يکشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۷ - ۱۱ ژانويه ۲۰۰۹علی اصغر حاج سید جوادی
در روز ۱۴ ژوئيه ۱۷۸۹ لوئی شانزدهم پادشاه فرانسه در دفتر خاطرات خود می نويسد: „خبری نيست“. در واقع در کاخ ورسای در آن روز خبری نبود، اما در پاريس، زندان باستيل در همان روز به دست انقلابيون سقوط کرد و با سقوط آن پايه سلطنت بوربون ها واژگون شد. در روز شنبه ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸ در جهان دموکراسی غرب، از سراسر آمريکا تا قاره اروپا، جز تدارک مراسم تولد مسيح و آغاز جشن های سال نو ميلادی خبری نبود؛ اما در همين روز دولت „دموکرات“ اسرائيل با اولين حملات ويرانگر هوايی خود با بمب و موشک به نوار غزه و کشتار ۳۱۰ نفر از مردم بيدفاع از زن و کودک و پير و جوان، و ۱۴۰۰ زخمی بی غذا و دوا به نام „حق دفاع مشروع“، سرپوش از بربريتی که غرب خود را در رنگ و لعاب دموکراسی و شعارهای آزادی و عدالت و برابری پنهان کرده بود برداشت. اسرائيل يا پيشرفته ترين پايگاه دموکراسی، تمدنِ غرب در خاور ميانه! با تخطئه و خدشه بر حقِ طغيانی که در ديباچه اعلاميه جهانی حقوق بشر برای مردمی که شصت سال است از حاکميت کليه قوانين بشری و مراجع بين المللی محروم شده اند شناخته شده است، ناقوس مرگ و زوال ارزش هايی را که پس از پايان ظلمات قرون وسطايی غرب از قلب روشنايی تفکر کانتی و دکارتی و ولتری و دائرهيالمعارف نويسان قرن هيجدهم تابانده شده بود به صدا درآورد. دموکراسی در صحنه فن آوری و دستاوردهای تکنولوژيک دانش بشری، هنر انديشه ورزی خود را تا دورترين فضاهای در دسترس افلاک و تا عميق ترين حفره های تاريک اقيانوس ها پيش برده است، اما در عرصه اخلاق يا يکی از سه پايه اساسی هستی شناسی فلسفه وجودی انسان اجتماعی، در قعر توحش و بربريت خودپرستی و ازخودبيگانگی سقوط کرده است.دلايل پوسيدگی و پژمردگی الگوهای دموکراسی غرب تنها در فساد و دروغ و غارت تالارهای بورس اروپا و آمريکا و بلعيده شدن پس اندازهای کوچک و سرمايه های ناچيز در شکم فراخ و اشتهای سيری ناپذير بانک ها و مجتمع های نظامی ـ صنعتی آمريکا و اروپا، در فقير شدن هرچه بيشتر تهيدستان و فربه تر شدن کاخ نشينان بانکی و صنعتی و نفتی و مزدوران سياست پيشه آنها آشکار نمی شود، بلکه زشت ترين و شرم آورترين صورت سقوط اخلاقی آن را در آنجا می بينيم که دموکراسی اسرائيل در حمايت آمريکا و اروپا، استفاده فارغ از هر محذور اخلاقی و بشری از پيشرفته ترين ابزار ويرانگر هستی و حيات آدمی را برای خود مجاز می داند و بر جان و هستی مردمی می تازد که نه سلاحی برای دفاع از خود دارند و نه پوشش و سنگری برای حفظ جان خود و نه مرجعی برای استيفای حقوق خود. نسبت دادنِ واژه بربر و بربريت به مردم بيدفاع فلسطين مخلوق تبليغات سراسری صهيونيسم جهانی و همدستان سياست باز آنها در کاخ های دولتی آمريکا و اروپا برای تبرئه خود از جنايتی است که با تجزيه خاک فلسطين به ميزان ۷۸ درصد برای يهوديان اسرائيلی و ۲۲ درصد برای ساکنان تاريخی فلسطين مرتکب می شوند. از اين نقطه است که حق دفاع مشروع دربرابر تجاوزهای مداوم صهيونيست های اسرائيلی، در دستگاه عظيم تبليغاتی يهوديان جهانی، به مفهوم تروريسم و بربريت يا مقابله توحش اسلامی با تمدن و دموکراسی غربی تبديل می شود.آخر نطفه اين تروريسم ادعائی دموکراسی های غربی در کجا بسته می شود؟ در جايی که با زير پاگذاشتن همه حقوق مردم فلسطين از ناگزيرترين حقی که برای دفاع از موجوديت خود برای آنها باقی مانده است به دست اسرائيل ساخته می شود، دامنه اين ناگزيرترين و مشروع ترين حق برای مردمِ محروم از هرگونه پوشش قانونی تا دست شستن از جان خود حتی به قيمت جان ديگران، گسترش می يابد. آيا در اسرائيل کسی وجود دارد که از عمليات تروريستی گروه های ايرگون و هاگانا وانفجار هتل کينگ داود و قتل عام دير ياسين و صدها عمل بربريت در زمينه کاشتن تخم وحشت و تحميل فرار از خانه و خانمان مردم فلسطين، پس از تأسيس دولت دموکرات اسرائيل به نام حق مشروع دفاع کند؟اما اين مردم بيدفاع و محروم از هرگونه سلاح جنگی پيشرفته نيستند که خواهان نابودی مردم اسرائيل به همراه نابودی زندگی خود می شوند، زيرا اسرائيل و حاميان آمريکايی و اروپايی او تمام راههای قانونی و مراجع صلاحيت دار جهانی را برای حقوق غصب شده به روی مردم فلسطين بسته اند. اين مشعلداران تمدن و دموکراسی غرب يعنی آمريکا و اروپا هستند که در دفاع از منافع اقتصادی و سياسی خود در خاورميانه و در حمايت از مخلوق خود، اسرائيل، دستيازی به آخرين وسيله تنازع بقا را به مردم بيدفاع و بی پشت و پناه فلسطين تحميل کرده اند.اين آن واقعيتی است که از توده های گله وار مردم آمريکا و اروپا به ضرب تبليغات دائمی کانون های پرنفوذ و فعال صهيونيست، مکتوم نگه داشته شده است؛ زيرا چگونه ممکن است وزرا و رؤسای يهودی تبار کشورهای دموکرات يا نمايندگان يهودی يا وابسته پارلمان های اروپا و کنگره آمريکا يا صاحبان نفوذ دستگاه های ارتباط جمعی سمعی و بصری يهودی و همدستان آنها در اروپا و آمريکا ومديران و گردانندگان بزرگترين سرمايه داری و تجارتی آمريکا و اروپا که همه در زير ساختار پوسيده و درهم شکسته دموکراسی با همه طيف های رنگارنگ احزاب چپ و راست و وسط آن، دست از حمايت از اسرائيل بردارند و با شبکه های تودرتوی اقتصادی و بانکی و سياسی و تجارتی آن قطع رابطه کنند و از حقوق مردمی دفاع کنند که در دوراور همسايگی آنها مشتی خودکامه فاسد، همکيش و همنژاد و همزبان آنها، پشت به پشت شرکای مقتدر دموکرات خود در آمريکا و اروپا هدفی جز ادامه حکومت خودکامه و چپاول بيدريغ ميلياردها دلار ثروت های نفت و گاز خود ندارند.شيخی که در باريکه ای از سواحل خليج فارس، بی خيال از آنچه در چند گامی خيمه و خرگاه او بر مردم فلسطين می گذرد با پرداخت مبلغ ۸۰ ميليون يورو، زيباترين عمارت و باغچه کنار رود سن را در پاريس می خرد، و صدها نظير او، جز با خودکامگی و حمايت بيدريغ سياسی و نظامی اروپا و آمريکا چگونه می توانند به قبای حاکميت مطلقه خود بر جان و هستی مردم و منابع ثروت آن منطقه قالب مشروعيت بپوشانند.دموکراسی آمريکا و اروپا غلبه بر فاشيسم هيتلری را پايه تأسيس سازمان ملل متحد برای تحکيم صلح و امنيت جهانی قرار دادند؛ اما با تعبيه حق وتو در شورای امنيت سازمان، تعيين سرنوشت اين صلح و امنيت را در انحصار حفظ منافع سياسی و اقتصادی خود در مرزهای جهانی استراتژيک خود درآوردند. به همين ترتيب بود که برای خروج از بدنامی همگامی با فاشيسم در نابودی ميليون ها يهودی اروپايی از کيسه خليفه حاتم بخشی کردند و قسمت اعظم از خاک فلسطين را در راستای برنامه های صهيونيسم جهانی به يهوديان بخشيدند و بدون قيد و شرط خود را به حمايت و کمک همه جانبه نظامی و سياسی و اقتصادی به اسرائيل متعهد کردند. و به همين ترتيب بود که روسيه شوروی فاتح در جنگ دوم و صاحب حق وتو با کشيدن پرده آهنين به دور اروپای شرقی و کشورهای بالتيک تا تقسيم برلن، پايتخت آلمانِ شکست خورده، پيش تاخت.و به همين ترتيب بود که آمريکای فاتح و نجات دهنده اروپا با حمايت از امپراتوری انگليس جنبش ملی شدن صنعت نفت و اولين گام های دموکراتيزه شدنِ نظام خودکامه پهلوی با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سرکوب کرد و از آن پس، دولت های آمريکای جنوبی به عنوان حياط خلوت امپراتوری آمريکا يکی پس از ديگری با کودتا به دست ژنرال ها افتاد و راه را از همه جهت برای تاخت و تاز آمريکا در بازارها و منابع طبيعی و سرمايه گذاری های پر منفعت تجارتی و بانکی اين منطقه هموار نمود. جهان در تاريکی جنگ سرد و سرمای نفس گير آن در کالبد آزادی و دموکراسی فرو رفت.وقتی رونالد ريگان در سال ۱۹۸۰ در انتخابات آمريکا به رياست جمهوری رسيد در شرح برنامه سياسی خود گفت که: „دولت راه حل نيست. دولت مسأله است“. او اين حرف را به هدف گسيختن هرچه بيشتر بندهای دولت از ادای تعهد به خواست های توده های فقير و محروم از حقوق اجتماعی و بيمه های درمانی و بهداشتی آمريکا که ۴۰ درصد از مجموع سکنه اين کشور را دربر می گرفت ادا کرد. اما ۲۸ سال پس از اين گفته، فساد و افتضاح سرمايه داری مالی در نيرومندترين دموکراسی های جهان به جايی رسيد که دولتِ ژرژ بوش برای نجات بزرگترين بانک های سرمايه داری جهانی يهود، يعنی بانک برادران هايمر و گلدمن ساش، و جلوگيری از ورشکستگی بازار بورس وال استريت به تعهد مبلغ ۷۰۰ ميليارد دلار از خزانه دولت يا از جيب ماليات دهندگان آمريکايی مجبور شد.اکنون با سپری شدن کمتر از يک ماه از ارتقای روابط دولت „دموکرات“ اسرائيل با اروپای متحد با تأييد و امضای ۲۷ کشور عضو اين اتحاديه تا امروز متجاوز از ۶۰۰ کودک و زن و مرد، و پير و جوان فلسطينی زير بمب ها و موشک های آتش زای اسرائيلی کشته و هزاران زخمی بی وسيله و بی پناه و گرسنه به دست سرنوشت نامعلوم خود رها شده اند و اين در حالی است که چند روز بيش به پايان هشت سال رياست جمهوری همراه با دروغ و خيانتِ ژرژ بوش باقی نمانده است.رسم و قرار در دموکراسی ها اين است که با خلاصی از پرونده های موجود در روی ميز رياست، رؤسای جمهور طی تشريفات و احترامات کاخ رياست را ترک می کنند و بدون کوچکترين قراری برای پاسخ گويی به دروغ ها و نيرنگ ها و فريبکاری ها و جنايات خود از امتيازات خاص مربوط به مقام سابق رياست جمهوری بهره مند می شوند. با تکيه به همين رسم و قرار بود که ژرژ بوش مدت هشت سال، پرونده ادامه تجاوز اسرائيل به حقوق مردم فلسطين را به فراموشی و بی اعتنائی سپرد و حتی، بر طبق ميل اسرائيل و آريل شارون، حاضر نشد با ياسر عرفات ملاقات کند.آری اگر طبق قانون تکامل انواع، انسان نمی تواند از نظر جسمی به قالب گذشته اجدادی خود باز گردد و به صورت گرگی درنده به گله های بيدفاع بشری حمله کند، اما انسان می تواند حتی در پوست دموکراسی و تمدن و فرهنگ حقوق بشری در حوزه منافع خصوصی خود به گرگی درنده و خون آشام تبديل شود. توحش و بربريت انسان در قالب انسانی خود به مراتب هولناکتر از توحش و بربريت گذشته ماقبل تاريخی خويش است. به قول برتراند راسل اگر گذشته تاريخ بشری را شصت دقيقه حساب کنيم، تازه يک ربع يا پانزده دقيقه از ورود او به عصر تمدن گذشته است، هنوز سه ربع ديگر برای گذر از جنگل توحش و بربريت را در پيش رو دارد.روزگار درازی مخالفت با نظام خودکامه استالينی و سياست سرکوب او نسبت به مردم اروپای شرقی به مخالفت با کمونيسم و طرفداری از آمريکا تلقی می شد. در اين زمينه برای تحميل سکوت و ممانعت از افشاگری ماشين تبليغاتی شوروی و دست نشاندگان و فريب خورده های آن چيزی از لجن مالی و اتهام نسبت به زبان ها و قلم های مخالف فروگذار نمی کردند. در همين راه و به همين شيوه در دوران جنگ سرد، آزادی خواهی و مخالفت با خودکامگی و سياست های تجاوز کارانه آمريکا و پيروان سياست او در چهار نقطه زمين برای خودکامگان ريز و درشت آسيايی و آفريقايی و آمريکای لاتين دستمايه سرکوب و شکنجه و نابودی ده هزار مردم معترض به خوکامگی و غارتگری کودتاچی ها و تحت الحمايه های آمريکا نظير محمد رضا شاه پهلوی بود. و امروز از برکت تبليغات پرتحرک و وقفه ناپذير صهيونيسم جهانی، و پژوهشگران و فيلسوفان و مفسران آن در سازمان های مختلف اروپا وآمريکا، هر مخالفتی و هر انتقاد و اعتراضی به سياست اسرائيل در تجاوز دائمی به حقوق مردم فلسطين، به مخالفت با يهوديان و طرفداری از سياست ضد يهود تلقی می شود. گويی دولت اسرائيل تافته جدا بافته ای است خارج از مفهوم يک دولت مسؤول و متعهد نسبت به مقررات و کنوانسيون های پذيرفته شده بين المللی.اين عدم تعهد و فقدانِ مسؤوليتِ اسرائيل نسبت به مقررات بين المللی عموماً و بی اعتنائی مطلق نسبت به قرارهای متعدد شورای امنيتِ سازمان ملل در جهت تخليه اشغال نظامی سرزمين فلسطين مخصوصاً در سياست خارجی آمريکا و اروپا امری شناخته شده است، تا جايی که حفظ امنيت اسرائيل يکی از پايه های اساسی اين سياست خارجی است. اما مرزهای امنيت اسرائيل در کجا است؟ در سرزمين فلسطين، برای اسرائيل مرزهای ثابتی وجود ندارد
.۹ ژانويه ۲۰۰۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر