به رغم اين سير طولاني و پر فرازونشيب، تاکنون مهم ترين سند سيا که دربارۀ کودتاي 28 مرداد 1332 منتشر شده تاريخچه عمليات کودتا نوشته دونالد ويلبر است. اين سند را، ظاهراً، يکي از کارکنان پيشين سيا در اختيار جيمز ريزن، [139] کارشناس نيويورک تايمز در امور اطلاعاتي، قرار داد و نامبرده آن را در شماره هاي 16 آوريل و 18 ژوئن 2000 روزنامه فوق منتشر کرد. سپس، اين سند در سايت نيويورک تايمز قرار گرفت.[140] تاريخچه ويلبر نيز، مانند خاطرات روزولت و وودهاوس، پس از انتشار در ايران بازتاب گسترده يافت و علاوه بر انعکاس در مطبوعات چند ترجمه فارسي از آن منتشر شد. [141]
دونالد ويلبر در لباس عربي
سند جنجالي فوق جمع بندي فشرده اي است از تاريخچه عمليات کودتاي 28 مرداد 1332 که دونالد ويلبر، [142] يکي از طراحان عمليات، در مارس 1954، هفت ماه پس از کودتا، انجام داده است. ظاهراً ويلبر تاريخچه کودتا را بر اساس اسنادي که در آن زمان در اختيارش بوده و مصاحبه با برخي از شرکت کنندگان در عمليات کودتا تدوين کرده است. متني که به وسيله نيويورک تايمز منتشر شده و امروزه در دسترس محققين قرار گرفته، 15 سال پس از تهيه تاريخچه فوق، در مارس 1969، در تيراژ محدود و با طبقه بندي "سرّي" به عنوان بولتن دروني سيا، در 193 صفحه منتشر شده است. ويرايش و نشر اين بولتن را دين داج، مورّخ اداره کل خاورنزديک سيا، به عهده داشته و در صفحه دوّم يادداشت زير را افزوده است:
يادداشت تاريخنگار
اين اوراق، با عنوان سرنگوني مصدق نخست وزير ايران، در مارس 1954 به وسيله دکتر دونالد ن. ويلبر، که نقش فعالي در عمليات داشت، نگاشته شد. اين بررسي مکتوب شد زيرا مطلوب به نظر مي رسيد در زماني که اسناد يک عمليات مهم به سهولت در دسترس است و خاطرات کارکناني که در آن شرکت داشته اند هنوز تازه است، گزارشي ثبت شده از آن تهيه شود. به علاوه، مقتضي احساس مي شد که بر نتايج معين به دست آمده پس از اتمام عمليات تأکيد شود و برخي از اين تجارب به شکل پيشنهادات قابل کاربرد در آينده، در عمليات مشابه، بيان گردد.
اسناد مربوط به عمليات توصيف شده در اين گزارش، در پرونده هاي پروژه تي پي آجاکس، که به وسيله اداره ايران در اداره کل خاورنزديک و جنوب آسيا نگهداري مي شود، موجود است. [143]
تمامي اسامي خاص مندرج در اين گزارش از لحاظ دقيق و کامل بودن کنترل شده است. نام اوّل و حروف اختصاري نام وسط هر فرد با تلاش جدّي فراهم شد. در مواردي که نام کوچک و حروف اختصاري نام وسط حذف شده بيانگر آن است که چنين اطلاعاتي به دست نيامد.
دين ل. داج [144]کارمند تاريخي اداره کل خاورنزديکمارس 1969
در بررسي تاريخچه ويلبر توجه به نکات زير ضرور است:
1- تاريخچه ويلبر در مارس 1969 به وسيله مقامات سيا براي انتشار محدود، احتمالاً براي استفاده آموزشي، مورد تنظيم مجدد و بازنگري قرار گرفته و متني که امروزه در دست ماست نه نسخه اصلي متعلق به سال 1954 بلکه متن تکثيرشده آن در سال 1969 است. اين بولتن با طبقه بندي حفاظتي "سرّي" (secret) ارائه شده در حالي که اسناد مشابه داراي طبقه بندي "به کلي سرّي" (top secret) مي باشند. بنابراين، کاملاً محتمل است که مقامات سيا براي حفظ شبکه ها و عوامل مهم خويش در ايران، که در سال 1969 تمامي يا بسياري از آنان زنده و از نظر سياسي و اجتماعي فعال و باارزش بودند، در تاريخچه ويلبر دستکاري هايي کرده باشند. توجه کنيم که بولتن فوق در اوج جنگ سرد و پس از جنجال "پنج کمبريجي" [145] تکثير شده است. در آن سال ها احتمال دستيابي مأموران نفوذي اتحاد شوروي به چنين اسناد تکثيرشده اي کاملاً مدّ نظر بود.
2- تاريخچه ويلبر به طور رسمي از سوي سازمان سيا انتشار نيافته و ناشر آن روزنامه نيويورک تايمز است. بنابراين، سند فوق فاقد مهر رسمي ويژه اسناد "از طبقه بندي خارج شده" (declassified) است و در واقع به نحوي عرضه شده که فاقد ارزش حقوقي و غيرقابل ارائه به محاکم بين المللي باشد. [146]
3- جيمز ريزن، کارشناس نيويورک تايمز و ناشر تاريخچه ويلبر، ظاهراً براي حفظ امنيت ايرانيان شرکت کننده در کودتا، بخش هايي از سند را "سياه" کرد و اندکي بعد سايت ديگري به نام کريپتوم، که به وسيله جان يانگ [147] اداره مي شود، مدعي شد که اسامي سياه شده را "کشف" کرده و سپس متن "بدون سانسور" تاريخچه ويلبر را، با افزودن اسامي در داخل []، منتشر نمود. [148] اين ماجرا، به دلايل زير، قابل تعمق است:
الف- نيويورک تايمز با روش "ديجيتالي" به سياه کردن اسامي دست زد؛ يعني بر روي متن اسکن شده از طريق نرم افزار لايه هاي سياه رنگي قرار داد. اين غيرجدّي ترين روش براي سانسور کردن يک سند است. اگر واقعاً حذف اسامي مدّ نظر بود، به سادگي مي شد اين موارد را بر روي کاغذ، قبل از اسکن کردن، با قلم به کلي سياه کرد يا براي اطمينان بيش تر با تيغ بريد. سياه کردن بخش هايي از سند به وسيله قلم رويه اي مرسوم در اسناد علني شده بريتانياست. [149] در اسناد علني شده ايالات متحده آمريکا نيز از روش بريدن بخش هايي از سند به وسيله تيغ استفاده شده است. [150] روشن است که در چنين مواردي بهيچوجه امکان کشف موارد حذف شده وجود ندارد.
ب- بررسي اسامي سانسورشده به وسيله نيويورک تايمز احساس ناخوشايندي را در مورخ ايراني ايجاد مي کند. بخش عمده اين "سانسور" شامل اسامي افرادي است که نقش آنان در کودتا از همان زمان وقوع حادثه براي ايرانيان روشن بود؛ کساني مانند نعمت الله نصيري، عباس فرزانگان، نادر باتمانقليچ، تيمور بختيار، حسن اخوي و غيره و غيره! "سياه کردن" اسامي مشهور فراوان مندرج در سند اين احساس را در نگارنده ايجاد کرد که هدف واقعي نيويورک تايمز ايجاد جنجال و جلب توجه به اين سند و ارائه آن به عنوان يک متن بسيار مهم و قابل اعتماد بوده است. در واقع، پس از اعلام "کشف" فوق به وسيله کريپتوم، اسامي مهم جديدي که براي مورخين ايراني "شناخته" مي شوند دو نام "جليلي" و "کيواني" است. دربارۀ اين دو نام توضيح خواهم داد.
ج- در برخي موارد اسامي "کشف شده" به وسيله سايت کريپتوم با فضاي سياه شده مربوطه در سند نيويورک تايمز منطبق نيست. گوياترين مثال، اسامي "جليلي" و "کيواني" است:
طبق مندرجات بولتن ويلبر، ايستگاه سيا در تهران دو عامل «بسيار مهم و اصلي» در اختيار داشت. اين دو از چنان اهميتي براي سيا برخوردار بودند که در مذاکرات مقدماتي ميان ويلبر (نماينده سيا) و نورمن دربي شاير [151] (نماينده ام. آي. 6) در نيکوزيا، مرکز سيا اعلام کرد که اسامي ايشان براي طرف بريتانيايي فاش نشود؛ و رابطه اين دو با آمريکايي ها چنان استتارشده بود که حتي در جريان عمليات کودتا اينتليجنس سرويس بريتانيا و عوامل ايراني ايشان موفق به کشف ايشان نشدند!
اين دو عامل "بسيار مهم" ايراني سيا در سال 1953، در سال 1969- زمان ويرايش تاريخچه ويلبر به وسيله دين داج و انتشار محدود آن- بايد اهميتي مضاعف مي داشتند و استتار نام آن ها ضرورتر از گذشته مي بود. معهذا، اين اسامي در بولتن فوق درج مي شود، يعني اطلاعاتي به کلي سرّي و حياتي در اختيار ده ها يا صدها تن قرار مي گيرد که برخي از ايشان عضو وزارت خارجه، نه سيا، بودند. [152] بعدها، در زمان انتشار علني سند، نيويورک تايمز اين اسامي را، با همان روش ديجيتالي، سياه مي کند و اندکي بعد، سايت کريپتوم اسامي فوق را به صورت "جليلي" و "کيواني" مي شناساند. در سند منتشره در سايت نيويورک تايمز اسامي دو فرد فوق به اندازه 80 حرف سياه شده که برابر با يک سطر و يک سوّم سطر است. سايت کريپتوم اين اسامي را به صورت Djalili و Keyvani معرفي مي کند که با اضافه کردن 3 حرف فاصله تنها معادل 17 حرف است يعني کمتر از يک سوّم سطر! بنگريد به تصوير صفحه فوق:
در رابطه با اسامي "جليلي" و "کيواني" دو ابهام شکلي ديگر نيز مطرح است:
اوّل، روشن نيست که چرا دونالد ويلبر بايد نام "جليلي" را به شکل مرسوم در ميان فرانسه زبانان (Djalili) بنويسد نه به شکل متداول در زبان انگليسي (Jalili).
دوّم، به رغم اين که دين داج در يادداشت خود بر تاريخچه ويلبر مدعي است که «تمامي اسامي خاص مندرج در اين گزارش» کنترل شده و اسامي کوچک تمامي افراد، به جز مواردي که اطلاعات کافي در دست نبوده، افزوده شده،
روشن نيست چرا "جليلي" و "کيواني" فاقد نام کوچک هستند.
با فرض صحت ادعاي سايت کريپتوم، تنها يک
احتمال متصور است:
"جليلي" و "کيواني" نام مستعارند نه نام واقعي زيرا نمي توان پذيرفت که دين داج مشخصات کامل اين دو مأمور اصلي سيا در ايران را در اختيار نداشته است.
بررسي فوق روشن مي کند که به سادگي نمي توان به تمامي موارد مندرج در تاريخچه ويلبر، يا حداقل متن کنوني که در دسترس محققين قرار گرفته، اعتماد کرد و آن را توصيفي جامع و فارغ از دغل و فريبکاري يا استتار از حوادث کودتا دانست. اين نتيجه اي است که دکتر محمدعلي موحد نيز بر آن تأکيد دارد. ايشان، که با دقت به بررسي تطبيقي منابع انگليسي و آمريکايي مربوط به کودتا- از جمله تاريخچه ويلبر- پرداخته، مي نويسد:
نشان توريه و تزوير بر پيشاني گزارش ها نمايان است و خواننده هوشمند به آساني در مي يابد که مقصود گزارشگر ارائه روايتي رسمي و ظاهرسازي قضايا و پرده کشي بر واقعيات است... پنهانکاري مستلزم دروغ گويي، رياکاري، دورويي، تدليس، تقلب و تحريف است. ويلبر ادل [153] تصويري را که گزارش هاي رسمي آمريکا از جريان سرنگوني مصدق در ايران و آربنس گوسمان در گواتمالا به دست مي دهد از «نمونه هاي مهم تحريف تاريخ ديپلماسي» به شمار مي آورد که «با حذف عامدانه اسناد کاملاً مهم توأم است.» ادل مي نويسد: «گمراه کننده تر از مطالب حذف شده پيام هايي است که به گونه اي تحرير شده اند که از آن ها ناديده گرفتن کامل توطئه، آن هم به وسيله اشخاصي که به خوبي مي دانستند که چه اتفاق افتاده و چرا اتفاق افتاده، برمي آيد» ؛ شيوه اي که ادل آن را «يک تقلب، يک تحريف کامل فعاليت هاي آمريکايي در ايران» مي نامد. [154]
معهذا، اين نگاه انتقادي و توأم با هشياري به سند فوق، نافي اهميت آن نيست. تاريخچه ويلبر مهم ترين و جامع ترين سند سرويس هاي اطلاعاتي درگير در کودتاي 28 مرداد 1332 است که تاکنون انتشار يافته و، در کنار اسناد ايراني و منابع ديگر، تحليل حادثه فوق را غناي بيش تر بخشيده است.
بررسي فوق روشن مي کند که به سادگي نمي توان به تمامي موارد مندرج در تاريخچه ويلبر، يا حداقل متن کنوني که در دسترس محققين قرار گرفته، اعتماد کرد و آن را توصيفي جامع و فارغ از دغل و فريبکاري يا استتار از حوادث کودتا دانست. اين نتيجه اي است که دکتر محمدعلي موحد نيز بر آن تأکيد دارد. ايشان، که با دقت به بررسي تطبيقي منابع انگليسي و آمريکايي مربوط به کودتا- از جمله تاريخچه ويلبر- پرداخته، مي نويسد:
نشان توريه و تزوير بر پيشاني گزارش ها نمايان است و خواننده هوشمند به آساني در مي يابد که مقصود گزارشگر ارائه روايتي رسمي و ظاهرسازي قضايا و پرده کشي بر واقعيات است... پنهانکاري مستلزم دروغ گويي، رياکاري، دورويي، تدليس، تقلب و تحريف است. ويلبر ادل [153] تصويري را که گزارش هاي رسمي آمريکا از جريان سرنگوني مصدق در ايران و آربنس گوسمان در گواتمالا به دست مي دهد از «نمونه هاي مهم تحريف تاريخ ديپلماسي» به شمار مي آورد که «با حذف عامدانه اسناد کاملاً مهم توأم است.» ادل مي نويسد: «گمراه کننده تر از مطالب حذف شده پيام هايي است که به گونه اي تحرير شده اند که از آن ها ناديده گرفتن کامل توطئه، آن هم به وسيله اشخاصي که به خوبي مي دانستند که چه اتفاق افتاده و چرا اتفاق افتاده، برمي آيد» ؛ شيوه اي که ادل آن را «يک تقلب، يک تحريف کامل فعاليت هاي آمريکايي در ايران» مي نامد. [154]
معهذا، اين نگاه انتقادي و توأم با هشياري به سند فوق، نافي اهميت آن نيست. تاريخچه ويلبر مهم ترين و جامع ترين سند سرويس هاي اطلاعاتي درگير در کودتاي 28 مرداد 1332 است که تاکنون انتشار يافته و، در کنار اسناد ايراني و منابع ديگر، تحليل حادثه فوق را غناي بيش تر بخشيده است.
زيرنويسها و مآخذ:
139- James Risen
140- http://www.nytimes.com/library/world/mideast/041600iran-cia-index.html
141- ترجمه فارسي بخش هايي از تاريخچه ويلبر ابتدا در اطلاعات سياسي- اقتصادي (شماره اوّل و دوّم، سال پانزدهم، مهر و آبان 1379) و پيام امروز (شماره 41، مهرماه 1379) انتشار يافت. کمي بعد 3 ترجمه از متن کامل اين بولتن منتشر شد: غلامرضا وطن دوست، اسناد سازمان سيا درباره کودتاي 28 مرداد و سرنگوني دکتر مصدق، با مقدمه همايون کاتوزيان، تهران: رسا، 1379؛ حميد احمدي، اسرار کودتا: اسناد سيا دربارۀ سرنگوني دولت مصدق، تهران: نشر ني، 1380؛ سيد صادق خرازي، آمريکا و تحولات ايران: اسناد و مدارک آزادشده دولت ايالات متحده آمريکا درباره جنبش ملّي شدن صنعت نفت ايران، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه، 1380. در بررسي حاضر از متن اصلي تاريخچه ويلبر به زبان انگليسي استفاده کرده ام. از آنجا که اين متن به صورت فايل PDF از اينترنت گرفته شده، از ارجاع به شماره صفحات خودداري مي کنم.
142- دکتر دونالد ويلبر فارغ التحصيل معماري از دانشگاه پرينستون است و کتاب هاي متعددي در زمينه معماري خاورميانه اسلامي منتشر کرده است. او در سال 1986 خاطراتش را منتشر کرد و در آن مدعي شد که کودتاي ايران از ساير عمليات بعدي مشابه آمريکا متمايز بود زيرا طراحان کودتا ايرانيان را در انتخاب دو راه- بي ثباتي يا حمايت از شاه- آزاد گذاشتند و به اين دليل کودتا از حمايت گسترده مردم برخوردار شد. ويلبر در اين کتاب، با اجازه مقامات سيا، به تاريخچه سرّي کودتا، نوشته خود، ارجاع داده و افزوده است: «اگر طراحان عمليات خليج خوک ها اين تاريخچه را خوانده بودند به چنين عملياتي دست نمي زدند.» ويلبر در سال 1997 در 89 سالگي درگذشت.
143- يادداشت فوق نشان مي دهد که تا سال 1969 هنوز بخش مهمي از پرونده هاي عمليات کودتاي 28 مرداد در آرشيوهاي سيا محفوظ بوده است.
144- Dean L. Dodge
145- پنج انگليسي فارغ التحصيل کمبريج که به دليل عقايد کمونيستي از دوران جنگ جهاني دوّم به سازمان اطلاعاتي شوروي پيوستند و به مأموران نفوذي بلندپايه در دستگاه دولتي بريتانيا بدل شدند. نامدارترين اين افراد کيم فيلبي است که در سال هاي 1949 -1951 رئيس ايستگاه اينتليجنس سرويس در واشنگتن و رابط اين سازمان با سيا بود و به عنوان يکي از نامزدهاي رياست ام. آي. 6 شناخته مي شد. فيلبي در ژانويه 1963 به شوروي گريخت، در سال 1965 نشان لنين و پرچم سرخ به او اعطا شد، در سال 1968 خاطرات خود را با عنوان جنگ خاموش من منتشر کرد و در 11 مه 1998 در مسکو درگذشت. براي آَشنايي با اين ماجرا بنگريد به: پيتر رايت، شناسايي و شکار جاسوس، ترجمه محسن اشرفي، تهران: اطلاعات، 1367؛ يوري مودين، پنج دوست کمبريجي من، ترجمه احمد کسايي،پور، تهران: نشر کارنامه، 1375. يوري مودين افسر رابط کا. گ. ب. با پنج کمبريجي بود و خاطرات او از ارزش تاريخي فراوان برخوردار است.
146- براي آشنايي با مهر مندرج بر اسناد آمريکايي که از طبقه بندي حفاظتي خارج شده اند بنگريد به: بولتن به کلي سرّي وزارت امور خارجه براي رئيس جمهور دربارۀ رفتار شاه، وينستون چرچيل و ژنرال زاهدي پس از کودتا، مورخ اوت 1953 در:
http://www.gwu.edu/~nsarchiv/NSAEBB/NSAEBB21/02-01.htm
147- John Young
148- http://cryptome.org/cia-iran-all.htm
149 براي نمونه، مراجعه شود به کارتن FO 371/ 6405/ 16 در مرکز اسناد ملّي بريتانيا (Public Record Office) شامل 218 برگ سند دربارۀ حوادث سال 1921 ايران. در اين کارتن، بخش مهمي از گزارش هاي سياسي، مانند اسناد 88 و 93 و 104 و 161 و غيره، به کلي مخدوش شده است.
150- براي نمونه، بنگريد به بولتن وزارت امور خارجه براي رئيس جمهور مورخ اوت 1953 در زيرنويس 146. تصوير دو صفحه از اين سند را در زير درج مي کنم. چنان که مي بينيم بخش هاي از سند با تيغ بريده شده است.
151- Norman Matthew Darbyshire
152- جيمز ريزن مي نويسد: «سرپرست مورخان وزارت امور خارجه اعلام کرد که اداره او هفت سال پيش نسخه اي از تاريخچه [ويلبر] را دريافت کرده ولي هنوز تصميمي دربارۀ خارج کردن آن از طبقه بندي حفاظتي اتخاذ نشده است.»
153- ويلبر ادل استاد علوم سياسي در کالج لهمن سيتي يونيورسيتي نيويورک است. مشخصات مقاله فوق چنين است:
Wilbur Edel, "Diplomatic History: State Department Style," Political Science Quarterly, Volume 106, Number 4, Winter 1991 -1992, pp. 695- 712.
اين مقاله به وسيله آقاي محمد کريم اشراق به فارسي ترجمه و در نگاه نو (خرداد- تير 1371) منتشر شده است.
154- محمدعلي موحد، گفته ها و ناگفته ها: تحليلي از گزارش عمليات پنهاني سيا در کودتاي 28 مرداد 1332، تهران: نشر کارنامه، 1379، ص 12.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر