تخریب قبرها: 'ما به مردهها هم رحم نمیکنیم'
"طبیعی است دیگر. این بلاهایی است که سر خیلیها آمده و حالا نوبت سپانلو بوده اما نمیدانم چرا. او مرد مهربانی بود و با هیچکس دشمنی نداشت اما مگر فقط او بوده که سنگ قبرش را خراب کردهاند؟"
مهدی اخوت، دوست محمدعلی سپانلو است.
شبنم سپانلو، برادرزاده سپانلو هم در یادداشتی با اشاره به اینکه در دیدار اول از مزار عمویش چند سوراخ و خطی از ابزار (فرز) روی سنگ ایجاد شده بود، می گوید: "چند هفته بعد اما داستان بالاتر از این حرف ها گرفت و کل مزار سیمان شد."
به گفته شبنم سپانلو، مسئولین بهشت زهرا گفته اند که هیچ کنترلی بر روی قبرها ندارند.
اما همانطور که مهدی اخوت به روزنامه نگار شرق گفته است، تخریب سنگ قبرها در ایران به قبر سپانلو محدود نیست و در سال های پس از پیروزی انقلاب در ابعاد وسیعی گسترش یافته و تکرار شده است. از مخالفان سیاسی حکومت تا دگراندیشان در عرصه های فکری و هنری.
حسین قاضیان، جامعه شناس در گفتگو با بی بی سی فارسی با اشاره به اینکه در سال های اول انقلاب این نوع تخریب ها مقابله با نمادهای طاغوت بود ادامه آن در دهه شصت را دارای بعدی حکومتی - امنیتی می داند: "در واقع همان پروژهای که در شکل قتلهای زنجیرهای بیرون ریخت یکی دیگر از ابعادش نابود کردن مظاهر مخالفت و مخالفانِ از میان رفته بود و زهر چشم گرفتن از مخالفان باقی مانده. همان طور که آثار کشتار ۶۷ را دفن میکرد٬ نمی خواست نشانههای دیگر مخالفان هم چنان برقرار بماند که پاتوقی بشود و امامزادهای که مخالفان را در مکانی واحد یا روزهایی مشخص گرد هم بیاورد."
به گفته قاضیان: "حمله به مقبرهها٬ و خشونت نمایانی که در شکستن سنگ مقبرهها به کار میرود٬ در واقع تصرف مکان و زمان و تاراندن مخالفان و نومید کردنشان از دستیابی به آن است. هشداری است به مخالفان که وقتی به سنگ مقبرههای کسانی که شما به آنها علاقه دارید رحم نمیشود٬ تکلیف خودتان روشن است."
دیگری: خواجه و صوفی
تنها چند روز پس از پیروزی انقلاب بود که نیروهای انقلابی با هدایت صادق خلخالی به شهر ری رفتند تا آرامگاه رضا شاه را که به زعم آنان نمادی از "طاغوت" در جوار امامزاده عبدالعظیم بود را تخریب کنند.
جنجالی که پس از اختلاف بین هواداران تخریب به سرکردگی صادق خلخالی و مخالفین آن به رهبری ابوالحسن بنی صدر - که خواهان حفظ و تبدیل آن به موزه بود- با حمایت آیت الله خمینی و انهدام مقبره رضا شاه پایان یافت.
به گفته خلخالی در آن هجوم، سنگ قبرهای دیگری هم شکسته شدند از سنگ قبر علیرضا پهلوی، برادر شاه تا فضل الله زاهدی، رهبر کودتای بیست و هشتم مرداد که محمد مصدق را از نخست وزیری برکنار کرد.
در تاریخ ایران اما رد این تخریبها را می توان تا خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی به عقب برد که نود سال پس از مرگش، نبش قبر شد تا باقی مانده جسدش از گورستان مسلمانان به گورستان یهودیان منتقل شود؛ یا شاه اسماعیل صفوی که در نبش قبر و سوزاندن اجداد رقیبان سنی، در پی انتقام گیری از مرگ پدرش بود.
به گفته مهرداد امانت، مورخ، دیگری سازی در تفکر شیعی و در نتیجه محروم کردن دیگران متفاوت از ما، از دفن شدن در قبرستان شیعیان که مکانی تا حدودی مقدس محسوب می شود از جمله دلایل نبش اجساد مردگان و تخریب قبرها است. به گفته او روحانیان شیعه دلایل متفاوتی برای این رفتار خود داشتند، از قدرت نمایی تا حذف نمادین و نهایی مخالفان و دشمنان.
به نوشته امانت می توان اولین هجوم گسترده به اجساد و قبرهای مردگان را در فتواهای روحانیون شیعه و حمله پیروانشان به قبرها و اجساد بابیها، بهاییها و یهودی ها مشاهده کرد.
رد این نوع برخورد را قرن ها بعد در واقعه پانزدهم خرداد هم می توان دید. به گزارش پلیس، یکی از اهداف و اعمال تظاهرکنندگان، تخریب قبور بهاییان و آتش زدن اجساد آنها بوده است.
کافران: بهایی و کمونیست
با پیروزی انقلاب، اولین هدف از قبل مشخص شده بود: بهاییها که روحانیون آن ها را دشمنان قدیمی خود میپنداشتند.
تخریب گورستان های بهایی ها در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران از نجف آباد اصفهان تا آباده شیراز به صورت سازمان یافته و گسترده انجام گرفت.
تخریب هایی که به سال های اول پس از انقلاب محدود نشد و در تمام این سی و هفت سال به شیوه های مختلف ادامه داشته است.
اوج این تخریبها را می توان در تخریب گورستان بهاییان شیراز توسط سپاه پاسداران و همچنین نبش قبر بیش از هزار بهایی و تبدیل گورستان آنها به فرهنگستان خاوران مشاهده کرد.
اما پس از بهاییان، نوبت مخالفان سیاسی حکومت بود که به چنین سرنوشتی دچار شوند و جسد و سنگ قبرها و نمادهایشان از جامعه حذف شود.
محمد مصدق پیش از مرگ وصیت کرده بود که در کنار کشته شدگان سی تیر در گورستان ابن بابویه به خاک سپرده شود. محمدرضا پهلوی موافقت نکرد و جسد مصدق به امانت در تبعیدگاهش، احمدآباد به خاک سپرده می شود.
در اولین روزهای پس از انقلاب، بنای یابودی در کنار قبر کشته شدگان سی تیر و به نام و یاد مصدق ساخته می شود که تنها یک هفته پس از احداث تخریب شد.
روایت باربد گلشیری، سنگ قبرساز از واژگونی یاد بود مصدق در ابن بایویه:
این را اول بار پرستو فروهر به من گفت و دیگر کسی را ندیدم که یادش باشد که بعد از انقلاب، در سیام تیر ۵۸، مهندس رضا بصیری، که عضو حزب ملت ایران بود، به کمک کمیته بزرگداشت این یادمان را بنا کرده است. بار بعد که به ابن بابویه رفتم دیدمش. سنگی بود عظیم. یک رویش تیشه خورده و خام بود و روی دیگرش صیقلی.
سنگ را واژگون کرده بودند؛ شکسته شده بود. به روایتی یک هفتهای پس از برافراشتنش آن را فروانداخته بودند. سنگ را میدانیم که با جرثقیل نصب کرده بودند. در جنگلی دیده بودم که نوک درختان را با طناب به ماشینی سنگین میبستند. ماشین راه میافتاد و درختان را از ریشه بیرون میکشید. گمان کردم که با این یادمان هم همین کردهاند که با پایه انداختهاندش. شده بود سنگ قبری از میان شکسته، خوابیده همانجا که او میخواست.
کف زمین داغ گورستان دراز کشیدم و سرم را آن زیر کردم. زیر سنگ را دست کشیدم تا سنگنبشتش را پیدا کنم. انگشتم ته انحنای قاف «مصدق» را شناخت.
در همان ماه ها و هفته های آغاز انقلاب، تعدادی از سنگ قبرهای اعضای اعدام شده سازمان مجاهدین و فداییان خلق در دوران پهلوی در قطعه سی و سوم بهشت زهرا شکسته شدند.
در قطعه سی و سوم از بیژن جزنی و مرضیه احمدی اسکویی تا محمد حنیف نژاد و سعید محسن به خاک سپرده شده اند.
پس از سال ها که از آن به خوبی نگهداری نمی شد و زمزمه هایی مبنی بر بازسازی، تنها به صاف کردن آن با سیمان و بدون سنگ قبر بسنده شده است.
قطعه دیگری در بهشت زهرا که مورد بی مهری واقع شده است قطعه ۴۱ است که تعدادی از اعدام شده های پس از انقلاب در آن فردی و جمعی به خاک سپرده شده اند. به گفته بازدیدکنندگان، از این قسمت از قبرستان بسیار بد نگهداری شده و به مرور به آشغالدانی تبدیل شده است.
بنابر شواهدی، اجساد تعدادی از اعدامیان سال ۶۰ مانند سعید سلطانپور به همراه، جسد تقی شهرام که در سال ۵۹ اعدام شده بود پس از نبش قبر از بهشت زهرا به گورستان خاوران در شرق تهران منتقل شدند.
گورستان خاوران در شرق تهران جایی است که تعدادی از بهاییان و چپ های اعدامی در دهه شصت و برخی از مجاهدان اعدام شده در سالهای نخست دهه ۶۰ در آنجا دفن شده اند.
ماموران حکومتی بارها به این گورستان حمله کرده و یادبودها و سنگ قبرهای نمادین خانواده ها را تخریب کرده و شکسته اند.
بسیاری از خانواده های اعدامیان در تهران و شهرستان ها بارها به این تخریب ها اعتراض کرده اند.
تعدادی از این خانواده ها به مرور زمان و پس از شکسته شدن پی در پی سنگ ها و همچنین کهولت اعضای خانواده ها، توان ترمیم و جایگزینی آن ها را نداشته اند.
در این میان باید به اقوام کشته شدگانی اشاره کرد که هرچند بستگان آن ها متعلق به سازمانها مارکسیستی بودند که اعتقادی به کفن و دفن و مراسم شیعیان در خاکسپاری ندارند، اما خودشان مسلمان و شیعه اند و چنین بی حرمتی به سنگ قبر و اجساد عزیزانشان، برایشان دردآور و تکان دهنده است.
بلقیس سلیمانی در رمان بازی آخر بانو، این هجوم ها و تخریب ها را چنین روایت کرده است:
نمی دانم سخنران کی سخنانش را تمام کرده که به چالاکی از لندکروز پایین می پرد. همراه با پریدن او جوانی از بار لندکروز چند پتک، کلنگ و بیل به جوان های اطراف لندکروز می دهد. سکوت سنگینی قبرستان را فرا گرفته است.
ملیحه می گوید یا ابوالفضل میخوان چیکار کنن؟ بلندگوی دستی می غرد: نه شرقی، نه غربی.
جوان های پتک به دست به قبرهای اختر و امیر می رسند. صدای خرد شدن قاب شیشه ای عکس اختر رعشه در جانم می اندازد. جوان دومین پتک را بر سنگ قبر فرود می آورد. صدای پتک ها در صدای جمعیت گم می شود. نه شرقی، نه غربی.
جوان های کلنگ به دست به کمک جوانهای پتک به دست می آیند. ملیحه زیر گوشم می گوید: گل بانو. صدایش می لرزد. می گویم: اگه خانم سلطان بدونه، سکته می کنه.
همه محو ساخت و ساز شده اند. آجرها دست به دست می شوند و به دست اوسا نادعلی می رسد. قبرها صاف شده اند. هیچ علامتی دال بر اینکه روزی روزگاری اینجا قبر دو جوان بوده است وجود ندارد.
دگراندیشان: شاعر و هنرمند
احمد شاملو، شاعر نامی ایران پس از آن که در سال ۱۳۷۹ فوت کرد در تشییع جنازه ای که با حضور هزاران نفر برگزار شد در امامزاده طاهر کرج دفن شد. گورستانی که پیش و پس از او نیز هنرمندانی به خاک سپره شدند. اما دیری نگذشت که به طور نمادینی در روزهای آغاز هر سال سنگ قبر او تخریب شد.
به گفته سیروس شاملو، فرزند احمد شاملو طی پنج سال، چهار سنگ قبر او شکسته و به ناچار تعویض شد.
سیاوش شاملو پسر شاملو در گفتگویی این تخریب ها را چنین روایت می کند: "ابتدا تخریب مختصری صورت گرفت، نگهبان صحن امام زاده طاهر نسبت به این اتفاق اظهار بی اطلاعی کرده و قول داد در حد امکان از ادامه این مسئله جلوگیری کند، اما متاسفانه تخریب دیشب عمیق تر بوده و تکه هایی از سنگ قبر نیز که امضای احمد شاملو بر آن منقوش بوده، مفقود شده است."
با اینکه "افرادی ناشناس" مسبب این تخریب ها شناخته شدند، به گفته سیدعلی صالحی، شاعر معاصر"این یک مسئلهایست که ادامه همان تفکر تاریک است و پیام خاصی ندارد. اما فقط همین اندک پیام را در درونش میتوان جستجو کرد که میگوید، مزارگاه کرج دیگر جای شماها نیست و اولین نشانهاش هم این بود که حدود ۵ ساعت ما در همین مزارگاه نشستیم تا رخصت خاکسپاری میت شاعر بزرگ معاصرمان، م. آزاد را گرفتیم و با دردسر روبرو شدیم. این یک نشانه بود و این نشانه یک علامت کوچکتر پیش از آن هم داشت و آن بردن میت منوچهر آتشی به بوشهر بود. چون قرار بود که میت منوچهر آتشی را در همین مزارگاه کرج خاک سپاری کنند، ولی اجازه ندادند و بردند در بوشهر خاک کردند."
هوشنگ گلشیری و فریدون فروغی، از دیگر هنرمندانی بودند که سنگ مزارهایشان تخریب شد.
فرج سرکوهی، منتقد ایرانی در گفتگو با بی بی سی فارسی با اشاره به اینکه "ما یک متن مسلط داریم که می گوید هر چیزی که با اسلام حکومتی تطبیق نمی کند باید حذف شود" می گوید: "گرایش ها و گروه هایی هستند که از این متن مسلط نتیجه می گیرند که جاهایی را باید پاکسازی کنند که یکی از آن هم گورستان ها است."
سرکوهی دلیل دیگر این کار را "جا انداختن روایت حکومت از تاریخ می داند. آن ها با حذف و سرکوب می کوشند در حافظه جمعی جامعه دست ببرند."
فوتبالیستها: قرمز و آبی
به نظر می رسد با تخریب سنگ قبرهای بیوک جدیکار، همایون بهزادی، غلامحسین مظلومی و رضا احدی، تخریب ها ابعاد بیشتری یافت و از مخالفان سیاسی و دینی و فکری حکومت عبور کرد.
رسانههای ایران چندی پیش گزارش دادند که بعضی از سنگ قبرهای ورزشکاران تراشیده، مشخصات آنها از بین رفته و روی آنها رنگ پاشیده شده است.
تخریبی که با واکنش پیشکسوت هایی چون علی پروین و نصرالله عبدالهی روبرو شد و مهدی هاشمینسب، بازیکن پیشین تیم ملی فوتبال ایران که سابقه بازی در هر دو تیم پرسپولیس و استقلال را دارد گفت: "زمانی میگفتند ما ایرانیها مُرده پرست هستیم اما مثل اینکه از این پس به مُردههایمان هم رحم نخواهیم کرد."
در نهایت سازمان بهشتزهرا به دنبال مفقود و تخریب شدن سنگ قبرها از احتمال نصب دوربینهای مداربسته در بهشت زهرا خبر داد.
معاون سازمان بهشتزهرا نیز در مصاحبه ای "تخریب سریالی و تشکیل گروه و تشکیلات" برای تخریب سنگ قبرهای بهشتزهرا را تکذیب کرد.
با این حال به نظر می رسد علیرغم تکذیب تخریب سریالی قبرها، این "تشکیلات ناشناس" همچنان به کار خود ادمه خواهند داد.
تا آن زمان باید دید تخریب هر گونه نماد مخالفت و مخالفان، ابعادش تا کجا و چگونه تعمیم خواهد یافت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر