۱۳۸۷ دی ۲۳, دوشنبه

کشتارهای غزه، ادامه منطقی سياست های اسرائيل است - بهروز عارفی



"ما تمايل نداريم تهاجم گسترده ای به نوارغزه آغاز کنيم، ولی ما احتمالا چاره ديگری نخواهيم داشت. ما اين موضوع را کنار نمی گذاريم حتی در برابر داوری منفی بقيه جهان" از مصاحبه ايهود باراک با عصر مدرن، در مارس 2008، ده ماه پيش (به نقل از لوموند 7 ژانويه 2009) "وزير دفاع" کنونی اسرائيل، ده ماه پيش نقشه حمله به غزه را اعلام کرده بود. تهاجم خونباری که تا اين لحظه بيش از 800 کشته و 3300 زخمی داده است (لوموند 9 ژانويه)، بخشی از استراتژی دولتمداران اسرائيلی در تحقق اميال سلطه طلبانه ای است که همه رهبران اسرائيل از بن گوريون تا آريل شارون به آن اعتراف کرده اند. بن گوريون در سال 1947 می گفت: "وقتی نيرومند شديم، تقسيم را ملغی کرده وبر تمامی سرزمين [ فلسطين] مسلط خواهيم شد" (لوموند 24 اوريل 2001). همين حرف را آريل شارون بصورتی ديگر تکرار می کند: "جنگ استقلال به پايان نرسيده است! نه جنگ 1948 تنها فصل اول از تاريخی بود که بايد نوشته شود" (همانجا) هدف نابودی فلسطين، و اشغال سرزمين های فلسطينی است. بايد هر طور شده شرايط ايجاد دولت فلسطين را از ميان برد. در کرانه باختری با ايجاد بانتوستان ها و حکومت آپارتايد و در غزه با جنگ و گتوسازی. پس، بهانه را فراموش کنيد. دولت اسرائيل منتظر فرصت بود تا به غزه حمله کند. اگر در غزه بجای حماس، يک نيروی فلسطينی مترقی نيز بر سرکار می بود، اشغالگران اسرائيلی نقشه ديگری ميچيدند. بويژه که وضعيت دولت کنونی در آستانه انتخابات ماه فوريه اسرائيل، بسيار نامطلوب بود، پس غزه قربانی کارزار انتخاباتی اسرائيل شد و البته اين تنها دليل نبود. پاکسازی قومی که صهيونيست ها در سال 1947 در فلسطين آغاز کردند، خاتمه نيافته است. چندهفته پيش بود که تزيپی ليوني، وزير امورخارجه اسرائيل صحبت از ,انتقال, يک ميليون عرب اسرائيلی به فلسطين (پس از تشکيل دولت ان) کرد. قتل عامی که اسرائيل در غزه برپا کرده است، در گستردگی و وحشيگری خود بی سابقه است. سازمان ملل و ارگان های وابسته اش (يونيسف و اونروا) اسرائيل را متهم به جنايت جنگی می کنند و تصوير کودکان در خون خفته جهان را تکان می دهد. اما، اسرائيل بی اعتنا به قوانين بين المللی به جنگ وحشيانه اش در يک باريکه زمين ادامه می دهد و يک ميليون و نيم مردم غزه در بدترين شرايط زيستی بسر می برند. در زير چند مطلب گوناگون درباره اين رويداد خونين از نظرتان می گذرد. نوشته ليلا الحداد، سه سال پيش در لوموند ديپلماتيک امده است که انتشار مجدد ان را خالی از فايده نديدم. رنج فلسطينی ها، با گذشت زمان تنها چند برابرشده است. پيام مروان برغوتی از روزنامه اومانيته، نهم ژامويه 2009 من از همه فلسطينی ها، شهر وندان کشورهای عربی و مسلمانان، همه مردم آزاديخواه جهان دعوت می کنم که به بسيج خود عليه تجاوز اسرائيل در نوار غزه ادامه دهند تا به اين قتل عام خونين که با شدتی فوق العاده و بيشترين خشونت ادامه دارد، خاتمه دهند. من اين تجاوز، تهاجم و نابودی نوار غزه را محکوم می کنم. من به اراده بزرگ فلسطينيان در مقابله با تجاوز و مقاومت شجاعانه شان برای وارد آوردن ضربه سنگين بر متجاوزين و مهاجمين درود می فرستم. من همچنين به همه فلسطينی ها، چه در کرانه باختری و بيت المقدس و چه در اردوگاه های پناهندگان و چه در مهاجرت، به همه خلق های ملل عربی و مسلمان و همه پيشروهای سراسر جهان که با خلق فلسطين ابراز همبستگی می کنند، درود می فرستم. من همه سازمان های فلسطيني، کليه نيروهای ملی با همه گوناگونی ا ش را به وحدت دعوت می کنم تا با تجاوز مقابله کرده و همه اختلافات را پشت سر بگذارند، زيرا هدف حمله اسرائيل، خلق فلسطين در کليت ان است و قصد نابودی اراده او را دارد. الفتح و اعضای آن بخش لاينفکی از نبرد برای مقابله با تجاوزند. خون شهيدان از ما، پايان سريع انشعاب کنونی و ايجاد وحدت ملی را طلب می کند. بايد بر پايه سند آستي، اصول ملی و انتخاب دموکراتيک، گفتگوی ملی برقرار کرد. بايد به يک همکاری ملی در درون سازمان آزادی بخش فلسطين و تشکيلات خودگردان فلسطين در مبارزه با اشغال دست يافت. مسئله حياتی کنوني، اتحاد و انسجام و گذشتن از روی زخم ها ( که از مبازرره درونی بازمانده است) برای مقابله با تجاوز و پايان دادن به محاصره و ادامه پيشروی بسوی آزادی ملت مان، حق بازگشت پناهندگان و استقلال است. ---- ليلا الحداد روزنامه نگار مقيم غزه که داراى يک بلاگ اينترنتى است
http://a- mother-from-gaza-blog-spot.com اوت 2006 در غزه، " جهان به روى ما بسته ميشود" پس از تخليه غزه در ماه اوت ٢٠٠٥، نيروهاى اسرائيلى روش هاى جديدى عليه اهالى غير نظامى بکار بردند که بطور شديدى نامنتناسب بود. هدف اعلام شده آنان، نابودى نيروى موشکى فلسطينى ها بود. در اثر انفجارات، صحنه هاى وحشت بار بوجود آمد و باعث رعب همه مردم شد . بنا بر اظهارات ماموران سازمان ملل متحد، در فاصله مه و ژوئن هشت هزار بمب بر سر مردم باريد. ما در هياهوى گلوله باران ها، در طنين بمب هائى که در چند کيلومترى خانه هايمان منفجر ميشد، ميخوابيديم. هنگام خواب ما، بمب ميريختند، هنگام نماز صبح، باز هم بمب ميريختند. اسرائيل گذرگاه المنتظر را دائما بسته است. کالاهاى مورد نياز از اين نقطه عبور مى کرد. تابلوئى با کلمات زير در آنجا نصب شده است: "تدايبر امنيتى". اين تصميم موجب شد که ميليون ها دلار به کشاورزان و بطور عام به اقتصاد ما خسارت وارد شود. ( در اينجا، فاسدشدن مواد غذائى و داروها را به حساب نياورديم) آن چه را که من احساس ميکردم، بهتر از من محمود درويش، شاعر فلسطينى بيان کرده است: "جهان بر روى ما بسته ميشود". در مقابل قدرتى هراسناک، بزرگ تر از زندگي، که بنظر مى آيد هروز رشد کرده و دگرگون ميگردد، احساس ناتوانى و خرد شدگى ميکرديم. در هيچ جا، از دست اين ضربات در امان نبوديم. آدم خرد ميشود، اين احساس که ما را به حال خود رها کرده و طرد کرده اند، مثل خوره وجودمان را ميخورد. آدم خودش را حتا در ميان يک و نيم ميليون نفر انسان ديگر، تنها حس ميکند. در حالى که در انتظار اصابت خمپاره ها به آسمان نگاه ميکردم، يا با نگاهم هليکوپتر هائى را تعقيب ميکردم که در روشنائى مهتاب، سينه آسمان را ميشکافتند تا به هدف شان نزديک شوند، از خود مى پرسيدم که آيا "آن ها مرا مى بينند؟". و هنگامى که بمباران ها را از سر ميگرفتند، تخيلاتم بر من چيره ميشد. جوان ١٨ ساله اى را ميديدم که در اثر دلتنگى از تنهائى در مرز، خمپاره هاى خود را هر دو دقيقه يک بار خالى ميکرد. گاهى خود را ول ميکردم و دستانم را بسوى آنها، به آسمان بلند ميکردم. آيا صداى مرا مى شنيدند؟ غزه مانند جهنمى بود بر روى زمين. ساکنانش از هر طرف در محاصره بودند. آزادى هاى بنيادى آنان سلب شده بود. حقوق و حاکميت شان را از دست شان گرفته اند. با اين همه، آنان تسليم سرنوشت ميشوند. آيا شگفت انگيز است که در چنين شرايطي، بر طبق آخرين نظرسنجي، اکثريت بزرگى از فلسطينى ها خواهان تعويض گروگان هاى اسرائيلى باشند؟ آن چه از ديده برخى حيرت آور جلوه خواهد کرد، تمايل ٦٥ در صد از فلسطينيان براى از سرگيرى مذاکرات با اسرائيل است. اسرائيل، به جاى پاسخ مثبت به دست هاى دراز شده، شهرهاى ما را بمباران ميکند، کمک هاى مالى ما را مصادره ميکند، مرزهاى ما را مى بندد. و آن هم به بهانه نداشتن مخاطبى معتبر، حالا حزب يا شخص صاحب قدرت هر که باشد. هنگامى که در سپتامبر ٢٠٠٥، من فروريختن ديوار ميان غزه و مصر در رفح را گزارش ميدادم، دو پسر بچه فلسطينى نظرم را جلب کردند. آن ها بيش از ٩ سال نداشتند و در پائين ديوار جست و خيز ميکردند. ديوارى که مدت ها پيش، ما را از شهر مجاور در آن سوى مرز درمصر جدا ميکرد. از آن ها پرسيدم که در آن جا چه ميکنند؟ پاسخ دادند که آنها هرگزبه بيرون از اردوگاه پناهندگانى که در آن زندگى ميکنند، واقع در جنوب غزه پاى ننهاده اند. آن ها ميخواستند ببينند که جهان ديگر و مردمان ديگر چگونه هستند.آيا مثالى بهتر از اين براى نشان دادن انزواى ما وجود دارد؟ ---------- اومانيته، 8 ژانويه 2009 " اگر يک فلسطينی بودم ..." يوسی ساريد، استاد دانشگاه در اسرائيل "در اين هفته، در چارچوب درسی درباره امنيت ملي، با دانشجويانم از غزه صحبت کردم. دانشجوئی که برخوردش بيشتر محافظه کارانه بود(عموما، اين دانشجويان تا حدی راست گرايند) شرکت در بحث را پذيرفت و مرا در حيرت انداخت. او بدون اين که برخورد تحريک آميز عامدانه ای داشته باشد، سر زبانش باز شد و اعتراف کرد که : "اگر من يک فلسطينی جوان بودم، به شدت با يهوديان مبارزه می کردم، حتی از راه ترور. هر که سخن ديگری بگويد، دروغگوست." اين گفتار بنظرم آشنا امد و ناگهان بياد اوردم که حدود ده سال پيش، وزير دفاع کنونی ما، ايهود باراک اين کلمات را بر زبان آورده است. گيدئون لوي، روزنامه نگار هآرتص از وی که در آن زمان برای رسيدن به مقام نخست وزيری نامزد بود، پرسيده بود که اگر يک فلسطينی بدنيا امده بود، چه می کرد؟ و باراک با صراحت پاسخ داده بود: "به يک سازمان تروريستی می پيوستم" اين نمی تواند با ديدگاه من يکی باشد. هدف تروريسم چه تروريسم افراد، چه سازمان ها و چه تروريسم دولت ها، همواره به قربانی گرفتن غير نظاميان بی گناه است. تروريسم نه تنها کور است، چرا که بيگناه و گناهکار را با هم هدف قرار می دهد، بلکه همچنين دايره خشونت را نيز وسيع تر می کند:خون ما بر عهده ان ها و خون ان ها بر عهده ما ست. و هنگامی که بر روی خون بيگناهان حساب باز شود، چه کسی می تواند تمام ان را بپردازد، و در چه زماني؟ من از همه تروريست های جهان تنفر دارم، حالا نتيجه نبرد ان ها هرچه باشد. با اين همه، من از همه شورش های مدنی فعال عليه هر اشغالی پشتيبانی می کنم و اسرائيل از اشغالگران است و حتی تحقير آميز ترين انان. چنين شورشی هم عادلانه است و هم موثرتر و نيز ماهيت انسانی شورش را نشان ميدهد. شايد من برای درک هدف های يک تررويست خيلی پير باشم. اما، بايد يادآوری کرد که اگر يک جوان و يک دانشجوی عادی چنين جواب غيرارادی می دهد، پاسخی که با بينش من متفاوت است، و اگر اين پاسخ از زبان يک ژنرال ارتش اسرائيل (ايهود باراک) بيرون می آيد، پس بايد از خود پرسيد که چه زماني، فرزند آدمی تصميم بدی گرفته است. اگر مسائل وارونه شوند، فرزند دردانه ما اجبارا يک تروريست نفرين شده خواهد شد، زيرا او به نسل سوم يا چهارم پناهندگانی تعلق دارد که زير اشغال و خفقان بزرگ شده اند و لدا راه نجات در کجاست؟ اين کودک چيزی ندارد از دست بدهد، مگر زنجيرهايش.... (....) جوانانی که آينده ای ندارند، به سادگی به آينده خود پشت می کنند، آينده ای که برای انان، چشم اندازی در افق ندارد. گذشته ان ها مملو از فقر و چرکين است و زمان حال نفرت بار همراه با بيکاری شان راه را بر روی هر اميدی بسته است. مرگ انان بر زندگی شان ترجيح دارد و مرگ انها بازهم بر زندگی ما سرکوبگران ترجيح دارد، آن ها مسئله را اين چنين می بينند (...) خلق بد يا خوب وجود ندارد، رهبرانی وجود دارند که غير مسئولانه و ابلهانه برخورد می کنند. و اکنون ما با کسانی می جنگيم که احتمالا همان کاری می کردند که ما، اگر ما به مدت جهل و يک سال و نيم بجای آنان بوديم. خلاصه ای از مقاله مندرج در هآرتص، دوم ژانويه 2008 --------- از مصاحبه صالح عبدالجواد، استاد تاريخ دانشگاه بيرزيت: "خواست اسرائيل ايجاد شرايطی است که نابودی نه تنها موجوديت سياسی فلسطين بلکه جامعه فلسطين ميسر گردد. هدف ايجاد نوعی ياس و دلسردی و تحميل خشونت روزمره است تا فلسطينی ها را بجان هم اندازد. فرضيه ديگری نيزی وجود دارد، اين که اسرائيل ميخواهد حماس را نه تنها در غزه بلکه در کرانه باختری نيز تحکيم نمايد. حتما حماس از نظر نظامی شکست خواهد خورد ولی از اين شرايط دوباره سربلند بيرون خواهد آمد. اسرائيل در حطاست..... زيرا ,بخش بزرگی از خلق ما در اثر حوادث، از مرگ هراسی ندارند. تمام اين ضربه های اسرائيل به مردم ما انکان می دهد تا آخر خط بروند و اسرائيل از درک اين نطلب ناتوان است ... اسرائيل زندانی پاراديگم نظامی اش است ... اسرائيلی ها چيزی از فلسطينی ها نمی دانند. در 15 سال گذشته من توانسته ام تنها سه بار به بيت المقدس بروم در حالی که در 15 کيلومتری خانه ام قرار دارد. من از سال 1993 به اين سو، دريا را نديده ام. نشريات فلسطينی هرروز 6-7 مقاله از مطبوعات اسرائيل ترجمه می کنند ولی برعکس، روزنامه های اسرائيل حتی روشن ترين شان نظير هآرتص، تقريبا هرگز مقاله ای از يک نويسنده فلسطينی چاپ نمی کنند. [" از لوموند 6 ژانويه 2009. -------- ايوری اونري، گوش شالوم شنبه سوم ژانويه "تزيپی ليونی به روشنی بيان کرد که هدف نابودی حکومت حماس در غزه استف پس موشک های قسام بهانه است." , ياکو (يعقوب) پری رئيس پيشين شين بت به من گفت که ,ما ان [حماسه را ايجاد نکرديم ولی از ايجاد آن جلوگيری نيز نکرديم., "ميگوئل اسکوتو بروکمان رئيس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، 27 نوامبر 2008: اسرائيل را متهم به آپارتايد کرد و خواهان بايکوت و مجازات و عدم سرمايه داری در اسرائيل شد." ريچارد فالک نماينده سازمان ملل برای فلسطين و استناد دانشگاه پرينستون اسرائيل را متهم به جنايت عليه بشريت کرد (گاردين 19 دسامبر 2008) او گفت که ياسر عرفات در در دسامبر 1988 اسرائيل را برسميت شناخت ولی نتيجه را ديديم. صلح تنها در اثر شکست استراتژی اشغالگرانه و توسعه طلبانه اسرائيل حاصل می شود. برای برقراری صلح ، دو طرف مساوی با هم ضروری است. تريبون دو ژنو: UNRWA,FAO , programme alimentaire mondial در 23 اوت 2008: ,گرسنگی دادن به غير نظاميان در حقوق بين المللی جنايت جنگی است, ميشل وارشاوسکي، اومانيته 5 ژانويه: کشتار خون بار در غزه، خوش خدمتی بين المللی واژه ها يارای بيان اين جنايت را ندارند فرومايگی نشان می دهد که چند صد کشته غزه مضمونی انتخاباتی برای اسرائيل است باراک که مست قدرت است فراموش می کند که يک تهاجم نظامی اضافي، می تواند شکستی ببار آورد که به بيراهه بکشد." ليلا شهيد، سفير فلسطين در اتحاديه اروپا: فيگارو 5 ژانويه "اين تهاجم حماس را مستحکم تر کرده ، فلسطينی ها نابود می کند. چگونه ميتوان باور کرد که بيمارستان، ساختمان مجلس و دانشگاه هدف نظامی اند. "اگر شکاف ميان تشکيلات خودگردان و حماس وجود نداشت، تهاجم به اين گستردگی صورت نمی گرفت. زمان آن رسيده که ما مصالحه کنيم. گفتگو اکيدا ضروری است تا آرمان فلسطين بتواند زنده بماند و برای اين کار بيشتر به اراده سياسی درونی نيازمنديم تا کمک ميانجی های عرب و ديگران. بايد درک کنيم که تاکتيک اسرائيل در تفرقه انداختن ميان ما، برای حکمرانی راحت تر بوده و ما را به سوی نيستی سوق می دهد. جامعه مدنی می داند که تهاجم ، يک خلق را نشانه گرفته و نه تنها غزه و حماس را بايد تراژدی غزه به اعزام نيروهای حفاظت کننده خارجی منجر شود." برگرفته از برنامه راديو France Inter ساعت 15 روز 6 ژانويه 2009 اين برنامه نادر و بسيار ارزنده را دانيل مِرمِه اداره می کند. http://www.radiofrance.fr/franceinter/em/labassijysuis/ ريچارد فالک Richard Falk، آمريکايی و گزارشگر ويژه ملل متحد در سرزمين های فلسطينی: "اين يک فاجعه عظيم است، جنايت جنگی ست، جنايت عليه بشريت است. دلايل قطعی وجود دارد که ثابت می کند اسرائيل فرآيند ديپلوماتيک را ناممکن ساخته است. جامعۀ بين المللی مسؤوليت سنگينی بر عهده دارد که بر اسرائيل فشار آورد و آن را وادار کند تا به اين عمليات خود پايان دهد. جنايتکاری های اسرائيل انکار کليه راه حل هايی ست که می تواند صلح را برای دو ملت فلسطينی و اسرائيلی به بارآورد." ميشل ورشوفسکی Michel Warchawski ، روشنفکر اسرائيلي، سخنگوی مرکز اطلاعاتی آلترناتيو: "آنچه در غزه جريان دارد نه جنگ بلکه قتل عامی ست که سومين نيروی هوايی جهان عليه مردمی غير نظامی و بی دفاع مرتکب می شود. (وی در پاسخ به توجيهاتی که اقدام اسرائيل را ناشی از پرتاب خمپاره از سوی حماس به شهرهای اسرائيل می دانند، می گويد) بايد توجه داشت که مسأله با پرتاب خمپاره شروع نشده، غزه 42 سال است که تحت اشغال است، اشغالی که غالباً با خشونت شديد همراه بوده و شهدا و قربانيان فراوان در بين اهالی فلسطين برجا گذاشته است. علاوه بر اين، از يک سال و نيم پيش، غزه در محاصره اسرائيل قرار دارد (با حمايت ايالات متحده و اروپا)، به طوری که اگر کمک های بين المللی نبود با قحطی و گرسنگی مرگبار همراه می شد. پرتاب موشک اقدامی واکنشی از سوی کسانی ست که ماههاست در محاصره اند." شلومو ساندShlomo Sand ، مورخ اسرائيلی و استاد دانشگاه در تل آويو، نويسنده کتاب: "ملت يهود، چگونه اختراع شد؟": "من بسيار بسيار بيزار و افسرده ام. به نظر من اسرائيل بازهم به جنگ احمقانه ای دست زده که به هيچ رو به سمت نوعی سازش بين ما و فلسطينی ها راه نمی برد. من يک اسرائيلی هستم که در تل آويو زندگی می کنم و زير بمباران نيستم. من به اين نکته مهم واقفم که بسياری از کسانی که در غزه بمباران می شوند از شهر يافا ـ تل آويو به آنجا رانده شده اند. معنای اين حرف اين است که من به ملتی تعلق دارم که بچه های آوارگان يافا (که من امروز در آن زندگی می کنم) را بمباران می کند. من نمی توانم فراموش کنم که آنان پناهندگانی هستند که سابقاً بر همين زمينی که من امروز اقامت دارم زندگی می کرده اند. 62 سال پيش آنها اينجا بودند و به آنجا رانده شدند و امروز بمباران می شوند. استدلال عوامفريبانه دولت اسرائيل اين است که "حماس خمپاره به شهرهای اسرائيلی پرتاب می کند و او هم مثل هر دولتی حق دفاع از خود دارد". آری هر دولتی حق دفاع از خود دارد ولی کمتر دولتی وجود دارد که مرز نداشته باشد. 42 سال است که اسرائيل حاضر نيست برای خود مرزی تعيين کند. 42 سال است که ما سلطه خود را بر ملتی ديگر تحميل می کنيم. اين غير قابل تحمل است. اسرائيل حق دفاع از خود دارد، اما اسرائيل مورد تهديد نيست. کسانی که در شهرک سدروت در جنوب اسرائيل زندگی می کنند و خمپاره به سمت شان پرتاب می شود کولون (مهاجر مستقر در مستعمرات) هستند که در خارج از اسرائيل، در سرزمينی که قانوناً جزء فلسطين است، اقامت دارند و تاوان سياست اسرائيل را می پردازند. من جزء اقليتی از اسرائيلی ها هستم که با هرجنگ عليه فلسطينی ها دامنه اش گسترده تر می شود يعنی متأسفانه به بهای خون آنان. من به آينده بسيار بدبينم، اما قضا و قدری نيستم". گيدئون له ویGideon Levy ، روزنامه نگار در هاآرتص و عضو تحريريه آن و سابقاً مشاور شيمون پرز ,به نظر من آنچه در اسرائيل می گذرد جنايت جنگی ست. وقتی تصاويری را که از غزه می رسد می بينم از اسرائيلی بودنم احساس شرم می کنم. اسرائيل حق دارد دربرابر پرتاب خمپاره از خود واکنش نشان دهد اما اين واکنشی ست بسيار نابرابر که باعث کشته شدن دهها و دهها تن از زنان و کودکان می شود. همه اينها برای اينکه برسيم به وضعی که قبل از عمليات در آن بوديم يعنی رسيدن به توافقی که بر اساس آن بايکوت و محاصرۀ غزه پايان گيرد. هم اکنون که با هم صحبت می کنيم افرادی در بيمارستان غزه، در راهروها بدون درمان می ميرند و دنيا دربرابر اين وضع ساکت و بی اعتنا ست. به نظر من اسرائيل توانسته است بخشی از افکار عمومی بين المللی را گمراه کند که حزب الله و حماس و القاعده يکی هستند. بايد با حماس صحبت کرد و اين تنها وسيله رسيدن به هرگونه راه حلی ست. اما با وضعيت کنوني، ما خون بسيار و جوانان بسيار را به هدر می دهيم. درباره ممنوعيت حضور خبرنگاران در غزه هم بايد بگويم که خبرنگاران اسرائيلی دوسال و نيم است که نمی توانند به غزه بروند و حالا هيچ کس نمی تواند برود. اسرائيل می خواهد جهانيان فقط خمپاره ای را که روی اسرائيل می افتد ببينند نه آنچه را که در غزه اتفاق می افتد. از طرف ديگر نبايد فراموش کرد که مطبوعات در مغزشويی و پنهان داشتن خشونتِ وحشيانه ای که بر غزه اعمال می شود نقش مهمی ايفا می کنند. راه حل فقط فشاری ست که جامعه بين المللی می تواند روی اسرائيل وارد آورد. رئيس جمهوری منتخب آمريکا، باراک اوباما، هم هيچ حرفی در اين باره نزده و موضعش نگران کننده است. شما از من درباره کتابی که در دست نوشتن دارم می پرسيد: کتابم درباره جنايتی ست که وزرای خارجه و دفاع (ليفنی و باراک) با تهاجم به غزه مرتکب می شوند و روزی بايد پاسخگو باشند


., ـــــــــــــــــــــــــ از شخصيت های يهودی تبار فراوان می توان ياد کرد که سياست اشغالگرانه اسرائيل را محکوم می کنند و خواستار عدالت و آزادی برای فلسطينی ها هستند. از جمله: استفن هسل (St�phane Hessel) از نويسندگان بيانيه جهانی حقوق بشر و سخنگوی کنونی آن، دانيل بارِن بويم (Daiel Barenboim) پيانيست معروف اسرائيلی و مايسترو در ارکستر برلين، يوری آونری(Uri Avneri) و بسياری ديگر.

هیچ نظری موجود نیست: