"رزای سرخ نیز از میان ما رفته است... او به فقرا حقیقت را گفته بود، هم از این
قتل رزا لوکزامبورگ: خندق خون در جبهه چپ
قتل رزا لوکزامبورگ، علاوه بر زدن مهر تأیید بر جدایی میان سوسیال دموکراتها و کمونیستهای آلمان، زمینه ظهور نازیسم در سال ۱۹۳۳ را تسهیل کرد. با قدرت گرفتن هیتلر، دود آتش به چشم همه رف
روست که اغنیا اعدامش کردهاند..." این شعر برتولت برشت، شاعر و نمایشنامهنویس آلمانی است که صد سال پیش، وقتی جوانی بیست و یک ساله بود، در سوگ رزا لوکزامبورگ، چهره انقلابی و اسطورهای چپ و از نظریهپردازان مارکسیست سرود.
در آن زمان، یعنی دقیقا در پانزدهم ژانویه ۱۹۱۹، رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت که او نیز از شخصیتهای مهم چپ آلمان به شمار میرود، در برلین به قتل رسیدند.
زندگی و مرگ این دو چهره انقلابی که هر دو در ۴۷ سالگی کشته شدند، چنان در تار و پود حیات فکری و سیاسی آلمان و حتی اروپا تنیده شده، که بدون شناخت آنان نمیتوان درک درست و کاملی از معادلات سیاسی داشت.
گرامیداشت یاد "رزای سرخ"
اکنون پس از گذشت صد سال، علاوه بر انتشار کتابها و مقالات در این باره، چندین مراسم و بزرگداشت در قتلگاه این دو برگزار شده است.
یکی از این بزرگداشتها، روز یکشنبه سیزدهم ژانویه در محل "یادبود سوسیالیستها" در برلین و با فراخوان حزب چپ رادیکال آلمان (Die Linke) برپا شد.
این بنای یادبود در گورستانی در محله فریدرایشسفلده برلین واقع است که بقایای اجساد چهرههای بزرگ جنبش کارگری و کمونیستی آلمان را در خود جای داده است.
گورستان فریدرایشسفلده که در ۲۱ مه ۱۸۸۱ افتتاح شد، از زمان دفن ویلهلم لیبکنشت از رهبران حزب سوسیال دموکرات آلمان و دوست نزدیک مارکس در ۱۹۰۰، به جایی برای خاکسپاری نمایندگان و بزرگان چپگرا در این کشور تبدیل شده است.
در مراسم یادبود رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت در این گورستان، علاوه بر چندین هزار نفر از جمله رهبران حزب چپ رادیکال آلمان، گریگور گیزی، سیاستمدار آلمانی و رئیس سازمان احزاب چپ رادیکال اروپا نیز حضور داشت.
شرکتکنندگان، قبل از آن، در خیابانهای برلین علیه آنچه "از بین رفتن حقوق دموکراتیک و افزایش خطر فاشیسم" اعلام شد، راهپیمایی کردند.
یک روز پیش از آن نیز، دی تاگستایتونگ (taz)، روزنامه چپگرای چاپ برلین در شماره روز دوازدهم ژانویه، با چاپ عکسی از رزا لوکزامبورگ و تیتر "بازگشت به رزا"، این مبارز مقتول را به عنوان "نماد مردمی" معرفی کرد.
ضربه کاری به جبهه چپ
در این که رزا لوکزامبورگ شخصیتی جذاب و قابل احترام حتی برای منتقدانش است، شکی نیست.
هانا آرنت، فیلسوف آلمانی گفته است: "رزا لوکزامبورگ عمرش وفا نکرد که ببیند چقدر حق با او بوده است." (ترجمه عزتالله فولادوند) با این حال این فیلسوف تأکید میکند که نظرات رزا لوکزامبورگ "جایگاهی شایسته" در آموزش علوم سیاسی دارد.
اشتفان هاینتس، سیاستشناس، مورخ و استاد دانشگاه آزاد برلین، نیز درباره محبوبیت این اسطوره چپ معتقد است: "قتل رزا لوکزامبورگ خیلی زودتر از انحرافات استالینیسم، موجب شد که نفوذ او همچنان دستنخورده باقی بماند."
با این وجود، قتل لوکزامبورگ و لیبکنشت چنان ضربهای به جبهه چپ در اروپا وارد کرد که به نظر میرسد صد سال پس از این قتلها، هنوز قابل جبران نیست.
احزاب چپ در حالی یاد رزا لوکزامبورگ را گرامی میدارند که آنها در کشورهای اروپایی از جمله آلمان دچار اختلاف و بحران شدهاند و به ویژه در سالهای اخیر نتوانستهاند رشد و پیشروی جنبشهای عوامگرا و ملیگرا را مهار کنند.
بر اساس نظرسنجیها، در آستانه برگزاری انتخابات پارلمان اروپا، احزاب راست افراطی توانستهاند آرای بخش عمدهای از کارگران را که رأیدهندگان سنتی و همیشگی احزاب چپ به شمار میروند، از آن خود کنند.
مثلا در آلمان، دو حزب عمده چپ، یعنی حزب سوسیال دموکرات و حزب چپ رادیکال، در مجموع فقط ۲۵ درصد آرا را در اختیار دارند.
این در حالی است که حزب سوسیال دموکرات آلمان که در دولت ائتلافی آنگلا مرکل حضور دارد، در جدال با حزب چپ رادیکال آلمان است. حزب چپ رادیکال از حزب کمونیست جمهوری دمکراتیک آلمان یا همان آلمان شرقی برآمده است.
همچنین آن بخشی از احزاب چپ اروپایی که در قدرت بوده یا هستند، مثل حزب سوسیالیست در فرانسه، دچار بحرانند و در شرایط موجود، نیروهای رادیکال در آنها تقویت میشوند.
آقای هاینتس، استاد دانشگاه آزاد برلین تأیید میکند: "این دو قتل، خندقی را میان چپهای رادیکال و سوسیال دموکراتها ایجاد کرد که همچنان وجود دارد."
چگونه این "خندق" ایجاد شد؟
در ماه نوامبر گذشته، آندریا نالس، رهبر حزب سوسیال دموکرات آلمان اعتراف کرد که "احتمال دارد" گوستاو نسکه، یکی از اعضای پیشین این حزب و وزیر دفاع در سالهای ۱۹۱۹ و ۱۹۲۰، نقش مهمی در قتل رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت ایفا کرده باشد.
ماجرا از این قرار است که پس از جنگ جهانی اول، شکست آلمان در این جنگ و برکناری ویلهلم دوم از امپراتوری، دولت سوسیال دموکراتی روی کار آمد که نگران تأمین امنیت در آستانه برگزاری انتخابات بود؛ انتخاباتی که منجر به تولد "جمهوری وایمر" شد.
به عنوان نمونه، در درگیری که میان ملوانان انقلابی با نیروهای دولتی در دسامبر ۱۹۱۸ درگرفت، دهها نفر کشته شدند.
علاوه بر نارضایتی نظامیان، با پایان جنگ، کشور دچار بحران اقتصادی شده بود و کارگران نیز تظاهرات و اعتصاب را آغاز کرده بودند.
رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت - که پس از جنگ از حزب سوسیال دموکرات جدا شد - اوایل سال ۱۹۱۵ تشکیلاتی را با عنوان "اتحادیه اسپارتاکیست" ایجاد کرده بودند که از نام اسپارتاکوس، بردهای مبارز علیه امپراتوری روم، گرفته شده بود. این گروه طی جنگ جهانی اول و همچنین مدت کوتاه "انقلاب ۱۹۱۸-۱۹۱۹ آلمان" فعال بود.
همچنین این دو مبارز، دو هفته پیش از آنکه به قتل برسند، "حزب کمونیست آلمان" را بنیان گذاشته بودند.
در شرایط نابسامان و امنیتی آن زمان، رزا لوکزامبورگ در آخرین مقالهاش نوشت: "نظم در برلین حاکم است. گزمههای احمق! "نظم" شما بر شن بنا شده است. از همین فردا انقلاب از نو با سر و صدای بسیار قامت راست خواهد کرد تا شما را بیش از هر زمان بترساند و در بوق خود خواهد دمید که: بودم، هستم، خواهم بود!" (ترجمه مجید شریف)
اما اختلاف رزا لوکزامبورگ و سوسیالیستهای آلمان به پیش از جنگ جهانی اول باز میگشت که در طول جنگ تشدید شده بود.
رزا لوکزامبورگ که اولین بار در جریان انقلاب ۱۹۰۵ روسیه در ورشو بازداشت شد، ده سال بعد در آلمان، به اتهام گفتاری علیه جنگ دوباره دستگیر شد. در زندان زنان برلین بود که مقاله مهمی درباره "بحران سوسیال-دموکراسی آلمان" نوشت.
بار سوم، در ژوئیه ۱۹۱۶ بود که بازداشت شد و تا نوامبر ۱۹۱۸، یعنی زمان پایان جنگ جهانی اول زندانی بود. او خود درباره آن روزهایش گفته: "من در این اواخر مانند فولاد صیقلخورده، سخت شدهام."
هفته خونین
قتل رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت، در "هفته خونینی" صورت گرفت که یکی از سیاهترین روزهای آلمان پس از جنگ جهانی اول است.
دولت سوسیالیست آلمان به ریاست جمهوری فریدریش ابرت، برای سرکوب شورشها با ارتش آلمان به توافق رسید. گوستاو نسکه، وزیر دفاع نیز با مجوز دولت و در چارچوب حکومت نظامی، روز ششم ژانویه ۱۹۱۹ به شبهنظامیان "فرای کورپس" دستور داد تا نیروهای انقلابی را سرکوب کنند.
برخی از اعضای گروه "فرای کورپس" سربازان پیشین آلمان در جنگ بودند و همچنان سلاح در اختیار داشتند. گفته میشود سالها بعد، آدمکشان هیتلر از میان اعضای این گروه دستچین شدند.
در درگیری این گروه با کارگران، صدها کارگر کشته میشوند. رزا لوکزامبورگ نیز که نمیخواست دفتر روزنامه "پرچم سرخ" را ترک کند، با بالا گرفتن درگیریها، فشارها و بازداشتها میپذیرد که مخفی شود. همزمان اطلاعیههایی برای ترغیب مردم به افشای محل اختفای رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت بر دیوارهای برلین نقش میبندد: "اگر میخواهید صلح، کار و نان داشته باشید رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت را بکشید".
بالاخره روز پانزدهم ژانویه ۱۹۱۹ محل اختفای آنها لو رفت و سربازان رزا لوکزامبورگ را به هتلی بردند که به عنوان مرکز فرماندهی از آن استفاده میشد. پس از دشنام، یک سرباز با ضربات قنداق تفنگ بر سر او میزند و یک ستوان نیز با اسلحه خود به شقیقه او شلیک میکند و جسد رزا لوکزامبورگ در کانالی در برلین انداخته میشود. پیش از او، کارل لیبکنشت نیز در همین شرایط کشته شد.
رزا لوکزامبورگ پیشتر در یکی از نامههای خود از زندان گفته بود: "امیدوارم هنگام انجام وظیفه در نبرد خیابانی یا در زندان بمیرم."
قتل رزا لوکزامبورگ، علاوه بر زدن مهر تأیید بر جدایی میان سوسیال دموکراتها و کمونیستهای آلمان، زمینه ظهور نازیسم در سال ۱۹۳۳ را تسهیل کرد. با قدرت گرفتن هیتلر، دود آتش به چشم همه رفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر