عکس بالا: اکرم با ابوجا با آثار سوختگی که پزشکان میگویند اثر فسفر سفید است.
عکس پائین: کایوم باترلی فعال حقوق بشر ایرلندی
/ روشنگری.
اسرائيل تهاجم نظامی گسترده به غزه را در آستانه سال نو مسيحی آغاز کرد و آنرا در آستانه برگزاری مراسم سوگند رياست جمهوری اوباما پايان داد. اما هم تعطيلات و تفريحات کريسمس و هم جشن و سرور گسترده مراسم سوگند رياست جمهوری آمريکا گذراست، آنچه که نه فقط امروز بلکه در حافظه تاريخ خاورميانه ميماند، جنايت هولناکی است که در غزه صورت گرفته است و هر روز اطلاعات جديدی در رابطه با آن منتشر ميشود: نقشه های پشت تهاجم، تاکتيک ها،استراتژی و هدف های تهاجم، و آثاری که به جای گذاشته است... به نسبتی که پشت و روی صحنه بيشتر روشن ميشود، خبرهاهم هولناک تر ميشود. حالا معلوم شده است که ,تاکتيک نظامی, اصلی به کار گرفته در اين تهاجم عبارت بود از خرد و خمير کردن کليه دستگاه های مدنی و شهروندی از هر نوع و در هر سطح زير چرخ يک ماشين نظامی غول پيکر و غير مشروط به هرنوع محدوديت قانونی و اخلاقی بطوريکه در پايان کار حتی توزيع نان و دارو ميان مردم هم برای سال های طولانی دشوار شود.اين شيوه ,جنگ کثيف, که قبلا در نيکاراگوا با واسطه کنتراها به کار گرفته شده و در جنگ های يوگسلاوی و عراق آن را به سطح يک تاکتيک نظامی تکامل دادند تنها در غزه بود که در شکل کامل خود به اجرا در آمد. به همين جهت است که رقم ها عليرغم تکان دهنده بودن هنوز ابعاد جرم را نشان نميدهد، ,هدف های نظامی, است که آنرا فاش ميکند. مدرسه و دانشگاه و پارلمان و اداره و خانه و بازار و مسجد و انبار صليب سرخ و پناهگاه سازمان ملل، ,هدف های نظامی, بودند، نه برای اينکه حتما يا احتمالا آدم مسلح يا سلاح را ميتوانستند در خود جای داده باشند، بلکه مهم تر اين بود که اينها بطور بالفعل يا حتی بالقوه ساز و برگ لازم برای تشکيل يک نظام مدنی هستند و بنابر اين بايد ويران می شدند. همين است که کشتار و ويرانی در غزه را از کشتارهای قبلی فلسطين مثل صبرا و شتيلا و ديرياسين متمايز می کند. اگرچه همه اين ها در بلند مدت هدف های مشترکی را تعقيب کرده اند، و با اينکه در همه آنها حقوق بشر به شيوه دردناک و خشنی نقض شده و قربانيان زيادی بويژه از کودکان و غيرنظاميان برجا گذاشته است، اما اينجا با يک تحول کيفی روبروئيم که با ارقام و تلفات تعريف نمی شود. اينجا ويران کردن ساختمان های خالی اگر نه بيش از لااقل به اندازه کشتار انسان هامفهوم جنايی دارد. در آخرين اطلاعاتی که شبکه الجزيره منتشر کرده است , پنج شنبه 22 ژانويه,، فقط در رابطه با تاسيسات آژانس امداد سازمان ملل UNRWA در غزه، 53 ساختمانی که اين آژانس مورد استفاده قرار ميداد آسيب ديده يا کاملا ويران شده اند که 37 تای آنها مدرسه بودند، 6 تای آنها به عنوان پناهگاه و 6 تای ديگر به عنوان مرکز درمانی و دو تا به عنوان انبار مورد استفاده قرار ميگرفتند. شايد هم اسراييل از حضور نيروهای امداد بين المللی در درون اين ,هدف های نظامی, به علت عواقب نامطلوب تبليغاتی متاسف باشد، اما از خود,هدف نظامی, که ژنرال ها تعيين کرده بودند که نمی توانست بگذرد. طبيعتا اين تاکتيک از روی ,خباثت ذاتی, يا از سرتفريح در پيش گرفته نشد و هدف های مختلفی را دنبال ميکرد که يکی از آنها، امکان ناپذير کردن ارائه خدمات اجتماعی و مدنی توسط حماس بود. آگاهان مسايل فلسطين نوشته اند بعد از ناکارآمداز آب در آمدن تاکتيک هايی مثل محاصره اقتصادي، انزوای سياسی و شبيخون های نظامي، اسرائيل به آخرين حربه يعنی خرد کردن شبکه اجتماعی بود که ميتواند برای حاس پايه اجتماعی ايجاد کند. روشن است ماهيت سياسی حماس، خصلت ضد انسانی چنين تاکتيکی را عوض نمی کند. هدف ها به کنار، اينجا خود وسيله و تاکتيکی که در پيش گرفته شد مهم است. جان جينگ مدير آژانس کمک رسانی سازمان ملل در غزه، در زمانی که تهاجم جريان داشت در مصاحبه ای گفت اين پريشان کننده ترين تجربه ای است که او شاهد آن بوده است. چرا جينگ که تجربه امداد رسانی در کشتار هولناک ميليونی رواندا و پاکسازی های قومی بالکان را داشته است، و مردی که به هرحال مورد اعتماد دستگاه حاکم برجهان است، اين را گفت؟ جينگ در عين حال نه فقط اسرائيل بلکه همه نيروهايی را کناری ايستادند واجازه دادند اين واقعه هولناک و شرم آور صورت بگيرد به چالش گرفت و گفت اين يک ,امتحان, است برای نشان دادن تعهد به قانون يا طفره رفتن از آن. حماس و عذر بدتر از گناه امتحان مزبور از يک زاويه ديگر نيز حساس تر شد. ترديدی نيست که حماس به دلايل معينی در ميان فلسطينی های غزه ريشه دوانده است و هدايت عمليات در مقابل حملات اسرائيل را برعهده داشت. وقايع همين دو سال اخير نيز حداقل ميتوان گفت زمينه را برای تقويت آن مساعد تر کرده است. محاصره طولانی اقتصادي، توطئه های گوناگون، اعمال خشونت سياسی و اجتماعی و فيزيکی و روانی مداوم عليه فلسطينی های غزه و ساحل غربي، و شبيخون های نظامی دايمی اسرائيل به غزه که از مردم قربانی ميگرفت و خود اين تهاجم در حاليکه ,جامعه جهانی, به نظاره ايستاد و منتظر پايان کار ماند، به قطبی شدن شديد نيروها، راديکاليسم، اسلام گرايی و بنيادگرايی دامن زده است. همان حماس که بعد از پيروزی در انتخابات، اعضای کابينه خود را با کراوات و کت و شلوار سفارشی جلوی دوربين ها فرستاده بود تا دل ,جامعه جهانی, را به دست بياورد، حالا مردان ريشو و عبوس را با اسناد و شواهد ظلم جلوی دوربين ها ميفرستاد. آيا مشاهده اين چهره های ريشو که بی اختيار آدم را به ياد تحميل جبارانه قوانين شرع، سرکوب حقوق شهروندی و بويژه لگدمال کردن حقوق زنان می اندازد، باعث نمی شود تعهد خود را به حقوق بشر ,کمی شل, کنيم، اصول اخلاقی و سياسی را کمی ,منعطف, کنيم، حداقل وسط اين معرکه يک کوره راهی باز کنيم تااين بنيادگرايان به سزای اعمال شان برسند. بگذار اين زنان ,متمدن, که با چهره مظلوم و حتی گاه با سر وروی پريشان ,به گفته يوری آبنری,، به عنوان سخنگوی ارتش يا وزير خارجه اسرائيل در مقابل دوربين ظاهر ميشوند، شر آنها را کم کنند... تاسيسات مدني؟ بگذار ويران شوند، مگر نه اينکه حماس ميخواست در آن ها دولت تشکيل دهد؟... به توپ و راکت بستن خانه و خانواده و محله ی وزير و تفنگدار حماس؟ چه اشکالی دارد، مگر ظالمان هم حق دارند؟ بچه ها؟ البته ما برای بچه ها متاسفيم، ليوينی و اولمرت هم ابراز تاسف کرده اند، ولی يادمان باشد,عاقبت گرگ زاده گرگ شود,، تازه اينها هشت تا و ده تا می زايند و نيمی از بچه های شان هم اگر از غضب اسرائيل نميرند، به مرض خدا نفله ميشوند... دقيقا وجود يک نيروی اسلام گرا مثل حماس در اين مهلکه، ماجرا را به امتحانی سخت برای سنجش ميزان تعهد به حقوق بشر و دمکراسی و آزادی و عدالت تبديل کرد. کسانی که به خاطر نفرت و غضب برحق شان از بنيادگرايان نتوانند استوار روی اصول شان بايستند، قبل از هرچيز مرزاساسی خود را با همان بنيادگرايانی که مورد انتقاد قرار ميدهند، فرو می ريزند و به نيمرخ ديگر بنيادگرايی تبديل ميشوند. نيمرخی که خشونت ها و جنايت های اسرائيل بهترين معرف آن است. مساله اين است: اگر همه ادعاهای اسرائيل درست باشدو، فقط و فقط، حماس بنيادگرا را نشانه گرفته باشد، باز مرتکب سنگين ترين جنايات جنگی شده است. فراموش نکنيم اين بنيادگرايان هستند که دشمن را موجودی فاقد حق و ظلم بر او را حق ميدانند. و فراموش نکنيم معيار تمدن هم در صلح و هم درجنگ درست در برخورد با تبهکار و در برخورد با دشمن خود را نشان ميدهد.در جامعه مدنی حتی مجرم، تبهکار و قاتل هم حقوقی دارد که در برخی از کشورها مامور قانون موظف است موقع دستگيری آن ها را به متهم يادآوری کند. اين فقط بنيادگراها هستند که به گردن متهم سطل آويزان ميکنند و در شهر ميگردانند و در کاسه سر دشمن آب ميخورند. سوالی که بايد با چشم باز با آن مواجه شد،اين است: آيا درمواجهه حماس بنيادگرا و ,اسرائيل متمدن, کدام حق آن هم به شيوه فرومايگان زير پا گذاشته شده است؟ اين سوال از مساله بزرگ تر يعنی حق لگدمال شده مردم فلسطين جداست. آياکان لم کردن حق انتخاب کردن و انتخاب شدن با استفاده از بمب و توپخانه و محاصره اقتصادی مجاز است؟ آيا شکستن يک طرفه تعهد به شکستن محاصره اقتصادی در طول آتش بس 6 ماهه مجاز بود؟ آيا شکستن آتش بس توسط اسرائيل در 4 نوامبر مجاز بود و اسرائيل يک حق انحصاری برای شبيخون های نظامی و کشتن دارد؟ آيا تجاوز به سرزمين و خانه و خانواده حتی کشتن زن و کودک شير خواره بنيادگرا مجاز است و تمدن حق هرنوع دفاع را از بنيادگرا سلب کرده است؟ آيا استفاده از بمب فسفری و اورانيوم رقيق شده و مدرن ترين نوع سلاح انفجاری که به جای قتل به قطع دست و پای آدم می انجامد، اگر هدف آن فقط و فقط بنيادگرا و خانواده اش باشد، مجاز است؟... اين سوال ها را ميتوان و بايد ادامه داد و پاسخ آنها را طلبيد؟ طفره رفتن از پاسخ به اين سوالات شما را در جرايم سنگينی شريک ميکند و آنکه در جريان ,اعدام فله ای, مرتب به جرايم سنگين قربانی اشاره ميکند، خود را در کنار دژخيمی قرار ميدهد که لباس قاضی پوشيده و حکم قتل دسته جمعی صادر ميکند. تکرار اين ترجيع بند که کشتار غيرنظاميان را محکوم ميکنيم و دلمان برای ,مردم بيچاره, فلسطين می سوزد،برگ انجيری است که ,جامعه جهانی, يعنی قدرت های مسلط جهان برای پوشاندن جرم خود و طفره رفتن از اين سوالات پيداکرده اند. مردم فلسطين ,بيچاره, نيستند و احتياج به ,دلسوزی, ندارند، آنها از سنگين وزن های تاريخ مقاومت و مبارزه برای رهايی ملی در جهان هستند وشايد بتوان ادعا کرد در اين مورد رکود تاريخ مقاومت را زده اند. آنها برای ادامه حيات ملی ازهمه ميراث بشر استفاده کرده اند و جنگيده اند، هم ميراث جنگلی بشر: ازجمله سنگ، اسلحه، حتی زاييدن به منظور حفظ نسل خود در مقابل پاکسازی ها و نسل کشی ها، و هم ميراث انسانی جامعه بشري، ازجمله کتاب و نيمکت و مدرسه. از سرتصادف نيست که اسرائيل مداوما مدارس آنها را به توپ می بندد و راه مدرسه را بر کودکان فلسطينی با سرباز و آزارگران بنيادگرای يهودی ميگيرد. اين تاريخ سنگين را که بر دوش تمدن معاصر سنگينی ميکند و از هر رخنه آن خود را نشان ميدهد با هيچ ترفندی نمی توان در قفس تنگ حماس چپاند. ,جامعه جهانی , حماس را در موضع مظلوم قرار ميدهد چون نميخواهد جلوی ظلم بی حداسرائيل بر ملت فلسطين بگيرد و اين حماس را نيرومند ميکند زيرا ظلمی را که بر خودش ميرود با ظلمی که ,جامعه جهانی, بر مردم فلسطين روا ميدارد گره ميزند و وسيله رشد خود را فراهم می آورد تا به روزی نيفتد که امروز سازمان فتح و عباس و دحلان افتاده اند. اين حقايق را نميتوان با سناريوهای ساختگی تغيير داد. وقتی که توپ ها و راکت های اسرائيلی دهقان فلسطينی را با زن و بچه اش و وزير حماس را با 14 عضو فاميلش يک جا می کشد، انکار بخشی از اين جنايت، و ,دل سوزاندن, به حال بخشی ديگر نه فقط عدول از اصول آزادی خواهی و دمکراسی است بلکه دقيقا به حماس خدمت ميکند، به متحدان حماس خدمت می کند، به رژيم اسلامی ايران خدمت ميکند. به حقيقت بايد با چشم باز نگاه کرد و ظلم را بايد با چشم بسته محکوم کرد. آيا منظور از ,سرب گداخته, همين بمب های فسفری بود؟ تازه همه اين ها بر اين فرض گذاشته شده که طرف ديگر تهاجم اسرائيل فقط و فقط حماس و بنيادگرايان هستند. اما اين ادعايی است که حتی باور کردن آن هم نشان از تمايل به مشارکت در جنايت دارد. زيرا همان ,فاکت, هايی که اسرائيل اينهمه علاقه مند است بطور مصنوعی ,در روی زمين, بوجود بياورد تا دست همه را در پوست گردو بگذارد و همه را وادار کند مشروط به فاکت هايی که با اعمال زور ايجاد کرده به خواست های آن تن در دهند، بيش از آن اين ادعا را رسوا کرده که بتوان ,معصومانه, آن را باور کرد. جان جينگ در بحبوحه جنگ گفت: نخستين تقاضای من از دولت ايالات متحده اين است که با مردم عادی غزه صحبت کند. به غزه بياييد و با مردم عادی صحبت کنيد،با مادران، پدران، فعالان جامعه مدني، مردمی که با سياست کاری ندارند. آن حقی که اسرائيل لگدمال ميکند، حق ملت فلسطين است، به همين جهت ,سرب مذاب, و بمب فسفری را هم بر سر آنها می ريزد. نشريه انگليسی گاردين روز دوشنبه 19 ژانويه دو نوار ويديويی را که شواهد استفاده از فسفر سفيد در غزه به نمايش ميگذارد، منتشر کرد. نوار اول که توسط يک زن عکاس از فعالين جنبش همبستگی بين المللی به نام فيدا کيشتا تهيه شده است، نه تنها شواهد کاربرد بمب شيميايی بلکه اين حقيقت تلخ را نشان ميدهد که چگونه اسرائيل زندگی کردن با سلاح شيميايی را به بخشی از زندگی کودک و مادر و مرد پا برهنه فلسطينی تبديل کرده است. فيلم در 14 ژانويه در شرق محله خان يونس در جنوب غزه گرفته شده است.* در اين فيلم قطعاتی از مواد شيميايی روی زمين ديده ميشود که در حال سوختن هستند. مردی که دم پايی پوشيده سعی ميکند آنها را زير لگد خاموش کند، عاقل تر ها آنها را با قطعات خاک و علف می پوشانند. اما ماده شيميايی خاموش نميشود و از درون سرپوش خاک دوباره آتش ميگيرد. وقتی مردم با لگد قطعات را می کوبند که خاموش شود، آنها به قطعات کوچکتری تقسيم ميشوند که دوباره شروع به سوختن می کنند. صدای زنی هشدار ميدهد: اين بمب فسفری است... فيلم دوم اثر اين سلاح شيميايی را روی بدن يک کودک 15 ساله که در بيمارستان شفا بستری است نشان ميدهد. اثر تکان دهنده اين فيلم هم فقط تصوير دلخراش زخم هايی نيست که در گوشت فرو رفته است. تصويری است که کودکان از زندگی و مرگ ارائه ميدهند. اين ,خو دادن, کودک به خشونت است که انسان را تکان ميدهد. در همين نوار يک پسر 13 ساله به نام ايمان لحظات کشته شدن خواهر، پدربزرگ و پسر عمويش زير آتش اسراييل را شرح ميدهد. او ميگويد خواهرش داشت با تلفن همراهش بازی می کرد که شراپنل به او خورد. اول ,به اينجای صورتش, که آنرا تا استخوان سوزاند. بعد ,به اينجايش, و به پهلوی خود اشاره ميکند، ,همه معده اش به استخوان تبديل شد، هيچ از او باقی نماند,... , او اصلا گريه نکرد، حتی يک قطره اشک نريخت. اصلا جيغ نزد,. به گفته اين کودک، خانواده در يک دايره نشسته بودند که بمب به سلام آنها آمد: پدر بزرگم که دم در نشسته بود که با شليک راکت بدنش دو تکه شد و قطعات بالا و پائين بدنش را جداگانه با ماشين بردند. بعد بمب های فسفری که خواهرم را سوزاند و پسر عمويم را که دم در بود کشت... اسرائيل نام عمليات تهاجم به غزه را سرب گداخته گذاشت. به واقع قصد ژنرال های اسرائيلی از اين عنوان اشاره به همين بمب های فسفری نبود که بازهر خند و ,شوخی, به ,قربانی ضعيف, وعده داده ميشد؟ به نظر ميرسد مثل دانش آموزان شرور مدارس که به منظور اعمال قدرت سر همکلاسی مظلوم را توی توالت فرو ميکنند و به اين کار ميخندند، اسرائيل با اطمينان از غير قابل مجازات بودن خود توسط ,جامعه بين المللی, ، ,تبليغات جنگی, را با يک هزل ضد انسانی آميخته بود. اساسا در اين تهاجم اسرائيل مردم جهان را به تماشای نسخه هولناکی از مسابقات تلويزيونی ,که ميخواهد ميليونر شود, نشاند. اسرائيل که حاضر نشده بود با پايان دادن به محاصره اقتصادی به موشک پرانی ها خاتمه دهد، حماس و ساير گروه های اسلامی را به مسابقه فرا خواند: شرط پيروزی در اين مسابقه اين است که بتوانيد پرتاب موشک به محلات غيرنظامی اسرائيل را ادامه دهيد. اگر نتوانيد شکست خورده ايد و شما را بيرون می اندازيم. اگر توانستيد موشک پرانی را ادامه دهيد، مسابقه را ادامه ميدهيم تا از گود خارج شويد. طرف ديگر هم به سرعت موضوع مسابقه را دريافت و خالد مشعل از آن سو در دمشق گفت: ,ما دو راه داريم يا مقاومت کنيم و کشته شويم، يا مقاومت نکنيم و کشته شويم,. مراسم جشن و سروری هم که رژيم اسرائيل برای برگزاری اين مسابقه ضد انسانی برپا کرد به کمال بود. روی تپه های مشرف به غزه را به محل تماشا تبديل کرده و مردم را به رقص و شادمانی روی آن فراخواندند تا با دوربين و بساط پيک نيک به تماشای ,آتش بازی, بيايند. تلويزيون اسرائيل شوی کمدی از کشتگان فلسطينی برگزار کرد و مجری کمدی در نقش حماس به تناوب توی اتاق می پريد و با خوشحالی خبر ميداد: قربانی ها شدند 300 تا.. 350 تا..حالا شدند 550 تا... ظرفيت دو طرف در ضربه زدن به مردم غير نظامی موضوع اين مسابقه بود. از آغاز معلوم بود که اين ظرفيت در اسرائيل از حد اشباع فراتر ميرود. به همين جهت هرچه بيشتر از رنج فلسطينی ها زير باران سلاح های شيميايی در اين تهاجم بگوئيم، هدف اسرائيل را برآورده و ,قدرت, آن را يادآوری کرده ايم. پس چرا سياستمداران و ژنرال های اسرائيلی از هزل و شوخی با جنايت پرهيز کنند؟ اما چيزی که مردم را در همه جای جهان به شدت بيزار ميکند، ,شوخی, غيرانسانی است و ,آتش بازی, با سلاح شيميايی نه تحسين که نفرت اکثريت انسان های روی زمين را بر می انگيزد. ,قهرمانان فصل تاريک تاريخ فلسطين, جان جينگ مدير امداد رسانی سازمان ملل در غزه در طول تهاجم به غزه از نادر مقامات مسوول سازمان ملل بود که از,امتحان, سربلند برآمد و همين امر او را به چهره ای صاحب نام تبديل کرد. فاجعه بار اين است که حرف های جان کينگ در رابطه با غزه، آن قدر بديهی است که نگفتن آن ها بايد عجيب باشد. کينگ فقط از اسرائيل انتقاد کرد که چرا ساختمان های عمومی را هدف بمباران و توپ قرار ميدهد: تمام زير ساخت يک دولت آتی فلسطينی ويران شده است. اين ساختمان يک پارلمان است که با خاک يک سان شده است، اين ساختمان حماس نيست. مقر رياست جمهوری جايی است که هر رئيس جمهور فلسطين بايد در آن بنشيند. مدرسه ها، دانشکده ها... , وقتی ارتش اسرائيل به مدرسه سازمان ملل حمله کرد جينگ گفت: ,شما حالا در مرکز متمراکم ترين منطقه مسکونی جهان هستيد. شما نمی توانيد در چنين شرايطی توپخانه سنگين و شليک مسلسل وار تانک ها را به کار بيندازيد. اين است چيزی که ما مدت هاست می گوئيم، و حالا، البته خودمان[سازمان ملل] به هدف شما تبديل شده ايم. ولی به جز ما ده هاهزار نفر، در واقع صدها هزار نفر از مردم هم هستند. رنج ما، رنج آنها هم هست., اين چه شرايطی است که برای ابراز بديهی ترين و غير قابل انکارترين حرف ها،به شجاعت و شهامت و در برخی موارد حتی فداکاری و گذشت از جان نيازهست؟ جينگ هرکس هست و هر عقيده ای دارد اما دراين تهاجم به صدايی برای قربانيان بی صدا تبديل شد. او مرز خود را با بنيادگرايی از طريق ابراز برائت از بنيادگرايی بلکه از طريق مرزبندی با ظلم تعيين کرد و بارها و بارها تاکيد کرد امتناع از انجام وظايف انسانی نسبت به مردم غزه ,به پيروزی افراط گرايی می انجامد. هم لابی اسرائيل و هم مخالفان اين تهاجم تلاش ميکردند سوابق او را پيدا کنند. اما او در پاسخ سوال يک رسانه ايرلندی گفت به جای اينکه به جستجوی مشخصات او برآيند سعی کنند احوال آن کودک غزه ای را بپرسند که دو پايش در عمل جراجی دو گانه قطع شده است. او گفت:, قهرمانان اين فصل تاريک تاريخ غزه، مردم غزه و پناهندگانی هستند که UNRWA بايد به آنها خدمت کند. آنها هستند که رنج يک تراژدی مکتوم مانده راتحمل ميکنند و آنها هستند که بايد داستان شان شرح داده شود، نه من., جينگ در توصيف مردم فلسطين و کودکانی که با بمب ها تکه پاره ميشوند نگفت قرباني، گفت قهرمان. زيرا اين مردم و بويژه اين کودکان بی آنکه خود داوطلب باشند به مسيح رهايی بخش يک جنبش تبديل شده اند و بار صليب گناهان جهانی بی رحم را بر دوش خود می کشند، از عصری به عصر ديگر و از نسلی به نسل ديگر.و هربار که بر دار اين گناه مصلوب ميشوند به جهان يادآوری می کنند: ما هستيم، به عنوان يک ملت و کليد خانه خود را نشان ميدهند: اينجاست خانه ی ما که اشغال شده است. چه کسی بايد ببيند که جای اين مردم و اين کودکان روی اين صليب خون آلود نيست؟ حماس؟ رژيم اسلامی که کودکان خود را روی دار می برد؟ دولت ها و قدرت هايی که خسارت يهودی ستيزی و يهودی کشی سبعانه شان را با ,فلسطينی کشی, پرداخت ميکنند؟ سازمان ملل که نميتواند به توپ و بمب فسفری بستن نهادهای خود را محکوم کند و همين حالا در تدارک ماستمالی کردن اين جنايت است؟ جان جينگ ياد آور يک حقيقت تلخ هم هست: اينکه از ,سازمان ملل, که توسط قدرت های جهانی و همچنين توسط نمايندگان دولت های مرتجع کشورهای بی قدرت بکلی بی اعتبار شده، چيزی به درد خوری نمانده است به جز همين سازمان های خدمت رسانی و فرهنگی و مشابه آن که در سياست مداخله نمی کنند و در اين سازمان ها هنوز انبوهی از آدم ها به اميد ايجاد يک دنيای بهتر تلاش ميکنند، همانطور که در سازمان های امداد ديگر مثل صليب سرخ و سازمان های غيردولتی مستقل. Caoimhe Butterly، زن جوان ايرلندی که معمولا صدايش را کنار قربانيان بی عدالتی از هرمليتی: بی خانمان های سيل آمريکا يا دهقانان فقير مکزيک يا قربانيان ايدز می شنويم، در زير باران موشک های حاوی بمب های فسفری خود را به غزه رساند وبه کمک مجروحين و پناهندگان شتافت. يادداشتی که او بعد از بمباران يک بيمارستان در غزه به خارج فرستاد، يکی از تکان دهنده ترين گزارشات اين تهاجم غيرانسانی بود که به سرعت از طريق اينترنت پخش شد. او در پايان گزارش دردناک خود از غزه بعد از شرح جنايات هولناکی که در حق مردم رواميشد، نوشت: ,باوجود اين، رو در روی اين چنين ويرانگري، اين مردم خرد نشده مانده اند. همبستگی اجتماعی و حمايت آنها از يکديگر الهام بخش است، و استواری مردم غزه باعث می شود همه کسانی که شاهد اين وضع هستند سرتعظيم فرود بياورند و الهام بگيرند. ابعاد فداکاری آنها، واکنش جمعی ما را می طلبد... غزه و فلسطين و مردمش به زنده بودن، نفس کشيدن، مقاومت ادامه ميدهند و خرد نشده باقی مانده اند و مخالفت آنها با درهم شکسته شدن همه مارا فرا ميخواند و به چالش می طلبد., اين انسان ها و فعاليت های شان به ما يادآوری ميکند حماس و رژيم اسرائيل، بوش و احمدی نژاد، طالبان و رايس ها جهان را تشکيل نمی دهند، آنها بر جهان ما بار شده اند. جهان از انبوه مردمانی تشکيل شده که برای حق برابر و آزادی تلاش ميکنند و برای انسان بودن و رهايی انسان ها بايد کنار آنها ماند. در کنار نام هايی مثل راشل کوري، انبوهی از انسان های شريف هستند که در پنج قاره جهان به دفاع از حق بر ميخيزند که هرگز نام شان در هيچ جا ثبت نخواهد شد، بسياری حتی جان خود را در عراق، افغانستان، و اخيرا غزه زير بمب های آمريکا، ناتو، و اسرائيل از دست دادند. با اينکه حتی نام آن ها را هم نمی دانيم، اما وجود آنهاست که باعث می شود که حتی در بحبوحه يکی از نامردمی ترين تهاجمات نظامی به مردمی بی دفاع بتوانيم از انسان صحبت کنيم و اميدوار بمانيم. اين جوانه های اميد هستند که برپا دارندگان ,سرب گداخته, را شرمسار کرده اند.
*نوار حاوی شواهد استفاده از بمب های فسفری(توجه:نوار حاوی صحنه های دلخراشی است)
5بهمن 1387 02:05
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر