۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۴, شنبه

زندان سیاسیِ بدنامی که به موزه‌ی مقاومت تبدیل شد

زندان سیاسیِ بدنامی که به موزه‌ی مقاومت تبدیل شد - سم جونز


برگردان: عرفان ثابتی
نگهبانان مدت‌هاست که محل نگهبانیِ خود در قلعه‌ی پنیشی را ترک کرده و این وظیفه را به مرغ‌های دریایی و ماهی‌خواری واگذاشته‌اند که در برج و باروهای قدیمیِ آن اتراق می‌کنند.
دور و برِ پرنده‌ها می‌توان بنّاهای مجهز به کلاه ایمنی و جلیقه‌ی شب‌رنگ، کارمندان دولت، معماران و پیرمردی را دید که با شادمانی ناظر مرمت و نوسازیِ بدنام‌ترین زندان سیاسیِ دوران حکومت استبدادی در پرتغال است. این بنای سنگی و بتونی گواه صادق ظلم و ستمی است که بر زندانیان رفته است.
کمتر کسی به اندازه‌ی این پیرمرد ۸۳ ساله پنیشی را می‌شناسد. دومینگوس آبرانتِس، سیاستمدار کمونیست و عضو «شورای حکومتیِ» پرتغال، ۱۲ سال از عمر خود را در دوران «حکومت جدید» اقتدارگرای آنتونیو دو اولیویرا سالازار در زندان گذراند.
او ۹ سال در پنیشی زندانی بود، قلعه‌ای قرن شانزدهمی که حکومت «جمهوری دوم» در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۳۴ و ۱۹۷۴ از آن به عنوان زندانی برای دگراندیشان و مخالفان استفاده می‌کرد.
آبرانتس می‌گوید، «مردم می‌گفتند این بدترین زندان حکومت فاشیست است. این تنها زندانی بود که افراد را در سلول انفرادی نگه می‌داشتند. کل نظام این‌جا طوری طراحی شده بود که عرصه را بر زندانی تنگ کند. هیچ کتابی نداشتیم و بیشترِ وقت در انزوا به سر می‌بردیم و نمی‌توانستیم با هم حرف بزنیم.»
در ۲۷ آوریل- چهل و پنجمین سالگرد تعطیلیِ این زندان پس از «انقلاب میخک»-این قلعه به صورت «موزه‌ی ملیِ مقاومت و آزادی» بازگشایی خواهد شد.
به مناسبت گشایش این موزه نمایشگاهی برگزار و از دیوار یادبودی پرده‌برداری خواهد شد که نام ۲۵۰۰ زندانیِ پنیشی در دوران «حکومت جدید» بر آن حک شده است.
ابتدا قرار بود که بخشی از این قلعه به هتل تبدیل شود اما این تصمیم خشم اهالی پنیشی، واقع در یک ساعتیِ شمال غربیِ لیسبون، را برانگیخت. در نتیجه، دولت مداخله کرد و تصمیم گرفت که این قلعه را به موزه تبدیل کند.
omgnewstoday

هرچند در لیسبون، اوپورتو و کِیپ وِرده موزه‌های کوچک‌تری وجود دارد که به زندانیان حکومت فاشیست تخصیص یافته اما پنیشی نخستین موزه‌ی ملی خواهد بود و هدف از تأسیس آن آگاه کردن مردم از گذشته‌ی این کشور است.
پائولا آرائوژو دا سیلوا، رئیس سازمان میراث فرهنگی پرتغال، می‌گوید: «ما به این طریق می‌توانیم به نسل‌های جوان‌تر نشان دهیم که اوضاع کشور در دوران سلطه‌ی فاشیسم چطور بوده است. می‌خواهیم برای فرزندانمان درس عبرتی باشد. می‌خواهیم دانش‌آموزان به این‌جا بیایند و این چیزها را ببینند تا دیگر چنین اتفاقاتی رخ ندهد.»
او می‌افزاید که خیزش مجدد راست‌گرایان افراطی در اروپا اهمیت این موزه را دوچندان کرده است.
آبرانتس یکی از زندانیان سابق پنیشی است که با مشارکت در پروژه‌ی «حافظه‌ی تاریخی»، خاطرات خود از این زندان را با دیگران در میان گذاشته است.
از آزادیِ آبرانتس دهه‌ها می‌گذرد اما جزئیات زندان و امور روزمره‌اش را به خوبی به یاد دارد. او از روی گذرگاه‌های تخته‌ای و کپه‌های مصالح ساختمانی به این سو و آن سو می‌پرد تا محلی را نشان دهد که یک زندانی شجاع از آن‌جا به داخل آب پرید تا فرار کند؛ منظور پشت‌بامی است که هر روز زندانیان را برای یک ساعت هواخوری به آن‌جا می‌آوردند، زندانیانی که بقیه‌ی وقت خود را در سلول‌های انفرادیِ سرد، تاریک و مرطوب می‌گذراندند.
سلول انفرادیِ طویل و تنگی که هفت سال را در آن گذراند عمدتاً دست‌نخورده مانده است-البته به جز تغییراتی اندک. سطلش دیگر در کمد نیست، تخت‌خوابش هم غیب شده است و سروصدای حفاری و فریاد کارگران در راهرو پیچیده است.
اما بزرگ‌ترین تغییر به پنجره ربط دارد. فاشیست‌ها که می‌دانستند از داخل قلعه می‌توان منظره‌ی زیبای اقیانوس اطلس را تماشا کرد، پنجره‌های سلول‌ها را با دوغاب‌آهک پوشانده بودند تا جلوی دیدِ زندانیان را بگیرند.
او زندانبانی را به یاد می‌آورد که با افتخار می‌گفت در جنگ داخلیِ اسپانیا عضو جوخه‌ی اعدام بوده است: «او می‌گفت زندانی کردن مخالفان سیاسی پول دور ریختن است ]و باید آنها را اعدام کرد.[»
آبرانتس به یاد می‌آورد که زندانبانان هر روز بارها سوت می‌زدند و بی‌وقفه مرتکب خشونت می‌شدند. او می‌گوید، «کل نظام زندان مبتنی بر سوت زدن بود. برای بیدار شدن سوت می‌زدند، برای غذا خوردن سوت می‌زدند، برای برگشتن از هواخوری به درون سلول سوت می‌زدند، برای خوابیدن شبانه سوت می‌زدند-تمام دستورها را با سوت زدن صادر می‌کردند.»
او زندانبانی را به یاد می‌آورد که با افتخار می‌گفت در جنگ داخلیِ اسپانیا عضو جوخه‌ی اعدام بوده است: «او می‌گفت زندانی کردن مخالفان سیاسی پول دور ریختن است ]و باید آنها را اعدام کرد.[»
شطرنج ممنوع بود. یک روز زندانبانی دید که با گچ روی زمین صفحه‌ی شطرنج کشیده‌اند، و تمام سنگ‌هایی را که زندانیان از آن به عنوان مهره استفاده می‌کردند، ضبط کرد. زندانی‌ای که این زندانبان را دزد خواند به ۱۷ روز سلول انفرادی محکوم شد.
آبرانتس می‌گوید، «همیشه بین ما و زندانبانان درگیری بود.» بدتر این که پلیس امنیتی می‌توانست بی‌خودوبی‌جهت به «دلایل امنیتی» مدت محکومیت زندانیان را افزایش دهد.
بعضی از زندانیان به اختلالات روانی مبتلا شدند و برخی پنج شش سال پس از پایان دوران محکومیت خود همچنان در زندان بودند و جان باختند.
آبرانتس می‌گوید سلول انفرادی را به سلول گروهی ترجیح می‌داده و حالا هر وقت که به این قلعه می‌رود نوعی احساس آرامش به او دست می‌دهد.
reuters

اما وقتی به اتاق رئیس زندان می‌رسیم به یاد روزی می‌افتد که به او گفتند به یک زندانی خبر بدهد که همسرش خودکشی کرده است. دستش را روی قلبش می‌گذارد، رویش را برمی‌گرداند و از اتاق بیرون می‌رود.
پرتغال هم مثل اسپانیا هنوز نتوانسته است که با دوران طولانیِ دیکتاتوری کنار بیاید.
آبرانتس می‌گوید، «سیاست حاکم بر کشور مبتنی بر پاک کردن این خاطره بوده است. حتی امروز هم هیچ موزه‌ای نیست و در کتاب‌های درسی هم عملاً هیچ اطلاعاتی درباره‌ی فاشیسم وجود ندارد. پرتغالی‌ها برای ۴۸ سال اسارت هزینه‌ی سنگینی دادند و تعداد زیادی از آنها کشته و زندانی شدند. بنابراین، اگر جوان‌ترها احساس می‌کنند که آزادی مفت و مجانی به دست آمده، اشتباه می‌کنند.»
او امیدوار است که موزه‌ی پنیشی به مردم یادآوری کند که آزادی را همان طور که می‌توان به دست آورد، می‌توان از دست داد. او می‌گوید، «خطر این است: آزادی تضمین‌شده نیست. این موزه این‌جا است تا همین واقعیت را به ما یادآوری کند. این قلعه یکی از واپسین نمادهای باقی‌مانده‌ی فاشیسم است. این دیوارها خودشان فی‌نفسه موزه‌اند.»

برگردان: عرفان ثابتی

سم جونز خبرنگار روزنامه‌ی گاردین در مادرید است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Sam Jones, ‘Notorious Portuguese political prison becomes museum of resistance’, The Guardian, 31 March 2019.

هیچ نظری موجود نیست: