۱۳۸۶ آذر ۸, پنجشنبه
گاردین فاجعه انسانی در غزه در راه است
تعداد قربانيان جنگ تحميلي به مردم عراق 1118846نفر تا به امروز 31 نوامبر
2007 ميباشد
http://www.justforeignpolicy.org/iraq/iraqdeaths_fr.html
روشنگری., 1.118.846, نفر. اين رقم کشته های عراقی ها از زمان حمله آمريکا به بغداد در مارس 2003 است. رقم توسط گروه Just Foreign Policy به دست داده شده است. ارزيابی گروه بر اساس روش دانشگاه جان هاپکينز صورت گرفته که در مجله پزشکی لانست به چاپ رسيد. لانست در جولای 2006 تعداد کشته ها را 600000 نفر محاسبه کرده بود. اين رقم با محاسبه موسسه Opinion Research Business.که يک موسسه نظر سنجی نامدار انگليسی است انطباق دارد. موسسه مزبور رقم کشته ها را حدود 1.2 ميليون نفر ذکر کرده است. اين ارقام هم اکنون فاجعه کشتار در عراق را در کنار جنوسايد رواندا قرار داده است. هيچيک از مسوولين کشتار درعراق چه در سطح مقامات آمر در دولت وارتش و چه در سطح سربازان و فرماندهان جزء که با شواهد محکم به قتل شهروندان عراقی دست زده اند، بطور جدی محاکمه نشده اند.در چند مورد کشتارهای انتقام جويانه يا از سرتفريح مثل حديثه که اعلام شد متهمان محاکمه ميشوند، در عمل دادگاه ها ماستمالی شده و کسانی که مرتکب جنايت شده اند با اعلام کيفرهای جزيی از مجازات رهايی يافته اند
۱۳۸۶ آذر ۷, چهارشنبه
مراسم يادبود دكتر زهرا بنييعقوب،
robert-fisk.com/iraq war victims_page1.htm
7آذر.ژست صلح در آناپوليس، کشتارکودکان، مجازات دسته جمعی غيرنظاميان در غزه/ مقاله ای از گاردين
۱۳۸۶ آذر ۶, سهشنبه
فضولی در امور داخلی مردم ایران موقوف!جمیله کاتب فر آذر ماه 1386
امپریالیسم آمریکا علیرغم ادعای های دروغین دموکراسی خواهی اش و جنجالهای کاذب درمورد خطراتمی ایران، لیکن هیچگاه نیت اش را از تجاوز نظامی به ایران پنهان نکرده است. آمریکا به عنوان یک ابر قدرت جهانی که برای تثبیت سرکردگی خود بر سایر رقبای نیرومند امپریالیستی به خاورمیانه لشکرکشیده است ، هدفی جز کنترل انرژی و نفت و مناطق مهم ژئوپولیتیک و غارت و به اسارت در آوردن ساکنین این ملل ندارد. پس این امر برای هرانسان آگاه و دور اندیشی روشن است که آمریکا با همه امکانات نظامی و سلاحهای کشتار جمعی اش قصد حمله به ایران را دارد. آمریکا عین همین سیاست را درعراق و افغانستان اجرا کرده است. حال اگر علل تجاوز و اهداف آمریکا علیه مردم ایران روشن است پس باید به عواقب و نتایج شوم این تجاوز پرداخت و سوای حب و بغض های گروهی ومنیت های روشنفکرانه و به ظاهر چپ، سیاستی برگزید که مانع این تجاوز و هجوم نظامی به ایران گردد. نیرویی که قصد بمباران ایران را دارد، نامش امپریالیسم آمریکاست. نیرویی که با نقض تمامی موازین بین المللی مسبب اصلی کشتار وحشیانه مردم عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین است، مسبب اصلی موج پناهندگی وآوارگی انسانهاست و دریک کلام خواهان یک نظم فاشیستی در سراسر دنیاست و به اصل حق تعیین سرنوشت و استقلال خلقها بشدت کین می ورزد و بانی رشد تروریسم و جهل و عقب ما ندگی است. تروریسم افسار گسیخته دولتی باز تاب سیاست خارجی این نیرو یعنی امپریالیسم آمریکا درعرصه گیتی است.
حال با توجه به مقدمه کوتاه فوق چند نکته درمورد چرایی مخالفت با تجاوزامپریالیستی به ایران اقامه میگردد. بی شک جنگی که درخواهد گرفت از سوی آمریکا جنگی تجاوزکارانه و راهزنانه ومغایر با همه موازین بین المللی است وازهمین رو باید به تجاوز نظامی آمریکا و متحدانش به ایران نه گفت و فعالانه برای ممانعت از این تجاوز وارد کارزار شد:
1- همانطور که اشاره رفت هدف آمریکا حمله نظامی به ایران و تغییر رژیم به قیمت نابودی زیرساخت و پاشاندن تمامی شیرازه جامعه و کشتارمیلیونی مردم ایران است تا رژیم ارتجاعی و گوش بفرمانی نظیرحامد کرزای درافغانستان و یا چلبی و مالکی و طالبانی درعراق را بعنوان عروسکان بی اراده بر مسند قدرت بنشاند تا از منافع استراتژیک انحصارات امپریالیستی آمریکا درمنطقه دفاع نمایند.پس هدف آمریکا از این تهاجم نظامی نه استقرار آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و حقوق بشر، بلکه نقض کامل حقوق بشر، نقض استقلال و حق تعیین سرنوشت مردم و پرتاب کردن ایران به عصر حجر است. ازاین رو باید به این تجاوز وحشیانه نه گفت و بدون تزلزل و توهم نسبت به سیاستهای امپریالیستی، فریاد برآورد که سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی وظیفه مردم ایران است و هرنوع دخالت درامور داخلی ایران محکوم است.
2 –آیا آنطورکه نئوکانها تبلیغ میکنند جمهوری اسلامی تهدیدی برای صلح جهانی است؟آیا رژیم جمهوری اسلامی قصد تجاوزنظامی و دخالت درامورداخلی آمریکا را دارد؟ آیا جمهوری اسلامی قصد و یا توان چنگ اندازی به بازارهای آمریکا دررقابت با سایر رقبای نیرومندی نظیر اتحادیه اروپا، ژاپن و چین را دارد؟..... پاسخ به همه این سئوالات منفی است. جمهوری اسلامی یک رژیم عقب مانده سرمایه داری با روبنای مذهبی است که دربحران غوطه می خورد و توان مقابله با مردم ایران را ندارد چه رسد به اینکه به تواند دست به تجاوز به آمریکا و یا خطریی برای صلح جهانی باشد. همین جمهوری اسلامی اگر روزی تهدیدات خارجی علیه مردم ایران فروکش کند و آمریکا و متحدین اش مردم ایران را به حال خود بگذارند، توسط خود مردم و با کمترین قربانی و کمترین خسارت وویرانی سرنگون خواهد شد. ازاین رو نمی توان به سرف دشمنی و کینه ونفرت نسبت به رژیم وحشی جمهوری اسلامی وی را دیوی بیش ازآنچه که هست نشاد داد و بی خردانه" از دوقطب نیرومند جنگ طلب" سخن گفت. آن نیرویی که قصد بمباران و حمله به ایران را دارد، امپریالیسم آمریکاست. آن نیرویی که بودجه نظامی اش نزدیک به 500 میلیارد دلار درسال است، نامش آمریکاست. آن نیرویی که با همین ترفندهای کنونی، عراق و افغانستان را به اشغال خود درآورد و خلیج فارس را به ملک شخصی خود تبدیل کرد و بیش از پانصد هزار سرباز و هزاران سلاح مخرب و مرگ آور درمنطقه مستقر کرده است، نامش آمریکاست. پس باید تمام نیرو را علیه قوای متجاوز وجنگ طلب که از برتری کامل نظامی و اقتصادی برخوردار است متمرکز نمود تا بتوان ازاین تجاوز وحشیانه که موجودیت ایران را هدف گرفته است ممانعت بعمل آورد. درصورت بروز چنین فاجعه ای، اوضاع مردم ایران هزار بار وخیم تر و سیاهتراز امروز خواهد شد و سناریوی دهشتناک عراق درایران مورد پذیرش هیچ انسان باوجدان ومیهنپرستی نخواهد بود. تنها خودفروختگان و مزدوران اجنبی به استقبال چنین فاجعه ای خواهند رفت، همانطور که درعراق رفته اند. از این رو قاطعانه باید به هرنوع تجاوز نظامی به ایران نه گفت و بطور فعال علیه این خطر احتمالی بپاخاست .
3- عده ای از محافل اپوزیسیون با اشاره به ماهیت سرکوبگرانه و فاشیستی جمهوری اسلامی و غلو کردن درمورد توان نظامی اقتصادی او بطور یکجانبه تمام تبلیغات و تحلیل های سیاسی خودرا علیه جمهوری اسلامی نشانه می گیرند و رژیم را همتراز رژیم امپریالیستی هیتلر قرارداده و می دهند و با الگو برداری از" جبهه ضد فاشیستی" درجنگ جهانی دوم، عملا با آمریکا و اسرائیل هم جبهه شده و بر طبل مبارزه" ضد فاشیستی " و ضد بنیاد گرایی"می کوبند. این جریانات چه بخواهند و یا نخواهند به آلت دست امپریالیسم و به احزاب خیانت ملی تبدیل شده اند. عین همین داستان تلخ اما واقعی درکشور همسایه ما عراق رخ داده که نتایج شومش بر همه گان روشن است. مخالفین خود فروخته صدام حسین نیز چنان از وزن و توان نظامی رژیم او سخن میگفتند وچنان تبلیغات مضحک و خائنانه به راه انداخته بودند که انسان ازاینهمه خیانت و پلیدی درحیرت می ماند. اینها همه به این دلیل که صدام حسین به هر قیمتی آنهم توسط یک نیروی امپریالیستی سرنگون گردد تا این بیچاره گان سیاسی به نوایی برسند.
لیکن هم اکنون جبهه ضد جنگ وضد تجاوز به ایران با جمعبندی و تجارب از اشغال نظامی آمریکا به عراق با صدایی هنوز شفافتر و قاطعانه تر از گذشته به هرنوع تجاوز نظامی به ایران نه می گوید وهمه صلحدوستان و نیروهای مترقی را به زیر پرچم و تنها شعار درست و محوری روز، دست امپریالیسم آمریکا از ایران کوتاه باد! فرا می خواند. این شعار بدین معناست که امر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی وظیفه مردم ایران است و فضولی در امور داخلی مردم ایران موقوف!
4- برخی از سازمانها و احزاب اپوزیسیون براین تصورند که آغاز جنگ و حملات نظامی آمریکا به ایران موجب تضعیف رژیم جمهوری اسلامی خواهد گشت و آنها با بهره برداری از این موقعیت جدید می توانند ضربه کاری را بر فرق رژیم وارد سازند و قدرت سیاسی را به کف گیرند. اینهم از آن نوع ذهنیگریها و دل خوشی های است که همانند فرد بی بضاعتی که آه دربساط ندارد تمام دارایی اش را صرف ابتیاع بلیط بخت آزمایی کند تا شاید قرعه به نامش افتد و از این نمد کلاهی حاصل آید. اما غافل از اینکه نیرویی که دراوضاع و احوال کنونی بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بر مسند قدرت خواهد نشست نه یک نیروی انقلابی و حتا مترقی نیم بند بلکه یک رژیم سرسپرده وابسته به امپریالیسم به قیمت نابودی کشور ایران است. حتا بر فرض مثال نیروی انقلابی نیز کسب قدرت کند بازهم حملات دریایی وزمینی آمریکا فروکش نخواهد کرد و محاصره ایران به خشن ترین وجهی ادامه خواهد یافت. بنابراین جنگ و تجاوز نظامی آمریکا به ایران به این زودیها پایان نخواهد گرفت و با توجه به توازن قوای طبقاتی و ملی شرایطی بهترازاوضاع کنونی عراق درانتظار مردم ایران نخواهد بود. هدف آمریکا از لشکرکشی به منطقه و اشغال ایران استقرار دموکراسی و عدالت اجتماعی نیست که پس از تحقق این امر کشور را به مردم بسپرد سپس راهی نیویورک وواشنگتن گردد!!!
5- حال با توجه به اوضاع خطرناک کنونی وخطر حمله نظامی آمریکا به ایران چه باید کرد؟ با کدام راه و شیوه عملی می توان از وقوع تجاوز به ایران جلوگیری کرد؟
مردم ایران، اعم از کارگران، زحمتکشان، دانشجویان، زنان و روشنفکران سالهاست به مبارزات برحقشان برای تحقق خواسته های دموکراتیک و عادلانه خویش علیه جمهوری اسلامی ادامه داده واین مبارزات هم اکنون دراشکال گوناگون ادامه دارد .مردم ایران همانطور که تا کنون درطول تاریخ نشان داده اند هیچ سر سازشی با نیروهای متجاوز و اشغالگر نداشته و ندارند و اکنون نیز با هرنوع تجاوز خارجی و با همه کسانیکه پیشاپیش پرچ سفید و تسلیم طلبی و خیانت ملی را بر افراشته اند به مقابله بر خواهند خواست. مردم ایران همانطور که درهمین روزهای اخیر نشان داده اند خود مستقلا دست بکارخواهند شد و با تشکیل کمیته های ضد اشغال و ضد تجاوز به ایران خود را برای مقابله با اشغالگران آماده میکنند. طبیعی است که رژیم جمهوری اسلامی با سیاستهای ارتجاعی و سرکوبگرانه خود درامر سازماندهی مردم و صف مستقل ضد جنگ اخلال کرده و خواهد کرد. لیکن نیروهای آگاه چاره ای جز خلاف جریان حرکت کردن ندارند و دربستر کمیته های ضد جنگ و پیکار برای صلح و آزادی و استقلال به افشای اخلال گران حاکم که درعمل به جاده صاف کن های امپریالیسم تبدیل شده اند دست خواهند زد. مردم ایران هرنوع سوء استفاده رژیم از تحریم و تهدید خارجی را بشدت محکوم میکند و در مقابل این سیاست ارتجاعی ایستاده و خواهد ایستاد.
6 - درخارج ازکشور تمام ایرانیان میهن پرست و آزاده موظفند همگام و همجهت با جنبش جهانی ضد جنگ و ضد تجاوز به ایران عمل نمایند و تحت شعار" تجاوز نظامی به ایران موقوف ! و یا دست امپریالیسم آمریکا از ایران کوتاه باد! " و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی وظیفه مردم ایران است به تقویت جنبش جهانی صلح و ضد تجاوز بپردازند تا با نیروی گسترده میلیونی و فراگیر بتوان موثر واقع شد و ازاین تجاوز بربرمنشانه و ضد بشری ممانعت بعمل آورد. نیروهایی که به هردلیل و برهانی با شعار" دوقطب جنگ طلب آمریکا و رژیم اسلامی" به میدان می آیند وعملا تن به سرنگونی رژیم توسط آمریکا میدهند به تکرارهمان سیاستهای بیخردانه مخالفین صدام حسین که دردام تبلیغات امپریالیستی وکینه توزی شخصی گرفتار بودند، درخواهند غلتید و به آلت دست قوای خارجی تبدیل خواهند شد. مخالفین صدام با عربده کشی درصفوف جنبش ضد جنگ مخالفین اشغال عراق را بعنوان همدستان رژیم بعثی محکوم میکردند. اما اکنون بر همگان روشن است چه کسانی خائن به مردم عراق بودند و چه کسانی حامی آنها. تنها با درس آموزی از فاجعه اشغال عراق است که می توان سره ازناسره را از هم تمیز داد وبا افشای خرابکاران و منحرفین ترتسکیست و شبه ترتسکیست و تحت پرچم دست امپریالیستها از ایران کوتاه باد! تجاوز به ایران موقوف! به تقویت جنبش ضد جنگ همت گماشت ومانع از تجاوز نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی اسرائیل به ایران گردید. راه دیگری جز این راه وجود ندارد و اپوزیسیون همه فن حریف ایران که پرچم ورشکسته مخالفت با پیشگیری از تجاوز به ایران را برافراشته است و به خرابکاری علیه جنبش ضد جنگ مشغول است در بیراهه و ناکجا آباد طی طریق میکند و فرجامی جز سرنوشت اپوزیسیون خرابکار و ناسیونال شونیست و شبه ترتسکیست عراق دراانتظارش نخواهد بود. با اتهام و فحاشی به نیروها و شخصیت های انقلابی ایران نظیر ناصر زرافشان ها که حقیت برخاسته از واقعیت را بیان داشته اند نمی توان اعتبار سیاسی کسب نمود.این گونه سیاستهای بیخردانه و ارتجاعی حاصلی جز سرافکندگی و شکست نخواهد داشت.
۱۳۸۶ آذر ۵, دوشنبه
سيمور هرش ارتش امريکا براي جلوگيري از حمله به ايران جنبش ضد جنگ در امريکا و فراخوان آن به
دولت امريکا هر روز شديدتر بر طبل جنگ مي کوبد. اخبار، تفسيرها و اظهار نظرهاي ضد و نقيضي در اينباره هر روز منتشر ميشود. خواه اين اخبار و اظهار نظرها واقعي و حاکي از تحولات جاري و مقدمه و نشانه يک جنگ واقعي باشد و خواه بخشي از جنگ رواني باشد که مدتهاست جريان دارد، در هر حال يک چيز مسلم است : شرايط جاري شرايط عادي نيست که بتوان با اطمينان خاطر احتمال وقوع جنگ را رد کرد. اگر ما از آن مردم وارفته و بي خيالي باشيم که بي اعتنا به همه آنچه جريان دارد سر در لاک زندگي روزمره فروبرده و فقط با صداي بمب ها و موشک ها متوجه مي شوند جنگ شروع شده است، در آنصورت بايد بهاي سنگيني براي اين رفتار بپردازيم. مردم عراق و وضعيت آنها را در ماههاي پيش از حمله به عراق و فاجعه اي را که بر سر آنها نازل شد بياد آوريد. پس از آنکه جنگي درگيرد، حرف زدن و چيز نوشتن درباره بهاي سنگين آن بيهوده است. امروز بايد اين کار را کرد. بايد به خود آئيم، لااقل در اين زمينه به وحدت عمل دست يابيم و مصائب غيرقابل وصف جنگ و ضرورت مبارزه براي جلوگيري از آنرا براي مردم و جامعه روشن کنيم. در خود امريکا در حال حاضر جنبش ضد جنگ، از کشور ما که قرباني يک چنين جنگ احتمالي خواهد بود، گسترده تر و جدي تر است؛ تا آنجا که مخالفان حمله به ايران، طي فراخواني از فرماندهان بلندپايه و تمامي پرسنل ارتش امريکا دعوت کرده اند که با آنها همصدا شوند و عليه چنين جنگي به مخالفت و مقاومت برخيزند. مقاله زير درباره اين فراخوان و وضعيت عمومي جنبش مقابله با جنگ عليه ايران است که در مجله نيشن منتشر شده است که ترجمه فارسي آنرا مي خوانيد.
ناصر زرافشان
آبان 86
چگونه ارتش مي تواند مانع حمله به ايران شود
جرمي بريچر و برندان اسميت
گاهي تاريخ – و ضرورت – کارهاي عجيب و شگفت آوري مي کند. ستاد کل آلمان، لنين را به روسيه منتقل کرد تا انقلابي را رهبري کند. رونالد ريگان که دشمن صلبي اتحاديه هاي کارگري بود، در ايجاد اتحاديه همبستگي لهستان نقش پدر خوانده را بازي کرد. به همين اندازه تعجب آور – اما شايد به همين اندازه هم ضروري – مخاطبين فراخوان تازه اي هستند که به وسيله دانيل الزبرگ، سيندي شيهان، آن رايت و بسياري ديگر از رهبران جنبش صلح امريکا امضا شده است :
" توجه. روساي ستاد مشترک و کليه پرسنل نظامي امريکا : به ايران حمله نکنيد."
اين اقدام ابتکاري، واکنشي است در برابر درخواست هاي فزاينده حمله به ايران که از ناحيه امثال نورمن پادهورتس و جان بولتون مطرح ميشود و نيز وامنشي است در برابر گزارشهايي که از سوي کساني مانند سيمور هرش گزارشگر نيويورکر و جو کلاين گزارشگر تايم راجع به بالا گرفتن تب جنگ در واشنگتن ميرسد. اسکات هورتن، متخصص حقوق بين الملل ميگويد ديپلمات هاي اروپايي در اجلاس اخير مجمع عمومي ملل متحد که در نيويورک تشکيل شد " معتقد بودند که ايالات متحده به يک جنگ هوايي عليه ايران اقدام خواهد کرد، و اين کار ظرف شش تا هشت ماه آينده صورت خواهد گرفت." و او احتمال اين برخورد را هفتاد درصد اعلام ميکند.
فراخوان مورد بحث واکنشي در برابر شکست اخير کنگره در تصويب قانوني هم هست که ميخواست مقرر سازد حمله به ايران منوط به تصويب قبلي کنگره باشد، همچنين واکنشي است در برابر قطعنامه اي که زير فشار بازها به تصويب رسيد و رئيس جمهور را تشويق مي کند که عليه نيروهاي نظامي ايران اقدام کند. مارسي وينوگراد، رهبر دموکراتهاي ترقيخواه لس آنجلس که اين درخواست ابتدا به پيشنهاد او طرح شده است، به نيشن گفت :
اگر ما فکر ميکرديم که قانونگذارانمان مانع ميشوند که دولت بوش بيش از اين امريکائي ها و بقيه جهان را در معرض خطر قرار دهد، تلاشهاي خود را فقط بر روي قانونگذارانمان متمرکز ميکرديم. اگر امروز ما به لاس وگاس مي رفتيم، آيا هيچکس را در آنجا پيدا مي کرديم که از اين کنگره بخواهد جلو بوش را بگيرد؟من فکر نمي کنم.
اما سربازان ما چون با وحشت هاي جنگ – دست و پاهاي قطع شده، کوري، آسيبهاي مغزي- آشنائي دارند، ديگر حاضر نيستند از ميدان جنگ تصويرهاي رمانتيک بسازند يا به قتل عام عراق که يک ميليون کشته عراقي و ميليونها نفر ديگر آواره بجا گذاشته است، افتخار کنند.
مقاومت و مخالفت ارتش
چه چيزي ميتوانست عجيب تر از اين باشد که گروهي از فعالان صلح از ارتشيان درخواست کنند جلو جنگي را بگيرند. و با اين حال در اينکار بيش از آنچه در بدو امر به نظر مي آيد، منطق وجود دارد. وقتي در جريان يک گفتگوي آنلاين در تاريخ 27 سپتامبر، از دانا پري يست گزارشگر واشنگتن پست در امور اطلاعاتي ، سوال شد آيا دولت بوش عليه ايران وارد جنگ خواهد شد يا نه او جواب داد: "بي پرده بگويم، من فکر مي کنم ارتش عصيان خواهد کرد و هيچ خلباني نخواهد بود که براي انجام چنان ماموريت هايي به پرواز در آيد." او متوجه شد که تا حدي اغراق کرده است، آنوقت اضافه کرد "اما نه چندان"
بسياري نشانه هاي ديگر هم وجود داشته است که حاکي از عدم رضايت نظاميان از طرحهاي حمله به ايران و نتيجتا بي اعتقاد شدن آنان به کارشان است. براستي هم مقاومت و مخالفت ارتش با حمله به ايران اکنون مي تواند به پيدا شدن جواب اين سوال که مدتها مطرح بوده کمک کند که چرا عليرغم زمزمه هايي که سالهاست راجع به نيات دولت بوش وجود دارد، يک چنين حمله اي تا کنون صورت نگرفته است. يکي از مشاوران پنتاگون، بيش از يکسال پيش به هرش گفت : "در داخل اين ساختمان، جنگي درباره جنگ جريان دارد." هرش، علاوه بر اين گزارش داد که ژنرال پترپيس، بوش و چني را مجبور کرده است که "گزينه هسته اي" را از طرح هايي که براي برخورد احتمالي با ايران وجود دارد کنار گذارند. در پنتاگون اين جريان به انقلاب آوريل معروف شد.
بنا به گزارش جو کلاين، خبرنگار تايم؛ در ماه دسامبر پرزيدنت بوش با روساي ستاد مشترک ارتش در اطاق امني که به “The Tank” معروف است ملاقات کرد. در اين اطاق به رئيس جمهور گفته شد که "ايالات متحده ميتواند حمله هوائي ويرانگري را عليه ارتش و حکومت ايران آغاز کند و نيروي هوائي ايران، ساختار فرماندهي و کنترل برخي از تاسيسات هسته اي علني تر را کاملا نابود کند." اما روساي ستاد مشترک "به اتفاق آراء مخالف انجام اين اقدام بودند" هم بخاطر اينکه چنين اقدامي نمي تواند ظرفيت هسته اي ايران را از ميان ببرد و هم بدليل اينکه در آنصورت ايران مي تواند در عراق – ودر خود ايالات متحده – بصورتي که آسيب و ويراني بسيار داشته باشد واکنش نشان دهد.
در مقاله اي که از سوي اينترپرس سرويس منتشر شد، گرت پورتر، تاريخ دان و تحليل گر سياست امنيت ملي گزارش ميداد که در اوائل امسال، ويليام فالون، که در آن زمان نامزد بوش براي رياست فرماندهي مرکزي (سنت کوم) بود، پيام شديد اللحني براي وزارت دفاع ارسال کرد و طي آن مخالفت خود را با طرح اعزام يک ناو هواپيمابر ديگر به عنوان گروه ضربت سوم به خليج فارس اعلام کرد. در تحليل ديگري که از سوي اينترپرس سرويس منتشر شد، پورتر از شخصي که با فالون ملاقات کرده نقل قول مي کند که فالون گفت حمله به ايران "تا وقتي من هستم صورت نخواهد گرفت" او اضافه کرد که "شما مي دانيد من چه گزينه هائي دارم، من يک فرد حرفه اي هستم... خيلي از ما هستند که تلاش مي کنند ديوانگان را دوباره به قفس برگردانند."
افسران ارتش که در عرصه عمليات هستند به کرات ادعاهاي دولت بوش راجع به وجود سلاحهاي ايراني در عراق و افغانستان را رد کرده اند. پورتر مي گويد هنگامي که يکي از مقامات رسمي وزارت خارجه در ماه ژوئن امسال علنا ايران را متهم به دادن سلاح به طالبان در افغانستان کرد، فرمانده امريکائي نيروهاي ناتو در افغانستان در دو نوبت اين ادعا را تکذيب کرد.
اخيرا هم مسئولين عاليرتبه اخطار کرده اند که ايالات متحده براي جنگهاي تازه آمادگي ندارد. ژنرال جورج کيسي، فرمانده عالي ارتش اخيرا طي يک درخواست شخصي که خيلي غير عادي بود، تقاضاي تشکيل جلسه کميته خدمات مسلح مجلس نمايندگان را کرد و در آن جلسه اخطار کرد" همه توان ما صرف برآوردن خواسته هاي جنگ جاري شده است و قادر نيستيم به آن سرعتي که براي احتمالات بالقوه ديگر لازم است، نيروهاي آماده عمليات فراهم سازيم." اين گفته را يقينا ضمن اينکه مي توان درخواستي براي تامين افراد و منابع بيشتر تفسير کرد، در همان حال مي تواند اخطاري عليه ماجراجوئي هاي احتمالي در ايران هم تلقي شود.
گزارشي به تاريخ هشتم اکتبر به قلم تيم شيپ مان در تلگراف حاکي است که روبرت گيتز وزير دفاع "مسئوليت نيروهائي را که در حکومت امريکا مخالف حمله نظامي ايالات متحده به ايران هستند بعهده گرفته است." او از قول منابع پنتاگون نقل مي کند که گفته اند گيتز دارد "تعرض زيرکانه اي را براي متلاشي کردن اردوي چني" به پيش مي برد و "دارد افسران بلند پايه ارتش را تشويق مي کند که با صراحت راجع به تحميل فشار بيش از حد توان نيروها به آنها و دشواري جنگيدن در يک جنگ ديگر صحبت کنند." شيپ مان گزارش مي دهد که گيتز با تلاش بسيار "اتحادي را با مايک مک کونل مدير ملي اطلاعات و ميکائيل هايدن رئيس آژانس مرکزي اطلاعات(سيا) بوجود آورده است تا اطمينان حاصل کند که دفتر آقاي چني مجراي اصلي و مسلط ارسال اطلاعات و برنامه ريزي براي آقاي بوش در مورد ايران نباشد.
]به اين ترتيب[ همه شواهد و قرائن نشان مي دهند که "جنگ درباره جنگ" جريان دارد. اخيرا هرش گزارش داد که گروه طرفدار حمله به ايران رويکرد تازه اي را يافته است که اميدوار است براي عامه مردم – و احتمالا براي مقامات بلند پايه پنتاگون – قابل قبول تر باشد. اين رويکرد، بجاي حملاتي که به شکل بمباران وسيع انجام مي شود و براي از ميان بردن توان هسته اي ايران و کمک به تغيير رژيم اين کشور طراحي شده است، خواهان "ضربات جراحي" به تاسيسات سپاه پاسداران است. اين ضربات به عنوان تلافي "جنگ نيابتي" توجيه خواهد شد که ژنرال پترائوس ادعا مي کند ايران "عليه دولت عراق و نيروهاي ائتلاف در عراق" به آن مشغول است. به عقيده هرش، اين طرح تجديد نظر شده بمباران هوائي "دارد در ميان ژنرالها و امراي نيروي دريائي در پنتاگون هوادار جمع مي کند". اما مقامات رسمي اسرائيل نگران اين هستند که يک چنين طرحي ممکن است ظرفيت هسته اي ايران را دست نخورده بر جا گذارد.
توسل به اصول
دعوت از پرسنل نظامي به مقاومت و مخالفت با حمله قبل از هر چيز بر اصولي مبتني است. اين فراخوان مي گويد که هرگونه حمله پيشگيرانه ايالات متحده به ايران از ديدگاه حقوق بين الملل غير قانوني و به موجب قوانين ايالات متحده عملي جنايتکارانه خواهد بود. يک چنين حمله اي ناقض ماده 2 فصل چهارم منشور ملل متحد است که تهديد يا استفاده از زور را عليه تماميت ارضي يا استقلال سياسي کشورهاي ديگر ممنوع اعلام کرده است. از آنجا که ايران به ايالات متحده حمله نکرده است، حمله به ايران بدون مجوز شوراي امنيت، نقض حقوق بين الملل خواهد بود. به موجب اصول قانون اساسي ايالات متحده و منشور ملل متحد اين قانون سرزمين است. به موجب قوانين خود ارتش، نيروهاي مسلح متعهد و موظفند از اجراي دستوراتي که قانون اساسي يا ساير قوانين ايالات متحده را نقض مي کند، خودداري کنند و به موجب اصول مقرره از سوي دادگاه رسيدگي به جنايات جنگي نورمبرگ پس از جنگ جهاني دوم، براي مسئوليني که در جنايات جنگي مشارکت کرده اند،" صرف اطاعت از دستور "نمي تواند به هيچ وجه دفاع محسوب شود.
اما اين فراخوان برخي از ملاحظات عملي را هم که به روشني افسران ارتش را واداشته است تا با حمله به ايران مخالفت کنند، مد نظر قرار ميدهد. چنين حمله اي سربازان امريکائي را در عراق در معرض کشتار بوسيله نيروهاي ايراني يا متحدان عراقي آنها قرار خواهد داد. چنين کاري تخم کينه و نفرتي را خواهد کاشت که تا نسلها بعد ادامه خواهد يافت. چنين حمله اي مانند حمله به عراق، دشمنان بيشتري براي امريکا بوجود خواهد آورد، موجب رشد تروريسم خواهد شد و زندگي را براي خانواده هاي امريکائي نا امن تر خواهد ساخت.
تهيه کنندگان اين فراخوان خطرات احتمالي يک چنين مخالفتي را هم براي پرسنل نظامي تشخيص ميدهند. "اگر شما اين دعوت ما را اجابت کنيد و از اطاعت يک دستور غير قانوني سر باز زنيد، ممکن است با پرونده سازي شما را به ارتکاب جناياتي از جمله خيانت به کشور متهم کنند. ممکن است با پرونده سازي شما را تحويل دادگاه نظامي دهند. ممکن است شما را زنداني کنند."
اما آنان خود نيز خطرات احتمالي را پذيرفته اند و مي دانند که "ممکن است در مخالفت آشکار با اصلاحيه اول حقوق شهروندي و تشبث به قسمت باقيمانده قانون عادي جاسوسي يا ساير قوانين عادي آنانرا متهم سازند و به پرداخت جريمه، تحمل زندان يا محروميت از مشاغل دولتي محکوم کنند."
فعالان صلح طلب، در زمانهاي عادي به ندرت ممکن است به ارتش به عنوان هم پيمان خود رو آورند. بواقع آنها حق دارند در زمانهاي عادي با احتياط با افسران ارتش روبرو شوند، زيرا افسران ارتش در مغايرت با مقررات قانون اساسي که نظارت غير نظامي بر ارتش را پيش بيني کرده، بيشتر به صوابديد خود عمل مي کنند تا مافوق هاي غير نظامي خود. اما مشکل بتوان شرايط فعلي را زمانهاي عادي به شمار آورد. در حالي که عامه مردم شديدا از درگير شدن در جنگ ديگري در خاورميانه نگرانند، به نظر ميرسد اکنون هيچگونه موانع نهادي براي جلوگيري از اين امر وجود ندارد.
اتحاد ارتش و غير نظاميان
آيا براي همکاري ميان سران ارتش و شهرونداني که معتقدند حمله به ايران اقدامي جنايتکارانه و يا در حکم خودکشي است اساس و مبنائي وجود دارد؟ شايد. سران ارتش مي توانند براي عموم مردم حقيقت را بازگو کنند و از کنگره بخواهند براي تشريح عواقب و نتايج واقعي حمله به ايران پايگاه و تريبوني فراهم سازند. آنان مي توانند خواهان انجام يک بحث ملي شوند که بوسيله کاخ سفيد دستکاري و تحريف نشود. آنها مي توانند ساير بازيکران اين عرصه را هم از عواقب و نتايج چنين جنگي آگاه سازند؛ مي توانند آثار و نتايج آنرا بر روي قيمت هاي نفت و سهام براي وال استريت بيان کنند و براي رهبران سياسي و نظامي اروپا توضيح دهند که آثار و عواقب چنين جنگي از لحاظ گسترش تروريسم احتمالا چيست. جنبش صلح از پيش با تلاش بسيار اتحادي را با نظاميان بازنشسته جنگ عراق که با جنگ مخالفند و با مقامات عاليرتبه نظامي که مخالف شکنجه اند، بوجود آورده است. منطقا گام بعدي را بوجود آوردن يک اتحاد تلويحي و نانوشته با نظاميان بلند پايه براي جلوگيري از حمله به ايران، تشکيل ميدهد.
يک چنين رويکردي مسئله نظارت غير نظامي بر ارتش را از زاويه تازه اي مطرح مي سازد. هدف نظارت غير نظامي، گذشته از هرچيز، اين نيست که ارتش را تحت نظارت ديکتاتور مآبانه يک فرد قرار دهد که دست کم مي تواند حامل بي عقلي ها و خطاپذيري هائي باشد که هر انساني با نيازها و هواهايش در معرض آن است. هدف نظارت غير نظامي اين است که ارتش را تابع نظارت يک نظام دموکراتيک، يعني تابع نظارت مردم آگاه و نمايندگان آنان سازند.
جنبش صلح چه سهمي را در عملي شدن اين روند مي تواند ادا کند؟ ما مي توانيم وقتي بلندپايگان نظامي حقيقت را افشا مي کنند پشت سر آنها بايستيم. براي دفاع از مقامات نظامي مورد بحث در برابر اتهاماتي که ممکن است بوش و اطرافيان او مبني بر مقاومت در برابر نظارت غير نظامي، به آنها وارد سازند موقعيت هيچ کس بهتر از موقعيت جنبش صلح نيست. ما مي توانيم به ايجاد تريبوني براي افسران ارتش کمک کنيم تا از طريق آن با مردم گفتگو کنند. بسياري از افسران بازنشسته راجع به جنون و بي خردي دست زدن به جنگ در عراق بطور علني با مردم صحبت و حقايق را افشا کرده اند. ما مي توانيم از پاتوق هاي خودمان در دانشگاه ها و انجمن هاي مختلف براي دعوت از آنان استفاده کنيم تا قدرتمندانه تر از آن، اين بار راجع به بي خردي حمله به ايران براي مردم صحبت کنند. ما مي توانيم آگهي هاي تبليغاتي را منتشر کنيم که مخالفت ارتش با حمله به ايران را نشان دهد و اخطارهائي را راجع به نتايج احتمالي چنين حمله اي از زبان مقامات بلندپايه نظامي گذشته و حال در معرض نمايش بگذاريم و مي توانيم قانونگذارانمان را تشويق کنيم که به مسئولين نظامي دست ياري دهند و پيشنهاد دادن پوشش و حمايت و نيز دادن تريبوني را به آنها بکنند که از آنجا بتوانند آزادانه مخالفت خود را ابراز کنند. مارسي وينوگراد يکي از مبتکرين و پيشنهاد دهندگان اوليه اين فراخوان مي گويد:
"من دوست دارم که ببينم فعالان صلح و سربازان کنار هم مي نشينند، نان خود را با يکديگر تقسيم مي کنند، با يکديگر راه ميروند، حرف يکديگر را تصديق مي کنند و وحدت نيرومندي را براي پايان دادن به جنگ بعدي، پيش از آنکه خونها جاري شود، با يکديگر پي ريزي کنند."
رهبران جنبش صلح که به ارتش فراخوان دادند ناگزير بودند اين فرض متعارفي را که سران ارتش در هر حال دشمن آنان هستند، ناديده گيرند و از آن فراتر روند. يک چنين اتحاد غير متعارفي مي تواند نقطه عزيمتي باشد براي واکنش غير خشونت آميزي در قبال سياست حفظ حالت جنگي دائمي که دولت بوش آنرا دنبال مي کند.
توجیه حمله به ایران از «برنامه هسته ای به «تروریسم» تغییر می کندسيمور هرش
طی ماههای اخیر جورج بوش و اعضای دولتش در اظهارات خود با ارائه تعریفی جدید از جنگ عراق این جنگ را روزبهروز بیشتر به صورت نبردی راهبردی بین ایالات متحده و ایران جلوه دادهاند. در ماه اوت، بوش در همایش ملی کانون جنگدیدگان امریکا گفت: «افراطیون شیعه با پشتیبانی ایران در حال آموزش عدهای عراقی با هدف انجام حملاتی به نیروهای ما و مردم عراق هستند. حمله به پایگاهها و سربازان ما به وسیله مهماتی که ایران در اختیار مهاجمان گذاشته افزایش یافته است... رژیم ایران باید این از اقدامات دست بردارد. و تا زمانی که این کار را نکرده من اقدامات لازم برای محافظت از سربازانمان را صورت خواهم داد.» وی سپس در میان تشویق حضار سخنان خود را با این جمله به پایان برد که «من به فرماندهان نظامیمان در عراق اختیار مقابله با فعالیتهای جنایتکارانه تهران را دادهام.»
موضع رییسجمهور و نتیجه منطقی آن ـ اینکه اگر مسئول بسیاری از مشکلات امریکا در عراق تهران باشد، پس برای رفع آنها باید به مقابله با تهران رفت ـ حامیان سرسختی در دولت دارد. به گفته مقامات و مشاوران سابق دولت، در تابستان امسال دفتر دیک چنی، معاون اول رییسجمهور، از کاخ سفید درخواست کرد تا خواستار بازنگری ستاد مشترک ارتش در طرحهای قدیمی حمله احتمالی به ایران شود. محور طرحهای مزبور بمباران گسترده ایران و اهداف آنها شامل تاسیسات هستهای شناختهشده و مشکوک و دیگر اماکن نظامی و زیرساختی آن کشور بود. اما هماینک تاکید بر حملات محدود به تاسیسات متعلق به سپاه پاسداران در تهران و سایر نقاط است که طبق ادعای دولت امریکا منبع حمله به نیروهای امریکا در خاک عراق هستند. آنچه در ابتدا به عنوان ماموریتی برای مقابله با تولید سلاح هستهای مطرح شده بود اکنون به صورت ماموریتی برای مقابله با تروریسم در آمده است.
تغییر اهداف حمله نشاندهنده سه تحول است. اول اینکه رییسجمهور و مشاوران ارشدش به این نتیجه رسیدهاند که تلاشهای آنها برای قبولاندن این نکته به مردم امریکا که ایران یک تهدید هستهای فوری است به شکست انجامیده (برخلاف تلاشهای مشابه صورتگرفته قبل از جنگ عراق) و درنتیجه طرح بمباران گسترده از حمایت کافی مردم برخوردار نیست. تحول دوم این است که کاخ سفید در جلسات خصوصی این اجماع کلی در میان اعضای جامعه اطلاعاتی امریکا را پذیرفته است که ایران حداقل پنج سال با دستیابی به سلاح هستهای فاصله دارد. و تحول آخر اینکه در واشینگتن و در سطح خاورمیانه این حقیقت روزبهروز بیشتر درک میشود که ایران دارد به صورت برنده ژئوپولیتیک جنگ عراق در میآید.
بوش طی یک کنفرانس ویدئویی محرمانه که در همین تابستان برگزار شد به رایان کراکر، سفیر امریکا در عراق، گفت در فکر انجام حملاتی از خاک عراق به خاک ایران است و انگلیس را نیز در کنار خود دارد. در این لحظه کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه، گفت به دلیل مسیر دیپلماتیکی که در جریان است باید با احتیاط پیش رفت. در پایان بوش از کراکر خواست به ایران بگوید که اگر از مداخله در عراق دست بر ندارد با اقدامات تلافیجویانه امریکا مواجه خواهد شد.
به گفته یک مقام ارشد اطلاعاتی سابق، در جلسهای که در تابستان در کاخ سفید با حضور چنی برگزار شد توافق گردید که اگر حملات محدود به ایران انجام گیرد، دولت میتواند در برابر انتقادات استدلال بیاورد که حملات انجامشده اقدامی تدافعی به منظور محافظت از جان سربازان امریکایی در عراق بوده است. در صورت اعتراض دموکراتها هم دولت میتواند بگوید: «بیل کلینتون هم همین کار را کرد و برای حفظ جان امریکاییها حملات محدودی را در افغانستان، سودان و بغداد انجام داد.» این مقام اطلاعاتی سابق افزود «چنی و همفکرانش شدیدا در تلاشاند که حمله نظامی به ایران هر چه زودتر تحقق پذیرد. در همین حال سیاستمداران میگویند شما نمیتوانید این کار را بکنید چون تکتک جمهوریخواهان شکست خواهند خورد. ما فقط یک قدم تا فرو افتادن از پرتگاه عراق فاصله داریم.» ولی نه چنی و نه رییسجمهور هیچکدام کمترین توجهی به نگرانیهای جمهوریخواهان ندارند.» برایان وایتمن، سخنگوی پنتاگون، گفت: «رییسجمهور صراحتا بیان داشته که ایالات متحده در رابطه با ایران به راهحل دیپلماتیک متعهد است. وزارت امور خارجه دوشادوش جامعه جهانی سخت در تلاش است تا پاسخی برای طیف وسیع نگرانیهای ما بیابد.» (کاخ سفید از اظهارنظر در این باره خودداری کرد.)
در مصاحبههایی که داشتم کرارا به من تذکر داده شد که رییسجمهور هنوز اقدام به صدور «دستور اجرا» که لازمه عملیات نظامی در داخل خاک ایران است نکرده و چنین دستوری شاید هیچگاه صادر نشود. ولی با این حال روند برنامهریزی برای حمله شتاب قابلملاحظهای گرفته است. در اواسط ماه اوت، مقامات بلندپایه امریکا به گزارشگران گفتند که دولت قصد دارد سپاه پاسداران ایران را در ردیف سازمانهای تروریستی خارجی قرار دهد. و دو مقام ارشد سابق سیا به من گفتند که این سازمان تا اواخر تابستان ابعاد و اختیارات گروه عملیات ایران را افزایش داده است. (یک سخنگوی سیا گفت: «سیا رسم ندارد که ابعاد تقریبی بخشهای عملیاتی خود را فاش کند.»)
یک مقام سازمان سیا که به تازگی بازنشسته شده گفت: «آنها دارند همه را سر میز ایران میبرند. دارند تعداد زیادی تحلیلگر به کار میگیرند و همه چیز را بررسی میکنند. اوضاع درست عین پاییز 2002 است.» ـ یعنی چند ماه قبل از حمله به عراق، که گروه عملیات عراق به مهمترین بخش سیا تبدیل شد. وی میافزاید: «آدمهایی که الآن دارند برنامه ایران را میگردانند تجربه مستقیم زیادی با ایران ندارند. در صورت حمله، ایران چه واکنشی نشان میدهد؟ حتما واکنش نشان میدهد، و دولت زیروبم این قضیه را درست بررسی نکرده است.» زبیگنیو برژینسکی، مشاور سابق امنیت ملی امریکا، نیز همین نظر را داشت و گفت چیزهایی درباره برنامههای کاخ سفید برای بمباران محدودتر ایران شنیده است. برژینسکی گفت واکنش احتمالی ایران به حمله امریکا «دامن زدن به درگیریها در عراق و افغانستان است که ممکن است پای پاکستان را هم وسط بکشد. در آن صورت بیست سال در یک درگیری منطقهای گرفتار خواهیم شد.»
محمود احمدینژاد، رییسجمهور ایران، در سخنان هفته گذشته خود در سازمان ملل لحنی متمردانه داشت. او از امریکا به عنوان دولتی «تجاوزگر» یاد کرد و گفت: «افراد ناصالحی که نمیتوانند خود را اداره و کنترل کنند، چگونه میتوانند بر بشریت حکومت و امور انسانها را اصلاح کنند؟ متاسفانه آنان خود را به جای خدا قرار دادهاند.» (یک روز قبل از آن وی در دانشگاه کلمبیا گفته بود حقایق مربوط به هولوکاست هنوز نیازمند بررسی است.)
برژینسکی گفت: «همه چیز بستگی به این دارد که مقامات ایران چقدر حماقت به خرج دهند. آیا جلو سخنان تند احمدینژاد را خواهند گرفت و لحن خود را ملایمتر خواهند کرد؟» به گفته وی دولت بوش با طرح اتهام دخالت ایران در عراق قصد دارد این طور جلوه دهد که «ما داریم به آنچه وضعیتی غیرقابلتحمل است واکنش نشان میدهیم. این بار برخلاف جریان حمله به عراق ما میخواهیم نقش قربانی را بازی کنیم. ظاهرا میخواهیم کاری کنیم که ایرانیها لقمه بزرگتر از دهانشان بردارند.»
ژنرال دیوید پترایوس،فرمانده نیروهای چندملیتی در عراق، در گزارش خود به کنگره در ماه سپتامبر موضع دولت در قبال ایران را تقویت کرد. وی گفت: «پیش از این در سال جاری هیچیک از ما به دامنه مداخلات ایران در عراق واقف نبود ولی هماکنون هم ما و هم رهبران عراق نگرانی بیشتری از این بابت پیدا کردهایم.» به گفته پترایوس، ایران «درگیر جنگی نیابتی علیه دولت عراق و نیروهای ائتلاف در عراق است.»
ایران دهههاست که در عراق حضور دارد، اما درباره گستره و اهداف فعالیتهای کنونی ایران در آن کشور بحثهای زیادی در جریان است. در زمان حکومت دام حسین که حزب بعث (که عمدتا از اهل سنت تشکیل میشد) اقدام به سرکوب وحشیانه اکثریت شیعه عراق میکرد، ایران از آنها حمایت میکرد. هماکنون بسیاری از اعضای شیعه هیات حاکمه عراق، ازجمله اعضای بلندپایه دولت نوری المالکی، سالها به حالت تبعید در ایران زندگی کردهاند؛ به نوشته روزنامه واشینگتنپست، هفته گذشته مالکی در شورای روابط خارجی امریکا گفت روابط عراق با ایران «به اندازهای پیشرفت کرده که ایران در امور داخلی ما دخالت نمیکند.» ایران هماکنون چنان نفوذی در محافل شیعه عراق دارد که هرگونه «جنگ نیابتی» هم میتواند علیه دولت عراق باشد هم از طریق آن دولت. اصل معضل راهبردی دولت بوش این است که تصمیم آن دولت برای حمایت از یک حکومت شیعه پس از سرنگونی صدام موجب تقویت ایران شده و حذف ایران از صحنه سیاسی عراق را ناممکن ساخته است.
ولی نصر، استاد سیاست بینالملل در دانشگاه تافتس و صاحبنظر در مسایل ایران و تشیع، در گفتگو با من گفت: «در فاصله سالهای 2003 تا 2006 مقامات ایران تصور میکردند که در زمینه مسایل عراق از همه به امریکا نزدیکترند.» رهبران مذهبی شیعه عراق از شیعیان میخواستند که از مقابله با سربازان امریکایی اجتناب کنند و در انتخابات شرکت کنند، زیرا معتقد بودند که تنها نتیجه یک فرایند انتخاباتی مبتنی بر هرنفر یک رای روی کار آمدن حکومتی عمدتا شیعی است. در ابتدا مسئولان ناآرامیها عمدتا اهل سنت و بهخصوص القاعده در منطقه بینالنهرین بودند. نصر به من میگوید سیاست ایران از سال 2003 تامین مالی، تجهیز و یاری چندین گروه شیعه، ازجمله برخی از اعضای ائتلاف مالکی، بوده است. به گفته نصر «مساله این است که وقتی اسلحه را وارد میدان کردی دیگر نمیتوانی مشخص کنی که بعدا چه استفادهای از آن خواهد شد.»
نصر گفت از دید شیعیان کاخ سفید «به روابط ایران با عراق تنها از جنبه امنیتی نگاه میکند. سال گذشته بیش از یک میلیون ایرانی به قصد زیارت وارد خاک عراق شدند، و حجم مبادلات تجاری بین دو کشور بیش از یک میلیارد دلار در سال است. ولی مقامات امریکایی طوری رفتار میکنند که انگار هر ایرانیای که در خاک عراق است برای وارد کردن سلاح آنجاست.»
بسیاری از حامیان سیاستهای بوش معتقدند که ایران تهدیدی عاجل محسوب میشود. نورمن پادهارتس اخیرا در مقالهای در نشریه کامنتری ضمن ارائه چهرهای انقلابی از احمدینژاد نوشت: «او نیز مانند هیتلر هدفش نابودی نظام بینالمللی حاکم بر دنیا و استقرار نظامی نوین به رهبری ایران است... بدون رودربایستی باید بپذیریم که اگر قرار است ایران را از دستیابی به یک زرادخانه هستهای باز داریم چارهای جز استفاده عملی از نیروی نظامی نداریم.» پادهارتس در خاتمه مقاله مینویسد: «از صمیم قلب دعا میکنم» که پرزیدنت بوش «بتواند تنها اقدامی را که میتواند ایران را از پیگیری اهداف شرارتبارش هم علیه ما و هم علیه اسراییل باز دارد انجام دهد.» پادهارتس اخیرا در گفتگو با پایگاه اینترنتی پالیتیکو دات کام گفت که در ملاقاتی چهلوپنج دقیقهای با رییسجمهور از او خواسته علیه ایران اقدام نظامی انجام دهد و اظهار عقیده کرده که «بوش قبل از پایان دوره تصدیاش به ایران حمله میکند.» (پادهارتس که یکی از بنیانگذاران نومحافظهکاری است از حامیان سرسخت مبارزات انتخاباتی رودولف جولیانی است و داماد او، الیوت آبرامز، مشاور ارشد پرزیدنت بوش در امور امنیت ملی است.)
در اوایل ماه اوت، ریموند آدییرنو، سرتیپ نیروی زمینی ارتش و مقام دوم فرماندهی امریکا در عراق، در گفتگو با نیویورک تایمز از افزایش میزان حملات صورتگرفته با استفاده از نفوذگر انفجاریشده سخن گفت؛ یک نوع بمب قوی که پس از اصابت یک قطعه مسی نیمهمذاب از آن خارج میشود که میتواند از زره خودروهای نظامی عبور کند. به گزارش این روزنامه اطلاعات و تحلیلهای فنی امریکا نشان میدهد که ستیزهجویان شیعه این بمبها را از ایران دریافت کردهاند. آندییرنو گفت که ظرف سه چهار ماه گذشته حجم حمایتهای ایران از ستیزهجویان سیر صعودی داشته است.
با این حال و مخصوصا با توجه به وجود بازار سیاه گسترده اسلحه هنوز پرسشهایی درباره سرمنشاء سلاحهایی که در عراق است وجود دارد. دیوید کی، مشاور سابق سیا و سربازرس تسلیحاتی سازمان ملل در عراق، به من گفت که تیم بازرسی او پس از هر دو جنگ عراق از مواجهه با «مقادیر انبوه اسلحه» که در سطح کشور بین افراد نظامی و غیرنظامی دستبهدست میشد شگفتزده شدهاند. او تعریف کرد که شاهد ذخیرههایی از نفوذگران انفجاریشده و همچنین خرجهای بازیافتی از بمبهای خوشهای عملنکرده امریکایی بوده است. سالها قبل نیز ایران متحدان شیعی خود در جنوب عراق را که مورد ظلموستم حزب بعث بودند به سلاح مجهز کرد. کی گفت: «به نظر من پترایوس در مورد کارهایی که امروز ایران در عراق انجام میدهد مبالغه کرده است. شش ماه قبل که کاخ سفید تلاشهای ضدایرانی خود را شروع کرد با خودم گفتم که حماقت محض است. الآن البته به نظر میرسد که مقداری قاچاق گزینشی توسط ایران در حال انجام است ولی بیشترش در واکنش به فشارها و تهدیدات امریکا بوده ـ یک جور «زهرچشم گرفتن»، که واشینگتن خیال نکند میتواند به راحتی تهدید کند و کسی هم کاری به کارش نداشته باشد. ایران جنس خوب به عراقیها نمیدهد ـ چیزهایی مثل موشکهای ضدهواپیما که هواپیماهای امریکایی را سرنگون کند، یا مثلا سلاحهای پیشرفته ضدتانک.»
از دیگر ادعاهای دولت امریکا علیه ایران حضور ماموران ایرانی در عراق است. ژنرال پترایوس در سخنانی در کنگره گفت یک واحد تکاوری سپاه پاسداران در تلاش است تا متحدان خود در عراق را به «نیرویی شبیه به حزبالله تبدیل کند که در خدمت منافع ایران باشد.» در ماه اوت، ریک لینچ، سرلشکر نیروی زمینی و فرمانده لشکر سوم پیاده ارتش امریکا، در بغداد به خبرنگاران گفت نیروهای تحت امر وی در حال پی گرفتن رد حدود پنجاه ایرانی هستند که از سوی سپاه پاسداران اعزام شدهاند و در حال آموزش شورشیان شیعه در جنوب بغداد هستند. وی گفت «ما میدانیم که آنها اینجا هستند و آنها را نشان کردهایم.»
پاتریک کلاوسون، کارشناس امور ایران در موسسه سیاستگذاری خاور نزدیک در واشینگتن، به من گفت: «همیشه تعداد زیادی ایرانی در عراق هستند که بعضی از آنها کار اطلاعاتی انجام میدهند و بعضی هم به فعالیتهای بشردوستانه مشغولاند. به صلاح دولت امریکاست که شواهد بیشتری از آموزش نظامی مستقیم ارائه دهد، یا اینکه مبارزانی را که در عراق دستگیر شده و در ایران آموزش دیدهاند به مردم نشان دهد.» وی افزود: «مهم است که دولت عراق بتواند بگوید که از این نوع فعالیت بیخبر بوده است»؛ در غیر این صورت با توجه به شدت روابط میان رهبران شیعه عراق و تهران، مقامات ایرانی ممکن است بگویند: «خود دولت عراق از آنها درخواست کرده که این افراد را آموزش دهند.» (در اواخر ماه اوت، سربازان امریکایی به هتلی در بغداد هجوم آوردند و چند ایرانی را بازداشت کردند. این عده توسط وزارت نیروی ایران و به درخواست دولت مالکی به عراق اعزام شده بودند و چندی بعد آزاد شدند.)
کلاوسون میگوید: «اگر میخواهید حمله کنید باید زمینهسازی کنید و آماده باشید که مدرک رو کنید.» به گفته وی آنچه بر پیچیدگی وضعیت میافزاید پرسشی است که ظاهرا برخلاف انتظار است: «اگر ما به ایران حمله کنیم نظر عراق چه خواهد بود؟ چنین حملهای میتواند دولت عراق را تحت فشار بگذارد.» یک دیپلمات بلندپایه اروپایی که همکاری نزدیکی با دستگاههای اطلاعاتی امریکا دارد، به من گفت شواهدی در دست است که نشان میدهد ایران تدارک گستردهای برای حمله امریکا دیده است. وی گفت «ما اطلاع داریم که ایران در حال تقویت توانمندیهای پدافند هوایی خود است و ما معتقدیم که آنها به روش غیرمتقارن واکنش نشان خواهند داد و نقاطی در اروپا و امریکای لاتین را هدف قرار میدهند.» اطلاعات ویژهای هم وجود دارد حاکی از اینکه ایران در این حملات از کمک حزبالله برخوردار خواهد بود. این دیپلمات گفت «حزبالله توانمند است و آنها میتوانند این کار را بکنند.»
در مصاحبه با مقامات فعلی و سابق امریکا، تقریبا همه آنها به کمبود اطلاعات موثق در این رابطه اشاره کردند. یک مقام بلندپایه سابق سیا گفت اطلاعات مربوط به اینکه چه کسی در ایران چکار دارد میکند «به قدری کم است که هیچکس حتی نمیخواهد اسمش روی آن باشد. مشکل این است.»
دشواری مشخص کردن مسئول ناآرامیهای عراق را میتوان در شهر بصره واقع در جنوب شیعهنشین مشاهده کرد؛ جایی که قبلا نیروهای انگلیسی وظیفه پاسداری از منطقهای نسبتا امن را بر عهده داشتند. اما در طول سال جاری این منطقه روزبهروز غیرقابلادارهتر شد و تا پاییز نیروهای انگلیسی به پایگاههای ثابت خود برگشتند. یک مقام اروپایی که به اطلاعات روز دسترسی دارد به من گفت «در میان اعضای جامعه اطلاعاتی امریکا و انگلیس این اعتقاد راسخ وجود دارد که ایران از بسیاری از گروههای جنوب عراق که مسئول مرگ سربازان امریکایی و انگلیسی هستند پشتیبانی میکند. از ایران پول و اسلحه وارد میشود. آنها توانستهاند در گروههای زیادی نفوذ کنند» ـ مخصوصا جیشالمهدی و دیگر گروههای شبهنظامی شیعه.
اما بر اساس گزارش ژوئن 2007 گروه بحران بینالملل، علت اصلی بازگشت بیثباتی به بصره «سوءاستفاده نظاممند نهادهای رسمی، ترورهای سیاسی، خصومتورزیهای قبیلهای، اجرای خودسرانه قانون توسط افراد و گروههای غیررسمی، و اجرای رسوم اجتماعی، و در کنار آن رشد گروههای تبهکار مافیایی» است. این گزارش میافزاید سیاستمداران و مقامات بلندپایه عراقی «معمولا برای توجیه رفتار خود یا شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت شکستهایشان خطر دخالت خارجی (از طرف ایران) را مطرح میکنند.»
پیشتر در سال جاری قبل از افزایش نیروهای امریکایی در عراق، فرماندهی امریکا در عراق سیاست مقابلهجویانه خود در غرب عراق، منطقهای سنینشین (و پایگاه رژیم بعثی)، را تغییر داد و شروع به همکاری با قبایل سنی، ازجمله قبایل مرتبط با شورشیان، کرد. هماکنون روسای قبایل، عمدتا برای مبارزه با القاعده در بینالنهرین، کمکهای رزمی و پول و اطلاعات و اسلحه دریافت میکنند. اما تقویت اهل سنت ممکن است به تلاشهای جاری در جهت آشتی ملی ضربه بزند. همین الآن، دهها هزار شیعه از استان الانبار گریختهاند و بسیاری از آنها به محلات شیعهنشین بغداد پناه آوردهاند، و از آن طرف اهل سنت از خانهوکاشانه خود در مناطق شیعهنشین آواره شدهاند. ولی نصر، استاد دانشگاه تافتس، جابهجایی داخلی اقوام در داخل عراق را نوعی «پاکسازی قومی» میداند.
نصر گفت: «سیاست امریکا مبنی بر حمایت از اهل سنت در غرب عراق موجب نگرانی شدید رهبران شیعه شده است. کاخ سفید این طور جلوه میدهد که انگار شیعیان فقط از القاعده هراس دارند ـ ولی آنها از قبایل سنیای میترسند که ما داریم تجهیزشان میکنیم. شیعیان میگویند: «وقتی از شر القاعده خلاص شدید بعدش میخواهید چه کنید؟» مشکل مقاومت اهل سنت هنوز وجود دارد. امریکا معتقد است که میتواند شورشی خوب را از شورشی بد تشخیص دهد ولی شیعیان به این تفاوت قائل نیستند. برای شیعیان همه آنها سروته یک کرباساند.» نصر افزود «ایالات متحده سعی دارد در همه جبههها بجنگد ـ سنی و شیعه ـ و با همه طرفها دوست باشد.» نصر گفت از نظر شیعیان «واضح است که ایالات متحده نمیتواند امنیت را به عراق بیاورد چون کارهایی را که برای برقراری ثبات لازم است انجام نمیدهد. اگر میخواستند، برای رسیدن به این هدف با همه ـ حتی ایران و سوریه ـ وارد گفتگو میشدند.» (چنین تعاملی یکی از توصیههای عمده گروه مطالعه عراق بود.) «امریکا نمیتواند با جنگیدن با ایران در خاک عراق ثبات را در عراق برقرار سازد.»
نقشه بازنگریشده حمله احتمالی به ایران که تاکید آن شدیدا بر مبارزه با تروریسم است دارد حامیانی در میان ژنرالها و دریاسالاران پنتاگون پیدا میکند. این راهبرد بر استفاده از موشکهای کروز شلیکشده از دریا و حملات زمینی و بمبارانهای متکی بر هدایت دقیق، ازجمله طرحهایی برای نابودی مهمترین مراکز آموزشی، انبارهای تدارکاتی و تاسیسات فرماندهی و کنترل سپاه پاسداران تاکید دارد.
مقام اطلاعاتی ارشد سابق امریکا به من گفت: «در حال حاضر گزینه موردنظر چنی یک حرکت بزنودرروی سریع است ـ یعنی حملات محدود.» به گفته وی نقش اصلی به نیروی دریایی سپرده شده که از حضور کمرنگ خود در جنگ عراق که عمدتا توسط نیروی هوایی انجام گرفت آزرده بود. «هواپیماها، کشتیها، و موشکهای کروز نیروی دریایی در خلیج فارس مستقرند و روزانه عملیات میکنند. آنها هرچیزی را که بخواهند در اختیار دارند ـ حتی هوایپماهای آواکس در محل مستقرند و اهداف واقع در خاک ایران برنامهریزی شده است. نیروی دریایی هرروز جنگندههای اف ای 18 خود را د رخلیج فارس به پرواز در میآورد. طرحهایی هم برای ضربه زدن به سایتهای موشکی زمینبههوای ضدهواپیمای ایران وجود دارد. این مقام سابق گفت «ما باید یک مسیر برای ورود و یک مسیر برای خروج داشته باشیم.»
یک مشاور ضدتروریسم پنتاگون به من گفت که اگر عملیات بمباران به اجرا در بیاید، به همراه یک سری عملیاتهایی است که وی از آنها به عنوان «یورشهای تند و سریع» یاد کرد. این یورشها توسط واحدهای نیروهای ویژه امریکا علیه سایتهای آموزشی مشکوک ایران انجام میشود. وی گفت «چنی صددرصد موافق این عملیات است.»
این مشاور گفت یک حمله محدود از این نوع «تنها در صورتی معنا دارد که اطلاعات خوب باشد.» اگر اهداف بهروشنی مشخص نشود، بمباران «ابتدا محدود خواهد بود، ولی بعد شاهد «تشدید تمامعیار عملیات» خواهیم بود. طراحان خواهند گفت که اینجا باید با حزبالله طرف شویم و آنجا با سوریه. هدف این است که با یک ضربه به گوی سفید همه توپها وارد سوراخ شوند. ولی در طرحهای حمله همیشه ضمایمی وجود دارد.»
برخی از متحدان امریکا در جریان طرح حمله محدود قرار گرفتهاند، ولی واکنشها ضدونقیض بوده است. مقامات نظامی و سیاسی اسراییل احساس خطر کردهاند، چون به گفته این مشاور معتقدند که این طرح تاسیسات هستهای ایران را به اندازه کافی هدف قرار نمیدهد. این مقام ارشد سابق به من گفت که کاخ سفید به دولت اسراییل اطمینان داده که شمار محدودتر اهداف هم هدف جلوگیری از تولید سلاح هستهای را محقق میسازد، زیرا راس برنامه تحقیقات هستهای ایران، یعنی سپاه پاسداران، را که کنترل مستقیم این برنامه را در دست دارد، نشانه میگیرد. این مقام ارشد سابق گفت «نظر ما این است که اگر ما این حملات را طبق برنامه انجام دهیم درواقع با یک تیر دو نشان زدهایم.»
یک مقام اسراییلی در این باره گفت «تمرکز اصلی ما تاسیسات هستهای ایران بوده است، اما نه به خاطر اینکه چیزهای دیگر مهم نیست. ما روی فناوری موشکی و تروریسم کار کردهایم ولی به نظر ما مساله هستهای ایران همه اینها را تحتالشعاع قرار میدهد.» وی افزود ایران حتما نباید یک کلاهک جنگی واقعی تولید کند تا تهدید محسوب شود. وی گفت «مشکلات ما زمانی شروع میشود که آنها به چرخه سوخت هستهای دست یابند و به مواد هستهای برسند.» مثلا امکان تولید «بمب کثیف» یا انتقال مواد به گروههای تروریستی وجود دارد. این مقام اسراییلی گفت «هنوز وقت برای دیپلماسی هست اما نه خیلی زیاد. ما معتقدیم جدول زمانی تکنولوژیک سریعتر از جدول زمانی دیپلماتیک حرکت میکند. و اگر دیپلماسی موثر نبود، به قول معروف، همه گزینههای مد نظر است.»
مثبتترین استقبال از طرح بمباران توسط دولت نخستوزیر جدید انگلیس، گوردون براون، صورت گرفته است. یک مقام ارشد اروپایی به من گفت «تصور انگلیس آن است که مقامات ایران آن پیشرفتی را که مایلاند در فرآیند غنیسازی هستهای داشته باشند ندارند. تمامی دستگاههای اطلاعاتی متفقالقولاند که ایران کمکهای حیاتی، آموزش و فناوری در اختیار تعداد خیلی زیادی از گروههای تروریستی در عراق و افغانستان، و به وسیله حزبالله در لبنان، و همچنین اسراییل/فلسطین قرار میدهد.»
این مقام اروپایی گفت: در برابر این رفتار ایران چهار نوع واکنش ممکن است: دست روی دست بگذاریم («در برابر حملات ایران مقابلهبهمثل نکنیم که این برداشت نادرستی به طرف مقابل خواهد داد»)؛ اقدامات ایران را افشا کنیم («این گزینه یک مشکل بزرگ دارد و آن عدم اعتماد گسترده به برآوردهای اطلاعاتی امریکاست»)؛ به نیروهای ایرانی مشغول فعالیت در خاک عراق حمله کنیم («از دسامبر گذشته همین کار را داریم میکنیم و موثر هم بوده است»)؛ یا اینکه به ایران حمله کنیم.
این مقام اروپایی افزود «یک حمله هوایی گسترده علیه ایران به احتمال زیاد مردم آن کشور را حول پرچمشان جمع میکند، ولی هدفگیری بسیار دقیق مراکز آموزش تروریستها شاید چنین نتیجهای ندهد.» او گفت به نظر من «ایرانیها دماغشان که خرد شود نظرشان عوض میشود.» مثلا علیاکبر هاشمی رفسنجانی و علی لاریجانی، دو تن از متنفذترین چهرههای سیاسی ایران، «شاید نزد رهبر بروند و بگویند سیاستهای تندروانه این بلا را سرمان آورده. ما باید برای حفظ نظام رویکردمان را تغییر دهیم.»
یک ژنرال چهارستاره بازنشسته ارتش امریکا که روابط نزدیکی با ارتش انگلیس دارد به من گفت این علاقه نشان دادن انگلیس دلیل دیگری هم دارد ـ رسوایی بهوجودآمده بر اثر ناتوانی نیروی دریایی سلطنتی در محافظت از ملوانان و تفنگداران دریایی که در 23 مارس توسط ایران در خلیج فارس دستگیر شدند. وی گفت «آدمهای حرفهای میگویند غرور انگلیس جریحهدار شده و اگر اتفاق دیگری مثل این در آبهای ساحلی ایران بیفتد انگلیس پاتک خواهد زد.»
این ژنرال چهارستاره بازنشسته گفت طرح بازنگریشده بمباران «میتواند موثر واقع شود، ولی به شرطی که در پاسخ به حملهای از جانب ایران باشد. انگلیس ممکن است برای تسویه حساب بخواهد این کار را بکند ولی افراد منطقیتر میگویند این کار را در صورتی انجام دهیم که ایران دست به یک حمله در داخل خاک عراق بزند. باید ده تا سرباز امریکایی کشته شود و چهار تا کامیون بسوزد.» وی افزود «خیلیها در لندن معتقدند که کاخ سفید در جریان زمینهسازی برای جنگ عراق سر دولت تونی بلر را کلاه گذاشته است. به همین دلیل امروز اگر کسی وارد دفتر گوردون بروان شود و بگوید «ما این اطلاعات را از امریکا داریم» براون از او میپرسد «از کجا آمده؟ به تایید ما رسیده؟» توقع برای اثبات شواهد خیلی بالا رفته است.»
دولت فرانسه با دولت امریکا در مورد اضطراری بودن مساله برنامه هستهای ایران همعقیده است و معتقد است که ایران قادر است که ظرف دو سال یک کلاهک جنگی تولید کند. در اواخر ماه اوت نیکولا سارکوزی، رییسجمهور تازهمنتخب فرانسه، با اعلام این هشدار که اگر ایران برنامه هستهای خود را متوقف نکند ممکن است موردحمله قرار گیرد جنجالی به پا کرد. ولی با این همه مقام ارشد اطلاعاتی سابق به من گفت که فرانسه به کاخ سفید گفته که تردیدهایی درباره یک حمله محدود دارد. بسیاری در دولت فرانسه به این نتیجه رسیدهاند که دولت بوش در مورد وسعت مداخله ایران در عراق اغراق کرده است؛ به گفته یک دیپلمات اروپایی، آنان معتقدند که «مشکلات امریکا در عراق به خاطر اشتباهات خودشان است و حال امریکاییها سعی دارند کمی چنگ و دندان نشان دهند. حمله امریکا به ایران تنها نشان خواهد داد که دولت بوش دستور کار خود را در قبال ایران دارد.»
یک مقام اطلاعاتی اروپایی به نکته مشابهی اشاره کرد. او به من گفت «اگر به ایران حمله کنید و اسمش را مقابله با تاسیسات هستهای ایران نگذارید، پایههای رژیم مستحکمتر میشود و غلظت اسلامگرایی در خاورمیانه بیشتر میشود.»
احمدینژاد در سخنان خود در سازمان ملل گفت از نظر ایران موضوع هستهای خاتمه یافته است. وی گفت ایران کار را تنها از طریق آژانس بینالمللی انرژی هستهای دنبال خواهد کرد و تسلیم فشارهای غیرقانونی و سیاسی قدرتهای زورگو نخواهد شد. وی پس از این سخنرانی در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت «تصمیمات امریکا و فرانسه اهمیت ندارند.»
محمد البرادعی، مدیر کل آژانس، چندین سال است که علنا درگیر بحث و جدالی غالبا شدید با دولت بوش است؛ طبق تازهترین گزارش آژانس ایران در زمینه غنیسازی اورانیوم از آنچه انتظار میرفت بسیار عقبتر است. یک دیپلمات در وین، محل استقرار آژانس، گفت «همانطور که البرادعی تمام این مدت گفته ایران سالها با تولید سلاح هستهای فاصله دارد. با راهاندازی سه هزار سانتیفوژ که نمیتوان بمب ساخت.» این دیپلمات در اشاره به عناصر جنگطلب دولت بوش افزود «آنها از البرادعی خوششان نمیآید، چون در موضع انکار قرار دارند. و حالا سیاست مذاکرهشان شکست خورده و ایران همچنان دارد اورانیوم غنی میکند و هنوز دارد پیشرفت میکند.» این دیپلمات ضمن اشاره به تیره شدن روابط آژانس با دولت بوش از زمان زمینهسازی این دولت برای حمله به عراق گفت «ادعاهای کاخ سفید همهاش کذب محض بود و البرادعی از آن دروغها بیزار است.»
هانس بلیکس، مدیر سابق آژانس، نیز ضمن ابراز تردید در مورد تعهد دولت بوش به دیپلماسی گفت «برگهای زیادی هست که واشینگتن میتواند بازی کند. ولی در عوض سه فروند ناو هواپیمابر در خلیج فارس مستقر میکنند.» بلیکس درباره نقش ایران در عراق گفت «برداشت من این است که سعی ایالات متحده بر آن بوده که با طرح یک رشته اتهام علیه ایران زمینه را برای یک حمله احتمالی آماده کند و برای این کار دارد بهانهجویی میکند.»
رهبری ایران هم این فشار را احساس میکند. در کنفرانس مطبوعاتی احمدینژاد که پس از سخنرانی وی در سازمان ملل برگزار شد از او در مورد یک حمله احتمالی پرسیدند و او گفت «آنها دلشان میخواهد که به ما ضربه بزنند ولی به یاری پروردگار موفق نخواهند شد.» به گفته یک مشاور سابق وزارت امور خارجه امریکا در خصوص ایران، مقامات ایرانی در جلسههای دیپلماتیکی که در بغداد با کراکر، سفیر امریکا در عراق، داشتند از این گلهمند بودند که دولت بوش حاضر به استفاده از اطلاعات آنها در مورد صحنه سیاسی عراق نیست. این مشاور سابق گفت «آنها میخواهند این پیام را به ایالات متحده برسانند که ما میتوانیم به شما در عراق کمک کنیم. هیچکس بهتر از ما عراق را نمیشناسد.» ولی در عوض ایرانیها دارند خود را برای حمله امریکا آماده میکنند.
این مشاور گفت از منبعی در ایران شنیده که سپاه پاسداران به رهبران مذهبی گفته است که آنها میتوانند در برابر حمله امریکا مقاومت کنند. این مشاور گفت «سپاه ادعا میکند که میتواند در حصار امنیتی امریکا رخنه کند. آنها لاف میزنند که با اسپری روی بدنه یک ناو امریکایی را علامتگذاری کردهاند تا به امریکاییها نشان دهند که میتوانند به آنها نزدیک شوند.» (من از یک مقام ارشد اطلاعاتی سابق شنیدم که در بهار امسال در حادثهای غیرقابلتوضیح یک ناو امریکایی هنگامی که در قطر لنگر انداخته بوده روی بدنهاش را با اسپری رنگپاشی کردهاند، که منشاء آن لافزنی احتمالا همین قضیه بوده است.)
این مقام ارشد اطلاعاتی سابق گفت «خیال میکنید آن آدمهای احمق در تهران میگویند عموسام آمده! بهتر است تسلیم شویم؟ واقعیت این است که حمله به ایران اوضاع را دهبرابر وخیمتر میکند.»
یک واقعه دیگر که اخیرا در افغانستان رخ داد تنش بر سر اطلاعات را نشان میدهد. نشریه تلگراف چاپ لندن در ماه ژوئیه گزارش داد که سلاحی که ظاهرا یک موشک دوشانداز اس ای 7 بوده به سمت یک فروند هواپیمای هرکولس سی 130 امریکایی شلیک شده که البته به هدف اصابت نکرده است. چند ماه بعد تکاوران انگلیسی موفق به ردیابی چند کامیون حامل اسلحههای مختلف، ازجمله یک فروند موشک اس ای 7، شدند که از مرز ایران میآمدند. ولی به هیچ وجه نمیشد مطمئن شد که موشک شلیکشده به سی 130 از ایران آمده، بهویژه آنکه موشکهای اس ای 7 را میتوان از طریق دلالان اسلحه در بازار سیاه تهیه کرد.
وینسنت کانیسترارو، افسر بازنشسته سیا که با همتایان خود در انگلیس همکاری نزدیک داشته، در ادامه این ماجرا گفت: «انگلیسیها به من گفتند اولش ترسیدند ما را در جریان حادثه قرار دهند، از ترس اینکه مبادا چنی آن را بهانه حمله به ایران کند.» وی گفت ولی پس از آن اطلاعات گزارش شد.
ژنرال چهارستاره بازنشسته نیز تایید کرد که دستگاههای اطلاعاتی انگلیس «نگران بودند» که اطلاعات را گزارش کنند. این ژنرال بازنشسته گفت «انگلیسیها به ایرانیهای اعتماد ندارند ولی به بوش و چنی هم اعتماد ندارند.»
مترجم ستوده پارسا
پاسخ به اين مقاله
جستجو
بخشها
مقالات
اخبار
درباره ما
در همان بخش
با تمام توان جنگ را بایکوت کنیم
طرف سومى هم وجود دارد؛ در خصوص حمله احتمالی آمريکا
خطر امريکا و جنگ را جدي بگيريد
توجیه حمله به ایران از «برنامه هسته ای» به «تروریسم» تغییر می کند
عوارض ناشی از انفجار مراکز اتمی
جنبش ضد جنگ در امريکا و فراخوان آن به ارتش امريکا براي جلوگيري از حمله به ايران
متن فراخوان اصر زرافشان
چهار شنبه 14 نوامبر 2007
جنگ، تجارت و دزدي دريائي اين سه از يکديگر جدائي ناپذيرند «گوته»
فراخوان
هموطنان، مردم آزاده و صلح دوست جهان
ديو مهيب جنگ بر خاورميانه چنگ انداخته و هر روز عرصه را بر مردم اين منطقه تنگ تر مي کند. نزديک به چهار سال است که عراق در آتش و خون دست و پا مي زند، و اکنون سايه شوم جنگ بر ايران افتاده است. اما در ميان مردم هنوز واقعيت اين خطر آنگونه که بايد و شايد احساس نشده و جامعه تصوير درست و دقيقي از عواقب واقعي يک جنگ احتمالي و حساسيت لازم نسبت به آن پيدا نکرده است.
از يکسو برخي فريفتگان سياست خارجي امريکا تبليغ مي کنند که اقدام نظامي احتمالي امريکا، تنها عليه رژيم جمهوري اسلامي صورت خواهد گرفت و تصور مي کنند نتيجه نهائي آن سلطه هواداران امريکا و سياست آن در منطقه خواهد بود. آنان گمان مي کنند که اصولا چنين جنگي مي تواند مانند يک پروژه سنجيده، در قالب پيش انديشيده اي اجرا شود که نتايج آن قابل پيش بيني باشد. آنگاه چنين چشم اندازي را بستر دموکراسي براي ايران معرفي و بر اين اساس، آشکار يا پنهان از حمله نظامي به ايران، زير پوشش هواداري از دموکراسي، جانبداري مي کنند. اين تصورات موهوم و غير واقعي است. اگر جنگي درگيرد، ايران مورد حمله قرار خواهد گرفت و رنج ها و مصيبت هاي حاصل از آن بر سر مردم ايران آوار خواهد شد، و نتيجه نهائي آن نيز قابل پيش بيني نيست. بعلاوه دموکراسي ذاتا يک برآمد دروني جامعه است که بايد با مبارزات مردم ايران بدست آيد. رشد طبيعي و تغييرات هر پديده اي فقط از درون آن پديده و زير تاثير تضادها و در نتيجه فعل و انفعالاتي حاصل مي شود که در بطن آن پديده جريان دارد. دموکراسي نيز نتيجه تغييرات اجتماعي و اقتصادي خود جامعه است و مانند هر واقعيت ديگري بايد از درون جامعه و زير تاثير تضادها و تحولات دروني آن بدست مردم و با مبارزات آنان عليه نظام حاکم بدست آيد. هيچ يک از جريان هاي سياسي و فکري ايران از زمان مشروطه تا کنون چندان خام و نابالغ نبوده و نيستند که تصور کنند دموکراسي هم کالائي است که بتوان آنرا مانند اتومبيل يا وسائل آرايش از خارج وارد و مصرف کرد. توقع و اميد به وارد کردن دموکراسي از خارج، آنهم بوسيله جنگ، بطور تلويحي شانه خالي کردن از مبارزه و هزينه هائي است که بايد در راه آن تحمل شود. زمينه و بستر رشد چنين توهمي در ذهن کساني که خود را به آن دلخوش کرده اند، تسليم قبلي آنان در برابر اين فکر است که آنها خود از مبارزه و تغيير شرايط موجود در ايران عاجزند. اما بر خلاف اين گروه، جامعه سرشار از ظرفيت تغيير و تحول است و خيل عظيم مردم هم که اکنون در حالت انفعال، اما مترصد و منتظر بسر مي برند، به اقتضاي بحران همه جانبه اي که روز به روز در حال تشديد است، به شيوه خود، به مبارزه براي اين تحول کشيده خواهند شد. اما درجانب امريکا تمايل به جنگ ناشي از اين واقعيت است که استراتژي "انقلاب"هاي مخملي و رنگين بي نتيجه بوده و با عدم موفقيت روبرو شده است . چون نسخه ها و داروهاي تجويزي بي اثر از آب در آمده تمايل به جراحي شدت يافته است. اما اگر جنگي بوسيله امريکا و جمهوري اسلامي به مردم ما تحميل شود، نه تنها به تامين دموکراسي منجر نخواهد شد، بلکه موجب تشديد سرکوب از ناحيه نظام حاکم بر ايران و بسته تر شدن فضاي سياسي جامعه و تقويت و تحکيم نظام موجود ميگردد. کساني هم که امروز با بهانه قرار دادن دموکراسي و پنهان کردن خود در پس اين شعار، مبارزه عليه جنگ را تخطئه مي کنند يا منافع آنها همسو با منافع امريکاست و يا زير تاثير تبليغات امريکا دچار توهمي شده اند که در سطور بالا مورد اشاره قرار گرفت.
مبارزه عليه جنگ، بخشي از مبارزه مردم ايران براي دموکراسي است و اين دو ذاتا از يک جنس و در راستاي يکديگرند و سياستي که تلاش مي کند اين دو را در برابر يکديگر قرار دهد و از اين طريق مبارزه عليه جنگ را تضعيف و افکار عمومي را براي استقبال از حمله نظامي آماده کند، سياستي است که مزورانه از ناحيه امريکا تبليغ و دنبال مي شود. البته شکست طلبي و چشم نجات داشتن از مهاجمين خارجي در تاريخ ما قصه تازه اي نيست.غالبا حکومتهاي خودي آنقدر خودکامه و ستمگر و مردم آنچنان در فشار و به جان آمده بوده اند که براي رهائي خود چشم اميد به مهاجمين بيگانه مي بسته اند. اما اين مهاجمين بيگانه هم هيچگاه براي مردم منشاء روز و روزگار بهتري نبوده اند.
از سوي ديگر برخي فريفتگان تبليغات جمهوري اسلامي نيز گمان مي کنند امريکا به دليل درگيري در عراق و افغانستان و برخي مخالفتهاي داخلي، قادر به هيچگونه اقدام نظامي عليه ايران نيست و توان نظامي آن کشور و خطر تهاجم امپرياليستي را دست کم گرفته اند. اين تصور نيز غير واقعي است نقشه ها و مطامع امپرياليسم براي خاورميانه جدي است و با موجوديت و بقاء نظام امپرياليستي ارتباط دارد.
جنگ در هيچ شرايطي به سود مردم نيست و فقط قدرتهاي حاکم که اين آتش را مي افروزند، از آن بهره برداري مي کنند. سهم مردم از جنگ، جز مرگ و ويراني و رنج و وحشت و به باد رفتن ثروت ها و دستاوردهاي جامعه که حاصل کار نسلها نسل مردم زحمتکش است، چيز ديگري نخواهد بود. امريکا از اين جنگ تحميل سلطه و کنترل خود بر منابع طبيعي منطقه بويژه نفت، تقويت موقعيت استراتژيک خود و دفاع از اسرائيل را در نظر دارد؛ جمهوري اسلامي از آن براي تشديد سرکوب و تحکيم موقعيت خود استفاده خواهد کرد؛ و سرمايه داران و محتکران داخلي و غارتگران ثروتهاي عمومي که وابسته محافل قدرتند و قحطي و رنج و اضطرار مردم را هم به پول تبديل مي کنند، از هم اکنون براي بهره برداري از شرايط جنگي و انباشتن کيسه هاي خود در کمين نشسته اند.
شگفتا که در اين ميانه در امريکا- که طرف مهاجم و آغاز کننده اين جنگ احتمالي خواهد بود- حساسيت مردم و جنبش آنها در مخالفت با جنگ عليه ايران جدي تر و گسترده تر از ايران است که قرباني احتمالي چنين جنگي خواهد بود. تجارب تاريخي نشان مي دهد مردمي که در چنين مواردي نسبت به سرنوشت خود و عوامل موثر در آن آگاهي و حساسيت لازم را نداشته و با بي تفاوتي و بي خيالي از کنار آن عوامل و تحولات گذشته اند، بعدا تاوان سنگيني را بابت اين بي تفاوتي و بي توجهي پرداخته اند. آيا ما هم بايد فقط با صداي بمب ها و موشکها متوجه شويم که عملا جنگي شروع شده است؟ در چنان زماني ديگر از کسي کار چنداني براي متوقف کردن جنگ ساخته نيست. علاج واقعه قبل از وقوع بايد کرد.
اما تلاش مردمي و مستقل براي جلوگيري از وقوع يک جنگ احتمالي به نيروي متشکل و فعاليت سازمان يافته صلح طلبان نياز دارد. بسياري از نيروهاي مستقل و مردم دوست تاکنون نسبت به خطر بالقوه جنگ و ضرورت مقابله با آن، به شکلهاي گوناگون هشدار داده اند؛ اما اين اقدامات و هشدارها پراکنده و جدا از يکديگر بوده و در سطح هشدار باقي مانده است.
براي مربوط ساختن اين تلاشها با يکديگر و هماهنگ کردن آنها، من دست ياري به سوي همه هموطنان و همه مردم آزاده و صلح دوست جهان دراز کرده و از آنها دعوت مي کنم با راهنمائي و طرح نقطه نظرهاي خود در اين زمينه، با ارائه ايده ها و پيشنهاد شيوه هاي عملي براي آگاه کردن و بسيج مردم عليه خطر موجود، بستر انجام يک مبارزه هماهنگ را در اين زمينه فراهم ساخته، و آنگاه با مشارکت عملي خود در اجراي اين تلاشها، سهم خود را در مخالفت با خطر جنگ ادا کنند.
به اين منظور، و براي تماس و دريافت نظرات، تبادل آگاهي ها، ايجاد هماهنگي و اجرائي کردن کار، سايتي به نشاني www.nowaroniran.org و پست الکترونيکي info@nowaroniran.org تدارک شده است. هموطنان شما و ايرانيان مخالف جنگ در اين نشاني ها منتظر تماس و دريافت نظرات شما هستند. ايران در خطر است، کاري بايد کرد.
ناصر زرافشان آبان 86
پاسخ به اين مقاله
جستجو
بخشها
مقالات
اخبار
درباره ما
در همان بخش
متن فراخوان
۱۳۸۶ آذر ۴, یکشنبه
اروپاييان! مانع جنگ عليه ايران شويم!برگردان: محمد علی اصفهانی
قدّاره بر زمين بکوبيم. چوب و چماق و چاقو و سلاح به دور سر خود بچرخانيم. شکم سفره کنيم. عربده بکشيم. نفس کش بطلبيم. و کسی را هم جرأت جيک زدن نباشد.در ايران، ولی فقيه معمم و رجّاله هايش يک طور. و در خارج از ايران، ولی فقيه مکلّا و جيره خوارانش يک طور ديگر...و نفرين نسل های سوخته بر هر دو اينان باد!و بر همه ی تبهکارانی که حقيقت را می دانند و انکار می کنند!و بر همه ی خفه خون گرفتگان!فضای اختناق را، جوّ ارعاب را، بساط قداره بر زمين کوبيدن و نفس کش طلبيدن را بايد درهم ريخت. بی واهمه. بی ترس و لرز و درنگ و اين پا و آن پا کردن.در هرجا، به وسع خود و به توان خود.در ايران، آنگونه که کارگران، دانشجويان، زنان، و خرد وکلان با اعتصاب هاشان و با شعار هاشان: «مرگ بر ديکتاتور»، «دانشجو، کارگر، می ميرد؛ ذلّت نمی پذيرد»، و «ايران شده فلسطين ـ مردم چرا نشستين» به پيش می برند.و در اينجا با شهامت موضعگيری صريح در برابر خيانت آشکار به مردم ايران و تمامی خاورميانه و جهان. و با کمک به آنچه مردم در ايران می کنند. اگرچه در حد تلاش موری کوچک، بر پای کوهی بزرگ. در جهت افشای جنايات حکومت ملايان، از ريز و درشت و اصولگرا و غير اصولگرايشان در حق ملّتی اسير در خاک ايران؛ و نه آزارشان به سربازان متجاوز آمريکايی در عراق، و يا قاتلان اسراييلی کودک و پير و جوان و زن و مرد در فلسطين و لبنان، و يا خوکان خليج فارس (نه خليج عربُ پرسيک). و در جهت افشای آنچه مانع تحقق انقلاب مردمی شده است و خواهد شد.از جمله: شمشير داموکلس جنگ...محمد علی اصفهانیسوّم آذر ۱۳۸۶
www.ghoghnoos.org
از همه سو به ما اعلام خطر شده است:آمريکا در آستانه ی جنگ با ايران قرار دارد. آمريکا آماده است که ايران رابمباران کند. و آنچه هنوز باقی است، فقط صدور فرمان از سوی رييس جمهوری آمريکاست.در آغاز اکتبر، ده ها شخصيت آمريکايی از زمره ی سياستمداران، مذهبيون، نظاميان، روشنفکران و هنرمندان، فراخوانی دادند (۲) که در آن، از مقامات عاليرتبه ی نظامی، از افسران، و از سربازان کشور خود خواستند تا از هر فرمانی مبنی بر حمله به ايران سرپيچی کنند.اين فراخوان بی سابقه و بی مانند، تأکيد ديگری است بر اين که خطر حمله به ايران بسيار جدی و واقعی است؛ و ما بايد منتظر باشيم که در دروز های آينده، در هفته های آينده، و يا در ماه های آينده، حمله به ايران تحقق يابد.بايد با اين خطر مقابله کرد. و از همين روست که ما، در اين سو، از اين فراخوان که در آنسوی آتلانتيک صادر شده است حمايت می کنيم؛ و از تمام اروپا می خواهيم که به آن بپيوندد.اشغال عراق به وسيله ی نيرو های مؤتلف تحت فرماندهی آمريکا، بر خلاف قوانين بين الملل بوده است؛ و به فاجعه انجاميده است.تجاوز به ايران نيز همچون تجاوز به عراق، غير قانونی است. واز آن نيز فاجعه آفرين تر خواهد بود.بند دوم از پاراگراف چهارم آيين نامه ی سازمان ملل متحد چنين می گويد:«تمام اعضای سازمان ملل متحد، در تمامی روابط بين المللی خود موظفند که از هرگونه تهديدی يا هر گونه اقدامی عليه تماميت ارضی يا استقلال سياسی کشور های ديگر، و از هر آنچه در اين زمينه با اهداف سازمان ملل تناقض دارد اجتناب کنند.»همانطور که فراخوان دهندگان آمريکايی نيز گفته اند: ايران به آمريکا حمله نکرده است؛ و چون آمريکا آيين نامه ی سازمان ملل را تصويب کرده است، هر حمله يی از سوی آمريکا به ايران، غيرقانونی خواهد بود. هم از نظر قوانين بين المللی؛ و هم از نظر قانون اساسی خود آمريکا. چرا که آيين نامه ی سازمان ملل را آمريکا به عنوان قانون عليا ی کشور خود به رسميت شناخته است. و اطاعت از اين قانون، وظيفه ی نظاميان آمريکا که به هنگام استخدام سوگند وفاداری به قوانين آمريکا ياد کرده اند نيز هست.
اين تذکر فراخوان دهندگان آمريکايی، همچنين بايد تذکری تلقی شود به تمامی دولتمردان و نظاميان و شهروندان اروپا که کشورهاشان از اعضای سازمان ملل متحد هستند. چه اين کشور ها عضو پيمان ناتو و متحد آمريکا در کادر اين پيمان باشند (۳)؛ و چه اين کشور ها عضو پيمان ناتو نباشند.بنا بر اين ما از آن ها می خواهيم که پيشاپيش، و قبل از وقوع واقعه، امکان هرگونه همکاری، هرگونه کمک سياسی، هر گونه کمک اقتصادی، هرگونه کمک نظامی، و هرگونه همراهی لجستيکی با آمريکا را در صورت حمله ی آمريکا به ايران، رد کنند.جنگی که امروز در عراق در جريان است، تا همين لحظه، هزاران قربانی نظامی، و صدها هزار قربانی غير نظامی به جا گذاشته است.اين جنگ، خود، تغذيه کننده ی کينه، ارتجاع، و ترويسمی شده است که بانيان جنگ، جنگ را به بهانه ی مبارزه ی با آن به راه انداختند.هر حمله يی به ايران، به هر مرکزی و نقطه يی در ايران، به هر شيوه يی، و با استفاده از هر متدی که انجام بپذيرد، و ابعاد آن به هر اندازه يی که باشد، شرايط را دشوار تر خواهد کرد؛ و نتايجی مشابه آنچه در عراق به بار آمد به بار خواهد آورد. و اين همه، تازه در صورتی است که از تأثيرات فاجعه بار آن بر اقتصاد جهانی حرف نزنيم.و بد تر از اين، استفاده از سلاح های اتمی تاکتيکی است ـ سلاح های اتمی يی که وجود خارجی و عينی دارند ـ برای منع ايران از سلاح اتمی يی که هم خود ايران وجود آن را تکذيب می کند؛ و هم آژانس بين المللی انرژی اتمی در جستجوی اخير خود نشانه يی از آن در ايران نيافته است.صدام با تجاوز به ايران، جنگی را بر افروخت که مردم ايران برای دفاع از خود ناچار شدند که تحت حاکميت و مديريّت ملّاها در آن شرکت کنند.پس، از طريق تجاوزی ديگر به ايران نيست که می توان مردم را از ملا ها جدا کرد.چنين نيست که ما با کشتار هزاران و يا صد ها هزاران انسان، بتوانيم به حقوق بشر و رعايت آن کمک کنيم.چنين نيست که ما با فروختن تکنولوژی هسته يی به همه ی جهان به جز ايران، بتوانيم اين کشور را قانع کنيم که از اين تکنولوژی صرفنظر کند.چنين نيست که ما با نگاه داشتن و رشد و توسعه دادن سلاح های اتمی خود، در آمريکا و فرانسه و انگلستان (همچنان که در روسيه و چين و هند و پاکستان و اسراييل) بتوانيم از ايران توقع داشته باشيم که دست از اين تکنولوژی بردارد.چنين نيست که با زير پا گذاشتن مستمر بند ۵ پيمان منع گسترش سلاح های اتمی، از کشوری امضاء کننده ی اين پيمان ـ ازهر کشوری از جمله ايران ـ انتظار رعايت اين پيمان را داشته باشيم.منع گسترش سلاح های اتمی، و خلع سلاح اتمی، هر دو باهم، يک جفت واحد را تشکيل می دهند؛ و هر دو بايد به موازات يکديگر رعايت شوند.حتی بايد گفت که فقط از طريق متعهد کردن خود در يک روند مورد مذاکره ی خلع سلاح، بر طبق بند ۶ پيمان منع گسترش سلاح های اتمی است که جامعه ی جهانی اين امکان را خواهد يافت که از ايران تعهدی محکم و قابل بررسی دريافت کند که ـ اگر واقعا چنين خطری وجود داشته باشد ـ اين کشور به سمت دستيابی به سلاح اتمی نخواهد رفت.اقدام ما بايد همه ی کشور های ديگر منطقه را نيز که درجهت گسترش سلاح های اتمی هستند و همچنين دولت های به طور غير رسمی اتمی مثل اسراييل و پاکستان و هند را در مسير تحقق يک جهان رها از هر نوع سلاح اتمی و ديگر سلاح های کشتار جمعی، چه در خاورميانه و چه در سراسر زمين در بر بگيرد.محکوم کردن و رد کردن جنگ در امروز، نه به معنای پذيرش وضع موجود است؛ و نه به معنای جنگ را تا فردا به عقب انداختن.برعکس:اين به معنای وقت و شانس دادن به ديپلماسی است به منظور يافتن يک راه حل جمعی برای صلح و امنيت همه ی دولت ها و ملت ها در منطقه ی خاورميانه و تمام جهان.اين به معنای اجتناب از جاری شدن اشک های خونين جديد است.اين به معنای فرصت دادن و اجازه دادن به غلبه ی انديشه و خرد و عقل است. برای فرزندان ما و فرزندان فرزندان ما. تا بتوانند درجهانی زندگی کنند که کمتر خشن خواهد بود و بيشتر انسانی.جهانی بدون جنگ. جهانی بدون سلاح و تهديد اتمی.اروپا می تواند به سهم خود در ساختن چنين جهانی شرکت کند.اروپاييان بايد به مفابله با جنگی که نزديک شده است به پا خيزند!
-------------------------------------------------------------------------------
۱ ـ در زمينه ی «فوايد» اين نوع بحران سازی، چند روز بعد از بیرون آمدن دلقکی به نام احمدی نژاد از زير عبای خامنه ای، و کسانی که خامنه ای را زير عبای داشته و نداشته ی خود پناه داده اند، مطلبی نوشته بودم با عنوان «می خواهند بحران حقوق بشر را با بحران اتمی جاگزين کنند». اين مطلب، از جمله با لينک زير در خود سايت ققنوس موجود است:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar15/mikhahand.html
۲ – متن اين فراخوان را که در همان زمان به فارسی منتشر کرده ام می توانيد از جمله با مراجعه به لينک زير بخوانيد:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar04/nafarmani151007.html
۳ ـ در مورد نقش فعالی که فرانسه در ناتو ایفا خواهد کرد:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar05/huma-sarko.html
و همچنين در مود نقش ناتو در حمله به ايران:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar15/choc.html
postamble();
لحظات حساس و چگوني مقابله با خطر جنگ پرفسور محسن مسرت،
اهداف مهم ايالات متحده و خطر بسيار جدّي جنگ
با توجه به شواهد غير قابل انکار خطر جنگ هوائي آمريکا و اسرائيل بسيار جدي است. نومحافظه کاران آمريکا کما في السابق با تمام قوا بدنبال پياده کردن راهبرد پروژه آمريکاي قرن جديد و پروژه خاورميانه بزرگ هستند. رکن اساسي اين راهبرد ايجاد خاورميانه کاملا وابسته به منافع ميان مدت و دراز مدت آمريکا ميباشد. پس از تغيير رژيم در افغانستان و عراق و ايجاد هرج و مرج در اين دو کشور اکنون نوبت به ايران رسيده است. دولت جمهوري اسلامي در حال حاضر مهمترين مانع خاورميانه کاملا وابسته به آمريکا ميباشد. بهمين دليل تغيير رژيم ايران به هدف اصلي فعاليت هاي ايالات متحده در خاورميانه تبديل شده است. خاورميانه ي کمال مطلوب نومحافظه کاران ، مخاورميانه اي است که در آن کليه دولت هاي قدرتمند منهدم شوند، نفاق، تفرقه، جنگهاي داخلي و قومي از قبيل جنگ بين عرب و کرد، عرب و ايراني، کرد و ايراني، جنگ هاي جناحي بين سنّي و شيعه، درگيري حزب الله و حماس يا ساير نيروها در فلسطين و لبنان گسترش يابد و نظامهاي ضعيف ملوک الطوائفي قرنهاي پيشين مستقر شوند تا آمريکا بتواند آنها را به سادگي بجان يکديگر بياندازد، با فروش مهمات نظامي به آنها منطقه را يکپارچه تبديل به آزمايشگاه دائمي مراکز نظامي – صنعتي آمريکا و اروپا نمايد، با تشديد رقابت آنها را مجبور به غارت هر چه بيشتر منابع نفتي نمايد تا عرضه نفت جوابگوي تقاضا در سطح جهاني شود و از بالا رفتن قيمت نفت جلوگيري نموده و بالاخره بتواند وابستگي مناطق نفتي به دولار را حفظ کند و از اقدام مشترک آنها در راستاي فروش نفت به يورو و يا ساير پول هاي معتبر بين المللي قاطعانه جلوگيري کند. راهبرد "پروژه قرن جديد آمريکائي" بيش از آرمان عده اي ماجراجو و بنيادگراي مسيحي زير نفود معاون رئيس جمهور ديک چني و شخص رئيس جمهور جورج دبليو بوش ميباشد. متأسفانه راهبرد اينان با منافع مراکز صنعتي نظامي، اهداف شرکت هاي نفتي و در حقُيقت با منافع کوتاه و ميان مدت کل اقتصاد ايالات متحده در تطابق کامل قرار دارد.
اقتصاد ايالات متحده به دنيا مقروض است و براي حفظ ادامه جريان سرمايه هاي جهان به اين کشور با اين هدف که بتواند سطح زندگي اهالي آنجا را حفظ کند، به پايداري دولار بمنزله تنها ارز جهاني همانقدر محتاج است که انسان به هوا براي ادامه حيات محتاج مي باشد. و حفظ موقعيت کنوني دولار زماني ميسّر است که کليه معاملات نفتي به دولار انجام گيرد. استقرار حکومت هاي ملوک الطوائفي در خاورميانه به ايالات متحده امکان مي دهد که با ايجاد پايگاههاي زياد نظامي از جمله در ايران و کنترل نظامي تمامي مناطق نفتي و کنترل توليد و قيمت نفت، موقعيت هژمونيک خود را در قبال رقيبان اقتصادي حال و آينده اش از جمله بازار مشترک اروپا، چين، روسيه، ژاپن و هندوستان در چند دهه آينده حفظ نمايد. لذا ارزيابي بسياري از اروپائيان که با تکيه بر مشکلات دولت بوش در عراق و افغانستان به خطر جنگ عليه ايران کم بها ميدهند، سطحي بوده و بيشتر در خدمت توجيه بي تفاوتي خود آنان در قبال جنگ احتمالي عليه ايران و بي مسئوليتي آنها در قبال صلح جهاني و تاريخ ميباشد و علاوه بر آن اين کم بها دادن اروپا به خطر جنگ از اين جهت خطرناک است که دولت آمريکا آنرا به تأييد سياست خشونت آميز خود عليه ايران تعبير ميکند
متأسفانه برخي از مسئولين جمهوري اسلامي نيز با تکيه بر استدلال مشکلات آمريکا در عراق و افغانستان بجاي جدي گرفتن خطر جنگ، به خود آرامش خاطر داده، مسئولين و مردم ايران را به سوي دامي سوق مي دهند که رهبران اقتصادي و ايدئولوژيک آمريکا برايشان پهن کرده اند. رهبران يک کشور تهديد شده به خطر هنگامي با درايت و مسئوليت عميق نسبت به اهالي و آب و خاک کشورشان عمل مي کنند که از بدترين حالت امکان خطر (wore case) حرکت کنند و خود را آماده مقابله به مثل نمايند، نه اينکه با تکيه به کمترين امکان خطر خود را با صرفنظر کردن از استفاده از کليه امکانات جلوگيري از جنگ خلع سلاح نمايند. وانگهي هرج و مرج در عراق و افغانستان نه تنها دليلي براي شروع نشدن جنگ جديدي در منطقه بخصوص عليه ايران نيست، بلکه همانطور که استدلال شد ايجاد هرج و مرج از اهداف اصلي ايالات متحده در کليه کشورهاي منطقه و بخصوص ايران ميباشد.
اظهارات يک مسئول نظامي کشور بدين مضمون که آمريکا قادر است با بمباران، ايران را خراب کند ولي هيچگاه قادر به اشغال آن نخواهد شد، شوکه آور است. اين گونه طرز فکر مسئولين که به حملات هوائي ايالات متحده – که در صورت وقوع آن سرمايه هاي انساني، زيربنائي و فرهنگي کشورمان نابود مي گردد – پوزخند زده و پيروزي در جنگ عليه نيروهاي زميني را وعده ميدهد، شديداً محکوم است و چيزي بجز خيانت غيرقابل جبران به منافع ايران و اهالي آن نمي تواند باشد. انتظار مردم از مسئولين جمهوري اسلامي اينست که از انداختن حتّا يک بمب هم به سرزمين کشورمان جلوگيري نمايند. علاوه بر آن ادعاهاي بعضي از مسئولين رسمي کشور که با دادن قول مقابله همه جانبه نظامي به حملات هوائي احتمالي آمريکا و اسرائيل به مردم ، به آنها در قبال نابودي کشور دلداري مي دهند، کاملا بي مايه است زيرا که ظرفيت نظامي جمهوري اسلامي فاقد کيفيت و کميتي است که بتواند با تکيه بر ايجاد وحشت در حريف از حمله متقابل، مانع حمله هوائي آمريکا و اسرائيل گردد.
حمله نظامي برق آسا
از دريچه راهبردهاي نظامي قرار است آمريکا و اسرائيل دست به يک حمله کوتاه مدت چند روزه ولي همه جانبه هوائي و با استفاده از کليه امکانات هر دو کشور و هدف گيري کليه زيربناي نظامي و اقتصادي کشور در 2000 مورد بزنند که علاوه بر مراکز هسته اي نابودي کليه کارخانه هاي مهمات سازي، پلها، نيروگاهها، پالایشگاههاي نفت، تصفيه خانه هاي آب شهرهاي بزرگ و غيره را در نظر دارند. از همان دريچه ميبايست انتظار داشت که بمباران هوائي همانند الگوي نازيهاي آلمان به هنگام حمله خود در سال 1938 به لهستان، آنچنان باشد که امکان عکس العمل نظامي متقابل محدود شده و حتّا به صفر رسد. در حاليکه ضربه هاي هوائي زندگي روزمرّه 12 ميليون جمعيت تهران را مختل نمايد و ضرفيت هاي اضطراري در خدمت محافظت و کارسازي شريانهاي اقتصادي، حمل و نقل، تأسيسات انرژي و آب آشاميدني قرار گرفته شوند، ديگر نميتوان انتظار داشت که دستگاه دفاعي قادر به عمليات نظامي متقابل باشد. با توجه به اين سناريوي قريب به وقوع، ادعاي قدرت نظامي ايران در دفاع از خود، مانع جستجوي راه حل هاي غير نظامي شده و احتمال وقوع جنگ را شدت مي بخشد.
راههاي جلوگيري از جنگ
نومحافظه کاران آمريکا و اسرائيل اشغالگر موفق شده اند به بهانه جلوگيري از گسترش سلاح هاي هسته اي از غني سازي هسته اي در ايران پيراهن عثماني بسازند و از اين طريق حملات نظامي به ايران و ادامه سلطه خود در خاورميانه و نزديک را مشروع جلوه گر سازند. در حاليکه همزمان هيچگونه سئوال و بحثي در حاشيه 300 کلاهک هسته اي اسرائيل را جایز ندانسته، تنها از منافع امنيتي اسرائيل سخن مي گويند و براي ضرورتهاي امنيتي سایر کشورهاي منطقه از جمله ايران پشيزي ارزش قائل نيستند. با توجه به اين واقعيت غيرقابل کتمان که در صورت روي آوري به راهبردهاي نظامي در ازاي سلطه گري ايالات متحده و اسرائيل کشورمان بمراتب بيشتر از آنها صدمه خواهد ديد و کل منطقه را در جهت هرج و مرج طولاني و مسابقه تسليحاتي جنگ ساز همانگونه که هدف آنهاست سوق خواهد داد و نسل هاي آينده را به حدر دادن منابع انرژي منطقه و تمامي خلاقيت هاي انساني و عقب ماندگي ابدي واخواهد داشت، مردم ايران از مسئولين و نخبگان کشور انتظار دارند که هر چه زودتر مبتکر اقداماتي شوند که جو مسلّط طرفداري از جنگ عليه ايران در افکار عمومي کشورهاي غربي را تغيير داده و حربه مشروعيت دادن به اهداف نظامي نومحافظه کاران آمريکائي و همدستان اسرائيلي شان را خنثي نموده و اجراي برنامه هاي پليد، ضد انساني و جنائي محافل دينفع نظامي و اقتصادي آنها را نقش بر آب نمايند. اما بنظر نويسنده بطور عمده دو راه در راستاي جلوگيري از جنگ وجود دارد. يکي قبول شرايط ايالات متحده و غرب، يعني صرفنظر کردن داوطلبانه جمهوري اسلامي از غني سازي، آنطور که کميته موقت ملي صلح پيشنهاد ميکند و ديگري طرح اجماع بر اقدامات فوري و اوليه در راستاي امنيت مشترک در منطقه خاورميانه و خاور نزديک.
راه صرفنظر کردن داوطلبانه از حق غني سازي، راهي است با دلائل اخلاقي بسيار قوي زيرا اين راه حق زندگي مردم ايران را برتر از حق مسلم غني سازي ميداند. لازمه اين راهبرد اجماع در رهبري جمهوري اسلامي و موافقت جناح تندرو ميباشد که تحت شرايطي از جمله حرکتهاي جدي مردمي از پائين غيرممکن نيست، همانطوريکه اين جناح با فشار بحث هاي دروني در رهبري، يک سال قبل دندان بر جگرزنان پيشنهاد روسيه را تقبل نمود که غني سازي در ايران در حد کوچک آزمايشگاهي انجام گيرد و در سطح صنعتي به روسيه انتقال يابد. همانطوريکه مي دانيم پس از اين توافق وزير امور خارجه روسيه لاورو به واشنگتن سفر کرد و در آنجا با مخالفت شديد بوش و چني مواجه شد و لذا بلافاصله در کنفرانس مطبوعاتي اعلام نمود که روسيه اصولا چنين پيشنهادي را طرح نکرده است. حال چنانچه نئوکن ها حتّا به صرفنظر کردن يکجانبه و بدون قيد و شرط جمهوري اسلامي از غني سازي هم رضايت ندهند و تحت شرايط سخت و شديدي رهبري جمهوري اسلامي را با مشکل ديگري از جمله درخواست باز کردن در هاي کليه مراکز عمده نظامي کشور روبرو سازند تا به آنها اطمينان کافي دهد و ثابت کند که برنامه مخفي هسته اي ديگري وجود ندارد، در اين صورت چه خواهد شد؟
اول اينکه بنظر نويسنده بوش و چني چنين خواهند کرد زيرا هدفشان حل مشکل هسته اي نيست. همانطوريکه با عراق هم قبل از جنگ چنين کردند. دوم اينکه در اين صورت جناح هاي تندروي جمهوري اسلامي همانگونه که پس از رد پيشنهاد روسيه در واشنگتن بلافاصله استراتژي حرک از موضع قدرت خود را در دستور کارشان قرار دادند، اينبار هم براي طرفداران راه مسالمت آميز خط و نشان خواهند کشيد و آنها را متهم به ساده لوحي و به سکوت مجبور خواهند نمود که به راه ظاهرا معقول ولي خطرناک خود ادامه دهد. در اينصورت ايران هيچ حربه ديگري نخواهد داشت و شروع جنگ با توجه به جو ضد ايراني در افکار عمومي جهان حتّا سرعت هم خواهد يافت. وانگهي بوش و چني مدتهاست که در تبليغات خود تنها به جلوگيري از غنی سازي اکتفا نکرده و ايران را به مقصر اصلي فاجعه عراق و کشته شدن سربازان آمريکائي متهم نموده اند و درست به دليل همين تغيير راهبرد تبليغاتي آنها در اين فاصله بيش از 50% از آمريکائيان از جنگ عليه ايران پشتيباني مي کنند. علاوه بر آن با کنار گذاشتن غني سازي مشکل اصلي عدم توازن قوا و مخمصه امنيتي ايران، يعني عدم توازن قوا در منطقه هم حتّا اگر جنگ عليه ايران وقوع پيدا نکند، برجا خواهد ماند و فقط براي چند سالي به عقب رانده خواهد شد.
لذا بهتر است با توجه به سناريوي واقع بينانه بالا جمهوري اسلامي آن راهي را انتخاب کند که قاطعانه تر ابتدا جو ضد ايراني در افکار عمومي جهان را تعديل نمايد ويا در صورت شرايط مطلوب حتّا اين جو را بنفع ايران عوض کرده و از اين راه از وقوع جنگ جلوگيري کند. بنظر نويسنده طرح امنيت مشترک منطقه اي، در صورتيکه بطور جدي، هدفمند و پايدار به ميان آورده شود و رهبري جمهوري اسلامي به صحت اخلاقي و راهيابي آن ترديد نکرده و در راستاي اجراي آن اجماع نمايد، ميتواند ايالات متحده و همدست اسرائيليش را به موضعي دفاعي سوق دهد و يا حتّا آنها را در افکار عمومي جهان منزوي کند. بنظر نويسنده طرح امنيت مشترک و همکاريهاي اقتصادي و فرهنگي هنگامي مي تواند به هدف مطلوب برسد که مدتها قبل از اقدامات ملموس حملات نظامي، يعني هر چه زودتر عنوان گردد تا ذينفعان نتوانند به سادگي آنرا بعنوان آخرين حربه تاکتيکي ايران بي اعتبار نمايند. رئوس اجرائي طرح امنيت و همکاري مشترک در خاورميانه ميتوانند از اين قرار باشند:
جمهوري اسلامي ايران از کليه کشورهاي منطقه که حاضر به قبول ايده امنيت مشترک باشند دعوت مي کند بدون هيچ گونه پيش شرط در کنفرانس امنيت منطقه اي و همکاريهاي مشترک شرکت کنند. همزمان لازم است به منظور روشن گري در همه سطوح در راستاي شرکت هر چه بيشتر کشورهاي منطقه خاورميانه و نزديک اقدامات لازمه در دستور کار قرار گيرند.
اعلام تعليق غني سازي داوطلبانه تا شروع کنفرانس و ادامه تعليق در صورت طرح جدّي کليه مسائل امنيتي منطقه به خصوص سلاح هاي هسته اي و تجهيزات نظامي اين سلاح ها در راستاي پياده کردن اصول امنيت و همکاري مشترک.
اعلام آمادگي جمهوري اسلامي در بستن قراردادهاي دو طرفه تأمين امنيت متقابل با کليه کشورهاي منطقه در راستاي اعتمادسازي و تأکيد به جدي بودن طرح.
همانطوريکه ملاحظه ميشود اعلام آمادگي جمهوري اسلامي در تعليق غني سازي داوطلبانه مشروط است بر اينکه در اسرع وقت کنفرانس امنيت و همکاريهاي مشترک در منطقه شروع بکار نمايد. بنابراين نه تنها جمهوري اسلامي ايران به کليه اصول و پرنسيپ هاي سياست خارجي خود پايبند خواهد ماند، بلکه توجه افکار عمومي جهان را به يک مشکل واقعي و غير قابل انکاز يعني تسليحات هسته اي اسرائيل جلب خواهد نمود. در اين صورت ايالات متحده و اسرائيل مجبور خواهند شد توضيح دهند که چرا در صورت آماده بوده ايران به تعليق حاضر به شروع گفتگو در راستاي امنيت مشترک منطقه اي نمي باشند. در اينصورت و اعلام جدي و اقدامات حساب شده و چشمگير از جمله پيشنهادات جلب اعتماد مانند قراردادهاي دوجانبه صرفنظر کردن از حمله نظامي متقابل و اعلام محل و تاريخ شروع کنفرانس و اقدامات ديپلماسي لازم در اين راستا کليه تبليغات پوچ و ادعاهاي بي پايه جنگ رواني بي اثر خواهند شد، در حاليکه جمهوري اسلامي باندازه يک سر سوزن هم از مواضع اصولي خود عقب نخواهد نشست. علاوه بر جلوگيري از وقوع جنگ، کنفرانس امنيت مشترک درونماي جديدي را براي جلوگيري از دخالت هاي ايالات متحده و اروپا ، آنطور دادکه در يک قرن اخير بوده، در دستور کار همه کشورهاي منطقه قرار خواهد