مهندسی سرنوشت انقلاب ۵۷- بخش سوم
یکشنبه, ۱۶ام اسفند, ۱۳۹۴
اضافه شده توسط امیر هوشنگ اطیابی نویسنده مطلب: امیر هوشنگ اطیابی
توافق های پنهانی امریکا و آیت الله خمینی برای انتقال قدرت با مدیریت نهضت آزادی
ویرایش دوم*
به گیتی که کشتست فرزند را
دلیر و جوان و خردمند را
یکی داستان است پر آبِ چشم
دلِ نازک از رستم آید به خشم **
٣. عدول خمینی از توافق ها- مقابله ی کنترل شده ی امریکا و متحدانش
سیر حوادث، شرکت گسترده ی مردم، پتانسیل عظیم انقلاب و قدرت نیروهای انقلابی آنچنان بود که خمینی درعمل یا نمی توانست یا نخواست به بخش مهمی از توافق های انجام شده با امریکا و غرب به موقع عمل کند؛ مصداق های نقض توافق ها و تفاهم های انجام شده توسط خمینی، برخلاف انتظار امریکا و مقامات نظامی-امنیتی شاه، این موارد را شامل می شد:
• اخراج ده ها هزار مستشار امریکایی و بستن پایگاه های جاسوسی رصد و شنود در مرزهای اتحاد شوروی؛[29]
• خروج از پیمان های نظامی منطقه ای مرتبط با ناتو (سنتو) و پیوستن به سازمان کشورهای غیرمتعهد؛
• اعدام های انقلابی و تعقیب مقامات رژیم سلطنتی و سران ارتش شاهنشاهی (از جمله طرف های مذاکراه با اعضای شورای انقلاب[30])؛
• صدور انقلاب به کشورهای اسلامی وابسته به امریکا و همچنین آموزش نظامی نیروهای اسلامی مخالف در این کشورها با ایجاد «واحد نهضت های رهاییبخش»، «مرکز نهضت جهانی اسلام» و «واحد نهضت های آزادیبخش» سپاه پاسداران؛
• ملی کردن برخی صنایع، همه ی بانک ها و تجارت خارجی (البته اینها همه بعد ازجنگ به نفع مقامات و موسسات اقتصادی و مذهبی تحت کنترل ولایت فقیه «اختصاصی» یا «خصولتی» شدند)؛
• مصادره ی اموال شاه، درباریان، سرمایه داران و مالکان بزرگ و شرکت های غربی (البته بعد ازجنگ به نفع مقامات و موسسات اقتصادی و مذهبی تحت کنترل ولایت فقیه «اختصاصی» یا «خصولتی» شدند)؛
• اشغال سفارت امریکا و به گروگان گرفتن همه ی کارمندان آن و انتشار اسناد محرمانه و فوق سری کشف شده (البته اسناد مربوط به روحانیون منتشر نشد)؛
• به تعویق انداختن سرکوب و غیرقانونی کردن حزب توده ایران تا سال ۶١ و ۶٢[31] و سازمان های فداییان اکثریت.
• تصویب قوانین متعددی در جهت حمایت از بخش عمومی و تعاونی اقتصاد، کارگران، دهقانان، زحمتکشان و حقوق ملیت ها (که همگی آن ها با گردش به راست بعدی لغو یا به ضد خود بدل شدند یا عملا اجرا نشدند)؛
• عدم توافق با دولت موقت (به مثابه برآمد طبیعی توافق های انجام شده و همچنین دربرگیرنده ی رابطین، مشاورین و معتمدین مورد قبول امریکا در مقامات کلیدی). نتیجه، استعفای دولتی بود که به توافق های پنهانی انجام شده در پاریس و تهران عمیقن معتقد و متعهد بود؛ به حفظ ساختارهای نظام سلطنتی و اجرای قوانین آن نظام معتقد بود؛ و ضمنن به شدت از انقلاب و کمونیست ها واهمه داشت. برخی اعضای دولت موقت از مهم ترین، مطمئن ترین و دیرینه ترین منابع و رابط های سازمان سیا، سفارت امریکا و ماموران مشهوری چون «ریچارد کاتم»[32] و دیگران بودند. وجود آن ها در دولت و شورای انقلاب اطمینان خاطری بود برای امریکا و متحدینش در حفظ ساختارهای اساسی رژیم سلطنتی و پایگاه های جاسوسی آن ها در منطقه.
این سرپیچی های خمینی و پیروانش موجب شد که امریکا و غرب با همدستی طیفِ سلطنت طلبان، پس از سقوط دولت موقت و فروریختن امیدهای شان، همه ی امکانات یا «گزینه های دیگر روی میز»[33] را برای کنترل اوضاع به کارگیرند. آن ها با استفاده از نفوذ گسترده و دیرینه ای که در کشور داشتند[34] از جمله این اقدامات را در سال های ۵۸ تا ۶٧ انجام دادند:
• نفوذ ساواکی ها (شش هزار کارمند رسمی و حدود صدهزار خبرچین و منبع[35]) در ساختار های حکومت جدید بخصوص سازمان های نظامی-امنیتی. ساواکی ها هیچگاه رسما افشا نشدند. به جز فراری ها، بخش مهمی، بخصوص اداره های کل دوم و هشتم آن، توسط دولت موقت و دولت های بعدی رسما به کار گرفته شدند.[36] بسیاری در حکومت جدید با انواع پوشش ها ناپدید شدند. بالاترین مقام به کارگرفته شده در نظام جدید ارتشبد حسین فردوست بود.
• انزوا، حذف و ترورهای حساب شده ی عناصر نامطلوب و اطرافیان رادیکال تر خمینی (معروف ترین، محبوب ترین و دمکرات ترین آن ها آیت الله طالقانی بود[37] که روابط خوبی هم با سایر نیروهای انقلابی داشت)؛
• ایجاد تشنجات ملی-قومی و جنگ های داخلی (در ترکمن صحرا، کردستان، بلوچستان، آذربایجان و خوزستان)؛
• تشدید درگیری ها و اختلافات بین نیروهای انقلابی و همچنین بین آن ها و حکومت؛
• تجاوز عراق و تداوم جنگ با کمک های اطلاعاتی و نظامی به هردو طرف جنگ از جمله از سوی اسرائیل و امریکا؛ شرکت مستقیم در جنگ برعلیه ایران قبل از برقراری صلح.[38]
• ارسال اطلاعات به حکومت در مورد نیروهای انقلابی و دگراندیش به منظور تحریک برای سرکوب و کشتار آن ها؛[39]
• تدارک کودتاهای متعدد با کمک نظامیان طرفدار سلطنت (کودتای نوژه، کودتای قطب زاده و شرکا) و حمله های نظامی مستقیم (عملیات نجات گروگان ها همراه با کودتا)؛[40]
• تحمیل بازار سیاه و اقتصاد دوگانه با اجرای انواع تحریم های حساب شده برای فاسد کردن مقامات و بلعیدن منابع کشور با نرخ های چندین برابر قیمت های معمول در معاملات پنهانی کالا و اسلحه همراه با انواع رانت خواری؛
• گسترش نفوذ و افزایش تعداد پایگاه های نظامی در منطقه ی خاورمیانه به بهانه ی خطر ایران با توسل به انواع تندروی های حکومت اسلامی بخصوص در سیاست خارجی.[41]
زیرنویس ها
* در ویرایش دوم این تغییرات داده شده است: تقسیم به هشت عنوان فرعی، زیرنویس های جدید، ترجمه ی زیرنویس های انگلیسی، کامل تر کردن زیرنویس های قبلی و بازبینی بیشتر متن بدون تغییر محتوا. ویرایش اول در تاریخ اول فروردین ١٣٩٣ برابر با 21 مارس 2014 منتشر شده بود.
** از داستان رستم و سهراب شاهنامه ی فردوسی. کنایه ای از انقلاب و فرزندانش.
[29] تعداد مستشاران نظامیِ آمریکا در آستانه ی انقلاب حدود ۵٠٠٠٠ نفر ذکر شده است. با در نظر گرفتن مستشارانی در زمینه های امنیتی، اقتصادی، برنامه ریزی و غیره تعداد امریکایی های مامور در ایران ممکن است بیشتربوده باشد. کلیه ی کمک های نظامی امریکا و حقوق و هزینه های مشاوران پس از افزایش درآمدهای ایران از صدور نفت (پس از سال ۱۳۴۸ یا 1969) به طور کامل توسط ایران پرداخت می شد. به عنوان مثال به این منبع تحقیقی کتابخانه ی کنگره امریکا مراجعه کنید:
در این منبع، «واحد تحقیقِ فدرالِ کتابخانه ی کنگره» (Federal Research Division of the Library of Congress) آمده است: «به لحاظ تعداد پرسنل، مستشاری نظامی امریکا در ایران، در سال ١٣۵٧ بزرگترین در جهان بود. پرسنل وزارت دفاع امریکا در ایران به ١۵٠٠ نفر بالغ می شد، ضمن پذیرش رقم کوچک آن در مقایسه با ۴۵٠٠٠ شهروند امریکایی که بیشترشان نظامی و تکنیسین های غیرنظامی بودند که با بستگانشان در ایران زندگی می کردند…»
[30] در راستای هماهنگی با سیاست های جدید امریکا برای انتقال قدرت از شاه به خمینی، پیش از برکناری ارتشبد نعمت الله نصیری و انتصاب سپهبد ناصر مقدم به ریاست ساواک، برای توجیه و هماهنگی، وی به امریکا دعوت می شود و با رئیس اطلاعات ارتش امریکا ملاقات می کند. دقیقه ی ۸۴ به بعد این مصاحبه ی مرتضی موسوی رئیس اداره سوم عملیات از اداره کل هشتم ساواک مراجعه کنید:
پس از بازگشت، وی سیاست مدارا با روحانیون و مخالفان حکومت را به طور جدی پیگیری می کند و ساواک را از مقابله با انقلابیون برحذر می دارد. پرویز ثابتی با این سیاست مخالفت می کند و برکنار می شود (دقیقه ۲۳ تا ۲۸ از همین مجموعه گفتگو را در ویدیوی زیرنویس 34 ببینید). برای حفاظت از ارتش با اعلام بی طرفی آن و همچنین برای حفظ و تداوم کار ساواک، مقدم مذاکراتی را با مهندس مهدی بازرگان و آیت الله بهشتی از اعضای شورای انقلاب آغاز می کند. این مذاکرات هماهنگ با فعالیت های ژنرال هایزر، سولیوان و سایر مامورین «سیا» بود. علیرغم توافق های انجام شده و انتصاب ناصر مقدم به مسئول هماهنگی سازمان های اطلاعاتی، وی دستگیر و اعدام می شود درحالی که حکم انتصابی با امضای مهندس بازرگان را در جیب داشت. همین سرنوشت نصیب برخی سران ارتش نظیر سپهبد امیرحسین ربیعی فرمانده نیروی هوایی، سپهبد عبدالعلی بدرهای فرمانده نیروی زمینی (در درگیری با مردم اعدام شد) و سرلشکر منوچهر خسروداد فرمانده هوانیروز و …. می شود که اعلامیه ی بیطرفی ارتش را امضا کرده بودند. تیمسار قره باغی هم، که با برخی اعضای شورای انقلاب در ارتباط بود، موفق به فرار می شود. همچنین عده ای از سران ارتش و فرماندهان حکومت نظامی در شهرهای مختلف نیز دستگیر و اعدام می شوند.
[31] گرچه یکبار در سال ۵٨ به دفاتر این حزب حمله شد و روزنامه ی آن چند ماهی توقیف شد و دولت بازرگان هم تلاش نافرجامی کرد که آن را با توسل به قانون ضد کمونیستیِ ١٣١٠ رضاشاه غیرقانونی کند. همچنین در سال ۶٠ تمام دفاتر علنی آن بسته و روزنامه های آن نیز توقیف شدند. تا قبل از سرکوب و غیرقانونی کردن این حزب، رسانه های مخالف برون مرزی کارزار تبلیغاتی وسیعی راه انداختند و آیت الله خمینی و پیروانش را به توده ای بودن متهم می کردند، زیرِ عمامه اش داس وچکش می دیدند و از سوی دیگر به رهبر این حزب لقب «آیت الله کیانوری» داده بودند. این همه به این منظور بود که آیت الله خمینی را برای سرکوب هرچه زودتر این حزب و اجابت خواست جناح راست حکومت تحت فشار بگذارند. سرانجام طی سال های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۸ اکثریت قریب به اتفاق رهبران این حزب اعدام شدند یا در اثر شکنجه و شرایط سخت زندان کشته شدند. به این وقایع نگاری («با گام های فاجعه») که از دید یک فعال حزبی (شیوا فرهمند راد) به تنگ شدن محاصره و سرانجام دو یورش بزرگ به حزب در سال های ۱۳۶۱و ۱۳۶۲ می انجامد مراجعه کنید:
[32] «ریچارد کاتم» (Richard Cottam) از زمان فعالیت در اجرای طرح کودتای ۲۸ مرداد تا زمان مرگ، به طور مداوم روابط خود را با منابع، رابط ها و دوستان ایرانی خویش، که می خواستند شاه حکومت کند نه سلطنت، حفظ کرده بود. ازجمله فعالیت های او، ارتباط با سرلشکر محمد ولی قره نی و سپهبد تیمور بختیار برای اجرای کودتایی برعلیه شاه در سال ۱۳۳۷ بود. هدف «سیا» در این عملیات تحت فشار قراردادن شاه برای تن دادن به اصلاحات بود نه تغییر رژیم تا از سقوط وی و روی کار آمدن کمونیست ها جلوگیری کند. «کاتم» از جانب دولت امریکا با آیت الله خمینی هم در عراق ملاقات هایی داشته است. در این ملاقات ها، وی درمی یابد که خمینی از تسلط کمونیست ها بر ایران نگران بود و در اقداماتش بر علیه شاه محتاط بود که به کمونیست ها چنین فرصتی ندهد. «ریچارد کاتم» روابطی دیرینه با ابراهیم یزدی و عباس امیرانتظام داشت و از آن طریق با صادق قطب زاده و آیت الله محمد بهشتی نیز ارتباط بر قرار می کند. وی به دلیل ایده های اصلاحی اش، در جریان انقلاب مجددن از سوی وزارت خارجه ی امریکا به کار گرفته می شود تا با خمینی و اطرافیانش ارتباطات وسیعی برقرار کرده و آن ها را با سفارت امریکا در تهران، به سرپرستی «ویلیام سولیوان» و «هنری پرشت» مسئول ایران در وزارت خارجه، مرتبط کند. به این گزارش «بی بی سی» فارسی درمورد «ریچارد کاتم» مراجعه کنید:
همچنین به دائره المعارف ایرانیکا:
و به این نوشته ی «ایدریس دِوریس» (Idrees Devries) در (Revolution Observer) مراجعه کنید که همچنین به ارتباطات مامور «سیا»، «گای راترفورد» (Guy Rutherford) با ابوالحسن بنی صدر از زمان اقامتش در پاریس و تهران اشاره می کند:
[33] به زیرنویس 28 مراجعه کنید.
[34] در آستانه ی انقلاب فعالیت های سازمان های «سیا»، «موساد» و «اینتلیجنت سرویس» (MI6) مستقل از ساواک و با اجازه ی مستقیم از شاه تشدید شده بود تا درجریان انتقال قدرت، با آمادگی لازم و تداوم کار پس از آن بتوانند به طور موثر عمل کنند. ضمنن بتوانند از این طریق نیز مذاکرات میان ارتش، ساواک و برخی عوامل مطمئن از، نهضت آزادی، روحانیون، جریانات مشروطه طلب ملی گرا و شورای انقلاب را هدایت کنند و از ماموران خود در مواقع اضطراری حمایت کنند. بنا به گفته های مرتضی موسوی رئیس اداره سوم عملیات از اداره کل هشتم ساواک (ضدجاسوسی)، مامور کارکشته ی «سیا»، «کلنل گرادیان یاتسویچ» (Colonel Gradian M. Yatsevitch) که در دهه ی چهل ریاست پایگاه «سیا» در تهران و خاورمیانه را بعهده داشت، در سال ۵۷ به تهران آمده و یک شرکت پوششی را تاسیس می کند. همچنین یک مامور برجسته و کارکشته ی «اینتلیجنت سرویس» تحت پوشش یک شرکت تجاری در تهران مشغول به فعالیت می شود. اما شاه ساواک را از کنترل فعالیت های آنان منع می کند. به گفته های مرتضی موسوی از دقیقه ی ۷۹ به بعد در این ویدیو مراجعه کنید:
[35] ساواک به گسترده ترین و بزرگترین نیروی اطلاعاتی منطقه تبدیل شده بود که با کمک امریکا و اسرائیل در سال ١٣٣۶ برای سرکوب و مقابله با توده ای ها و ملی گرایان ایجاد شده بود که بعدها به قدرتمندترین و بیرحم ترین نیروی امنیتی تبدیل شد که همه ی جامعه را تحت نظر داشت. در آستانه ی انقلاب تعداد ماموران تمام وقتِ ساواک در منابع مختلف از پنج تا پانزده هزار ذکر شده اند. تعداد منابع، خبرچین ها و ماموران پاره وقت آن تا صدهزار نفر برآورد شده است. به ساواک می بایست سازمان بازرسی شاهنشاهی به سرپرستی سپهبد حسین فردوست و هماهنگ کننده ی سازمان های اطلاعاتی و رکن ٢ ارتش و نیروی هوایی، و اطلاعات شهربانی و ژاندارمری را نیز اضافه کرد. مهمترین کار ویژه ی سازمان بازرسی نظارت بر ساواک و جلوگیری از دسیسه های نظامی بود. رکن ٢ علاوه بر گردآوری اطلاعات سری نظامی، ساواک و سازمان بازرسی را زیر نظر داشت. به این منابع مراجعه کنید:
– یرواند آبراهامیان، ایران بین دوانقلاب، نشرنی، صفحه ۵٣۶-۵٣٧؛
– وزارت اطلاعات و امنیت: یک گزارش، از سوی فدراسیون دانشمندان امریکایی و کتابخانه ی کنگره ی امریکا؛
Federal Research Division, Library of Congress, Iran’s Ministry of Intelligence & Security: A Profile, Dec. 2012,
– عباس میلانی، نگاهی به شاه؛
– و منابع معرفی شده در ویکی پدیا (Wikipedia)
[36] برخی از مقامات ساواک، که به همکاری های خویش با دولت موقت بازرگان ادامه دادند، در سال های اخیر گوشه هایی از همکاری های خویش را در مصاحبه هایی فاش کردند. سپهبد ناصر مقدم، آخرین رئیس ساواک شاه، که از پیش از پیروزی انقلاب با برخی از اعضای شورای انقلاب همکاری خود را آغاز کرده بود با پیروزی انقلاب حکمی مبنی بر هماهنگی دستگاه های اطلاعاتی کشور را دریافت می کند که بعد از آن اعدام می شود. به مصاحبه ی برنامه ی افق صدای امریکا با مرتضی موسوی رئیس اداره سوم عملیات از اداره کل هشتم ضد جاسوسی ساواک مراجعه کنید:
وی در گفتگوهای خود در ویدیوی زیر نیز به همکاری های اداره کل دوم ساواک (جاسوسی در کشورهای خارجی) با دکتر مصطفی چمران در کردستان و جبهه های غرب کشور (از دقیقه ۳۵ و از دقیقه ۸۳ به بعد) اشاره می کند. جالب اینجاست که وی تا سال ۱۳۶۱ با جمهوری اسلامی همکاری می کرده است درحالی که به شدت به شاه و رژیم سلطنتی تا به امروز معتقد بوده است. در این سال، وی طی ماموریتی از جانب بنی صدر به امارات متحده و عربستان سفر می کند تا «به صلح ایران و عراق کمک کند» ولی از آن پس دیگر به ایران بازنمی گردد (از دقیقه ۵۱ به بعد):
[37] «ولادیمیر کوزیچکین» مامور «کا گ ب» در سفارت شوروی در تهران، که فرار کرد و به سازمان اطلاعاتی انگلستان پیوست، در کتاب خود این ادعا را مطرح می کند. رادیو مسکو هم طی گزارشی در سال ١٣۶٢ به مناسبت سالمرگ آیت الله طالقانی ادعا کرد که وی توسط مامورین سیا به قتل رسیده بود. همچنین به گفته های مجتبی طالقانی که مرگ پدرش را «حداقل مشکوک» می داند (دقیقه ی ٢۵ به بعد این ویدیو) مراجعه کنید:
[38] از موارد فاش شده و شهرت جهانی یافته در نوامبر 1986 (۱۳۶۵)، رسوایی عملیات سری ایران-کنترا (Iran-Contra) بود. در این عملیات سری، امریکا از طریق اسرائیل و واسطه ای بنام منوچهر قربانی فر به ایران اسلحه می فروختند. پرداخت های ایران از طریق سرهنگ اولیور نورث در شورای امنیت ملی امریکا به شورشیان راستگرای نیکاراگوا داده می شد. دولت ریگان از این طریق با پول های ایران شورشیان راستگرایِ ضد کمونیست (کنترا) را برعلیه دولت ساندینیست ها تقویت می کردند. همچنین دولت امریکا امیدوار بود با این کار جناح رفسنجانی یا «میانه روها» را، که برای تماس با امریکایی ها تلاش می کرد، در حکومت ایران تقویت کند تا گروگان های امریکایی در لبنان با کمک آن ها آزاد شوند. فروش اسلحه به ایران از ماه اوت 1385 (١٣۶۴) تا اکتبر 1986 (١٣۶۵) یکماه قبل از افشای این عملیات سری ادامه یافت. اصل برنامه ی فروش اسلحه به ایران از زمان کارتر با استفاده از جاسوس دوجانبه دکتر سیروس هاشمی شروع شده بود (اسلحه در برابر آزادی گروگان ها در ایران)- به این مقاله و مقاله های مربوط به ایران کنترا در مجله ی (Executive Intelligence Review) مراجعه کنید:
Steinberg, Jeffrey, Documents show Carter sanctioned Iran arms sales; Executive Intelligence Report, Volume 14, Number 13, March 27, 1987;
همچنین به منابع ارائه شده در ویکی پدیا مراجعه کنید:
شواهد مهمی وجود دارد که نشان می دهد که ریگان-بوش در جریان مبارزات انتخاباتی خود با مقامات ایرانیِ نزدیک به خمینی به توافق هایی رسیدند و آن ها را متقاعد ساختند که با جمهوریخواهان بهتر می توانند کنار بیایند و به تسلیحات مورد نیازشان دست یابند. درست قبل از انتخابات امریکا و پیروزی ریگان، ملاقات های مهمی با کمک عوامل واسطه (سیروس و جمشید هاشمی) بین مامورین سیا (Mr Casey) با مقامات ایرانی (مهدی کروبی، حسن کروبی) یکبار در مادرید و بار دیگر در پاریس انجام می شود. در این ملاقات ها آزادی گروگان ها به تعویق می افتد و در مورد ارسال اسلحه نیز توافق هایی صورت می گیرد. به همین جهت آزادی گروگان ها تا پیروزی ریگان به تعویق افتاد و درست در روز آغاز به کار وی گروگان ها آزاد شدند. همچنین مشخص شده است که از سال 1980 (۱۳۵۹) به بعد اسرائیل با هماهنگی امریکا مشغولِ ارسال اسلحه به ایران بوده است.
بنا به شهادت «آری بن مناشه» (Ari Ben-Menashe) مامور سابق موساد و دیگران، برای ارسال اسلحه به ایران از سال 1980، در اسرائیل کمیته ی مشترک ویژه ای تاسیس شد (the Joint Committee-officially, the Joint Israeli Defense Force Military Intelligence/ Mossad Committee for Iran-Israel Relations) که تعداد زیادی شرکت پوششی و عوامل واسطه در اختیارش بود. میزان فروش اسلحه در سال های جنگ ایران وعراق به میلیاردها دلار می رسیده است. «آری بن مناشه» سال ها در زمان شاه مامور موساد در تهران بوده و با احمد قمشه ای (از بستگان خامنه ای) و احمد کاشانی (فرزند آیت الله کاشانی) روابطی داشته است. وی در کتابش فاش می کند که انواع اسلحه را تا دهها برابر قیمت واقعی به ایران می فروخته است. تا پایان جنگ، امریکا و اسرائیل بیش از هشتاد و دو میلیارد دلار اسلحه به ایران فروختند. حمله به راکتور اتمی عراق با هماهنگی مقامات ایران، شخص بنی صدر و فرمانده نیروی هوایی وقت ایران انجام شده است. وی یکبار در ابتدای معاملات با یک پاسپورت کانادایی به نام «ویلیام گریس» (William Grace) به تهران رفته و با واسطه گری قمشه ای و کاشانی، با رفسنجانی، وزیر دفاع و دیگران برای توافق بر سر فروش تسلیحات چگونگی انجام معامله و تحویل تسلیحات به ایران ملاقات هایی انجام داده و باز می گردد. این عملیات فروش تسلیحات از سال 1980 با تشکیل کمیته ی ویژه ای از موساد، وزارت دفاع و ارتش اسرائیل برای فروش سلاح به ایران پس از حمله ی عراق به ایران آغاز شد.
او می نویسد: «اگر سوالی به یک کامپیوتر داده می شد که چه باید کرد تا ١) عرب ها دست از سر اسرائیل بردارند؛ ٢) پول های عرب ها را گرفت؛ ٣) ایرانی ها را در کنترل نگه داشته و پول هاشان را گرفت؛ ۴) نگذاشت جریان نفت را قطع بشود؛ ۵) از بازسازی تجهیزات نظامی کهنه ی جهان مطمئن شد؛ ۶) شوروی ها را راضی نگه داشت؛ و ٧) بسیاری از واسطه های فروش تسلیحات و پیمانکاران امور دفاعی را ثروتمند کرد؛ پاسخی بهتر از جنگ ایران و عراق نمی توانست بیابد.» ضمنن در این دوران اسرائیل از بلوک شرق هم اسلحه می خرید و با سود نجومی به ایران می فروخت تا رد گم کند. متن انگلیسی کتاب «آری بن مناشه»، «منافع جنگ- درون شبکه سری تسلیحاتی امریکا-اسرائیل (Profits of War- Inside the Secret U.S.-Israeli Arms Network) در این کتابخانه ی مجازی قابل دسترسی است (بخصوص بخش 7 راببینید):
http://www.american-buddha.com/lit.profitswar.toc.htm
به ترجمه ای از این کتاب با عنوان «پول خون» توسط دکتر مسعود انصاری مراجعه کنید که در وبسایت کتاب های ممنوعه در ایران موجود است:
دانلود مستقیم:
بد نیست بدانیم که او همچنین در سازمان دادن ملاقات هایی بین فرستادگان خمینی (مهدی و حسن کروبی) و بوش معاون ریگان، در پاریس و مادرید، قبل از پایان ریاست جمهوری کارتر دست داشت. این ملاقات ها به این منظور بوده که با تعویق تحویل گروگان ها، ریگان رئیس جمهور شود و هم ایران به اسلحه ی موردنیازش دست یابد و هم از این طریق به شورشیان دست راستی نیکارگوا کمک کنند. جریانی که به رسوایی ایران-کنترا برای کاخ سفید مشهور شد.
همچنین به مجموعه ی مدارک کنگره امریکا در مورد گروگان گیری و معاملات اسلحه و تماس ها با ایران در اینجا مراجعه کنید:
امریکا هم از موقعیت نیروهای عراقی در زمان دولت موقت (به ایران) و هم از موقعیت نیروهای ایرانی در سال های پایانی جنگ (به عراقی ها) اطلاعات می دادند. با استعفای دولت موقت، براساس مقابله با دولت بعدی ایران، فروش تسلیحات نظامی به عراق توسط امریکا و غرب آغاز شد تا در ضمن جای پای اتحاد شوروی را در عراق بتدریج پرکنند. در دوسال آخر جنگ، امریکایی ها مستقیما برعلیه ایران در خلیج فارس و تنگه ی هرمز وارد جنگ شدند بخصوص در جنگ نفتکش ها. این هشداری بود به ایران برای پذیرش صلح.
[39] زمینه ی سرکوب و غیرقانونی کردن حزب توده ایران با فرار یکی از مامورین «کا گ ب» از سفارت شوروی در تهران (١٣۶١) و پیوستنش به سرویس اطلاعاتی انگلستان (MI6) میسر شد. نام وی ولادیمیر کوزیچکین و نویسنده ی کتابِ «درون کا گ ب: افسانه و واقعیت» (Veladimir Kuzichkin, Inside KGB: Myth and Reality) بود. بعد از فرار وی، توسط سازمان سیا و سرویس اطلاعاتی انگلستان، اطلاعاتی سرهم بندی می شود و از طریق پاکستان در اختیار حبیب الله عسگراولادی و جواد مادرشاهی – مشاور امنیتی خامنهای- گذارده می شود. این همکاری اطلاعاتی، زمینه ای می شود برای اتهامات کودتا و جاسوسی به این حزب در همان سال.
قبل از آن پرونده ی جاسوسی برای سازمان مجاهدین خلق ساخته شد آن هم با افشای تماس محمدرضا سعادتی، از رهبران سازمان مجاهدین خلق، با سفارت شوروی. این موجب دستگیری (١٣۵٨) و سرانجام اعدام خودسرانه ی محمدرضا سعادتی توسط لاجوردی می شود. دستگیری و اعدام سعادتی، که مخالف قیام مسلحانه ی سازمان بود، خود موجب تشدید اختلافات سازمان با پیروان خمینی و تقویت آن بخش از رهبری مجاهدین می شود که موافق اقدام مسلحانه بود.
ضربه های وارد شده به سازمان های مخفی اکثریت و اکثریت-کشتگر در سال های ١٣۶۴ و ١٣۶۵ نیز پس از همکاری های سازمان اطلاعاتی آلمان با وزارت اطلاعات ایران و ردگیری تماس های تلفنی این سازمان ها در دوکشور بود. آنچه که دستگیر شدگان به آن واقف بودند.
[40] در همه ی این کودتاهای نافرجام، کشتار توده ای ها جزئی از برنامه ی کشتارهای وسیع (بمباران ها و عملیات نظامی) برای به دست گرفتن قدرت و احیای نظام سلطنتی بود. در چهارم اردیبهشت ١٣۵٩ (٢۴ آوریل 1980) عملیات نجات گروگان ها (Operation Eagle Claw) همراه با تلاش برای عملیات کشتار و اشغال استادیوم امجدیه، فرودگاه منظریه، سفارت امریکا و وزارت امورخارجه با کمک عوامل «سیا» درتهران به دلیل چندین حادثه از جمله برخورد یک هواپیما و یک هلیکوپتر در بیابان طبس نافرجام ماند. عوامل تدارکاتی درتهران نیز عمدتا ناشناخته ماندند و گریختند. بنی صدر فرمان حمله ی هوایی به پنج هلی کوپتر سالم باقیمانده در بیابان طبس را صادر کرد. در این حمله به همراه آن مدارک باقی مانده در سه هلی کوپتر از کارافتاده به همراه یک فرمانده سپاه که در صحنه حاضر شده بود از بین رفتند.
[41] سیاست خارجی رژیم جمهوری اسلامی آگاهانه یا ناآگاهانه در خدمت استراتژی امریکا و متحدینش در «ناتو» برای اشغال و استقرار وسیع در خاورمیانه بوده است. در برخی از این اشغالگری ها (عراق و افغانستان) مقامات جمهوری اسلامی برای حفظ و گسترش نفوذ خلیفه گری شیعی خود با امریکا همکاری کرده اند. در سال ۱۳۵۹ امریکا تنها یک پایگاه نظامی در بحرین داشت و تنها به نیروی نظامی شاه ایران و عربستان سعودی و پیمان «سنتو» (با ترکیه، ایران و پاکستان به عنوان بازوی نظامی امریکا و ناتو در منطقه) متکی بود ضمن آنکه حفظ موازنه جهانی با اتحاد شوروی و کشورهای سوسیالیستی عضو پیمان ورشو، امکان حضور نظامی مستقیم رامحدود می کرد. از آن سو به بعد، بویژه پس ازفروپاشی اتحاد شوروی، به بهانه ی خطر ایران و استفاده ی حداکثری از سیاست خارجی تنش زا، دخالت گرایانه و تهدیدآمیز ولایت فقیه و همچنین خطرات خودساخته ی طالبان، القاعده و رژیم صدام، امریکا عملن منطقه ی خاورمیانه را محل حضور نظامی دائمی و پایگاه های متعدد کرد. در سال ۱۳۹۳ (2014) نیروهای نظامی امریکا در خاورمیانه ۳۵۰۰۰ نفر بود ولی همواره رقم واقعی به دلیل حساسیت های منطقه ای اعلام نمی شود. اکنون این پایگاه های نظامی در کشورهای نزدیک به ایران فعال هستند:
کویت: سه پایگاه نظامی با ۱۵۰۰۰ نیرو؛ امارات متحده ی عربی: یک پایگاه با ۵۰۰۰ نیرو؛ بحرین: دو پایگاه نظامی با ۷۰۰۰ نیرو؛ عربستان سعودی: یک پایگاه نظامی مستقل و استفاده مشترک از دیگر پایگاه های نظامی بدون اعلام تعداد نیروها؛ قطر: یکی از مهم ترین پایگاه های هوایی در جهان با چندین هزار نیرو؛ عمان: امکان استفاده مشترک از پایگاه های نظامی؛ اردن: استفاده مشترک از امکانات نظامی با ۱۵۰۰ نیرو؛ قرقیزستان: یک پایگاه؛ افغانستان: چندین پایگاه؛ عراق: چندین پایگاه با حداقل نیرو؛ پاکستان: چندین پایگاه با حداقل نیرو؛ ترکیه: دو پایگاه؛ و…به مقاله «شاخص توانایی نظامی امریکا-2015» از «بنیاد هَریتِج» مراجعه کنید:
«گوگل مَپ» ۵۳ پایگاه نظامی امریکا و اعضای «ناتو» در نزدیک ایران را برمی شمارد. این پایگاه ها از لحاظ اهمیت بسیار متفاوتند. برخی تنها نقش تدارکاتی و ترانزیت دارند درحالی که برخی پایگاه های دائمی عملیاتی با نیروهایی قابل توجه هستند. به «پایگاه های نظامی امریکا در نزدیکی ایران» در «گوگل مَپ» مراجعه کنید:
ضمنن باید توجه داشت که تعداد زیادی از پایگاه های امریکا در عراق و افغانستان تخلیه یا غیرفعال شده اند ولی در صورت لزوم می توانند به سرعت قابل استفاده شوند. رژیم ایران هرچه بیشتر خلأ بوجود آمده در این دو کشور را پرکرده است. با گسترش روابط با امریکا و پیوستنش به اقتصاد نئولیبرالی جهان، هم اکنون نشانه های بازگشت حکومت ایران به نقش یکی از بازیگران نظامی منطقه، موازی و همگرا با پاکستان، ترکیه و عربستان همانند زمان شاه آشکار می شود. در این زمینه امریکا در مدیریت این تقسیم کار منطقه ای نقشی اساسی خواهد داشت تا هریک از این کشورها نقش خود را درمناطق نفوذشان برای محافظت از نئولیبرالیسم و سرمایه ی مالی جهانی شده ایفا کنند و همچنین به تضعیف و نابود کردن نیروهای ملی-دمکراتیک در منطقه ادامه دهند. این نقش سرانجام می تواند به استراتژی محاصره و تضعیف روسیه ای مستقل توسط امریکا و ناتو نیز کمک کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر