مهدی رفته شما را راحت نمیگذارد که با جواب سوالهای معلومالحال خودتان را تسکین میفرمایید. گوشهای سؤالات فراوان از جریان به اصطلاح دادگاه مهدی را برایتان میفرستم اگر جواب دادید، سؤالات مهمتر را میفرستم شاید شفای دردتان باشد.» (۳۰)
وی در پاسخ به اظهارات همسر رفسنجانی با ارجاع آن به یکی از همپالگیهایش به نام جعفری دولتآبادی که امروز در نقش دادستان عمومی و انقلاب تهران بازی میکند ضمن مزه پراکنی گفت:
«نامه سرکار خانم عفت مرعشی را ملاحظه نمودم بر خلاف نوشته ایشان اینجانب هیچگونه ناراحتی و عذاب وجدانی نسبت به مسئله مورد اشاره مشارالیها (محکومیت فرزندشان مهدی هاشمی به جرم اختلاس، ارتشاء و مسائل ضد امنیتی) ندارم و از نامه غیرمتعارف و غیر مسئولانه نامبرده معلوم میشود که چه کسی ناراحت است و درد دارد و پیوست نامه مشارالیها ارتباطی با این جانب ندارد لذا عیناً خدمت دادستان محترم عمومی و انقلاب تهران ارسال تا چنانچه همانند برخی نوشتههای منتسب به بیت آقای هاشمی رفسنجانی مشحون به توهین و افترا باشد اقدام مقتضی به عمل آورده و عنداللزوم مسائل مطروحه را پاسخ دهند.» (۳۱)
وی همچنین به منظور به دست آوردن دل خامنهای و تقویت جایگاه خود در نظام به تهدید رفسنجانی و تشکیل پرونده علیه او پرداخت و در پاسخ به سوال خبرنگاری مبنی بر موضع دستگاه قضایی نسبت به اظهارات رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت:
«مطالبی که گفته میشود اگر بدون اسناد و مدارک باشد، یک نوع افترا و تهمت است و چه بسا تشویش اذهان عمومی نیز باشد...»
وی در این راه تا آنجا پیش رفت که حتی دستور فیلتر کردن سایت هاشمی رفسنجانی را داد.
محسنی اژهای در مقام معاون اول قوه قضاییه تعریف جدیدی از جاسوس و جاسوسی به دست میدهد تا بتوانند با سهولت بیشتری منتقدان را به بند و زندان بکشند. او در دشمنی با روحانی میگوید:
«جاسوس تنها کسی که مستمری بگیر و دریافت کننده حقوق از دشمن باشد نیست، بلکه او میآید و زمینه و بستر را برای ورود دشمن فراهم میکند. یعنی دشمنی دشمن را کمتر میکند و میگوید آمریکا دیگر دشمن نیست و سر عقل آمده، چرا اجازه نمیدهیم با اوباما دست داده شود؛ چه اشکالی دارد آدمی با آدمها بنشیند و گپی بزند ؟! جاسوس کسی است که زمینه ورود دشمن را فراهم میکند و آدرس غلط میدهد. بنابراین نیروهای امنیتی مراقب نفوذیها و جاسوسها باشند چون کارهای آنها ناپیداست.» (۳۲)
در حالی که اژهای و لاریجانی و دیگر همپالگیهایشان بدترین و زشتترین توهینها را به روحانی و رفسنجانی و دیگر رقبایشان میکنند، آنها سادهترین اظهارنظرها در مورد جنتی و شورای نگهبان و مهرههای مورد نظرشان را توهین تلقی کرده و تهدید به تشکیل پرونده و دادگاهی کردن فرد میکنند. برای مثال وی در مورد کسی که به درستی تأکید کرده است «مردم نمیدانند که آقای جنتی تصمیم میگیرد یا خود مردم»میگوید:
«این توهینی آشکار به شورای نگهبان و مردم است. اگر دادستان بودم توهین کننده به آقای جنتی را تحت تعقیب قرار میدادم.... در مورد خبرگان، فقها تصمیم می گیرند و در مورد مجلس شورای اسلامی اعضای شورا تصمیم میگیرند و به هیچ وجه یک فرد تصمیم گیرنده نیست و صحبت مطرح شده توهینی آشکار به شورای نگهبان است و از نظر بنده جرم محسوب می شود.... آیتالله جنتی دبیر شورای نگهبان هستند ... علاوه بر این صحبت مذکور توهین به شخص آقای جنتی نیز محسوب میشود و به عبارتی توهین به مقامات است و به سبب کاری که انجام میدهند مدعیالعموم در رابطه با توهین به این مقام میتواند ورود کند و اگر در مقام دادستان بودم فردی که این جمله را مطرح کرده بود تحت تعقیب قرار میدادم. » (۳۳)
محسنی اژهای، در پاسخ به سؤال خبرنگاری که در مورد نامه عذرخواهی سعید مرتضوی معاون سابق او سؤال کرده بود بدون آن که کمترین اشارهای به اصل اعترافنامه و سرنوشت قربانیان کهریزک کند با فرافکنی پاسخ مبهمی که بخشی از آن خلاف واقع است داده و قضیه را پیش پا افتاده جلوه میدهد:
«کسانی برخلاف ضوابط مردم را تحریک کرده و عدهای به خیابانها ریخته و کشته شدند و کشور را در معرض ناامنی قرار دادند و سیستم اطلاعاتی و کل کشور به این مسئله وارد شد… فتنهگران مجرم هستند و آنهایی هم که فرار کردند بدانند که اگر دست نظام به آنها برسد، مجازات میشوند… یکی از حوادث تلخ ۸۸، حادثه کهریزک بود و نظام به محض اطلاع ورود کرد و افراد را از آنجا خارج کرد و کسانی هم که پیرامون آنها متهم بودند تحت تعقیب قرار گرفتند که در این بین افرادی از قوه قضاییه، نیروی انتظامی و زندانها تحت تعقیب قرار گرفتند… برای برخی از این افراد حکم قصاص صادر شده بود، اگر رضایت برخی از اولیا دم نبود احکام اجرا میشد... دادستان سابق تهران در همه بخشها تبرئه نشده بود و در برخی از موارد محکوم شده بود و در رابطه با نیت و برداشتی که از این نامه داشتند، باید ملتزم به نظر دادگاه بود. اگر همه ملتزم به قانون باشیم به نفع همه است.» (۳۴)
«نظام»، مطلقا آنهایی را که واقعاً متهم بودند «تحت تعقیب» قرار نداد و به همین دلیل خانوادهی کشتهشدگان به عنوان اعتراض حکم قصاص را تأیید نکردند. هیچیک از آنان رضایت نداده است بلکه خواهان محاکمه عاملان اصلی این جنایت همچون مرتضوی، قاضی حداد، اسماعیل احمدیمقدم، احمدرضا رادان و رجبزاده هستند. بماند که دستگاه امنیتی رامینپوراندرزجانی پزشک وظیفه کشیک در بازداشتگاه را که حاضر نشده بود تأیید کنند مقتولان در اثر مننژیت فوت کردهاند بیرحمانه به قتل رساند و دستگاه قضایی حاضر به پیگیری پرونده نشد.
اژهای در عوض یکی از پیگیران بازداشت و محاکمهی احمد منتظری به اتهام انتشار فایل صوتی دیدار اعضای هیئت کشتار ۶۷ با آیتالله منتظری است.
از سوی دیگر مدتی است اژهای هم و غماش را گذاشته است که به عکس «قاضی مقیسه» دسترسی پیدا نکنم. مقیسه به دستور اژهای و مقامات امنیتی از حضور در بعضی جلسات خودداری میکند و در مجامع عمومی هم در «لژ مخصوص» مینشیند که عکسبرداری از آن ممنوع است. اژهای تلاش برای مخفی نگاه داشتن عکس مقیسه این موجود بی مقدار را نه از جنبه اهمیت او، بلکه برای نظام «حیثیتی» دانسته است. من نیز برای او پیغام فرستاده و گفتم از قول من به او بگویید: «احمق! آدم وارد بازیای نمیشود که پیشاپیش و در بهترین حالت نتیجه را ۲-۱ باخته است».
اشارهی من به پیدا کردن عکس حسینعلی نیری و مرتضی اشراقی دو تن از اعضای هیأت کشتار ۶۷ بود که پس از پیگیریهای بسیار موفق به انجام آن شدم.
به او پیغام دادم، گیرم که عکس مقیسه را پیدا نکنم، باز تو ۲-۱ بازی را باختهای؛ اگرچه همچنان به دنبال آن هستم که نتیجه بازی را ۳-۰ کنم و عکس این جانی را نیز بیابم.
اژهای و دستگاه امنیتی رژیم که عقل و هوش من را به اندازهی خودشان فرض کرده بودند به منظور فریب من، از کامران نجفزاده (۳۵) یکی از برنامهسازان سیمای جمهوری اسلامی و مأموران فرومایهی خودشان خواستند تا در برنامهی ۲۰:۳۰ عکس دروغینی از مقیسه را انتشار دهد. به خیالشان من از هول حلیم در دیگ میافتم. تصورش را بکنید صدا و سیمای رسمی نظام را به چه حضیض و فلاکتی کشاندهاند.
سالها پیش وقتی یک عکس دستهجمعی از جانیان اوین را منتشر ساختم، نیری هم در آن عکس حضور داشت، اما تنها بخشی از سر و صورت وی در عکس پیدا بود. آگاهانه در مورد او سکوت کردم. (۳۶) نمیخواستم حساسیتاش برانگیخته شود. نیری اینجا و آنجا نزد مقامات امنیتی اظهار خوشحالی میکرد که او را نشناختهام. غافل از این که اگر مینوشتم او نیری است دردی را دوا نمیکرد و چهرهی او پیدا نبود. آنقدر صبر کردم تا عکس او را در دیدار با وزیر دادگستری بلاروس و سپس مصاحبهی مطبوعاتی رئیس دیوان عالی کشور پیدا کردم و با انتشار آن رژیم را مجبور کردم او را از پرده بیرون آورد.
در پاسخ به اژهای و همه جانیان و دشمنان مردم ایران یک بار دیگر تکرار میکنم:
«ز آغاز عهدی کردهام کاین جان فدای شه کنم
بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم» (مولانا)
دستگاه قضایی و امنیتی کشور که امروز تحت ادارهی محسنی اژهای و لاریجانی و طائب و علوی و پورمحمدی و رازینی و نیری و مقیسه و صلواتی و ... است در واقع ملعبهی دست مشتی تبهکار و منافع شخصی و جناحیشان قرار گرفته است و تنها چیزی که برایشان اهمیت ندارد حق و حقیقت و عدالت است و از هر دستاویزی برای پیشبرد منافعشان استفاده میکنند و در این مسیر هرچه جلوتر رویم هم بر میزان جنایتها افزوده خواهد شد و هم بر میزان فساد و بیعدالتی.
ایرج مصداقی ۲۹ شهریور ۱۳۹۵
پانویس:
۲- روزنامه صبح امروز ـ۲۷/۵/۱۳۷۸
۴- (صص ۴۶۱ ـ۴۶۲ از جلد ۱۷ بازجوییهای سعید امامی)
۶- روزنامه اعتماد، شماره ۲۰۰۶ به تاريخ ۳۱/۴/۸۸، صفحه ۶(اقتصادي)
۷- جواد اللهقدمی، با نام “جواد قدمی” به عنوان بازرس شعبه سوم دادسرای کارکنان دولت و نیز قاضی ویژه «حفظ حقوق بیتالمال» فعالیت میکرده، و رسیدگی به پروندههای مطبوعات تعطیلشدهی کشور، متهمان شرکتهای هرمی، و نمایندگان سابق مجلس همچون بهزاد نبوی، فاطمه حقیقتجو و محسن آرمین را در زمان نمایندگی در مجلس ششم بر عهده داشته است.
۸- جهرمی که در ابتدا راننده خلخالی بود با کسب مدارک جعلی و تغییر نام از علینقی به سید محمد بعنوان وزیر کار و یکی از اعضای اصلی در کابینه احمدی نژاد وارد شد. بخش عمدهی اقدامات غیرکارشناسانهی دولت نهم از جمله پرداخت مبالغ هنگفتی در جریان طرح موسوم به «بنگاههای زود بازده»، انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی و ادغام صندوق تعاون و صندوق مهر رضا و ... از جمله طرحهای وی بوده است. فساد بانکی موسوم به اختلا سه هزار میلیاردتومانی توسط ال سی های جعلی بانک صادرات در زمان تصدی وی صورت گرفت و به همین دلیل در اوایل مهر ۱۳۹۰ از ریاست بانک صادرات برکنار شد.
۹- مهدی جهرمی که در ارتباط با این پرونده و دیگر اتهامات مالی به مدت یک هفته بازداشت بود با اقدامات صورت گرفته توسط محسنی اژهای به قید وثیقه آزاد شد و به تکذیب احضار و بازداشت خود پرداخت و منتشرکنندگان اخبار را تهدید به شکایت و پیگیری حقوقی کرد. وی برای اعطای وامهای كلان، از مدیران شركتها و کارخانجات و ... پورسانتهای هنگفت می گرفت تا پرونده وامهایشان را جلو بیاندازد! محمد جهرمی در طول دوران مدیریت بر بانك صادرات ایران، هزاران میلیارد تومان وام «اشتغال، تولید، صادرات، دامداری و كشاورزی» به كسانی داد كه فرزندش آنها را معرفی کرده بود.
۱۳- خاطرات و مبارزات حجتالاسلام و المسلمین دری نجفآبادی،تدوین حیدر نظری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ص ۲۵۸.
۱۵- روزنامه خرداد ۲۶ دی ماه ۱۳۷۷.
۱۶- روزنامه ایران، ۱۹ آذر ۱۳۸۱.
۱۸-http://mohammad78.persianblog.ir/post/73/
۱۹- http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-172.html
۲۰-http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-210.html
۲۱- http://www.asriran.com/fa/news/439284
۲۳- http://www.radiofarda.com/a/F11_Iran_Postelections_Protest_Saide/1840424.html
۳۰- http://nedaesfahan.ir/6051
۳۴- http://www.mehrnews.com/news/3772675
۳۵- در اسنادی که در ماه گذشته انتشار یافت مشخص شد که کامران نجفزاده به خاطر انعکاس اخبار مورد نظر شهرداری تهران، یک آپارتمان با تخفیف و شرایط ویژه از قالیباف به عنوان دستخوش گرفته است.
۳۶- http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-13429.html
منبع: ایرج مصداقی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر