قسمت پنجم
مأموريت در وزارت امور خارجه آمريکا
در سند بيوگرافيک شاپور ريپورتر، مسئوليت هاي وي در دوران جنبش ملّي شدن صنعت نفت (1950-1953) چنين عنوان شده است: «در دوران بحران نفت و براي يک دوره سه ساله به وزارت امور خارجه ايالات متحده آمريکا مأمور شد و در مقام مشاور سياسي هندرسون، سفير کبير، خدمت کرد. او در تمامي دوراني که به سرنگوني مصدق انجاميد مسئوليت عمليات در صحنه را به عهده داشت. در اين دوران، او همچنين در دانشکده سلطنتي ستاد [دانشگاه جنگ] در تهران تدريس مي کرد و گزارشگر تايمز (لندن)، يو. اس. ريپورت اند ورلد نيوز و ساير روزنامه ها بود.»
طبق مندرجات تاريخچه عمليات کودتا، نوشته دونالد ويلبر، مذاکرات رسمي دو سرويس اطلاعاتي بريتانيا و ايالات متحده براي انجام کودتا در ايران در نوامبر- دسامبر 1952/ آبان- آذر 1331 آغاز شد يعني در واپسين ماه هاي زمامداري دولت ترومن. اين پيشنهاد را نمايندگان اينتليجنس سرويس عنوان کردند و نمايندگان سيا حاضر به بحث در اين زمينه نشدند:
در نوامبر و دسامبر 1952 نمايندگان اطلاعاتي بريتانيا در واشنگتن با نمايندگان اداره کل خاورنزديک و آفريقا [در سيا] ديدار کردند با هدف مذاکره براي جنگ مشترک و برنامه هاي پشت صحنه در ايران. نمايندگان اطلاعاتي بريتانيا عبارت بودند از: آقاي کريستوفر مونتاگ وودهاوس که اخيراً رئيس ايستگاه اطلاعاتي بريتانيا در تهران شده بود، آقاي ساموئل فال از ايستگاه اطلاعاتي بريتانيا در تهران و آقاي جان بروس لاکهارت نماينده سرويس مخفي بريتانيا در واشنگتن. نمايندگان اداره کل خاورنزديک و آفريقا عبارت بودند از: آقاي کرميت روزولت رئيس اداره کل، آقاي جان لاوت رئيس اداره ايران، آقاي جان پندلتون قائم مقام اداره کل [خاورنزديک و آفريقا] و آقاي جيمز دارلينگ رئيس ستاد شبه نظامي اداره کل خاورنزديک و آفريقا.
هر چند اين موضوع در دستور کار معين شده در جلسه قبلي تعيين نشده بود، ولي نمايندگان اطلاعاتي بريتانيا طرح عمليات سياسي مشترک براي برکناري نخست وزير مصدق را عنوان کردند. اداره کل خاورنزديک و آفريقا به هيچ وجه قصد نداشت در اين زمينه بحث کند و آمادگي چنين بحثي را نداشت. جلسه بدون هيچ تصميمي به پايان رسيد و اداره کل خاورنزديک و آفريقا تنها پذيرفت که به طور دقيق تر طرح هاي پيشنهادي عمل سياسي مطروحه از سوي اطلاعات بريتانيا را مطالعه کند. [97]
مأموريت در وزارت امور خارجه آمريکا
در سند بيوگرافيک شاپور ريپورتر، مسئوليت هاي وي در دوران جنبش ملّي شدن صنعت نفت (1950-1953) چنين عنوان شده است: «در دوران بحران نفت و براي يک دوره سه ساله به وزارت امور خارجه ايالات متحده آمريکا مأمور شد و در مقام مشاور سياسي هندرسون، سفير کبير، خدمت کرد. او در تمامي دوراني که به سرنگوني مصدق انجاميد مسئوليت عمليات در صحنه را به عهده داشت. در اين دوران، او همچنين در دانشکده سلطنتي ستاد [دانشگاه جنگ] در تهران تدريس مي کرد و گزارشگر تايمز (لندن)، يو. اس. ريپورت اند ورلد نيوز و ساير روزنامه ها بود.»
طبق مندرجات تاريخچه عمليات کودتا، نوشته دونالد ويلبر، مذاکرات رسمي دو سرويس اطلاعاتي بريتانيا و ايالات متحده براي انجام کودتا در ايران در نوامبر- دسامبر 1952/ آبان- آذر 1331 آغاز شد يعني در واپسين ماه هاي زمامداري دولت ترومن. اين پيشنهاد را نمايندگان اينتليجنس سرويس عنوان کردند و نمايندگان سيا حاضر به بحث در اين زمينه نشدند:
در نوامبر و دسامبر 1952 نمايندگان اطلاعاتي بريتانيا در واشنگتن با نمايندگان اداره کل خاورنزديک و آفريقا [در سيا] ديدار کردند با هدف مذاکره براي جنگ مشترک و برنامه هاي پشت صحنه در ايران. نمايندگان اطلاعاتي بريتانيا عبارت بودند از: آقاي کريستوفر مونتاگ وودهاوس که اخيراً رئيس ايستگاه اطلاعاتي بريتانيا در تهران شده بود، آقاي ساموئل فال از ايستگاه اطلاعاتي بريتانيا در تهران و آقاي جان بروس لاکهارت نماينده سرويس مخفي بريتانيا در واشنگتن. نمايندگان اداره کل خاورنزديک و آفريقا عبارت بودند از: آقاي کرميت روزولت رئيس اداره کل، آقاي جان لاوت رئيس اداره ايران، آقاي جان پندلتون قائم مقام اداره کل [خاورنزديک و آفريقا] و آقاي جيمز دارلينگ رئيس ستاد شبه نظامي اداره کل خاورنزديک و آفريقا.
هر چند اين موضوع در دستور کار معين شده در جلسه قبلي تعيين نشده بود، ولي نمايندگان اطلاعاتي بريتانيا طرح عمليات سياسي مشترک براي برکناري نخست وزير مصدق را عنوان کردند. اداره کل خاورنزديک و آفريقا به هيچ وجه قصد نداشت در اين زمينه بحث کند و آمادگي چنين بحثي را نداشت. جلسه بدون هيچ تصميمي به پايان رسيد و اداره کل خاورنزديک و آفريقا تنها پذيرفت که به طور دقيق تر طرح هاي پيشنهادي عمل سياسي مطروحه از سوي اطلاعات بريتانيا را مطالعه کند. [97]
اسناد شاپور ريپورتر اين ادعاي ويلبر را نقض مي کند و نشان مي دهد که شاپور، در چارچوب عمليات مشترک ام. آي. 6 و سيا، بسيار زودتر از نوامبر 1952 در سفارت آمريکا در تهران مأموريت يافت. سند بيوگرافيک شاپور از دوره سه ساله مأموريت او در دوران بحران نفت سخن مي گويد. به عبارت ديگر، مأموريت شاپور- که در اوايل سال 1954 به پايان رسيد- بايد از اوايل 1951/ 1330 آغاز شده باشد. ساير اسنادي که در دست ماست همکاري رسمي شاپور با سفارت آمريکا را از نوامبر 1951، يعني يک سال پيش از زماني که ويلبر عنوان کرده است، مسجل مي سازد:
در گواهينامه اي که روي ملبورن، دبير اوّل سفارت آمريکا در تهران، در پايان مأموريت شاپور صادر کرده آغاز خدمت شاپور در سفارتخانه فوق از نوامبر 1951 عنوان شده است. [98]
در گواهينامه اي که روي ملبورن، دبير اوّل سفارت آمريکا در تهران، در پايان مأموريت شاپور صادر کرده آغاز خدمت شاپور در سفارتخانه فوق از نوامبر 1951 عنوان شده است. [98]
در 21 آوريل 1952 قرارداد همکاري شاپور ريپورتر با سفارت آمريکا در تهران منعقد مي شود. در اين قرارداد که جان هاويسون از سوي سفارت آمريکا آن را امضا کرده، شغل شاپور «مشاور سياسي» ذکر شده است. [99]
سند ديگر، کارت تردد شاپور ريپورتر به سفارت آمريکاست که فاقد تاريخ است و به امضاي ديويد اميس، مسئول امنيتي سفارت، رسيده است. در اين کارت شغل شاپور «دستيار ويژه» بخش سياسي ذکر شده است. [100]
در 15 ژوئيه 1953 نورمن، دبير سرويس خارجي روزنامه تايمز (لندن) معرفي نامه اي صادر مي کند که در آن شاپور به عنوان نماينده اين روزنامه در ايران معرفي شده است. [101]
در چهارشنبه 28 مرداد 1332/ 19 اوت 1953 عمليات کودتا با موفقيت به پايان مي رسد و دولت مصدق سقوط مي کند ولي مأموريت شاپور در سفارت آمريکا و همکاري او با ايستگاه سيا تا اوايل سال 1954 ادامه مي يابد.
در 23 دسامبر 1953 مارسل فودور، سردبير روزنامه دي نويه زيتونگ، معرفي نامه اي صادر مي کند. در اين نامه شاپور ريپورتر به عنوان خبرنگار اين روزنامه در تهران معرفي و اعلام شده که دي نويه زيتونگ روزنامه آلماني زبان آژانس خبري ايالات متحده آمريکا در برلين است. [102]
در 5 فوريه 1954 روي ملبورن، دبير اوّل سفارت ايالات متحده آمريکا در تهران، گواهينامه اي صادر مي کند. ملبورن در اين نامه از خدمات شاپور ريپورتر در سفارت آمريکا در تهران از نوامبر 1951 تشکر کرده و افزوده است: «براي من سعادتي بود که با شما به عنوان مردي داراي قوه داوري درست و همکاري ارزشمند در بخش سياسي آشنا شوم.» [103] [دومين تصوير سند در اين صفحه]
در سند بيوگرافيک شاپور چنين آمده است: «در پايان مأموريت او در سفارت ايالات متحده آمريکا، وزارت امور خارجه ايالات متحده به پاس "خدمات درخشان" آقاي ريپورتر "به اهداف مشترک" [آمريکا و بريتانيا] مقام عضويت دائمي وزارت امور خارجه و شهروندي ايالات متحده را به او اعطا کرد.»
ساير اسناد موجود مؤيد اين ادعاست:
در 19 اکتبر 1954 گوردون کينگ، وابسته سفارت آمريکا در تهران، طي نامه اي به شاپور ريپورتر اطلاع مي دهد که وزارت امور خارجه ايالات متحده او را به عنوان عضو دائم اين وزارتخانه پذيرفته است. ترجمه سند فوق چنين است:
آقاي ريپورتر عزيزم
خوشحالم به اطلاع شما برسانم که وزارت امور خارجه در اقدامي مناسب شما را در سمت عضويت دائم [در وزارت امور خارجه] قرار داده است.
ما کارکنان سفارت که هر روزه سعادت کار با شما را داشتيم، از مشاهده اين پيشرفت خوشحاليم.
ارادتمند شماگوردون کينگ [امضا]آتاشه سفارت [104]
خوشحالم به اطلاع شما برسانم که وزارت امور خارجه در اقدامي مناسب شما را در سمت عضويت دائم [در وزارت امور خارجه] قرار داده است.
ما کارکنان سفارت که هر روزه سعادت کار با شما را داشتيم، از مشاهده اين پيشرفت خوشحاليم.
ارادتمند شماگوردون کينگ [امضا]آتاشه سفارت [104]
سند بعدي، برگه عضويت دائم شاپور ريپورتر در وزارت خارجه ايالات متحده آمريکاست که در 24 اکتبر 1954 تنظيم شده. در اين برگه مقام شاپور «مشاور سياسي» و محل مأموريت او «بخش سياسي» سفارت ايالات متحده در تهران و حقوق وي 199 هزار ريال در سال ذکر شده است. [105]
در 16 نوامبر 1954 جان هاويسون، دبير دوّم سابق سفارت آمريکا در تهران که اينک در واشنگتن اقامت دارد، گواهينامه اي صادر مي کند. هاويسون مي نويسد: طي دوره دو ساله اي که در سپتامبر 1954 به پايان رسيد، آقاي شاپور ريپورتر در بخش ترجمه سفارت آمريکا در زير نظر او خدمت کرده است. هاويسون در اين نامه از خدمات و توانايي هاي شاپور ريپورتر تجليل مي کند. [106]
لازم به توضيح است که هم ملبورن و هم هاويسون گواهي نامه هاي خود را به نحوي نگاشته اند که شغل شاپور در سفارت آمريکا به يک مترجم تواناي انگليسي- فارسي محدود شود و هيچ اشاره اي به مأموريت اصلي اطلاعاتي او نکرده اند. چنانکه گفتيم، در سند اداره کل انتشارات و راديو نيز از شاپور به عنوان رئيس پيشين دارالترجمه سفارت آمريکا ياد شده است.
شاپور ريپورتر در سال 1333 در سفارت بريتانيا در تهران نيز از مقامي شامخ برخوردار بود. تصويري از شاپور ريپورتر و دنيس رايت، کاردار سفارت بريتانيا، در فرودگاه مهرآباد در حال استقبال از هيئت اعزامي رويال داچ شل به تهران موجود است که در پيوست هاي جلد دوّم ظهور و سقوط سلطنت پهلوي منتشر کرده ام. [107] عکس فوق در همان زمان در مجله کاويان به چاپ رسيده ولي نام شاپور درج نشده است. [108] به راستي شاپور ريپورتر که بود و چرا بايد در کنار دنيس رايت در مراسم استقبال از نمايندگان کنسرسيوم حضور مي يافت؟
سند ديگري که نقش برجسته شاپور ريپورتر را در کودتاي 28 مرداد 1332 مسجل مي سازد، تصويري از اوست که در اسناد شخصي اش به دست آمده و وي را در دادگاه مصدق نشان مي دهد. شاپور با دستخط خود در زير تصوير فوق اين عبارت را نوشته است: Mission accomplished (مأموريت انجام شد.) اين تصوير را نيز در پيوست هاي جلد دوّم ظهور و سقوط سلطنت پهلوي منتشر کرده ام. پيام عکس فوق واضح است ولي شاپور بعدها، در مراجعه به سفارت ايران در لندن، مدعي شد که منظور وي انجام مأموريت براي روزنامه تايمز بوده است!
گزارش شاپور ريپورتر به جان اف. کندي
گزارش شاپور ريپورتر به جان اف. کندي
سند ديگري نيز در دست است که در آن شاپور ريپورتر به صراحت خود را به عنوان سرپرست عمليات داخلي ايران (عمليات صحنه) در کودتاي 28 مرداد 1332 معرفي کرده است.
اين سند گزارشي است با طبقه بندي "به کلي سرّي" (Top Secret) که شاپور ريپورتر رسماً از سوي سرويس اطلاعاتي بريتانيا (ام. آي. 6) براي جان اف. کندي، رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا- اندکي پس از پيروزي کندي در انتخابات (نوامبر 1960/ آبان 1339) و قبل از مراسم سوگند خوردن و انتقال رسمي منصب رياست جمهوري (20 ژانويه 1961)- نگاشته است. بنابراين، سند بي تاريخ فوق به حوالي آذرماه 1339 تعلق دارد. در آينده اين گزارش را به طور کامل معرفي خواهم کرد. در اينجا تنها به يک نکته مهم مندرج در آن اشاره مي کنم که به نقش شاپور در کودتاي 28 مرداد مربوط است.
شاپور گزارش خود را چنين آغاز مي کند:
با کمال تواضع به عرض مي رسانم مايه افتخار بزرگي است که از من خواسته شده تا از سوي سرويسم گزارش حاضر را درباره شاه به استحضار مقام آينده رياست جمهوري برسانم.
نظرات من [درباره شاه] بر اساس بيش از 15 سال تجربه رابطه شخصي با شاه به عنوان افسر رابط داراي استوارنامه دائم از سوي سرويسم با شخص او و نيز بر بنياد مشاهدات شخصي ام از سير وقايع در ايران از زمان جنگ [دوّم جهاني] به عنوان افسر سرويسم شکل گرفته و بر اين پايه مبتني است.
عبارات فوق نشان مي دهد که شاپور تا اواخر سال 1339 به مدت 15 سال افسر رابط سرويس اطلاعاتي بريتانيا با شاه بود. در واقع، اين مأموريت از ژوئن 1947/ تير 1326 و با بازگشت شاپور از هنگ کنگ آغاز شد.
نظرات من [درباره شاه] بر اساس بيش از 15 سال تجربه رابطه شخصي با شاه به عنوان افسر رابط داراي استوارنامه دائم از سوي سرويسم با شخص او و نيز بر بنياد مشاهدات شخصي ام از سير وقايع در ايران از زمان جنگ [دوّم جهاني] به عنوان افسر سرويسم شکل گرفته و بر اين پايه مبتني است.
عبارات فوق نشان مي دهد که شاپور تا اواخر سال 1339 به مدت 15 سال افسر رابط سرويس اطلاعاتي بريتانيا با شاه بود. در واقع، اين مأموريت از ژوئن 1947/ تير 1326 و با بازگشت شاپور از هنگ کنگ آغاز شد.
من در مقام کسي که در اين دوران آشفته رئيس عمليات و افسر عملياتي سرويسم در ايران بودم، القائاتي را که از آن زمان تاکنون از سوي برخي افراد "مطلع" عنوان مي شود که گويا تنها "عمليات چکمه" بود که قدرت را از چنگ مصدق و همپالکي هاي کمونيست او خارج نمود، به شدت تکذيب مي کنم. آنچه ما کرديم تنها فشردن ماشه احساسات مردم به پادشاه شان بود که به آن پيروزي همه جانبه انجاميد. اين اقدام بر بنياد هيچ احساس دگرخواهانه ديگر شدني نبود. در آنصورت، چنان که مي دانيم و براي آينده اي قابل پيش بيني، فقدان ايراني مستقل براي غرب فاجعه آفرين بود. همچنين بايد متذکر شوم که آشفته بازار ايران دستپخت خود ما بود؛ اشراف نفتي لندن از ديدن تحولات زمانه کور بودند و برخي آقايان محترم در وزارت امور خارجه [آمريکا] سبکسرانه راه بازي با "ناسيوناليست ها" و جبهه آن ها را برگزيده بودند! کاردار بريتانيا [در تهران]، که "محبوب" مصدق بود، نظرات لاقيدانه خود را در زمينه گرايش هاي دمکراسي و ليبراليسم در ايران داشت! [109] اين دخالت هاي بيجا، ناخواسته و تحريک کننده راه اصلاحات واقعي را مسدود ساخته و راه آنارشيست ها، عوامفريبان و "روشنفکران کافه نشين" را هموار نموده بود... [110]
زيرنويسها و مآخذ:
97- Donald N. Wilber, “Clandestine Service History: Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, November 1952- August 1953”. p. 1.
98- مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، سند شماره 47670.
99- همانجا، سند شماره 1 -325 -129 الف.
100- همانجا، سند شماره 325- 129 الف.
101- همانجا، سند شماره 1- 622- 129 الف.
102- همانجا، سند شماره 129-623-1 الف.
103- همانجا، سند شماره 47670.
104- همانجا، سند شماره 3- 325- 129 الف.
105- همانجا، سند شماره 4- 325- 129 الف.
106- همانجا، سند شماره 47673.
107- در زمان تدوين ظهور و سقوط سلطنت پهلوي اين زيرنويس را به عکس فوق افزودم: «شاپور ريپورتر و هيئت نمايندگي رويال داچ شل به هنگام ورود به تهران براي عقد قرارداد کنسرسيوم». در اصل عکس نام شرکت هواپيمايي هلند بر روي هواپيماي حاضر در فرودگاه کاملاً خواناست و به اين دليل بديهي است مسافريني که در فرودگاه حضور دارند اعضاي هيئت کمپاني رويال داچ شل هستند. فردي که در کنار شاپور ايستاده دنيس رايت است.
108- کاويان، شماره 11، سوم تير 1333، ص 24.
109- اشاره شاپور ريپورتر به رابطه حسنه دکتر مصدق با جرج ميدلتون، کاردار سفارت بريتانيا در تهران، است.
110- همانجا، سند شماره 16- 98- 129 الف.
قسمت ششم
زيرنويسها و مآخذ:
97- Donald N. Wilber, “Clandestine Service History: Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, November 1952- August 1953”. p. 1.
98- مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، سند شماره 47670.
99- همانجا، سند شماره 1 -325 -129 الف.
100- همانجا، سند شماره 325- 129 الف.
101- همانجا، سند شماره 1- 622- 129 الف.
102- همانجا، سند شماره 129-623-1 الف.
103- همانجا، سند شماره 47670.
104- همانجا، سند شماره 3- 325- 129 الف.
105- همانجا، سند شماره 4- 325- 129 الف.
106- همانجا، سند شماره 47673.
107- در زمان تدوين ظهور و سقوط سلطنت پهلوي اين زيرنويس را به عکس فوق افزودم: «شاپور ريپورتر و هيئت نمايندگي رويال داچ شل به هنگام ورود به تهران براي عقد قرارداد کنسرسيوم». در اصل عکس نام شرکت هواپيمايي هلند بر روي هواپيماي حاضر در فرودگاه کاملاً خواناست و به اين دليل بديهي است مسافريني که در فرودگاه حضور دارند اعضاي هيئت کمپاني رويال داچ شل هستند. فردي که در کنار شاپور ايستاده دنيس رايت است.
108- کاويان، شماره 11، سوم تير 1333، ص 24.
109- اشاره شاپور ريپورتر به رابطه حسنه دکتر مصدق با جرج ميدلتون، کاردار سفارت بريتانيا در تهران، است.
110- همانجا، سند شماره 16- 98- 129 الف.
قسمت ششم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر