نويسنده Michael KLARE
پروفسور تحقيقات در مورد صلح و امنيت جهاني در کالج همپشاير، در ايالات ماساچوست، و مؤلف «خون و نفت: خطرات و پيامدهاي وابستگي رو به افزايش آمريکا به نفت وارداتي»،
Henry Holt ، نيويورک، ٢٠٠٤.آخرين مقالات اين نويسنده:
اينک که کارزار انتخاباتي آمريکا به فرجام خويش نزديک مي شود، تجزيه و تحليل هاي آقايان جان مک کين و باراک اوباما از دشواري هاي بين المللي که ايالات متحده با آنها روبروست در موارد بسياري به يکديگر نزديک است. هردو بر تهديدهاي فراواني اصرار مي ورزند که بر کشور سنگيني مي کند و ناتواني دولت آقاي جورج دبليو بوش براي روياروئي با آنها را خاطر نشان مي سازند و خواستار تغييري بنيادين در استراژي ايالات متحده اند. با گوش سپردن به آنها اين احساس عجيب به انسان دست مي دهد که انگار هردوي آنها خود را براي پيروزي بر رئيس جمهوري نامزد کرده اند که دوران زمامداريش به سرآمده است.
با اينهمه چنانچه اندکي بهتر گوش فرا دهيم، اختلاف نظرها، بي پرده محسوس تر مي شوند به ويژه هنگامي که موضوع مخاطرات بيرون از مرزهاي کشور در ميان باشد. در حالي که آقاي مک کين به ويژه بر نفي و طرد کنش هاي روسيه در قالب عباراتي مي پردازد که يادآور دوران اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي است، آقاي اوباما مضمون هائي نظير گسترش سلاح هاي هسته اي، سلاح هاي بيولوژيک و تغييرات جوي را ترجيح مي دهد.
هردو از دميدن جان تاره اي به پيکر پيمان آتلانتيک شمالي داد سخن مي دهند: آقاي مک کين از آنرو که ايالات متحده باز جايگاه تاريخي خويش را در مقام سرکردگي [جهان غرب] بازيابد؛ آقاي اوباما به جهت آنکه مشارکت موزوني با اروپائيان پديد آورد. اختلاف ديدگاه هاي آنها نه صرفا در ظرايف بينش و نه در بلاغت، بلکه نشان از تضاد و تعارضي واقعي در درک و فهم معضلاتي دارد که امروزه پيش روي جهان قد برافراشته اند و در تشخيص بهترين شيوه روياروئي با آنهاست.
اين تضاد و تعارض به نحوي بازتاب سرگذشت زندگي و خميره هريک از نامزدهاست. آقاي مک کين ۷۲ سال دارد. او در گرماگرم جنگ سرد، در خانواده اي نظامي زيسته و شيفته و شيداي ارتش آمريکا و ارزش هاي آنست. او ميان سال هاي ۱۹۵۸ تا ۱۹۸۱ خلبان نيروي دريائي و شش سال در ويتنام شمالي اسير جنگي بوده است.
آقاي اوباما ۴۷ سال دارد. مادري بي همسر او را در اوضاع معيشتي متزلزل و پريشاني بزرگ کرده و پيش از آنکه سرانجام در منطقه شيکاگو رحل اقامت افکند بسيار از جائي به جاي ديگر رفته و حتي در اندونزي هم به سر برده است. او غالبا از تجربيات خويش در هماهنگ ساختن برنامه هاي اجتماعي و سامان بخشي اجتماع در برزن هاي تنگدست جنوب شهر که اثر عميقي بر حيات نوجواني وي باقي نهاده اند سخن مي گويد.
ناتو همپيماني همه دموکراسي ها
آقايان مک کين و اوباما در مواضع کنوني خود، ناچارند چنان سخن بگويند که از محدوده رفتار سياسي پذيرفتني فراتر نروند. بدينگونه هر دو نامزد در سخنان خود به ريشه کن ساختن تروريسم در خاورميانه و جلوگيري از دستيابي ايران به سلاح هسته اي اولويت داده اند. بدين منظور چنانچه نيازي باشد حتي دستيازي به دخالت نظامي را نيز در نظر مي گيرند. اما در پس اين اهداف مشترک، اختلافاتي در فهم و دريافت آندو نهفته است.
آقاي مک کين آشناي ارتش آمريکا در اوج اقتدار خويش در سال هاي آغازين جنگ سرد بوده و از اينرو منطقي است که بيداري روسيه به چشم وي مهلک ترين خطرها بيايد و استراتژي دفاعي وي بر چنان سازمان پيمان اتلانتيک شمالي (ناتو) تکيه زند که همانند آغاز کارش دست آموز واشنگتن باشد. مواضع و واژگان وي همان است که هري ترومن، دوايت آيزنهاور و جان فيتزجرالد کندي در قبال اتحاد شوروي مي نماياندند. او در سال ۲۰۰۷ نوشت «ملل غربي مي بايد نشان دهند که ناتو جبهه اي کاملا متحد از درياي بالتيک تا درياي سياه است و اين پيمان آغوش خويش را به روي تمام دموکراسي هائي مي گشايد که نيت دفاع از آزادي را دارند».
آقاي اوباما قضايا را به گونه ديگر مي بيند. گرچه وي مي تواند به محض آنکه سخن از آزادي و دموکراسي در ميان باشد، شور و حرارت خويش را به اثبات برساند با اينهمه عموما پرهيز از ستيزه را ترجيح مي دهد و مي کوشد همداستاني و اجماعي به دور اهداف مشترک پديد آورد. هنگامي که وي به دوران جواني گام نهاد جنگ سرد پايان يافته بود و چندان جاي شگفتي ندارد که همت خويش را بر مسائلي چون تروريسم، تسليحات بيولوژيک، اشاعه بيماري ايدز و گرم شدن کره زمين بگمارد که پس از فرو پاشي اتحاد شوروي روي نموده اند.
اين ناهمگوني چشم انداز تمامي مسائل ديپلوماتيک را در بر مي گيرد. اما پيش از آنکه ميان روسيه و گرجستان جنگ در گيرد، دامنه گسترده عدم توافق دو نامزد رياست جمهوري در باره عراق و ايران، مخالفت ژرف ميان جهانبيني آندو را پنهان ساخته بود.
مجادله بر سر حنگ عراق چنان بر مباحثات سياسي در ايالات متحده چيره گرديده بود که همه انتظار داشتند اين پرونده اهميت سرنوشت سازي در کارزار انتخاباتي رياست حمهوري به خود گيرد. در اين حرفي نيست که آقاي مک کين هوادار نگهداري سپاهيان آمريکا در عراق است، حال آنکه آقاي اوباما ميل دارد به سرعت نيروها را از آنجا فراخواند. با اينهمه اين عدم توافق فقط يکي از جنبه هاي شکافي است که آندو را از يکديگر جدا ساخته.
به نظر آقاي مک کين، عراق «جبهه اصلي» نبرد عليه تروريسم است، و هرگونه شکستي در اين جبهه به رشد جبران ناپذير اين پديده در جهان خواهد انجاميد. در مقابل به چشم آقاي اوباما عراق هرگز جبهه سرنوشت سازي نيامده که براي پيروزي در آن بايد کوشيد، بلکه مؤثرتر آن است که القاعده را در افغانستان و پاکستان تعقيب کرد (به مقاله اي در اينباره در همين شماره مراجعه فرمائيد). چنانچه وي پيروز گردد، بخش بزرگي از سپاهياني که در عراق مستقر شده اند را از آنجا بيرون خواهد کشيد و حضور نظامي آمريکا در افغانستان را تقويت خواهد کرد تا پايگاه هاي القاعده و طالبان را در امتداد مرزهاي اين کشور با پاکستان ويران سازند. او همچنين اعلام کرده است که با حمله به مواضع سازمان تروريستي در سرزمين پاکستان روي خوش نشان خواهد داد، يعني همان تاکتيکي که دولت بوش از چندي پيش اختيار کرده است.
نگهداري سربازان در عراق يا بيرون کشيدن سريع سپاهيان از ميدان هاي جنگ
اين اختلاف ديدگاه ها هرچند محسوس اند، با اينهمه بيشتر در حيطه روش ها جاي دارند تا در آموزه ها (دکترين). مي توان فرايند مشابهي را درباره دستيابي رژيم اسلامي ايران به فناوري هسته اي مشاهده کرد. به ظاهر هردو کانديدا در اين باره مخالف يکديگرند: آقاي اوباما گفتگوي مستقيم ميان واشنگتن و تهران را به منظور تعليق برنامه تغليظ اورانيوم ايران تجويز مي کند، و آقاي مک کين اين روش را مطلقا مردود مي شمارد.
با اينهمه، هردو نامزد دسترسي ايران به انرژي اتمي را ناپذيرفتني مي يابند و در آن هم رأي اند. آنها دستيازي به مجازات هاي اقتصادي براي به زانو درآوردن ايران را تائيد مي کنند و چنانچه معلوم شود که اين اقدامات ناکافي اند حمله نظامي را نيز از نظر دور نمي دارند. در اين باره هم، اختلاف بينش آنها ماهيتي مقطعي و نه ريشه در ساختار انديشه آنها دارد.
جنگ در گرجستان و قفقاز در عوض گسل ژرف ميان آندو را آشکار ساخته است. در نخستين اظهار نظرهاي خود در باره اين ستيزه، آقاي اوباما دو متخاصم را فراخوانده بود تا گفتگو بايکديگر را آغاز کنند. وي در تاريخ ۸ اوت اعلام داشت که «براي آنکه گرجستان با ثبات بماند، لازم است که همه اطراف مخاصمه بدور ميز مذاکره گرد آيند». اندکي بعد او لحن خويش را تندتر کرد تا مسکو را متهم سازد که بدون انگيزه اي پذيرفتني به گرجستان يورش برده است و خواستار عقب نشيني سپاهيان روسي شد. اما وي ترجيح خويش را به حل و فصل مناقشه از راه ميانجيگري به خوبي آشکار ساخته بود.
آقاي مک کين به شيوه مألوف خود واکنش بسيار جنگجويانه تري نشان داد. وي بدون آنکه کوچکترين حرفي از حمله روز ۷ اوت گرجستان به اوستياي جنوبي به ميان آورد، گفت اصلا جاي بحث و گفتگو نيست. بايد روسيه را به جهت تجاوز ناحق به گرجستان با شدت و حدت محکوم ساخت، و اين کشور را از «جامعه بين المللي» طرد کرد (۱).
اختلاف ژرف روياروي روسيه
بر زمينه تأثيرات ژرف اين ستيزه است که چاره جوئي هاي دو نامزد رياست جمهوري بيش از همه از يکديگر فاصله مي گيرد. به نظر آقاي اوباما، به محض آنکه روس ها به ترتيبات صلح جويانه تري روي آورند، ترميم زيان هائي که اين جنگ در مناسبات ميان روسيه و آمريکا به بار آورده ممکن است. وي در روز ۱۱ اوت اعلام داشت که «بگذاريد منظور خود را روشن بيان کنم، ما ميل داريم مشارکت با حکومت روسيه و پيوند هاي دوستانه با مردم اين کشور را گسترش دهيم». اما به زعم آقاي مک کين هرگز حرفي از اين دست نبايد به ميان آورد. برعکس هدف وي آنست که روسيه را با اخراج از گروه هشت کشور پيشرفته، با دادن کمک هاي نظامي و مالي به کشورهاي همسايه هوادار غرب و به خصوص با پذيرفتن گرجستان و اوکرائين به ناتو به اطاعت واداشت. بدينگونه دو کشور اخير با حمايت نظامي آمريکا و اروپا در صورت تجاوز روسيه آسودگي خاطر خواهند يافت.
نامزد جمهوريخواه از بيان صريح جزئيات پيشنهاد خويش مي پرهيزد، اما شکي باقي نمي گذارد که در اصول اقدام وي مؤلفه نظامي سنگين دارد. روز ۱۱ اوت او پيشنهاد کرد که ايالات متحده و همپيمانانش «با اوکرائين و تمام کشورهائي که دستخوش [مخاطره] اند در باره اقداماتي به هماهنگي برسند که استقلال آنها را تضمين کند» و فوريت چنين ابتکاري را «در اين برهه که ناوگان روسيه در درياي سياه، آبهاي سرزميني گرجستان را اشغال کرده است و يک پايگاه دريائي در کريمه را در اختيار دارد» خاطر نشان ساخت. هرچند وي بيش از آن نگفته است، اما آشکارا به امکان گسيل واحد هاي آمريکائي و يا ناتو اشاره دارد تا قرينه حضور نيروي دريائي روسيه باشند که ديري است در درياي سياه استقرار يافته اند.
در همان بيانيه، او ايالات متحده را فراخواند تا فرماندهي عملياتي را بر عهده گيرد که هدف آن «تقويت حفاظت از خط لوله نفتي باکو – تفليس– جيهان» است، عملياتي که مي تواند تا استقرار سپاهيان آمريکائي در گرجستان، آذربايجان و در مناطق همسايه آنها پيش رود.
تحول مناسبات ميان ايالات متحده و اتحاديه اروپا بستگي فراواني به نامزدي دارد که به رياست جمهوري برگزيده خواهد شد. آقاي اوباما غالبا مطرح مي کند که تسخير عراق تا چه اندازه آسيب و صدمه براي کشور به بار آورده است. او سخت آرزو دارد که تفاهمي بر پايه تقسيم عادلانه تر قدرت را احيا کند. آقاي مک کين بيش از آقاي اوباما آثار منفي يکه تازي دولت بوش را انکار نمي کند و تأکيد دارد که وي نيز رويکردي بر پايه همکاري بيشتر را برخواهد گزيد. اما در گفته هايش همواره نقش رهبري را به واشنگتن مي بخشد. بدينسان، در سخنراني ۲۶ اوت به انتقاد از موضع آقاي اوباما در باره بحران در گرجستان پرداخت و اعلام کرد غرب به يمن «وحدت دموکراسي هاي بزرگ به رهبري قاطع و عزم راسخ ايالات متحده» در جنگ سرد به پيروزي دست يافت. آثاري که چنين بينشي در بر دارد روشن است: دموکراسي هاي غربي بايد تحت اقتدار «مصمم ايالات متحده» گرد آيند تا روسيه را به تسليم وادارند.
ستيزه قفقاز اين اثر را داشت که به خوبي نشان دهد که رويکرد سياست خارجي دو مدعي فرمانروائي بر کاخ سفيد چه اندازه متفاوت است. پيش از بروز اين ستيزه، بزرگترين عدم توافق بر سر استراتژي نبرد عليه تروريسم بود (عراق يا افعانستان). امروز مي توان آنچه آنها را از هم جدا مي کند طور ديگري خلاصه کرد. به چشم کساني که از آقاي اوباما پشتيباني مي کنند او کسي است که رو به سوي آينده گردانده و نگران آشفتگي هائي است که کره خاک را به آشوب کشانده در حالي که آقاي مک کين به پشت سر مي نگرد و هنوز در دوران جنگ سرد به سر مي برد، دوراني که جهان به دور رقابت ميان ايالات متحده و اتحاد شوروي سامان مي يافت.
زيرنويس ها
۱- مقاله ژان ردواني «بازي "بزرگان" در اوستيا» را در شماره ماه سپتامبر ۲۰۰۸ لوموند ديپلوماتيک مطاله فرمائيد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر