کتاب «بازخوانى تاریخ معاصر» مصطفى شعاعیان، نوشته محمود طوقی
جمعه, ۱۷م آبان ۱۳۹۸
از کتاب جنگل شعاعیان شروع مىکنیم و بعد به کتاب انقلاب مى پردازیم. و بعد به چند نگاه شتابزده و بعد به نقدهاى او بر چریکها و در آخر به ۸ نامه. و در آخر امید این کمترین، برآنست که تا حدودى چهره شعاعیان، روشنتر شده باشد. ….
———————————————————-
بازخوانى تاریخ معاصر
مصطفى شعاعیان
مصطفى شعاعیان
محمود طوقی
بخشی از مقدمه کتاب:
براى به دست آوردن آثار شعاعیان تلاشى بسیار شد. از کتابخانه ملى گرفته تا کتابخانه هاى خصوصى و کتابفروشى ها و دکه هاى کتب نایاب و چون همیشه با درب بسته مواجه شدم. و آنهم به یک دلیل ساده، انحصارطلبى، که یک بیمارى تاریخى، ایرانى است.
براى به دست آوردن آثار شعاعیان تلاشى بسیار شد. از کتابخانه ملى گرفته تا کتابخانه هاى خصوصى و کتابفروشى ها و دکه هاى کتب نایاب و چون همیشه با درب بسته مواجه شدم. و آنهم به یک دلیل ساده، انحصارطلبى، که یک بیمارى تاریخى، ایرانى است.
اما قبل از شروع هر چیز لازم است به چند نکته اشاره شود:
۱ . نخست بدهکارى تاریخى چپ ایران به شعاعیان است. شعاعیان بعد از جدا شدن از چریکها در بایکوتى سیاسى قرار گرفت و به پیامبرى بى مرید بدل شد.
۲ . دوم آنکه نقد او بر لنینی سم با تروتسکیم یکى گرفته شد. و تروتسکیم به عنوان ارتداد و زندقه پرچمى نبود که کسى بتواند در زیر آن سینه بزند. پس شعاعیان از دو سوى با بایکوت مواجه شد. از سوى منتقدین و از سوى دوستان. دوستانش نیز به عمد سکوت کردند چرا که از انگ تروتسکیسم مى ترسیدند. پس شعاعیان نادیده ماند. او تریبونى براى سخن گفتن نداشت (حزب یا سازمان) و شرایط بعد از ۱۳۵۷ نیز به قدرى ملتهب و متشنج و برق آسا بود که فرصتى نبود تا شعاعیان بازخوانى شود.
۱ . نخست بدهکارى تاریخى چپ ایران به شعاعیان است. شعاعیان بعد از جدا شدن از چریکها در بایکوتى سیاسى قرار گرفت و به پیامبرى بى مرید بدل شد.
۲ . دوم آنکه نقد او بر لنینی سم با تروتسکیم یکى گرفته شد. و تروتسکیم به عنوان ارتداد و زندقه پرچمى نبود که کسى بتواند در زیر آن سینه بزند. پس شعاعیان از دو سوى با بایکوت مواجه شد. از سوى منتقدین و از سوى دوستان. دوستانش نیز به عمد سکوت کردند چرا که از انگ تروتسکیسم مى ترسیدند. پس شعاعیان نادیده ماند. او تریبونى براى سخن گفتن نداشت (حزب یا سازمان) و شرایط بعد از ۱۳۵۷ نیز به قدرى ملتهب و متشنج و برق آسا بود که فرصتى نبود تا شعاعیان بازخوانى شود.
فاجعه که اتفاق افتاد. در داخل و خارج عده اى به یاد آوردند که شعاعیان چیزهایى گفته بود پس خاطره ها تازه شد و کتاب هاى خاک خورده شعاعیان از انبارها بیرون آمد تا اینجا چپ ایران یک عذرخواهى تاریخى به شعاعیان بدهکار است و در آن شکى نیست همچنان که به ملکى و یوسف افتخارى بدهکار است. و اما نکته مهم رابطه شعاعیان، با چریکها است. شعاعیان تا آخرین نو شته هایش (نامه ه شتم ۱ / ۱۱ / ۱۳۵۴ ، که به احتمال قریب به یقین ۱۵ روز قبل از شهادت او است) خود را دوست و هم رزم چریکها مى داند. پس انتقادات او به چریک، انتقادى رفیقانه ا ست. شعاعیان چریکها را مشتى استالنیست آدمکش نمى دانست. آنگونه که عده اى مدعى اند. کشته شدن منوچهر حامدى و یا مفقود شدن پرویز صدرى از دوستان شعاعیان هم ربطى به اختلافات ایدئولوژیک او با چریکها نداشت. که در جاى خود به آن خواهیم پرداخت، البته با ادله و براهین.
و اما نکته آخر. باید بر حذر باشیم که بازخوانى شعاعیان به بهانه اى براى تصفیه حساب با دیگران تبدیل نشود. شعاعیان، حمید مؤمنى، حمید اشرف در بین ما نیستند. کرده ها و ناکرده هاى آنها مربوط به حوزه تاریخ است، نه حوزه سیاست و حوزه تاریخ محل تصفیه حسابهاى فردى و گروهى نیست.
به هر روى از کتاب جنگل شعاعیان شروع مىکنیم و بعد به کتاب انقلاب مى پردازیم. و بعد به چند نگاه شتابزده و بعد به نقدهاى او بر چریکها و در آخر به ۸ نامه. و در آخر امید این کمترین، برآنست که تا حدودى چهره شعاعیان، روشنتر
شده باشد.
شده باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر