۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

25تير:نامه مادر به دختری که در سلول انفرادی اسير شکنجه گران است




برای دخترم شيوا/شهرزاد کريميان

کميته گزارشگران حقوق بشر:
شيوای عزيزم در اين يک ماه و چند روزی که نبودی جای جای خانه را دنبال تو می گردم و تمام خاطرات کودکی ات را در ذهنم مرور می کنم. زمان تولدت و زمانی که در بيمارستانی در ميدان تجريش با مرگ مبارزه می کردی را به خاطر می آورم. نمی دانم در اين همه مدت که از نظر من قرنی گذشته چه می خوری و چگونه روی زمين سختی که تنها پوشش يک پتوی نازک است بدون داشتن کوچکترين امکانات می خوابی. باز هم از خودم می پرسم آيا کسانی که تو و بقيه را از مادرانشان جدا کردند و با گفتن دروغ با خود بردند فرزند دارند يا نه؟ يقيناّ دارند ولی مادر نيستند.


تنها دلخوشی من در اين مدت اين بود که تنها نبودم. وقتی به مراجعی از قبيل دادگاه انقلاب، ستاد پيگيري، زندان اوين و جاهای ديگر مراجعه می کنم سيل مادرانی را می بينم که همگی به دنبال فرزندانشان هستند و کماکان هيچ پاسخ روشنی نيست.

دخترم نميدانی در اين مدت که نبودی چه بر ما گذشت. عزيزانی که تنها جرمشان بستن شال سبز بر پيشانی بود در خون خود وضو گرفته و به ديدار معبود خود رفتند و مادرانشان در عزای ازدست دادنشان خون گريه کردند. اکنون که اين مادران را روی صفحه تلويزيون می بينم خوشحالم که تو بيرون نيستی که ببينی چون می دانم که نمی توانستم تو را ساکت نگه دارم. تو به درد اين مردم آشنايی و از دردشان درد می کشی و تنها به جرم همين درد آشنايی اين همه مدت در سلول انفرادی به سر می بری زيرا دفاع از حقوق انسان در کشور ما جرم است.

هیچ نظری موجود نیست: