cvce.eu
تاریخ دگراندیشان در اتحاد جماهیر شوروی: از استالینزدایی تا پروسترویکا، نویسنده: باربارا مارتین، انتشارات: بلومزبری آکادمیک، ۲۰۱۹.
دادرسی در مسکو: جنایتهای شوروی و همدستیِ غرب، نویسنده: ولادیمیر بوکُفسکی، مترجم: آلیونا کوژِونیکُف، انتشارات: ناینث آف نوومبر پرس، ۲۰۱۹.
انتقاد شدید از یوزف استالین در «سخنرانیِ محرمانه»ی نیکیتا خروشچف در «بیستمین کنگرهی حزبی» در سال ۱۹۵۶ به شک و تردیدی عذابآور نسبت به فهم کلی از گذشتهی شوروی انجامید. خروشچف نه تنها نمیخواست خللی در باور به حقانیت کمونیسم ایجاد کند بلکه خواهان آن بود که آتش شور و اشتیاق را در دلها شعلهور سازد. با وجود این، حملهی او به استالین به عنوان معمار «مالکیت اشتراکی» و سرکوب سیاسی، و به عنوان رهبر نظامیِ پراشتباه دوران جنگ، اختلافاتی را پدید آورد که تا امروز برطرف نشده است. این بازنگری ارزشها، که دردناک اما مهیج است، مبنای کتاب باربارا مارتین دربارهی چهار نویسندهای است که مطالعهی تاریخ آنها را به مخالفت سیاسی با نظام کمونیست واداشت: الکساندر سولژنیتسین (۲۰۰۸-۱۹۱۸)، آنتون آنتونوف-افسییِنکو (۲۰۱۳-۱۹۲۰)، الکساندر نِکریچ (۱۹۹۳-۱۹۲۰) و روی مِدوِدِف (متولد ۱۹۲۵ و تنها عضو باقیماندهی این گروه).
مارتین با اصطلاح «دههی شصتیها» [به تاریخ میلادی] بازی میکند و این چهار نفر را در زمرهی آنها میشمارد اما این چهار نفر همگی مسنتر از نویسندگان و هنرمندان دورهی خروشچف بودند که این اصطلاح معمولاً در مورد آنها به کار میرود. آنها در هنگام مرگ استالین آدمهای کاملاً پختهای بودند و در مقایسه با نویسندگانی مثل واسیلی آکسیونوف (۲۰۰۹-۱۹۳۲) و یِوگِنی یِفتوشِنکو (۲۰۱۷-۱۹۳۳) بیش از آن که در پی کشف امکانات جدیدی برای خودشکوفایی باشند، خواهان ارزیابیِ گذشتهی شخصی و جمعی بودند. از بعضی جهات، درستتر است که آنها را «دههی چهلیها» بخوانیم زیرا تجربهی تلخ درگیریِ مسلحانه و سرکوب سیاسی را از سر گذرانده بودند.
نکریچ در کتاب «۲۲ ژوئن ۱۹۴۱»، که نخستین بار در سال ۱۹۶۵ منتشر شد، دقیقاً به تاریخ جنگ جهانی دوم پرداخت. بهرغم صدور مجوز رسمی برای انتشار این کتاب، انتقاد او از ماهها آشفتگی در پی هجوم آلمان، توفانی از مناقشه پشت درهای بسته به راه انداخت. نکریچ مورخی حرفهای بود و مطالعات معتبری دربارهی امپریالیسم بریتانیا انجام داده بود. بنابراین، بعید بود که به شخصیتی جنجالآفرین تبدیل شود. اما همان طور که مارتین نشان میدهد، هیچ یک از این چهار نفر نمیخواستند عمداً طغیان کنند. رابطهی آنها با مسئولان حکومتی «به علت تغییر سیاست رسمی و تندشدن گفتمان دگراندیشان»، دستخوش نوعی «متارکهی متقابل تدریجی» شد. سخنرانی لئونید بِرِژِنِف در ۹ مه ۱۹۶۵ به مناسبت بیستمین سالگرد پیروزی در جنگ جهانی دوم خبر از حماسی جلوه دادن مجدد جنگ میداد؛ در این رویکرد به جای درد و رنج و آشفتگیِ نخستین سالهای جنگ بر فتح برلین تأکید میشد. بنابراین، انتشار «۲۲ ژوئن ۱۹۴۱» فوقالعاده نابههنگام بود. طرفداران دوآتشهی استالین مورخان حرفهایِ مدافع نکریچ در «مؤسسهی مارکسیسم-لنینیسم» را «دار و دستهی مخالف شوروی» خواندند.
دیگر «مورخان دگراندیش» با تغییر نگرش رسمی به میراث سیاسیِ استالین درافتادند. در سپتامبر ۱۹۶۵، ادارهی مرکزیِ نشر آثار سیاسی و تاریخی با انتشار کتاب مدودف، «قضاوت را به تاریخ واگذارید»، مخالفت کرد. سولژنیتسین هم از نویسندهی محبوب «یک روز در زندگی ایوان دنیسویچ»، که در سال ۱۹۶۲ با اجازهی خود خروشچف منتشر شد، به مورخ اردوگاههای زندانیان سیاسی تبدیل شد. ]شاهکار او[ «مجمع الجزایر گولاگ» (۱۹۶۸-۱۹۵۸) تنها به صورت مخفیانه در اتحاد جماهیر شوروی منتشر شد. در سال ۱۹۶۵، آنتونوف-افسیینکو زندگینامهی پدرش، ولادیمیر، انقلابیِ بلشویک اعدامشده در جریان تصفیههای استالین، را منتشر کرد که با نقدهای مثبت و استقبال عمومی روبرو شد. اما او به تدریج به مخالفت با کل نظام استالینی پرداخت. کتاب او، «چهرهی یک جبار»، که در اواخر دههی ۱۹۷۰ نوشته شد، تنها به زبان انگلیسی انتشار یافت، و خودش در سال ۱۹۸۴ دستگیر و از مسکو تبعید شد.
این که بگوییم مخالفت در دل مدافعان نظامِ حاکم جوانه زد حرف جدیدی نیست اما توصیفی که مارتین از تاریخ به عنوان وسیلهی ابراز مخالفت ارائه میدهد دقیق و روشنگر است. او به شکل متقاعدکنندهای میگوید که مروجان «تاریخ دگراندیشانه» طیف گستردهای، از شاهدان عینی گرفته تا نویسندگان و مورخان حرفهای، را دربرمیگرفتند. با این همه، همگی اصول مشترکی داشتند: رابطهای درگیر با گذشته داشتند (همچون دانشگاهیان سرد و بیاعتنا نبودند)، به اظهارات شخصی عمیقاً احترام میگذاشتند و به نگارش آثاری جذاب و خواندنی متعهد بودند. گاهی در این نوشتهها توهین و انتقامجویی به چشم میخورد، و اهداف ادبی و تاریخی اغلب با هم در تعارض بود.
استدلال مارتین مبنی بر این که آثار تاریخی معمولاً به طور جمعی نوشته میشد به او اجازه میدهد که طیف چشمگیری از شخصیتهای فرعی را به خواننده معرفی کند، از همصحبتهای نکریچ گرفته تا کسانی مثل نویسنده و دانشمندی به نام یِلِنا چوکُفسکایا که در نگارش «مجمعالجزایر گولاگ» به سولژنیتسین کمک کردند. تنها حوزهی تاریخنگاریِ دگراندیشانه که مارتین به آن چندان اعتنا نمیکند گروه «پامیات» (حافظه) است- این بیاعتنایی عجیب است زیرا او یکی از ویراستاران مجموعه مقالاتی به زبان روسی در همین حوزه است. از میان اعضای این گروه میتوان به مورخان دگراندیش پیشرویی مثل آرسِنی روگینسکی (۲۰۱۷-۱۹۴۶) اشاره کرد که به علت تحقیقاتش دربارهی تاریخ سرکوب سیاسی نه تنها از کار اخراج بلکه زندانی شد.
احتمالاً یکی از دلایل تصمیم مارتین مبنی بر تمرکز بر این اشخاص خاص آشنایی خوانندگان غربی با آنها است. سولژنیتسین و نکریچ مجبور به مهاجرت شدند، در حالی که مدودف و آنتونوف-افسیینکو به نمادهای مهم «تامیزدات» -انتشار آثار در خارج از شوروی- تبدیل شدند. اگر غربیها هر چهار نفر را منتقد اخلاقیِ نظام شوروی میشمردند، مسئولان این کشور هم آنها را از یک نظر دیگر همسان میدانستند: «محتوای آثار دگراندیشانه اهمیتی کمتر از نفس مخالفت با سانسور داشت.» اما در عمل چندان وجه اشتراکی میان آنها وجود نداشت: مدودف عقیده داشت که حزب کمونیست اصلاحپذیر است؛ نکریچ نمایندهی جناح لیبرال نظامِ حاکم بود؛ و سولژنیتسین به صراحت با کمونیسم مخالفت میکرد. همان طور که مارتین در فصل آخر کتاب نشان میدهد، این اختلافات در دوران گلاسنوست ]فضای باز سیاسی[ اهمیت یافت. از یک طرف، این اختلافات انتشار «مجمعالجزایر گولاگ» را پیوسته به تأخیر انداخت، و از طرف دیگر، به نادیده گرفتن مدودف از سوی نسل جدید مورخانی انجامید که مخالف سرسخت شوروی بودند.
ولادیمیر بوکوفسکی، دگراندیش نامدار که از مورخان موردنظر مارتین جوانتر بود، وجه تمایز دیگری هم داشت زیرا در دوران حرفهای طولانی و برجستهاش چندان به تاریخ نپرداخت. در اقامهی دعوی از طرف حزب کمونیست علیه بوریس یلتسین در سال ۱۹۹۲، وکلای مدافع بوکوفسکی را به عنوان شاهد به دادگاه فراخواندند. به همین علت، به وی اجازه دادند که به اسناد سرّی در بایگانیهای مسکو دسترسی داشته باشد؛ او تعداد زیادی از این اسناد را اسکن کرد و بر اساس آن کتاب «دادرسی در مسکو» (۱۹۹۶-۱۹۹۵) را نوشت. اکنون ترجمهی انگلیسیِ این کتاب با افزودن فصل جدیدی دربارهی دوران گورباچف منتشر شده است. او با استناد به این اسناد نطق طولانیِ آتشینی علیه تلاشهای شوروی برای فریب افکار عمومی در غرب و «جنون شورویستاییِ» ناشی از آن ایراد میکند. آنهایی که به گذشتهی اتحاد جماهیر شوروی علاقه دارند نباید مأیوس شوند: گزیدهای از این اسناد مهم، البته بدون ارجاعات آرشیوی، به لطف جان کراوفوت ترجمه شده و در وبسایت bukovsky-archive.com در دسترس همگان قرار دارد.
برگردان: عرفان ثابتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر