نگاهی به نامه ی اَهارون شابُتِی، همراه با ترجمه ی دو شعر از او
محمد علی اصفهانی
۲۲ بهمن ۱۳۸۶
به نام همه ی کتاب های زيبايی که خوانده ام
به نام همه ی بوسه هايی که داده ام
چنين باد که ارتش
در اين جنگ منهزم شود
«از شما به خاطر نامه تان ممنونم. اما فکر نمی کنم که دولتی که دست از اشغال سرزمين های مردم بر نمی دارد، و هر روز، به صورت منظم، عليه شهروندان بی گناه، مرتکب جنايت می شود، لياقت و ارزش اين را داشته باشد که به يک مراسم فرهنگی ـ از هر نوع آن ـ دعوت شود. اين عمل، ضد فرهنگی است. اين عمل يعنی وحشی گری را ، به حالتی چندش آور و مشئوم، جامه ی فرهنگ، برتن کردن. من نمی خواهم در چنين عملی سهيم باشم.»اين ها را شاعر بزرگ و نام آور اسراييل Aharon Shabatai اَهارون شابُتِی (شابتای) در پاسخ مسئول برگزاری سالن کتاب سال ۲۰۰۸ فرانسه که در هفتم دسامبر ۲۰۰۷ از او برای شرکت در اين سالن ـ که امسال قرار است اسراييل، «ميهمان افتخاری» اش باشد ـ دعوت کرده بود نوشته است.نشانه يی ديگر، بر بطلان انديشه ی بسته ی کسانی که نزاع اسراييل با فلسطينيان و کشتار روزمره ی خرد و کلان و پير و جوان فلسطينی را نزاعی مذهبی، قومی، و نژادی می دانند. در همه سوی ارتجاع. ارتجاع موسوم به يهودی، يا به اسلامی يا به عربی...نشانه يی ديگر بر وجود بالقوّه ی جهانی زيبا و سرشار، به دور از تنگ نظری های مذهبی و نژادی، در ذهن آنانی که فردا را از آنِ فردا می خواهند؛ نه از آنِ امروز؛ و نه از آنِ ديروز. فردا را از آنِ فردايی می خواهند برای انسانی از آنِ فردا!در سالروز انقلاب خودمان که چنين آرمانی در سر و دل داشت، اما به دست کفن دزدان برآمده از گور ها و گورستان ها سپرده شد (به دلايل مختلف، از جمله نداشتن يک سازماندهی درست، آثار سوء بازمانده از خطی انحرافی به نام مبارزه ی هر چند قهرمانانه اما بدثمر چريکی، غفلت ما به قول خودمان روشنفکران که بينی خود را در برابر تعفن انديشه ی آخوند ـ که هيچ وقت ابايی از گفتن و نوشتن آن نمی داشت و نداشت ـ اودوکلن می زديم، و غيره و غيره و غيره) فکر کردم که از اَهارون شابتی بنويسم.به خصوص وقتی که می بينم نسل های پس از ما نيز همچون ما به خوبی می دانند که سرنوشت ايران و فلسطين از هم جدا نيستند. و دستکم از آن ۱۸ تير معرف تا به همين امروز، در کنار شعار های مشخص مبارزات دانشجويی، کارگری، و مدنی خود، شعار فرا گير و زيبا و پر طنين ديگری را پيوسته تکرار کرده اند و می کنند و خواهند کرد: ايران شده فلسطينمردم! چرا نشستين؟و چه معنا ها و راز و رمز های پرشکوه که در اين شعار ساده نهفته است!ايدون است و ايدون تر باد!
Aharon Shabatai اَهارون شابُتِی (يا شابتای) تقريباً هفتاد ساله يکی از بزرگترين و نام آورترين شاعران معاصر زبان عبری است. با در حدود ۲۰ مجموعه ی شعر، و چندين ترجمه ی درخشان از هنر و نمايشنامه ی يونانی به زبان عبری. و چند دکترا از دانشگاه هايی چون کمبريج و سوربن. او نيز همچون همسر خود Tanya Reinhardt استاد دانشگاه ها ی تل آويو است.تانيا، همسر او، علاوه بر مقام علمی برجسته اش، بيشتر به مواضع قاطعانه اش در مقام يک استاد دانشگاه های اسراييل، در حمايت فعال از تحريم کادرهای دانشگاهی اسراييل در تمامی محافل دانشگاهی و کنفرانس های علمی سراسر جهان، شناخته شده است.موضعی که موضع مشرک بسياری از يهوديان آزاده در سراسر جهان و خود اسراييل است. از جمله سازمان های «يهوديان اروپا برای يک صلح عادلانه»، و «سازمان وحدت يهودی فرانسه برای صلح» که به تحريم همه جانبه ی فرهنگی، اقتصادی، و سياسی اسراييل تا پايان کامل اشغال سرزمين های عربی فراخوان داده اند. (۱)اَهارون شابتی، ضمن حمايت و همدلی با تمامی حرکت های ضد کلنياليزم دولت نژادپرست اسراييل، شخصاً حفظ هويت مستقل خود را بر عضويت و يا رهبری يک جريان سياسی خاص ترجيح می دهد.او اگرچه از زمره ی ديگر شاعران پيشرو اسراييلی است اما از آن ها به خاطر آن که «کلمه را تبديل به عمل نمی کنند» انتقاد می کند.شاعری است پرتوان و بيشتر «رئاليست» که شعر هايش را ـ از هر گونه که باشند ـ با مسائل روزمرّه و زندگی سياسی و اجتماعی پيوند می دهد. کم و بيش مثل شاملوی بزرگ خودمان.او بر گذشته ی دور خود، زمانی که به تعبير خودش «يک شهروند معمولی اسراييل بود» می تازد و می گويد که در آن ايام يا نمی توانست و يا نمی خواست که ابعاد جنايت دولت های آدمکش اسراييل را درک کند. و اين، به او تا هنوز که هنوز است يک نوع احساس گناه بخشيده است. بخششی سخاوتمندانه وشرافتنمندانه. بخشش احساسی که اگر کسی ـ هر کسی ـ فاقد آن باشد، مصداق دقيق اين سخن درخشان سارتر است که:ـ برای آن که شايسته ی دوزخ باشی، همين کافی است که شب ها بدون احساس گناه، در بستر خودت آرام بخوابی!اَهارون شابتی، پيوسته تکرار می کند که:ـ من می کوشم تا در فرهنگی که راسيسم هر روز بيشتر از روز پيش، در آن رشد می کند، انسان باقی بمانم.او لحظه يی درنگ نمی کند در اين که ژنرال ها ی آدمکش اسراييلی را ، که به نظر می رسد علاقه ی خاصی به قتل زنان و کودکان فلسطينی و برانداختن نسل فلسطينيان از جهان، و نسل کشی جمعی آن ها دارند، با نازی ها مقايسه کند.هيچ نشريه ی اسراييلی يی حاضر نشد که شعر معروف او «به هنگام جنگ» را منتشر سازد. حتی روزنامه ی «هاآرتص» که گاه به گاه، مطالب تند و تيز چندی از او در ضميمه ی هنری خود درج می کند.آَهارون شابتی، اين شعر را در همان هفته ی اول تجاوز ۳۳ روزه ی اسراييل به لبنان در سال ۲۰۰۶، که يکی از مصاديق بارز بزرگترين جنايات عليه بشريت در تاريخ معاصر جهان به حساب می آيد (۲) به صورت نيايشی به منظور درخواست شکست ارتش اسراييل در اين جنگ کثيف و تحميل شده به وسيله ی آمريکا و اسراييل به مردم لبنان، که برای زمينه سازی تجاوز بعدی به ايران، و برداشتن مانع اصلی بر سر تشکيل «خاورميانه ی بزرگ»، و «استقرار دموکراسی از دمشق تا تهران» از مدت ها پيش طرح ريزی شده بود سروده است. (۳)او طی کنفرانسی مطبوعاتی در همان ايام، چنين گفت:ـ اميدوارم که ارتش، اين جنگ را ببازد. به جز با چنين قيمتی نيست که ما باهوش تر خواهيم شد؛ آدم تر خواهيم شد؛ شفقت و رحم بيشتری خواهيم يافت: و قادر خواهيم شد که بفهميم می توانيم با مردمان ديگر نيز زندگی کنيم. فقط چنين شکستی است که می تواند لکه ی ننگ و پلشت نظامی گرايی را از قلب هامان بزدايد.
ترجمه ی فارسی و در حد توان خودم معتبر و سالمی از نيايش سانسور شده اما خوشبختانه برآورده شده ی او را ، و نيز شعر «فرهنگ» او را ـ که مناسب رد دعوت شرکت در سالن کتاب امسال پاريس که اسراييل را به عنوان «مهمان افتخاری» خود معرفی کرده است به وسيله ی اوست ـ در اينجا می آورم. و هردو به فارسی درآمده از ترجمه ی فرانسوی آن ها. با نگاهی تطبيقی به متن انگليسی اولی.ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـبه هنگام جنگـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ در اين جنگمن در کنار و همدل قريه ها هستم.در کنار و همدل مسجد ها.من در کنار و همدل آن خانواده ی شيعی هستم.من در کنار و همدل شهر «صِيدا» هستم.من در کنار و همدل آن مادرم.من در کنار و همدل آن پدربزرگم.و آن هشت کودک پناه گرفته در يک مينی وانت. من در کنار و همدل آن روسری ابريشمی سفيد هستم.به نام همه ی کتاب های زيبايی که خوانده امبه نام همه ی بوسه هايی که داده امچنين باد که ارتشدر اين جنگمنهزم شود!
ژوئيه ی ۲۰۰۶ (در آغاز تجاوز اسراييل به لبنان)ـ ـ ـ ـ ـ ـفرهنگـ ـ ـ ـ ـ ـعلامت قابيل، پنهان است و آشکارا ديده نخواهد شدبر پيشانی آن سرباز که شلّيک می کندبه سوی سر يک کودک.از تپه يی بر فراز حصاریپيرامون اردوگاه پناهندگان.از آن رو که:برای سخن گفتن از يک مفهوم مجازیدر زير کلاه نظامی اوسری است مقوّايی.از سوی ديگر:افسر، کتاب «شورشی» را خوانده است (۴)و کله اش چراغانی شده است و روشنفکر استو به همين دليلبه علامت قابيل باور ندارداو وقتش را در موزه ها گذرانيده است.و وقتی که تفنگش را به سوی يک کودک نشانه می گيردهمانند يک سفير فرهنگي« آب های تيز تک» گُيا را (۵)به روز می کند و به چرخه در می آورد.و نيز «گرونيکا» را. (۶)
www.ghoghnoos.org
توضيحات:
۱- «اين بايکوت، راهی است برای تفهيم اين موضوع به جهان و به اسراييل که: جنايات جنگی، قتل های نشانه گيری شده و از پيش برنامه ريزی شده و هدفدار، به بند و حصار کشيدن مستبدانه ی يک ملت، سرقت خاک، سرقت آب، سرقت حقوق گمرکی، و محروم ساختن مردم سرزمين اشغال شده، از ابتدايی ترين حقوق خود، نبايد بی مجازات بماند...»
(اطلاعيه ی سازمان وحدت يهودی فرانسه برای صلح، در تأييد و تشريح قطعنامه ی پنجمين کنوانسيون سالانه ی فدراسيون «يهوديان اروپايی برای يک صلح عادلانه»)
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/boycott.html
۲ ـ «چند کودک ديگر بايد همچنان در حملات هوايی اسراييل، مثل آدم های تئاتر، به نمايش گذاشته شوند، تا ما اصطلاح وقيح «احساس تأثر همسان و همسنگ» را کنار بگذاريم و شروع به سخن گفتن از تعقيب و تنبيه جنايت عليه بشريت کنيم ؟... حمله های هوايی اسراييل، با اراده ی از پيش تعيين شده ی کشتن بی گناهان انجام می پذيرند.»رابرت فيسکپيکر يک کودک، همچون عروسکی پارچه يی و مندرس: سمبل جنگ اخير لبنان
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar02/fisk_child.html
۳ ـ «در خلال اجلاس G8 در سن پترزبورگ [۲۰۰۶] جرج بوش، ژاک شيراک را از دخالت در لبنان منع کرد و به او گفت که آنچه در حال حاضر در لبنان و فلسطين می گذرد، يک عمليات اسراييلی مورد حمايت آمريکا نيست؛ بلکه يک عمليات آمريکايی است که به وسيله ی اسراييل انجام می پذيرد... به گفته ی کاندو ليزا رايس: درد های لبنان، دردهای زايمان يک خاورميانه ی جديدند.»تری ميسان
نئوکنسرواتور ها و سياست «هرج و مرج سازنده»
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar02/liban_voltaire.html
در همان زمان و پس از آن، ورشکستگان سياسی شناخته شده و رسوای خاص و عام، به دليل نفرت توده ها و دست در کاران مبارزات داخل ميهن از آن ها، و احساس ناتوانی مطلق در ايفای نقشی سياسی به جز نقش کارگزار موساد و پنتاگون جرج بوش پسر، کوشيدند تا عمليات بسيار طبيعی و متداول پارتيزانی مقاومت لبنان را که برای آزادی زندانيان سياسی انجام گرفته بود، اجرای دستور رژيم ايران بنامند؛ و رزمندگان مقاومتی سترگ، متشکل از نيروهای شيعی، سنی، مسيحی، کمونيست، و ناسيوناليست، با آن ابعاد را «مزدوران رژيم» معرفی کنند تا در کنار انجام وظايف عملی يی که برای اثبات صداقتشان در توابيت از گذشته شان، و مورد عفو و احياناً استعمال بيشتر قرار گرفتنشان، به آن ها محول شده است، يک وظيفه ی تبليغاتی و تئوريک را نيز يا مطابق دستور، و يا به خاطر خوش رقصی ـ از سويی ـ و توجيه آستانبوسی کثيف ترين موجودات قابل يافت در آمريکا و اسراييل ـ از سوی ديگر ـ به عهده بگيرند.هرزه درآيی های اينان در برابر جنبش صلح جهانی، و همراهان ايرانی آن، و هجوم گله وار و ناگهانی و به ظاهر بی دليل و غير منتظره ی خود و حشرات الارض گردان و چرخان در پيرامون مرداب رو به خشکی نهاده شان، از جمله به من که سهم بسيار کوچکی در نوشتن و ترجمه ی آثاری در اين زمينه دارم را هم به جز در همين دايره نه می توان توجيه کرد و نه می توان حتی توضيح داد. و تمامی اين هرزه درآيی ها نيز خود، در همين دايره است که دور می زنند... تماشای چهره و رفتار مسخ شدگان، اگرچه تلخ، اما سخت عبرت آموز است و هشدار دهنده...۴ ـ کتاب معروف آلبرکامو۵ ـ اثری معروف از نقاش برجسته ی اسپانيايی Francisco José de Goya (1746-1828)۶ ـ Guernica پايتخت تاريخی منطقه ی باسک اسپانيا بود که در ۲۶ آوريل ۱۹۳۷ به منظور کمک به ژنرال فرانکو، به وسيله ی نيروی هوايی هيتلر بمباران شد. اين عمليات که از آن به عنوان «نخستين بمباران تروريستی» نيز ياد می شود، موضوع يکی از تابلو های بسيار معرف پيکاسو، و يکی از مجسمه های تکان دهنده ی رنه ايچه است؛ و همچنين شعری از پل الوآر با نام «پيروزی گرو نيکا».
Aharon Shabatai اَهارون شابُتِی (يا شابتای) تقريباً هفتاد ساله يکی از بزرگترين و نام آورترين شاعران معاصر زبان عبری است. با در حدود ۲۰ مجموعه ی شعر، و چندين ترجمه ی درخشان از هنر و نمايشنامه ی يونانی به زبان عبری. و چند دکترا از دانشگاه هايی چون کمبريج و سوربن. او نيز همچون همسر خود Tanya Reinhardt استاد دانشگاه ها ی تل آويو است.تانيا، همسر او، علاوه بر مقام علمی برجسته اش، بيشتر به مواضع قاطعانه اش در مقام يک استاد دانشگاه های اسراييل، در حمايت فعال از تحريم کادرهای دانشگاهی اسراييل در تمامی محافل دانشگاهی و کنفرانس های علمی سراسر جهان، شناخته شده است.موضعی که موضع مشرک بسياری از يهوديان آزاده در سراسر جهان و خود اسراييل است. از جمله سازمان های «يهوديان اروپا برای يک صلح عادلانه»، و «سازمان وحدت يهودی فرانسه برای صلح» که به تحريم همه جانبه ی فرهنگی، اقتصادی، و سياسی اسراييل تا پايان کامل اشغال سرزمين های عربی فراخوان داده اند. (۱)اَهارون شابتی، ضمن حمايت و همدلی با تمامی حرکت های ضد کلنياليزم دولت نژادپرست اسراييل، شخصاً حفظ هويت مستقل خود را بر عضويت و يا رهبری يک جريان سياسی خاص ترجيح می دهد.او اگرچه از زمره ی ديگر شاعران پيشرو اسراييلی است اما از آن ها به خاطر آن که «کلمه را تبديل به عمل نمی کنند» انتقاد می کند.شاعری است پرتوان و بيشتر «رئاليست» که شعر هايش را ـ از هر گونه که باشند ـ با مسائل روزمرّه و زندگی سياسی و اجتماعی پيوند می دهد. کم و بيش مثل شاملوی بزرگ خودمان.او بر گذشته ی دور خود، زمانی که به تعبير خودش «يک شهروند معمولی اسراييل بود» می تازد و می گويد که در آن ايام يا نمی توانست و يا نمی خواست که ابعاد جنايت دولت های آدمکش اسراييل را درک کند. و اين، به او تا هنوز که هنوز است يک نوع احساس گناه بخشيده است. بخششی سخاوتمندانه وشرافتنمندانه. بخشش احساسی که اگر کسی ـ هر کسی ـ فاقد آن باشد، مصداق دقيق اين سخن درخشان سارتر است که:ـ برای آن که شايسته ی دوزخ باشی، همين کافی است که شب ها بدون احساس گناه، در بستر خودت آرام بخوابی!اَهارون شابتی، پيوسته تکرار می کند که:ـ من می کوشم تا در فرهنگی که راسيسم هر روز بيشتر از روز پيش، در آن رشد می کند، انسان باقی بمانم.او لحظه يی درنگ نمی کند در اين که ژنرال ها ی آدمکش اسراييلی را ، که به نظر می رسد علاقه ی خاصی به قتل زنان و کودکان فلسطينی و برانداختن نسل فلسطينيان از جهان، و نسل کشی جمعی آن ها دارند، با نازی ها مقايسه کند.هيچ نشريه ی اسراييلی يی حاضر نشد که شعر معروف او «به هنگام جنگ» را منتشر سازد. حتی روزنامه ی «هاآرتص» که گاه به گاه، مطالب تند و تيز چندی از او در ضميمه ی هنری خود درج می کند.آَهارون شابتی، اين شعر را در همان هفته ی اول تجاوز ۳۳ روزه ی اسراييل به لبنان در سال ۲۰۰۶، که يکی از مصاديق بارز بزرگترين جنايات عليه بشريت در تاريخ معاصر جهان به حساب می آيد (۲) به صورت نيايشی به منظور درخواست شکست ارتش اسراييل در اين جنگ کثيف و تحميل شده به وسيله ی آمريکا و اسراييل به مردم لبنان، که برای زمينه سازی تجاوز بعدی به ايران، و برداشتن مانع اصلی بر سر تشکيل «خاورميانه ی بزرگ»، و «استقرار دموکراسی از دمشق تا تهران» از مدت ها پيش طرح ريزی شده بود سروده است. (۳)او طی کنفرانسی مطبوعاتی در همان ايام، چنين گفت:ـ اميدوارم که ارتش، اين جنگ را ببازد. به جز با چنين قيمتی نيست که ما باهوش تر خواهيم شد؛ آدم تر خواهيم شد؛ شفقت و رحم بيشتری خواهيم يافت: و قادر خواهيم شد که بفهميم می توانيم با مردمان ديگر نيز زندگی کنيم. فقط چنين شکستی است که می تواند لکه ی ننگ و پلشت نظامی گرايی را از قلب هامان بزدايد.
ترجمه ی فارسی و در حد توان خودم معتبر و سالمی از نيايش سانسور شده اما خوشبختانه برآورده شده ی او را ، و نيز شعر «فرهنگ» او را ـ که مناسب رد دعوت شرکت در سالن کتاب امسال پاريس که اسراييل را به عنوان «مهمان افتخاری» خود معرفی کرده است به وسيله ی اوست ـ در اينجا می آورم. و هردو به فارسی درآمده از ترجمه ی فرانسوی آن ها. با نگاهی تطبيقی به متن انگليسی اولی.ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـبه هنگام جنگـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ در اين جنگمن در کنار و همدل قريه ها هستم.در کنار و همدل مسجد ها.من در کنار و همدل آن خانواده ی شيعی هستم.من در کنار و همدل شهر «صِيدا» هستم.من در کنار و همدل آن مادرم.من در کنار و همدل آن پدربزرگم.و آن هشت کودک پناه گرفته در يک مينی وانت. من در کنار و همدل آن روسری ابريشمی سفيد هستم.به نام همه ی کتاب های زيبايی که خوانده امبه نام همه ی بوسه هايی که داده امچنين باد که ارتشدر اين جنگمنهزم شود!
ژوئيه ی ۲۰۰۶ (در آغاز تجاوز اسراييل به لبنان)ـ ـ ـ ـ ـ ـفرهنگـ ـ ـ ـ ـ ـعلامت قابيل، پنهان است و آشکارا ديده نخواهد شدبر پيشانی آن سرباز که شلّيک می کندبه سوی سر يک کودک.از تپه يی بر فراز حصاریپيرامون اردوگاه پناهندگان.از آن رو که:برای سخن گفتن از يک مفهوم مجازیدر زير کلاه نظامی اوسری است مقوّايی.از سوی ديگر:افسر، کتاب «شورشی» را خوانده است (۴)و کله اش چراغانی شده است و روشنفکر استو به همين دليلبه علامت قابيل باور ندارداو وقتش را در موزه ها گذرانيده است.و وقتی که تفنگش را به سوی يک کودک نشانه می گيردهمانند يک سفير فرهنگي« آب های تيز تک» گُيا را (۵)به روز می کند و به چرخه در می آورد.و نيز «گرونيکا» را. (۶)
www.ghoghnoos.org
توضيحات:
۱- «اين بايکوت، راهی است برای تفهيم اين موضوع به جهان و به اسراييل که: جنايات جنگی، قتل های نشانه گيری شده و از پيش برنامه ريزی شده و هدفدار، به بند و حصار کشيدن مستبدانه ی يک ملت، سرقت خاک، سرقت آب، سرقت حقوق گمرکی، و محروم ساختن مردم سرزمين اشغال شده، از ابتدايی ترين حقوق خود، نبايد بی مجازات بماند...»
(اطلاعيه ی سازمان وحدت يهودی فرانسه برای صلح، در تأييد و تشريح قطعنامه ی پنجمين کنوانسيون سالانه ی فدراسيون «يهوديان اروپايی برای يک صلح عادلانه»)
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/boycott.html
۲ ـ «چند کودک ديگر بايد همچنان در حملات هوايی اسراييل، مثل آدم های تئاتر، به نمايش گذاشته شوند، تا ما اصطلاح وقيح «احساس تأثر همسان و همسنگ» را کنار بگذاريم و شروع به سخن گفتن از تعقيب و تنبيه جنايت عليه بشريت کنيم ؟... حمله های هوايی اسراييل، با اراده ی از پيش تعيين شده ی کشتن بی گناهان انجام می پذيرند.»رابرت فيسکپيکر يک کودک، همچون عروسکی پارچه يی و مندرس: سمبل جنگ اخير لبنان
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar02/fisk_child.html
۳ ـ «در خلال اجلاس G8 در سن پترزبورگ [۲۰۰۶] جرج بوش، ژاک شيراک را از دخالت در لبنان منع کرد و به او گفت که آنچه در حال حاضر در لبنان و فلسطين می گذرد، يک عمليات اسراييلی مورد حمايت آمريکا نيست؛ بلکه يک عمليات آمريکايی است که به وسيله ی اسراييل انجام می پذيرد... به گفته ی کاندو ليزا رايس: درد های لبنان، دردهای زايمان يک خاورميانه ی جديدند.»تری ميسان
نئوکنسرواتور ها و سياست «هرج و مرج سازنده»
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar02/liban_voltaire.html
در همان زمان و پس از آن، ورشکستگان سياسی شناخته شده و رسوای خاص و عام، به دليل نفرت توده ها و دست در کاران مبارزات داخل ميهن از آن ها، و احساس ناتوانی مطلق در ايفای نقشی سياسی به جز نقش کارگزار موساد و پنتاگون جرج بوش پسر، کوشيدند تا عمليات بسيار طبيعی و متداول پارتيزانی مقاومت لبنان را که برای آزادی زندانيان سياسی انجام گرفته بود، اجرای دستور رژيم ايران بنامند؛ و رزمندگان مقاومتی سترگ، متشکل از نيروهای شيعی، سنی، مسيحی، کمونيست، و ناسيوناليست، با آن ابعاد را «مزدوران رژيم» معرفی کنند تا در کنار انجام وظايف عملی يی که برای اثبات صداقتشان در توابيت از گذشته شان، و مورد عفو و احياناً استعمال بيشتر قرار گرفتنشان، به آن ها محول شده است، يک وظيفه ی تبليغاتی و تئوريک را نيز يا مطابق دستور، و يا به خاطر خوش رقصی ـ از سويی ـ و توجيه آستانبوسی کثيف ترين موجودات قابل يافت در آمريکا و اسراييل ـ از سوی ديگر ـ به عهده بگيرند.هرزه درآيی های اينان در برابر جنبش صلح جهانی، و همراهان ايرانی آن، و هجوم گله وار و ناگهانی و به ظاهر بی دليل و غير منتظره ی خود و حشرات الارض گردان و چرخان در پيرامون مرداب رو به خشکی نهاده شان، از جمله به من که سهم بسيار کوچکی در نوشتن و ترجمه ی آثاری در اين زمينه دارم را هم به جز در همين دايره نه می توان توجيه کرد و نه می توان حتی توضيح داد. و تمامی اين هرزه درآيی ها نيز خود، در همين دايره است که دور می زنند... تماشای چهره و رفتار مسخ شدگان، اگرچه تلخ، اما سخت عبرت آموز است و هشدار دهنده...۴ ـ کتاب معروف آلبرکامو۵ ـ اثری معروف از نقاش برجسته ی اسپانيايی Francisco José de Goya (1746-1828)۶ ـ Guernica پايتخت تاريخی منطقه ی باسک اسپانيا بود که در ۲۶ آوريل ۱۹۳۷ به منظور کمک به ژنرال فرانکو، به وسيله ی نيروی هوايی هيتلر بمباران شد. اين عمليات که از آن به عنوان «نخستين بمباران تروريستی» نيز ياد می شود، موضوع يکی از تابلو های بسيار معرف پيکاسو، و يکی از مجسمه های تکان دهنده ی رنه ايچه است؛ و همچنين شعری از پل الوآر با نام «پيروزی گرو نيکا».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر