حکم اعدام دلارا دارابی به جرم قتل در سن هفده سالگی به اجرا گذاشته شده است.
روز جمعه، 1 مه (11 اردیبهشت)، گزارش شد که دلارا دارابی، بیست و سه ساله، که به اتهام قتل یکی از خویشاوندان پدری خود، در سال 2003 بازداشت و بعدا در دادگاهی در رشت محاکمه و مجرم شناخته شده بود، در زندان مرکزی رشت، مرکز استان گیلان، اعدام شده است.
برخی گزارش ها حاکی از آن است که اعدام دلارا دارابی بدون حضور اعضای خانواده و وکیل او صورت گرفته است.
روز 19 آوریل، آیت الله شاهرودی، رئیس قوه قضائیه، دستور داد تا اجرای حکم اعدام دلارا دارابی به حالت تعلیق در آید تا خانواده او فرصت جلب رضایت اولیای دم برای جلوگیری از اجرا حکم را داشته باشند.
طبق پرونده اتهامی علیه خانم دارابی، وی در زمانی که تنها هفده سال داشت، با ضربات متعدد کارد، زنی از خویشاوندان خود را کشت و در جریان بازجویی، به این اتهام اعتراف کرد.
براساس محتویات پرونده، خانم دارابی در اعترافات خود گفته بود که اگرچه جثه کوچکی دارد، اما فردی ورزشکار است و به همین دلیل، قدرت کافی برای دست زدن به چنین اقدامی را داشته است.
با اینهمه، دلارا دارابی در مراحل بعدی دادرسی اعتراف اولیه خود را پس گرفت و گفت که به خاطر علاقه شدید به دوست پسر خود، به نام امیر حسین، و نجات او که قاتل واقعی بوده و در زمان ارتکاب جرم بیست سال سن داشته، به دروغ ارتکاب قتل را برعهده گرفته است.
ظاهرا اعتراف به قتل از دلایل اصلی صدور حکم اعدام توسط دادگاه بدوی در رشت بود که بعدا به تایید دیوان عالی کشور رسید.
گفته می شود که امیر حسین نیز به اتهام مشارکت در قتل به ده سال زندان محکوم شده است.
تلاش برای لغو حکم
مدتی پس از صدور حکم اعدام، تلاش های گسترده ای برای لغو این حکم در داخل و خارج از ایران صورت گرفت و به خصوص برخی سازمان های مدافع حقوق بشر به این دلیل که ارتکاب جرم قبل از رسیدن متهم به سن هجده سالگی صورت گرفته، خواستار تخفیف مجازات او شدند.
برگزاری نمایشگاهی از آثار نقاشی این زن جوان ایرانی در سال 2006 باعث جلب توجه بیشتری به پرونده و افزایش فشار برای لغو حکم اعدام او شد.
عبدالصمد خرمشاهی، وکیل مدافع دلارا دارابی نیز گفته است که صدور حکم براساس دلایل قانع کننده صورت نگرفته و شواهدی در دست است که نشان می دهد که خانم دارابی نمی توانسته مرتکب قتل شده باشد.
به گفته آقای خرمشاهی، نحوه جراجات وارده بر بدن مقتول نشان می دهد که قتل توسط فردی راست دست صورت گرفته در حالیکه دلارا دارابی چپ دست بوده است.
در پی انتشار خبر اعدام دلارا دارابی، عفو بین الملل، از سازمان های مدافع حقوق بشر، بیانیه ای را در روز 1 مه صادر کرد و در آن اجرای حکم را مورد انتقاد شدید قرار داد.
در این اطلاعیه آمده است که اعدام دلارا دارابی بدون رعایت موازین قانونی، از جمله مطلع ساختن وکیل مدافع چهل و هشت ساعت قبل از اجرای حکم، صورت گرفته است.
عفو بین الملل یادآور می شود که اعدام دلارا دارابی به منزله نادیده گرفتن دستور رئیس قوه قضائیه برای تعویق اجرای آن است و نشان می دهد که حتی دستور بالاترین مقام قضایی ایران نیز در شهرستان های این کشور نادیده گرفته می شود.
در این بیانیه آمده است که عفو بین المللی جریان دادرسی و محاکمه دلارا دارابی را عادلانه و منصفانه و منطبق با موازین پذیرفته شده بین المللی دادرسی تلقی نمی کند و اعدام فردی را به اتهام ارتکاب جرمی که در سن کمتر از هجده سالگی مرتکب شده مغایر معیارها و موازین بین المللی می داند.
این سازمان از سال 2006 و انتشار گزارش صدور حکم اعدام برای خانم دارابی به تلاش هایی به منظور تخفیف مجازات او دست زده و خواستار محاکمه مجدد متهم شده بود.
عفو بین المللی یادآور می شود که با اعدام دلارا دارابی، شمار اجرای احکام اعدام در ایران در سال جاری میلادی به یکصد و چهل مورد می رسد و دو نفر از اعدام شدگان زن بوده اند.
************************************************************************
نمايشگاه نقاشی جوان محکوم به اعدام در تهران | |||||||||||||||||||
نمايشگاهی از نقاشیهای دلآرا دارابی، دختر ۲۰ ساله محکوم به اعدام، با نام "زندانی رنگها" از روز جمعه ۲۸ مهرماه به مدت يک هفته در نگارخانه "گلستان"، واقع در دروس تهران برپا شده است. دلآرا دارابی به اتهام قتل مهين، دختر عموی ثروتمند پدر خود، دستگير و در شعبه ۱۰۷ دادگاه ويژه اطفال رشت و با تائيد شعبه ۳۳ ديوان عالی کشور محکوم به اعدام شده است. در کارت نمايشگاه نقاشیهای دلآرا نوشتهای از او خطاب به بازديدکنندگان درج شده است: "زندانی رنگها میدانيد يعنی چه؟ يعنی من. " "من که از چهار سالگی زندگیام را با رنگها تقسيم کرده بودم، در آستانه ۱۷ سالگی آنها را گم کردم. سرخ کبود را به جای لاجورد گرفتم و جای آسمانی، خاکستری پاشيدم. من رنگها را گم کردم و اينک تنها چهرهای که هر روز در برابرم ديده میگشايد، ديوار است. من دلآرا دارابی ۲۰ ساله، متهم به قتل، محکوم به اعدام، سه سال است که با رنگها و فرمها و واژهها از خودم دفاع میکنم. اين نقاشیها سوگندی است به جرمی ناکرده. تا مگر رنگها مرا به زندگی بازم گردانند. از پشت ديوارها به شما که به ديدن نقاشیهايم آمدهايد سلام و خير مقدم میگويم".
"زندانی رنگها" دلآرا زمانی که اقرار به قتل کرد و توسط پدرش به پليس تحويل داده شد، در مقطع پيش دانشگاهی تحصيل میکرد. او که نقاشی را از ده سالگی آغاز کرده است، شعر هم میسرايد. همه نقاشیهای نمايشگاه "زندانی رنگها" به جز يک اثر در زندان کشيده شدهاند. آن تکاثر، از نظر رنگ و فضا، بسيار متفاوت با کارهايی است که دلآرا در زندان کشيده است. اين آثار حاکی تاثير عميق و ژرف زندان بر اين هنرمند جوان است. در نقاشیهای او، رنگهای تيره، خطوط خشن، چهرههای درهم پيچيده که فرياد را تداعی میکنند، نبرد دو گاو وحشی و سياه، سياهقلمی از زندانيانی که در کنجی نشستهاند و انگار در تنهايی خود زنده بهگور شدهاند و شب و ماه و جسدی که از آتش میگذرد، از جمله تمهايی است که به چشم میخورد. او برخی از اين طرحها را به دليل نداشتن قلممو با انگشت و ناخن و اندکی رنگ سياه کشيده است. آسيه امينی، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان که بانی برپايی اين نمايشگاه نيز هست توضيح میدهد: "بيشتر تابلوها درگيریهای ذهنی اين نقاش را نشان میدهند. اين دختر جوان، زيبا و بسيار عاطفی، در معرض خشنترين واقعيتهای اجتماعی قرار گرفته است. اگر ما در مواجهه با زندانيان همه يا بسياری از آنها را قربانی شرايط بدانيم، ولی افراد از نظر روحی با هم متفاوتند. بدون شک روحيه يک قاچاقچی مواد مخدر يا سارق يا قاتل حرفهای، با روحيه دختر ۱۷-۱۸ سالهای که از ده سالگی با رنگ و بوم و موسيقی و شعر زندگی کرده متفاوت است".
نقاشیهای دلآرا صرف نظر از شرايط وی، دارای ارزشهای هنری و نمايانگر قدرت طراحی، خلاقيت ذهنی و توانايی او در به تصوير کشيدن ترسها و دغدغههای ذهنیاش است. آسيه امينی توضيح میدهد که "مسئول گالری گلستان، وقتی از ماجرای دلآرا باخبر شد، حتی بدون ديدن آثار او با برپايی نمايشگاهی از کارهايش موافقت کرد اما پس از ديدن عکس نقاشیها آنها را جدا از ماجرای خود دل آرا، خلاقانه و قابل تامل دانست". اين روزنامهنگار و فعال حقوق بشری در مورد اين که آيا احتمال فروش تابلوهای دلآرا در اين نمايشگاه وجود دارد يا خير، توضيح داد: "به نظر میرسد بايد اين تابلوها تا وقتی دلآرا در زندان بهسر میبرد و وضعيت نامعلومی دارد حفظ شود چون تنها پل ارتباطی او با دنيای بيرون همينها هستند؛ اما بههرحال خود او و خانوادهاش در اين مورد تصميم گيرنده هستند". پريشانی ابعاد نقاشیهای دلآرا متفاوتند و به نظر میرسد هم از اين حيث و هم از حيث تکنيکی، بيشتر تابع امکانات او در زندان بودهاند. دلآرا اين نقاشیها را در ملاقاتهايی که با والدين خود داشته است در اختيارشان قرار داده است و آنها هم در اختيار برگزارکننده قرار دادهاند. به گفته خانم امينی، سال گذشته به مناسبت هفته قوه قضائيه نيز يک نمايشگاه از نقاشیهای او در زندان برگزار شد. گفته میشود دلآرا که حالا در زندان وقتش را با نقاشی، مطالعه کتاب و گاهی سرودن شعر میگذراند هنگامی که محدوديتی در کشيدن نقاشی برايش پيش میآيد بسيار پريشان و به هم ريخته میشود. امينی میگويد: "مدتی است دلآرا برای نقاشی کشيدن دچار مشکل شده و نمیتواند مثل گذشته خودش را به تصوير بکشد".
"به هر حال زندان است ديگر. اولين واقعيت زندان از دست دادن آزادیهايی است که در بيرون آن چهار ديوار جزو حقوق طبيعی شما محسوب میشود ولی اميدوارم که اين مشکلات برای او کمتر شود. اميدوارم که برگزاری نمايشگاهش هم کمک کند که حرفها و دفاع شنيده نشدهاش بهتر شنيده شود." در سالهای پيش از زندان، نواختن پيانو يکی ديگر از سرگرمیهای دلآرا بوده است. امينی که پيگير پرونده او نيز هست ادامه میدهد: "اميدوارم که تصميمگيران اين حوزه که سرنوشت کسانی مثل دلآرا بسته به رای و نظر ايشان است، فارغ از تعبيرها و تحليلها و فارغ از اين که فلان فعال حقوق بشری و فلان سازمان درباره يک پرونده و يک فرد چه نظری داده و با چه نيتی، عدالت را مبنا قرار دهند و نه هيچ چيز ديگر. فکر میکنم برائت دلآرا نبايد به بهای اعدام اميرحسين، دوست او، تمام شود". "آنها هر دو مرتکب اشتباهی بزرگ شدهاند. کاش عدالت به حرف آدمها و دفاعشان دقيقتر گوش کند. برپايی اين نمايشگاه نيز از اين زاويه برای ما مهم بود که علاوه بر نشان دادن توانايیهای يک هنرمند جوان در عرصه نقاشی، توجه جامعه و مسئولان را به حرفهای ناشنيده او جلب کنيم". آرزوی ديرينه دلآرا هنگامی که از برپايی نمايشگاهی از نقاشیهايش باخبر میشود به يکی از برگزارکنندگان آن میگويد: "من از خدا چيزهای زيادی خواسته بودم. از بچگی دوست داشتم نقاش و شاعر معروفی شوم. هميشه دوست داشتم نمايشگاهی از نقاشیهايم بگذارم و از هنرمندان دعوت کنم تا آثارم را ببينند. آرزو داشتم کتاب شعرم منتشر شود. حالا در زندان هستم و آرزوهايم بيرون از زندان يکیيکی دارد برآورده میشود".
دو هفته پس از اقرار نخست در دادگاه، دل آرا که هنگام بازداشت فقط ۱۷ سال داشته، ارتکاب به قتل را انکار میکند. بنا بر اعتراف وی، او با اين يقين که دادگاه بر اساس حقوق کودک نمیتواند برای او حکم اعدام صادر کند به درخواست دوستش اميرحسين، اتهام قتل را میپذيرد تا او که بالای ۱۸ سال داشته اعدام نشود. به اين ترتيب اميرحسين، که تا به امروز در برابر حکم اعدام دلآرا سکوت کرده است، به جرم مشارکت در قتل، به ۱۰ سال زندام محکوم میشود. دلآرا با درک اين که فقط "زمان قصاص" کودکان مرتکب به قتل با بزرگسالان تفاوت دارد، خواستار تجديد نظر از ديوان عالی کشور میشود. او چندين بار مطرح کرده است که فقط به دليل علاقه به اميرحسين، اتهام قتل را پذيرفته است اما تا به امروز اين حکم تغييری نکرده است. ديوان عالی کشور به دليل اين که حکم اعدام اوليه در دادگاه عادی و نه در دادگاه اطفال صادر شده بود، پرونده دلآرا را به دادگاه ديگری ارجاع داد، اما او در دادگاه دوم نيز بر اساس اقرارهای نخست، به قصاص محکوم شد. امينی میگويد: "چطور است که در دادگاه، اقرار يک طفل سند قرار میگيرد اما انکار چندينباره پس از آن مورد توجه قرار نمیگيرد و مراحل تحقيق پرونده او کامل نمیشود؟ در پرونده دلآرا نکات مبهم فراوان وجود دارد. حتی چاقويی که با آن مهين کشته شده انگشتنگاری نشده است". گفته میشود در بررسیهای نخستين، صحنه وقوع جرم بر اساس اقرارهای دلآرا بازسازی شده است. اين در حالی است که وکيل او عبدالصمد خرمشاهی بر اساس اين که دلآرا چپدست است و نمیتواند ۱۸ ضربه به قسمتهای مختلف بدن مقتول وارد کند بارها تاکيد کرده است که متهم فاقد چنين قدرت بدنی است. |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر