بمناسبت سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق، ترجمه بخشی از اسناد شنودهای صدام را از نظر خوانندگان می گذرانیم. از سندهای منتشر شده به زبان انگلیسی توسط وزارت دفاع امریکا، یکی گفتگوهای صدام با محارم خویش در باره روابط رژیمش با دولتهای عرب و روسیه و چین و امریکا است. این گفتگوها در فاصله 4 تا 20 نوامبر 1979 (13 تا 29 آبان 1358)، یعنی یک سال قبل از حمله به ایران است. قسمت آخر این سند مربوط می شود به گسترش نفوذ عراق در منطقه، از جمله ایجاد دو حکومت نشین در خوزستان و کردستان است.
صدام حسین در پی تجزیه ایران و ایجاد دو دولت «عربستان» و کردستان در ایران
ترجمه قسمتی از سخنان صدام که به خوزستان و کردستان مربوط می شود، چنین است: صدام می گوید:
• این که عراق می خواهد قلمرو نفوذ خود را، در ورای مرزهای خود، گسترش دهد، شرم آور نیست. برای آنهائی شرم آور است که به این امر اعتراض می کنند. اعتراض کردن صحیح نیست. در فکر نقشی بودن بدون داشتن هدف و بررسی و محاسبه دقیق و در خور نیز صحیح نیست. من اشتباه های عبدالناصر و بومدین را تکرار نخواهم کرد. ما در همان دام نخواهیم افتاد. منازعه با اسرائیل ادامه دارد. اما در آنچه به رابطه ما با ایران مربوط می شود، هم از آغاز، رفتار ایران نسبت به ما خصمانه بوده است. تغییری که در ایران روی داده است، در بخش عمده اش، با منافع عراق ناسازگار است. ما با آنها شکیبا بوده ایم. ما با آنها همانطور عمل می کنیم که استحقاقش را دارند. ما نکته مهمی را وارد محاسبه خود می کنیم. شعار ما، شعار گفتگو با ایران نیست. اگر ما خواهان گفتگو با آنها باشیم، ایرانیها فردا هیأتی از مقامات ارشد خود را به بغداد خواهند فرستاد. تا بنام دولت خود با ما تفاهم نامه امضاء کنند. و (نامفهوم) بنام رژیم. ما نباید مذاکره کنیم... وقتی دست خود را بسوی خلق هر ملتی دراز کرده ایم.
• و حالا کردها در شمال و عربها در جنوب می جنگند... هیچکدام از این دو فرآورده هیچگونه مذاکره و معامله ای نبوده است. در این دو مورد، ما می خواهیم به حمایت ادامه دهیم تا که در عربستان (خوزستان را گفته است) و کردستان ایران، حکومتی از خود پیدا کنند.
اما اگر مردم عربستان تفنگ به دست گیرند (نامفهوم)، همان چیزی است که انتظارش را داریم. مردم کرد تفنگ به دست گرفته اند و می خواهند به آنچه می خواهند تحقق بخشند و این امری است که انتظارش را داریم. ما نباید هیچگونه اجبار و تکلیفی بپذیریم. می بینید! تا این زمان ما در مورد کردها و عربها هیچگونه تعهدی برعهده نگرفته ایم. ما از اول به آنها گفتیم: «از ما هیچگونه تقاضای معینی مکنید. ما، بدون تعهد، هرچه بتوانیم برای شما می کنیم . و شما می توانید تصور کنید بشیوه ای مؤدبانه که ما شما را تشویق می کنیم. پس شما نیز باید کاری بکنید. این مسئله شما است ». ما بطرف آنها نرفتیم آنها به طرف ما آمدند. نه بطرف عربها رفتیم و نه کردها. هم عربها و هم کردها شورش کرده اند و باید حکومت خویش را ایجاد کنند. برنامه ما اینست که آنها حکومت های خود را ایجاد کنند. ما این امر را رد نکردیم زیرا ما خود آن را برنامه گذاری و اجرا کرده ایم.
توضیح سایت انقلاب اسلامی: 1 – و حقیقت اینست که تا خودی به بیگانه روی نیاورد، بیگانه توانائی مداخله در امور کشوری را پیدا نمی کند. قول صدام بر این که «کردها» و «عربها» بطرف ما آمده اند، صحیح است. 2 – اما آنها کارگذار رژیم صدام شده اند در اجرای برنامه او که به قول صدام گسترش نفوذ عراق در بیرون از مرزهای خویش است. چون گسترش نفوذ نیاز به جنگ پیدا کرد، می باید این دو گروه، پیش مرگه های صدام و ارتش او می شدند در ایجاد جنگ داخلی و شدند. بی آنکه دانسته باشند خود قربانیان طرح گسترش نفوذ صدام می شوند:
اسناد صدام- سند قول بنی صدر را تصدیق میکند. او، از شروع جنگ بدین سو، مکرر گفته است: هدف صدام تجزیه ایران به 5 جمهوری بود.
◀ پیش از آنکه عراق به ایران حمله کند، شایعه و اطلاع در باره تجزیه ایران بسیار منتشر می شدند. از جمله،
• «طرح کیسینجر » که بنا برآن، خوزستان از ایران جدا و به فلسطینی ها واگذار می شد. برای این که خوزستان از ایران جدا شود، عراق به جنگ با ایران برانگیخته می شود. در ازای موافقت با توسعه نفوذ عراق در خلیج فارس، عراق به حل مسئله فلسطین از طریق اسکان فلسطینی ها در خوزستان، کمک می کند.
تا امروز، مدرک قطعی حاکی از صحت این خبر انتشار نیافته است. باوجود این، تجاوز عراق به ایران انجام گرفته است و امروز، سندی که گفتگوی صدام با محارم خویش است، صراحت دارد که او نقشه تجزیه ایران و تشکیل حکومت «عربستان» را داشته است.
• بنی صدر، چندین نوبت، در باره قصد صدام و رژیم او بر تجزیه ایران به 5 جمهوری گفته و نوشته است. در ایام جنگ، این روشنفکران عراق بودند که او را از قصد صدام آگاه کردند. در طرح صدام، آذربائیجان یک جمهوری و کردستان جمهوری دیگر و خوزستان (به قول او، عربستان) جمهوری سوم و بلوچستان جمهوری چهارم و بقیه ایران جمهوری پنجم می شدند.
با تجزیه ایران، در شرق عراق، قدرت مزاحمی باقی نمی ماند. در غرب عراق نیز عربستان بود که همآورد عراق نبود. پس، رژیم صدام می توانست ابر قدرت منطقه خلیج فارس بگردد.
اما او می باید سراسر عراق را «عرب نشین» می کرد. از این رو، در طرح او، جمهوری کردستان می باید کردهای مقیم عراق را که از عراق رانده می شدند، اسکان می داد. صدام برآن بود که همان روش را که اسرائیلی ها در راندن فلسطینی ها از وطن خویش بکار بردند، با کردهای «مقیم عراق» انجام دهد. به سخن دیگر، در صورت مقاومت، می باید با کشتار وسیع، کردهای زنده مانده را ناگزیر می کرد به کردستان ایران پناه برند.
• علی شبری، فرانسوی عراقی تبار که خانواده اش در حزب بعث صاحب مقام بودند، در سال 1982، در مجله مشرق -مغرب که مرکز تحقیقات علمی فرانسه منتشر می کند، مقاله مفصلی در باره نقشه صدام، از جمله در باره کردستان، انتشار داد. در این مقاله او توضیح داده است چسان رژیم صدام می خواسته است طرح خود را عملی کند. کشتار بزرگ کردها می باید اجرای نقشه او را تضمین می کرده است.
اینکه از زبان صدام می شنویم که او قصد تجزیه کردستان و خوزستان را از ایران داشته است. هرگاه بنی صدر و نیروهای مسلح تحت فرماندهی او، بر سر استقلال ایران استوار نمی ایستادند، گروه های خائنی که دستیار صدام در اجرای برنامه او شدند، می توانستند اسباب موفقیت طرح صدام را فراهم کنند. می توان لختی درنگ کرد و در نظر مجسم کرد وضعیتی را که در صورت اجرای موفقیت آمیز نقشه صدام حسین بوجود می آمد.
گفتگوی صدام با یاسر عرفات در باره ایران از زبان صدام حسین
◀ تاریخ گفتگو 16 سپتامبر 1980 (25 شهروید 1359)، 4 روز پیش از حمله عراق به ایران است. صدام با زیردستان خود که حلقه اول را تشکیل می دهند، در باره قرارداد 1975 بر سر شط العرب و مرزهای زمینی صحبت می کند. آماده الغای قرارداد الجزایر است و تصرف «زمین های متعلق به عراق» و از آن خود کردن شط العرب. تا می رسد به صحبتهای صدام حسین در باره گفتگوهایش با یاسر عرفات. عرفات از سوی بنی صدر به بغداد رفته بود تا مگر صدام را از جنگ منصرف کند. بنی صدر توسط او به صدام پیام داده بود: جنگ حماقت است چرا می خواهد دنیا را به تماشای حماقت بیاورد. او باید بداند که جنگ را او آغاز می کند اما دیگر او نیست که اختیار پایان دادن به آن را دارد. او نشنید و براو رفت آنچه رفت.
بخشی از گفتگوهای صدام با زیر دستهای نزدیک به خود:
• شبلی العظمی: غرضم اینست که هرگاه دلائل خود را به افکار بین المللی عرضه کنیم، بسود ما است. زیرا اگر افکار بین المللی متقاعد بشود که ما می خواهیم آنچه را که به ما تعلق دارد بدست آوریم، همانطور که اخیرا با تصرف زمین هائی که به ما تعلق دارند، اتفاق افتاد، بخصوص توضیح شما و مقامات عالی رتبه در این باره، حمله ما به (ایران) تعرض تلقی نخواهد شد.
افکار عمومی دنیا و افکار عمومی عرب بسیار سودمند است. بخصوص اگر ما بر این امر متمرکز شویم که آنچه ما تصرف می کنیم حق ما است. این عمل تعرض نیست. این بخاطر آن نیست که ما یک ملت نیرومند هستیم و ایران از نظر نظامی ضعیف است. نه، ما تنها برای احقاق حق خود حمله می کنیم. حق حاکمیت خویش است که می خواهیم بر این بخش از سرزمین خود اعمال کنیم...
• صدام حسین: نکته عمده ای که رفیق شبلی می گوید، صحیح است. اما رهبری نباید درپی کارهائی باشد که سود ندارد. منظورم اینست که ما نباید بپذیریم همه این کارها را بکنیم در حالی که ایران یک جواب هم به ما ندهد. ما باید بر سر ایران بکوبیم و مجبورش کنیم بگوید بله. بدین ترتیب است که ما زود به نتیجه می رسیم. اگر آنها به ندادن پاسخ و در همان حال با توپخانه خود قوای ما را گلوله باران کنند که در مرزها متمرکز است، این همان وضعیتی است که ما نمی توانیم بپذیریم. وضعیت صحیح اینست که ما آنها را در موقعیت نظامی و سیاسی قرار دهیم که ناگزیر شوند بگویند بله قبول. یا قوای آنها را مجبور می کنیم قوای خود را عقب بکشند و قوای ما زمین های متعلق به خود را تصرف کنند. ما نمی توانیم تا ابد در مرزها بمانیم. آنچه ما در سر داریم، اینست. آنچه شما در باره مساعد کردن وضعیت بین المللی با هدف ما گفتید صحیح است. باوجود این، چه کسی تضمین می کند که وضعیت بین المللی همواره با ما مساعد بماند؟ این نیز پرسش صحیح دیگری است. ما به راستی امیدواریم وضعیت در ایران تغییر کند. البته مهم و اساسی است که مشکل بطور قانونی حل شود.
• شبی الاعظمی: و نیز مهم است که واسطه گری ها را بپذیریم (سخن او قطع شده است)
• صدام حسین: صدها واسطه. ما یک واسطه را قبول کرده ایم. ابو بشار. من در جلسه به رفقا گفتم هرکس به نزد ما آمد و گفت بعنوان واسطه آمده ام، پاسخ ما باید این باشد: بسیار خوش آمده اید. ما نیز می خواهیم شما واسطه بشوید.
اگر یک رهبر عرب که شرافتمند و لایق باشد و بخواهد میان عرب و اسرائیل واسطه بشود. نخست ما باید از اسرائیل بخواهیم زمینهائی را که در 1967 تصرف کرده است، تخلیه کند. بعد بر سر یک میز می نشینیم و در باره وضعیت اسرائیل در منطقه گفتگو می کنیم. اگر عربها به صدام حسین اجازه دهند از سوی آنها با بگین (نخست وزیر وقت اسرائیل) گفتگو کند، من به او خواهم گفت: شما در علن بگوئید قوای خود را از سرزمین های اشغالی در 1967 بیرون می برید بعد با هم به صحبت می نشینیم. وقتی او اعلان کرد که از آن سرزمین ها بیرون می رود به او خواهم گفت: کشور شما قانونی نیست و شما باید از سرزمین ما بیرون بروید!
بدین سان، ما هیچ وقت از چنین چیزی (واسطه پا در میان نهادن) ترس نداریم. ما فارغ البالیم و هرکس بخواهد میانجی گری کند ما بلافاصله می گوئیم میانجی گری شما قبول. مقاومت فلسطین، نماینده آن، برادر ما، یاسر عرفات، نزد ما آمد. او گفت: «ما عرب هستیم و نزاع شما میان شما و ایران، نزاع عرب با ایران است». ما گفتیم: این سخن نیکوئی است. ما بیشتر از این نمی خواهیم. این اندازه ما را بس است. ما فکر می کنیم این سخن برای عربهای این منطقه کافی است. او از ما پرسید آیا کار بیشتری از او ساخته است؟ و ما گفتیم: آنها (ایرانیها) را اندرز دهید مغرور نباشند. اینها امور واقع هستند. آنها نمی توانند بگویند نمی خواهند زمین های ما را پس بدهند. ما زمین های خود را به زور می گیریم. اینها امور واقع در عراق امروز هستند. اگر قرارداد (الجزایر) استعماری است، پس بگذار بدان پایان ببخشیم. و هرآنچه بنا بر آن قرارداد از دست داده ایم بازپس بگیریم. اگر آن قرار داد استعماری است، آنها (ایرانیها) چرا به آن دلبستگی نشان می دهند؟
• سخنی که مفهوم نیست بر زبان یکی از حاضران جاری می شود و
• صدام می گوید: بله، ما از آنها (فلسطینی ها) خواستیم حواسشان جمع ایرانیها باشد و سلام ما را به بنی صدر برساند و به او بگوید اگر او بکار استوار کردن دولت جدید است ما نیز آماده ایم حمایت کنیم. جز در مورد این امر که ما هرگز از آن چشم نمی پوشیم. اگر او می خواهد هر دو بر سر یک میز بنشینیم و در این باره گفتگو کنیم، باز ما آماده ایم.
• شبلی الاعظمی: نامفهوم
• صدام: آنهائی که در 1975 ما را بخاطر امضای قرارداد الجزایر، لعن می کردند، امروز نیز ما را بخاطر این کار لعن می کنند. رفیق علی ما، اینها را می دانیم.
انقلاب اسلامی: بنا بر سخن او، عرفات به میانجی گری نزد او رفته بود. باز سخن صدام معلوم می کند از سوی بنی صدر رفته بود. بدین خاطر که او توسط عرفات به بنی صدر پیام می دهد. اما سخنی که او از قول عرفات به نزدیکان خود می گوید، غیر از سخنی است که عرفات، در مراجعت از نزد او، به بنی صدر گفته بود:
عرفات در بازگشت از نزد صدام، به بنی صدر گفت: صدام مثل طاوس سر و دم آراست و گفت: کار ایران چهار روزه تمام است!:
◀ فردای روزی که عرفات با افراد تشکیل دهنده حلقه اول نزدیکان او، جلسه داشته است، سفیر فلسطین در تهران به دیدار بنی صدر رفته است.در کارنامه 27 شهریور 1359، چهار روز پیش از حمله رسمی عراق، آمده است (جلد 2 کارنامه، صفحه های 109 و 110 ):
«... ابوالولید و سفیر فلسطین که می گفتند به دعوت صدام حسین به عراق رفته اند، آمدند و مطالبی را که او به آنها گفته بود، به من گفتند.گفتند او به حملات و ضربات پاسخ می دهد و آنها زمین هائی را که به دولت عراق متعلق است می خواهند و کار دیگری ندارند و قصد جنگ ندارند. می گفتند: ابر قدرتها از این جنگ استفاده می کنند و باید راه حل سیاسی یافت.
پس از آنکه صحبت ها را شنیدم و پیامی را هم که یاسر عرفات فرستاده بود، خواندم، نظرهای خود را به آنها گفتم. بعضی نکات را در شکل سئوال گفتم. گفتگو را نوشته اند و به موقع خود منتشر خواهد شد. چند اصلی را که ما در رابطه با عراق از آن پیروی می کنیم، شرح کردم. مسئله از لحاظ ما اینست که درگیری تا آن حد توسعه نیابد که موجب شود فشار اسرائیل بر همسایگان، خصوصا بر سوریه و لبنان و مقاومت فلسطین افزایش پیدا کند. بگمان ما حمله نظامی صدام حسین به خاک ما با توطئه ای که امریکا و سادات و بگین در خاورمیانه دارند، آشکارا در رابطه است... و بالاخره گفتم: تا وقتی که ما آثار تجاوز را از بین نبریم، طبیعی است که نمی توانیم هیچگونه پیشنهاد دیگری را مورد بررسی قرار دهیم. از نظر ما، اول باید آثار تجاوز از بین برده شوند، بعد از آن، مداخلات در امور داخلی ما چه در کردستان و چه در خوزستان بکلی قطع گردد. آن وقت می توان نشست و راجع به امکان مذاکره در باره مسائل فی مابین با نظر مجلس، راه حل جست».
توضیح سایت انقلاب اسلامی: صدام نگون بخت گمان برده بود توسط فلسطینی ها بنی صدر و قوای مسلح ایران را خام می کند و او می تواند حمله غافلگیرانه بشیوه اسرائیل بکند. گفتگویی که نقل شد و ضربه ای که نیروی هوائی ایران در 24 ساعت دوم جنگ بر عراق وارد کرد، بر او معلوم کردند این خود او بوده است که براون (وزیر خارجه اسبق انگلیس) و بختیار و اویسی (از جمله بنا بر اسناد سری انگلستان و قول وزیر تشریفات صدام) خام و از توان مقاومت ارتش ایران، وقتی از وطن دفاع می کند و انسان است که نقش اول را بازی می کند، غافل کرده اند.
و آن زمان، نه آلن کلارک، وزیر دفاع در حکومت تاچر گفته بود جنگ در سود انگلستان و غرب بود و اسباب ایجاد و ادامه اش را فراهم کردیم و نه یادداشت برژنسکی خطاب به کارتر، رئیس جمهوری وقت امریکا، (جنگ عراق با ایران با منافع امریکا خوانائی دارد) انتشار یافته بود و نه نامه محرمانه آلکساندر هیگ، وزیر خارجه در حکومت ریگان، قید «سری است» را از دست داده بود. در آن نامه تصریح شده است که عراق با چراغ سبز امریکا و حمایت کشورهای عرب منطقه به ایران حمله کرده است. اما روشن بود که رژیم صدام و رژیم های منطقه از انقلاب ایران وحشت دارند و گروگانگیری نیز بهانه لازم را در اختیار امریکا گذاشته بود. برای برانگیختن صدام به حمله به ایران. انگلستان و اسرائیل نیز از جنگ سود می بردند پس می باید اسباب ایجاد جنگ و ادامه آن را فراهم آورند. بنی صدر کوشید دو مستبد، یکی خمینی و دیگری صدام را از زیان جنگ برای ایران و عراق و دیگر کشورها آگاه کند و صلح را حفظ کند اما اگر قرار بود مستبدها منطق حق را اندر یابند، جهان ما دیگر بود.
◀ عرفات در 5 مهر به ایران آمد. بخشی از گفتگوها با او در کارنامه بنی صدر (جلد دوم، صفحه های 147 و 148 ) آمده است. از جمله این عبارت عرفات: «انقلاب شما انقلاب ما است و شکست این انقلاب، قبل از همه ما را از پا در می آورد». این جمله قابل مقایسه است با جمله ای که صدام از قول عرفات نقل کرده است. بهر رو، سخنان او در باره صدام در کارنامه نقل نشد. بعدها در کتاب «توطئه آیت الله ها» و «نوبت من است که سخن بگویم» (اولی به فرانسه و دومی به انگلیسی انتشار یافته اند)، زمانی که هم صدام زنده بود و هم عرفات، انتشار یافت: عرفات به بنی صدر گفته بود: صدام مثل طاووس، با تبختر نشست و گفت: کار ایران ظرف 4 روز و حداکثر یک هفته تمام است.
سایت انقلاب اسلامی: بدین سان، غرور و فریب صدام را به آلت فعل بدل کرد و او به ایران حمله کرد. در بهار 1360، او پیشنهاد هیأت عدم تعهد را پذیرفت. این بار نوبت، مستبد دیگری شد که باز غرور و فریب (شکست عراق و تشکیل دولت شیعه پیرو «امام» و تشکیل کمربند شیعه) او را آلت انگلیس و امریکا کرد و آمر کودتای خرداد 60 و ادامه جنگ گرداند.
و صدام چنان باور کرده بود که ارتش ایران متلاشی است که ضربه نیروی هوائی ایران را به اسرائیل نسبت داده بود:
صدام گمان میبرد کافی است قوای عراق در مرزها متمرکز شود تا ارتش ایران اسلحه را زمین بگذارد! او حمله هوائی ایران را حمله اسرائیل گمان برده بود
◀نیویورک تایمز (26 اکتبر 2011) در مقام ارزیابی سخنان صدام حسین در جمع محارم خود، نوشته است: یکی از اشتباههای محاسباتی صدام، دست کم گرفتن توان نظامی ایران پیش از آغاز جنگ با این کشور بود. آماتزیا بارام، یک کارشناس اسرائیلی که اسناد منتشر شده را مطالعه کرده، می گوید: صدام در جلسهای که کمتر از یک هفته پیش از آغاز جنگ برگزار شد، ابراز خوشبینی کرده است که با تجمع نظامیان عراقی در مرز، نیروهای نظامی ایران دچار وحشت شوند و مقاومت چندانی نکنند.
بر این اساس، واکنش گسترده نیروی هوایی ایران به حمله عراق و بمباران تاسیسات مهم آن در نزدیکی بغداد به گونهای بود که برای صدام قابل باور نبود و آن را به ارتش اسرائیل نسبت داد. او در جلسهای که چند روز پس از آغاز جنگ برگزار شد، در اشاره به این حمله گفت: این کار اسرائیل است.
سایت انقلاب اسلام: چند واقعیت را یادآور می شویم:
◀ سه واقعیتی که صدام و فریب دهندگان او از آن غافل بودند، عبارتند از:
• با انتخاب بنی صدر به ریاست جمهوری، باز سازی ارتش آغاز شد. کودتای نوژه هدفی جز متلاشی کردن ارتش نداشت. نیروی دریائی بسیار کم صدمه دید و نیروی هوائی هم صدمه غیر قابل جبران ندید. اما ضربه متلاشی کننده بر نیروی زمینی وارد شد. کودتا کنندگان روی زورمداری خمینی حساب کرده بودند. او نیز متقاعد شده بود که نه عراق و نه هیچ دولت دیگری به ایران حمله نخواهد کرد. پس متلاشی کردن ارتش را روا می دید. باوجود این، چون عراق با تجاوزات مرزی، جنگ را آغاز کرد، خمینی دست از سر ارتش برداشت و نیروی زمینی توانست زیر ضربات دشمن، باز سازی خود را با موفقیت به انجام رساند.
• عملیات «کمان 99» در اول مهر 1359 انجام گرفت. هدف اول آن، از کار انداختن نیروی هوائی عراق و بدست آوردن تفوق هوائی بود. ایران این تفوق را تا خرداد 60 حفظ کرد. هدف دوم از هدف اول ناشی می شد و آن ناگزیر کردن نیروی زمینی عراق از خودداری از پیشروی در خاک ایران بخاطر نداشتن پشتیبانی هوائی بود. موفقیت حمله، به نیروی هوائی و هوا نیروز ایران امکان داد تا سازمان یافتن و حاضر شدن لشگرهای نیروی زمینی، با نیروی زمینی عراق بجنگند. از آب نیز بمثابه سلاح استفاده شد: آب مانع از پیشروی قوای عراق در بخشی از خوزستان شد.
• عملیات نیروی دریائی به قصد از کار انداختن نیروی دریائی عراق و به محاصره درآوردن بنادر عراق و نیز کمک به نیروی زمینی، با موفقیت کامل انجام گرفت. زمانی که نیروی زمینی در جبهه ها ابتکار عملیات را از آن خود کرد، ایران هر سه نیروی دریائی و هوائی و زمینی را داشت. اما عراق غیر از نیروی زمینی، نیروی هوائی ضعیف شده ای را داشت که نمی توانست وارد عملیات شود. این بود که حاضر شد پیشنهاد هیأت عدم تعهد را بپذیرد. این بار، خمینی و دستیاران او بودند که کودتا کردند، جنگ را ادامه دادند و پیروزی مسلم را به شکست مسلم بدل کردند و جام زهر را به خمینی نوشاندند.
“Saddam and His Inner Circle Discussing Relations with Various Arab States, Russia, China, and the United States”
Document Date: Undated (circa 4-20 November 1979)
CRRC Record Number: SH-SHTP-D-000-559
Saddam Hussein: It is not a shame for Iraqis to explore influences outside their borders, but it is a shame for them to rush the matter. Rushing is not correct and imagining the role without objective and accurate calculations is not correct either. We are not going to repeat the same mistakes that „Abd-al-Nassir and Bumadian have made [reference to Jamal `Abd-al-Nassir the late Egyptian President and to the late President of Algeria Hawari Bumadian]. We are not going to fall into the same trap, even though the conflict with Israel continues. As for the subject of our relationship with Iran, Iran has shown animosity toward us since the beginning, as if the main aspect of change that took place in Iran was designed with the intentions to be against the interests of Iraq. We were patient with them, and we have treated them in a kind of manner that they deserve. We have to include a key point in our calculation. The slogans that we raised are not bargaining slogans with Iran. If we want to bargain, tomorrow the Iranians will send their highest ranked official to Baghdad, sign an agreement, and [inaudible] in the name of the regime. We do not bargain…We do not bargain when we extend our hands toward the people of any nation. Now the Kurds fight in the north and the Arabs fight in the south, this issue… these two issues are not related to any possible bargaining. Regarding this issue, we will continue to support them until a self-governing body is achieved in Arabistan and in Kurdistan, Iran. But if the people of Arabistan want to lay down the rifle and [inaudible], this is an expected matter. Kurdish people lay down the rifle and want to form whatever they want, and this is an expected matter. We do not have any obligations. You see, until now we did not commit to any issue regarding the Kurds or the Arabs. We told them from the beginning, “Do not ask for any specific request from us, period. We do whatever we can for you without commitment, and now you might imagine in a polite way that we encourage you and therefore, you must do something. This matter is up to you.” They came to us and we did not go to them— not the Arabs and not the Kurds. Both the Arabs and the Kurds are revolting now and they must achieve self-governance. It is in our planning that they achieve self-governance. This is a matter that we have not rejected because we have implemented it. Had we not believed in it, we would not have implemented it. Someone might say this happened in 1974 for the [inaudible] emphasize it. This is a matter that we are fully convinced with in principle and that is why we will continue pursuing it in our approach. As long it continues in our approach Iraq [inaudible] in its approach. The matter has two sides, of course. Now the Arabs in the Gulf, the Gulf Arabs, they did not change. God help us, they are the Arabs of corruption, the Arabs of shame—Arabs whose values contradict all the values known in heaven and on earth that we believe in. If the land and people were not Arabs, we would not have been the first ones to realize their corruption! If Khomeni had the least possible sense of honor and true patriotism he would not have given them the chance to survive! It is in his planning to give them a chance to survive. Slaughtering them is a sacrificial blessing—a great deed. Slaughtering them will prove to be beneficial it will get rid of corruption and decay. All the decay on earth and all the decay you can imagine is found in the Gulf Arab States. [Time Stamp: 23:00]
“Saddam and His Advisers Discussing Iraq's Decision to Go to War with Iran”
Document Date: 16 September 1980
CRRC Record Number: SH-SHTP-A-000-835
[Recording is blank from 46:45 to 47:16]
Shibli al-Aisamy: What I mean is that presenting our reasons to the international public is beneficial because if the international public is convinced that we are retaking what is rightfully ours, just like what happened recently when we retook our territories along the border, especially by you and high-level officials, then our attack will not be seen as an [act of] aggression. Thus, international and Arab opinion is very beneficial, especially when we focus on explaining that we‟re retaking what is rightfully ours, that there is no aggression, and that this is not because we‟re a powerful nation or because Iran has a weak military. No. It is all about our rights that were extorted. It is about our land and sovereignty that have to be addressed. Also, people will stick to good results. When the results are positive and when the Iranians cannot drain our resources or retake what we took, then all the people will be happy and cheering. So do not be afraid of the results and God willing they will be positive. If the Shatt al-Arab closes down just because of a sinking ship in it, then they will close the Shatt al-Arab completely-- [Interrupted]
Saddam Hussein: The main point that Comrade Shibli made is correct. The leadership must not accept draining resources. I mean, we should not accept doing all these actions while Iran keeps quiet without an answer. We have to stick Iran‟s head in the mud and force them to say yes so we can get done quickly with this matter. If they continue without an answer while they keep bombarding us with artillery and our army is mobilized on the Iranian border, then this situation is unacceptable. The right situation is that we have to put them in a political and military position so they will say yes or they will have to pull back their military and assume that the issue is over so we can retake the land militarily. We cannot stay on the border forever. This is exactly what we have on our minds. [Time Stamp: 00:50:09]
Also, what you said about the international circumstances being in our favor is correct. However, who is going to give us a guarantee that the international circumstances will continue the same way forever? This is another correct question. We truly expect situations to change in Iran. Therefore it is important and essential to resolve the matter legally.
Shibli al-Aisamy: It is also important to accept mediations too because-- [Interrupted]
Saddam Hussein: Hundreds of meditations. We just accepted one, Abu Bashar. I told the comrades in a meeting, anyone who comes to you asking to mediate our answer should be you‟re more than welcome to do so and we actually want you to mediate.
If there‟s any Arab ruler who‟s honest and competent, we would even accept meditation from an Arab representative with Israel. We would first ask Israel to give back the occupied lands of 1967 and then let‟s sit and discuss Israel‟s situation in the region. If Arabs authorize Saddam Hussein to sit and negotiate with Began [the Israeli Prime Minister at the time], I would tell him this: announce publicly that you would give back all the occupied lands of 1967 then we‟ll talk, and when he comes back after the announcement I‟ll tell him your country is not legal and you must get out of our lands!
So we‟re never afraid of something like that. We‟re relaxed and whoever wants to mediate, we immediately say yes. The Palestinian Resistance visited us, represented by our brother Yasser Arafat. He said we‟re Arabs and the conflict between you and Iran is an Arab conflict. We said that‟s a good thing to say. We‟re not asking for more, this is enough for us. We think this talk is enough for the Arabs in this era. He asked us if we want to assign him more to do and we said just advise them [the Iranians] not to remain arrogant. These are facts. They can‟t say they won‟t give back the lands. If they don‟t give it back, we‟ll take it by force. These are the facts in today‟s Iraq. If the [Algiers] Pact is colonial, then let‟s end it and give us back everything you took according to it. Why are they sticking to it if it‟s a colonial pact?
UM: [Inaudible]
Saddam Hussein: Yes. So we asked them [the Palestinians] to wake up the Iranians and to send our regards to Banisadr [Iranian President in 1980] and to tell him that whenever he wants to support their new state, we‟re ready to do it except for this issue which we will never give up on. If he wants both of us to sit at one table and discuss it, then we‟re also ready.
Shibli al-Aisamy: [Inaudible]
Saddam Hussein: Everyone who cursed at us for signing the Algiers Pact in 1975 will now curse us for this action as well. We know all of this, Comrade Ali.
“Saddam and Senior Iraqi Officials Discussing the Conflict with Iran, Iraqi Targets and Plans, a Recent Attack on the Osirak Reactor, and Various Foreign Countries”
Document Date: 1 October 1980
CRRC Record Number: SH-MISC-D-000-827
Top Secret
Tape number 3
Date of recording 1 October 1980
Attendees
1. President Leader, General Commander of the Armed Forces, Field Marshal Saddam Hussein
2. Deputy General Commander, Minister of Defense Staff Air Chief Marshal `Adnan Khayrallah
3. Lieutenant General `Abd-al-Jabbar al-Asadi, Deputy Chief of Staff of the Army for Operations
4. Staff Major General Hazza' Fayzi Al-Hazza', Ministry of Defense General Secretary
5. Staff Brigadier General `Ala'-al-Din Kazim Al-Janabi, Navy Force Commander
6. Staff Brigadier General Shakir Wajr Shayya' Al-Amarah, Planning Director
7. Staff Colonel Miyassar Ibrahim Al-Jiburi, Military Logistics Director
Speaker
|
Content
|
Military Logistics Director
|
The enemy launched two air raids today on Al-Shu'aybah targeting the refineries. In the second raid, the enemy aimed at bombing the empty oil tanks at the refinery that were previously bombed.
|
President Leader
|
This is Israel.
|
Military Logistics Director
|
This is the style of the Israeli enemy: they drop and jam signals saying this is a war between two sides. They say, for sure, that we are not expecting that and that is why they sent two aircraft.
|
Deputy Chief of Staff of the Army for Operations
|
We told the Air Force Commander yesterday?
|
Military Logistics Director
|
Yes, Sir.
|
Deputy Chief of Staff of the Army for Operations
|
They should go and check these two aircraft that attacked the reactor which were supposedly downed.
|
President Leader
|
They are analyzing both of them, yes.
|
Military Logistics Director
|
Sir, if these are F-16 aircraft, then the situation will be different.
|
Deputy Chief of Staff of the Army for Operations
|
But F-16 aircraft belong to the Navy and I don't think they have such range.
|
Military Logistics Director
|
Sir, these are also the ground forces.
|
Deputy Chief of Staff of the Army for Operations
|
As the F-14. The F-16 belongs to the Navy.
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر