«روز یکشنبه ۲۶ آبان که اعتراضات سراسری بود، پوریا هم رفت که در اعتراضات شرکت کند. بدون اینکه اغتشاش کند، بدون اینکه آشوب کند، ولی در یک لحظه، در یک محوطه پنج شش متری که بچهها ایستاده بودند، تیراندازی شروع شد. یعنی در همان پنج شش متر مربع فضا ۳ نفر کشته میشوند که ما فقط پوریا را میشناختیم، آن دو نفر دیگر را نمیشناختیم. پوریا یک گلوله به پایش میخورد و گلوله بعدی بلافاصله به سرش اصابت میکند. بلافاصله تمام کرد…»
این روایت لحظه کشته شدن پوریا ناصریخواه از زبان یکی از دوستانش به نام «علی» درگفتوگو با زمانه است. پوریا ناصریخواه، روز یکشنبه ۲۶ آبان ساعت بین ۲ تا ۳ بعد از ظهر، هنگامی که در اعتراضهای سراسری نسبت به افزایش قیمت بنزین در اسلامشهر شرکت داشت، در منطقهای به نام «سه راه آدران» مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و درجا جان میبازد. در فیلمی که لحظه تیر خوردن پوریا ناصریخواه منتشر شده، دو نفر دیگر دیده میشوند که به زمین افتادهاند و تیر خوردهاند.
پوریا ناصریخواه متولد ۲۹ خرداد ۱۳۷۴ بود و هنگام کشته شدن تنهاه ۲۳ سال داشت. او ازدواج کرده بود و هیچ فرزندی نداشت.
محل تقریبی کشته شدن پوریا ناصریخواه:
«علی» دوست پوریا ناصریخواه در ادامه به زمانه میگوید:
«پوریا بلافاصله تمام کرد، چون گلوله به سرش خورد. یکی از دوستانش که آن روز همراهش بود، پوریا را سریع به بیمارستان رساند. جالب اینجاست که در بیمارستان زخمی را تحویل نمیگرفتند، فقط فوتی ها را قبول می کردند. اما بعدا جنازه را تا ۱۰ روز در سردخانه نگه داشتند و به خانوادهاش پس ندادند. خانواده پوریا مراجعه کرده بودند برای تحویل جنازه، ولی به آنها گفته بودند دستور مستقیم دارند از بالا که تا پایان اغتشاشات جنازه را تحویل ندهند. بعد از گذشت ۱۰ روز که اوضاع کمی آرامتر شد، خانواده پوریا که برای تحویل جنازه به سردخانه مراجعه کردند، متوجه شدند که جنازه دست پزشک قانونی نیست. ظاهرا در روزهای قبل عدهای جنازه را از آنجا برده بود و به آنها گفته بودند که سپاه جنازه را برده.»
- در این فیلم که لحظه کشته شدن پوریا ناصریخواه (شلوار سبز به تن دارد) است، دو نفر دیگر نیز در تصویر دیده میشوند که تیر خورده و به زمین افتادهاند.
به گفته «علی» خانواده پوریا ناصریخواه برای یافتن جنازه فرزندشان به جاهای مختلفی از جمله کلانتری، فرمانداری و اداره اطلاعات مراجعه میکنند:
«دست آخر بعد از پیگریهای زیاد برای تحویل جنازه پوریا، چند تا برگه به آنها داده بودند تا امضا کنند. یکی از آن برگهها تعهدنامهای بوده مبنی بر اینکه آنها حق ندارند کشته شدن پوریا را رسانهای کنند و باید امضا بدهند که حتی بدون تحقیق و تفحص باید قبول کنند که بچه آنها را آشوبگرها کشتهاند و کار نیروهای مسلح دولتی نبوده و گفته بودند باید رضایت دهید که هیچ شکایتی از نهادهای نظامی دولتی ندارید. یکی دیگر از برگهها هم تعهدی بوده که نباید جنازه پوریا را در تهران و یا شهرهای بزرگ مثل مرکز استانها دفن کنند، باید یک جای دور افتاده باشد. بالاخره با امضای برگهها، به این شکل آنها موفق شدند جنازه را تحویل بگیرند. جایی که در نهایت پوریا را خاک کردند روستایی دور افتاده در کرمانشاه بود که وقتی ما رفتیم تا خود شهر کرمانشاه ۸۰-۹۰ کیلومتر فاصله داشت. خانواده پوریا چون ساکن اسلامشهر بودند میخواستند برایش مراسم ختم بگیرند، ولی اجازه ندادند.»
خانواده هنوز نمیدانند چه نهادی به سمت پوریا ناصریخواه تیراندازی کرده و او را کشته است. دوستان پوریا که آن روز در کنارش بودند معتقدند تک تیرانداز به سمت او و دیگران شلیک کرده است.
به گفته «علی» پیکر پوریا ناصریخواه سهشنبه ۶ آذر به خانواده تحویل داده شد و در همان روز هم به روستای «سراب تیران» در استان کرمانشاه منتقل شد. مراسم هفتم پوریا ناصریخواه نیز در همین روستا و در منزل پدربزرگش برگزار شد.
پوریا ناصریخواه اصالتا از کُردهای پیرو آیین یارسان و اهل کرمانشاه بود. او تنها یک برادر کوچکتر از خودش داشت و فرزند ارشد خانواده بود. شغل پوریا رانندگی بود و مدتی به عنوان راننده کامیون با پدرش کار میکرد، اما بعدها یک وانت باری خرید و با آن بابری میکرد. او همچنین از جمله فعالین و زندانیان سیاسی سابق بود و در طول مدتی که حبسش را در زندان فشافویه سپری میکرد، همبند و هم اتاقی علیرضا شیرمحمدعلی – که در زندان فشافویه به قتل رسید – بود. پوریا ناصریخواه در اعتراضات۱۱ مرداد ۹۷ نسبت به افزایش قیمت دلار در چهار راه «ولی عصر» تهران همراه با جمعی دیگر از فعالان مدنی و سیاسی شرکت کرد که در همان تجمع به همراه برادرش و یکی دیگر از دوستانش بازداشت شد. «علی» در این باره به زمانه میگوید:
«بعد از دستگیری پوریا، برادرش و دوست دیگرشان در این اعتراض، به آنها اتهام حمل اسلحه زدند و به آنها گفتند شما اسلحه با خودتان حمل میکردید. ولی چون آنها چیزی همراهشان نبود واقعا و ماموران هم مدرکی نداشتند، نتوانستند محکومشان کنند. اما سر این قضیه خیلی آنها را شکنجه کردند. پوریا را دستبند زده بودند و با پا روی پنجههای دستش رفتند تا از او اعتراف بگیرند که اسلحهات کجاست. حتی تا نزدیک به دو ماه بعد از این شکنجهها، رد دستبندها روی دستهایش همچنان مانده بود. خیلی کتکش زدند، خیلی شکنجهاش کردند، ولی خب چیزی نداشت که اعتراف کند. از آنجایی که خیلی نترس بود، هیچوقت کوتاه نیامد، هیچوقت جلوی اینها ضجه و زاری نکرد…»
«علی» در تمام مدت با آه و حسرت روایت پوریا ناصریخواه را بازگو میکرد و با نیکی از او یاد میکند. از «علی» درباره شرایط این روزهای خانواده ناصریخواه بعد از جان باختن پوریا پرسیدم:
«میتوان حدس زد چه شرایطی دارند. شرایط خیلی بدی دارند. مخصوصا برادرش، خیلی به همدیگر وابسته بودند. پوریا و برادرش در زندان باهم در یک بند بودند. حکم حبس برادرش از پوریا کمتر بود، وقتی او آزاد شد و میخواستند از هم جدا شوند، آنقدر گریه کردند که دل همه خون شد. حالا شما تصور کنید بعد از این اتفاق چه بلایی به سر برادرش میآید؟ کسی که ورزشکار بود و قهرمانی بوکس کشور را داشت و پسر آقایی بود، حالا پدر و مارش یک همچنین فرزندی را از دست دادهاند. پوریا خیلی سر به زیر و افتاده بود. حالا شما فرض کنید فرزندی به این خوبی داشتهاند و آن را از دست دادهاند… اصلا حال خوبی نداشتند، اینها یک خانواه را متلاشی کردند کاملا…»
پوریا ناصریخواه در اسلامشهر نزدیک به خانه والدینش زندگی میکرد. او ورزشکار حرفهای بوکس بود و چندین مقام قهرمانی در این رشته ورزشی داشت.
به گفته «علی» در روزهای گذشته بنا به دستور فرماندار بهارستان-اسلامشهر، پدر پوریا ناصریخواه به فرمانداری احضار شده و به دلیل اطلاعرسانی در مورد مرگ فرزندنش و درز خبر آن به رسانهها، مورد بازجویی و تهدید قرار گرفته است.
«علی» خاطراتش درباره پوریا ناصریخواه را اینگونه بیان میکند:
« پوریا در عین حالی که ورزشکار بوکس بود و زور بازوی زیادی داشت و نترس و شجاع بود، ولی خیلی هم خوش رفتار بود. حتی یک بار هم ندیدم پوریا بخواهد به کسی زور بگوید، بخواهد با کسی دعوا کند. حتی مدتی که در زندان بود. خیلی پسر خوبی بود. حتی توی بند کسانی که ضعیفتر بودند هوای آنها را داشت. خیلی به خانوادهوابسته بود، مخصوصا برادر کوچکش.»
پوریا ناصریخواه، یکی دیگر از کشتهشدگان پرشمار اعتراضات مردمی آبان ۹۸ است که به شکل تأسفباری جان باخت. روایت داستان زندگی و مرگ او و دیگر کشتهشدگان، فقط ثبت جنایت سرکوب در جمهوری اسلامی نیست، بلکه تلاشی برای پاسداشت خاطرهاش در راستای دادخواهی است.
بنا به آخرین آمار منتشر شده از سوی سازمان عفو بینالملل، در اعتراضهای سراسری ضدحکومتی پس از گرانی بنزین در ایران، تاکنون دستکم ۲۰۸ تن کشته و حدود هفت هزار تن دیگر بازداشت شدهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر