احمد پوری :
من چند روز پيش اطلاعيه افشاگرانه کيوان ثنائی را در باره رهبری کومله (آقای عبدلله مهتدی) در سايت روشنگری خواندم. بطور خيلی خلاصه ماجرا از اين قرار است که آقای مهتدی از کيوان � 55.000 قرض گرفته و حالا علاوه براينکه قرضش را پس نمی دهد اورا تهديد هم می کند! برای آگاهی دقيق تر می توانيد به پيوند زير از سايت روشنگری مراجعه کنيد. http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20080517110002.html برای هر انسان مبارز و شريفی بی نهايت حيرت آور است، رهبر سازمانی که داعيه نجات بخشی از خلق های ايران يا فراتر از آن را دارد به کلاه برداری از اعضا و هوادارانش می پردازد! اينها کسانی هستند که بايد سمبل عدالت، شجاعت و انسانيت در جامعه باشند. رفتار و عمل کردشان بايد منبع الهام، اميد، سرزندگی و توان تداوم مبارزه با ديکتاتورهای مفسد در سخترين دوران تاريخ باشد. اين درجه از فساد در رهبری يک سازمان و سکوت ننگين و کر کننده بقيه کادرهای رهبری و اعضاء اين سازمان تنها به سياست گريزي، پاسيويسم، ياس، ناباوری و تنفر توده های شريف از اين گونه احزاب سياسی منتهی می شود. چرا جنين رهبرانی در بين ما پيدا می شوند؟ من از عکس العمل خوانندگان اين مقاله بيشتر از رزالت اين رهبران شوکه شدم. آنها به جای ستمگر، ستمکش را مورد انتقاد قرار داده اند. اين ما هستيم که رهبرانی مثل خمينی يا عبدالله مهتدی را ستايش يا تحمل می کنيم. همه به "سادگی" کيوان خنديده اند و به او پند و اندرز داده اند که چرا به رهبر حزبش اعتماد کرده و تضمين های لازم را جهت باز پرداخت پولش فراهم نکرده است. مگر کيوان با رهبر باند مافيا معامله می کرد که برای پس گرفتن پولش تضمين امنيتی کافی فراهم نکرده بود! در تمام احزاب سياسی حداقل برای دوره ای معين در ايران کادر و عضو که سهل است، هوادار شدن توام با ريسک زندان، شکنجه و خطر جانی بود. تعداد قابل توجهی از اعضا و هواداران، هر لحظه حاضر بودند جانشان را فدای آرمان ها و اهداف سازمان کنند. پرنسيپ های درست سازمانی و انقلابی هم همين امر را تاييد می کند. چگونه می توان از يک عضو يا کادر حزبی انتظار داشت که با رهبرش که نماد مبارزه برای آزادي، عدالت و رهايی خلقی است به مثابه رهبر باند مافيا رفتار کند؟ اگر کسی به رهبرش اينهمه شک داشته باشد بايد از او پرسيد که با کدام منطق و منفعتی به مناسباتش با چنين سازمانی ادامه می دهد! بايد 20 سال از عمر يک جوان صرف کار برده وار برای پرداختن اقساط قرضهايی شود که رهبری فاسد برايش فراهم کرده است. چگونه می توان قربانی اين ماجرا را به باد تمسخر گرفت ولی برعليه مسببين اين فجايع سکوت اختيار کرد؟ کسانی که ادعای مبارزه با فساد در سطح ملی يا جهانی دارند چگونه می توانند در برابر اين گونه بی عدالتی ها سکوت کنند؟ ضعيف کشی جزئی از فرهنگ ماست! اين حادثه سنگ محکی است بر تمام فعالين سياسی و رهبران سياسي، که ما با فساد در درون خودمان چگونه برخورد می کنيم؟ رهبران سياسی بايد در اين مورد نشان دهند که دفاع از دمکراسی و اجرای عدالت برايشان بسيار مهمتر از تجارت سياسی است. ... شکايت شخصی يا سياسی! از سايت روشنگری گله کرده اند که چرا اينگونه مسائل شخصی را منتشر کرده اند؟ کيوان از رهبر يک حزب سياسی شکايت کرده است نه از دوست دخترش. فساد حاکم در اين احزاب مسئله شخصی نيست به همه جامعه بويژه به تمام مبارزين مربوط است. به نظر من سايت روشنگری و هر سايت ديگری که جهت ايجاد شفافيت و بالا بردن آگاهی اجتماعي، اين ماجرا را منتشر کرده اند، شايسته تقدير و تحسين می باشند. برای رشد دمکراسی هيچ کاری بهتر از اين نيست که نگذاريم صدای قربانيان را خفه کنند. در هلند آقای پيپر وزير کشور از حزب سوسيال دمکرات بود . وقتی که ثابت کردند سالها پيش زمانی که شهردار روتردام بود، در يکی از ليست های خريدش چند تا عطر و لوازم آرايش بوده که از پول شهرداری برای خانمش خريده بود. هرچند مبلغ مورد نظر بسيار ناچيز بود مجبور کردند که از وزارت کشور استعفا دهد! چگونه می توان منجی مبارزه با فساد نظام سلطنتی يا جمهوری اسلامی بود ولی همين مسائل را در درون سازمان خود تحمل کرد؟ آيا ما با شخص محمدرضا شاه يا شخص خامنه ای مشکل داريم يا بر عليه اين سيستم های فاسد به خواسته ايم؟ اعلام موضع برعليه فساد حاکم در احزاب مخالف بسيار ساده و افتخار آفرين است. شخصيت واقعی هر انقلابی را درست در برخورد به فساد درون سازمانی می توان سنجيد که چقدر اهل بده بستان و تجارت برای موقعيت سازمانی است يا از اصول انسانی و انقلابی اش دفاع می کند! بهتر است به جای خفه کردن اين صدا به بهانه های مصلحت جويانه و دفاع از منافع گروهی بنام دفاع از منافع توده ها، به دفاع از حقيقت و ترويج پرنسيپ های انسانی بپردازيم. سازماندهی و ... در تمام سازمانهای اپوزسيون ايرانی درعمل، نرم های تشکيلاتی همواره چنين بوده است که از اعضا و هواداران تقاضای اطاعت و اعتماد مطلق به رهبری را می کردند. کنترل رهبران توسط توده های حزبی و غربال سره از ناسره غيرممکن بود. به همين دليل رهبران اين سازمانها همواره به مثابه يک سکت، موقعيت همديگر را حفظ کرده اند. چه در دورانی که به اپورتونيسم راست چه در دورانی که به اپورتونيسم چپ در غلطيده بودند! در تمام مراحل با تمام اشتباهاتشان در رهبری باقی مانده اند. در اساسنامه تمام احزاب جملات زيبا و بی محتوای فراوانی مبنی بر حقوق مساوی سياسی تمام اعضا وجود دارد که هرگز به عمل نمی پيوندد. تازمانيکه ما راه کار های عملی برای اعتماد، کنترل و غربال کردن دوسويه ( از توده ها به رهبری و برعکس ) پيدا نکيم اين فجايع خود را تکرار خواهد کرد. کار کردن روی تئوری سازماندهی يکی از اساسی ترين مشکلات تمام سازمانهای ايرانی است که احتياج به تحقيقات و بررسی و مقالات تخصصی فراوان دارد. ... من چکار می توانم بکنم؟ من شخصا کوچکترين مشکل يا رابطه خاصی با آقايان مهتدی و کيوان ثنايی ندارم. چندين بار به توسط همين کيوان با رهبران اين حزب ازجمله آقای عبدالله مهتدی ملاقات داشتم برای اينکه آنها را با مطبوعات، خبرنگاران يا نمايندگان مجلس هلند در ارتباط بگذارم. ... 9 سال پيش قرار بود 11.000 پناهجوی کرد عراقی را از هلند اخراج کنند که سازمان پرايم با شش وکيل برجسته هلندی و دو کردشناس بنام هلندی کميته ای را برای دفاع از پناهندگان کرد بوجود آورده بود. در اين ارتباط بود که ما علاوه بر مصاحبه با آقايان برهان جاف ( نماينده بارزانی در اروپا از حزب دمکرات کردستان عراق ) و احمد برواری ( نماينده طالبانی در اروپا از حزب اتحاد ميهنی کردستان عراق ) با آقای عبدالله مهتدی هم در دفتر کار يکی از بهترين وکلای آمستردام مصاحبه ای داشتيم. آن زمان ايشان نه تنها از منافع کردهای ايران بلکه از منافع کردهای عراقی نيز دفاع می کردند. من با همين پرنسيپ امروز نيز علی رغم اختلافات سياسي، حاضرم از حق انسانی کيوان دفاع کنم. همين امروز با وکيلی در اين مورد صحبت کردم برای پی گيری اين مسئله در اروپا اعلام آمادگی کرد. اگر کيوان بخواهد می تواند از اين امکان برای رسيدن به حقش استفاده کند. احمد پوری apouri@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر