۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

به خاطره فراموش نشدنی جان های خونین خرداد ۶۰ و فاجعه کشتار

پیوند خانواده های ناپدید شده گان حوادث اخیردرکنارقربانیان جنایات س دهه کشتاردرایران،امری عاجل وفوری است.

امیرجواهری لنگرودی

amirjavaheri@yahoo.com

دهم شهریور۱۳۸۸ برابر اول سپتامبر۲۰۰۹

یکشنبه ۳۰اگوست روز بين المللی ناپديدشدگان بود. با آرزوی آگاهی هرچه زودترازوضعيت ده ها وصدها وهزاران نفری که طی سی سال ویا درهفته های اخيردررويدادهای پس ازخیزش استوارانه مردمان ایران ازبیست ودوخرداد به این سو،ناپديد شده اند،موجودیت این روزجهانی رادریابیم وبرای یاری به مبارزات مادران فرزند گم کرده وارتقاء آگاهی ومبارزات آنان، با تاسیس انجمن ها و نهادهای حمایتی دردرون وخارج ازکشوربه گسترش مبارزات این مادران یاری رسانیم وبا جمع آوری نام یکایک آنان ،اين موارد را به گزارشگرويژه اين موضوع درسازمان ملل متحد ازهرطریق ممکنی انتقال دهيم!!!

خانواده های خاموش شده گان عاشق زندگی دیروزکه با اعدام های خرداد ۶۰ وکشتارگسترده سال۶۷، با خانواده های ناپدید شده گان وجانباختگان خیزش های اخیردردرون خیابان های ایران، می بایست دردهای مشترک یکدیگررا به فریادی رسا مبدل نمایند وجهان را به بیداری ودفاع ازخود وادارند. درگزارش رادیو بین المللی فرانسه ازقول یکی ازشرکت کننده گان درتجمع ” کمیته مادران عزا” درپارک لاله آمده است : ” یکی ازمادران که درحمایت ازمادران عزاداربه پارک آمده است، دربیان دلیل حضورخود، می گوید، اگرتیری که به این فرزندان اصابت کرده زاویۀ دیگری داشت، می توانست به فرزند من یا دیگری خورده باشد، وی کشته شده ها را فرزند همۀ مادران می داند و ازاینروهمدردی با آنان را حداقل کاری می داند که می توان انجام داد.

کمیتۀ مادران عزادار، پس ازشهادت ندا آقا سلطان، وبرای یادبود او پایه گذاری شد وازآنجا که عزاداران اجازه نداشتند درسوگ عزیزانشان، مراسمی به پا کنند، از کلیۀ مادرانی که فرزندشان راازدست داده بودند، دعوت شد تا هرشنبه به پارک لاله بیایند و درکنارهم بارغم خود را تقسیم کنند. به گفتۀ مؤسسین این گروه، پارک لاله ازاین جهت انتخاب شد که نزدیک ترین محل به امیرآباد، جائی که ندا در آن کشته شده بود، است…”

امروزوهرروزه تجمع خانواده های ناپدیدشده گان قربانیان جنایات پرشماررژیم جمهوری اسلامی درکناردیواره بلند زندان اوین، دادسراها وشعبات دادگاه های انقلاب وکمیته های سپاه محلات وکلانتری های محل گزارش می گردد، به همین گونه تجمع کمیته مادران عزا ودغدارهرشنبه شب درپارک لاله تهران،درکنارپیکره مادران اعدامیان دهه شصت(جنایت خرداد۶۰ وکشتارفاجعه انگیز زندانیان سیاسی سال ۶۷)، که تجربه دو دهه دوندگی، پیگیری،اراده درکنارهم بودن را درون همین نظام با تجمعات مداوم شان درخاوران های ایران رابا خود دارند، می باید درشرایط تحول پیش پیشروی جامعه ایران – یعنی پیشروی مبارزات مردمان سراسرایران دربرابرکلیت نظام خود کامه ولایی- برآمد نیرویی پرتوان وبرومندی شمرد که می تواند سطح حوادث پیش آمده درون جامعه را درهم ریزد وتابستان خونین امسال و آینده پیش روی را بدل به جنبش دادخواهی وحقیقت یابی پُرتوان تری سازد.

چه خوب گفته اند:هرزایشی با ناله ودردهمراه است وزندگی تازه ازمیان خود وخرابیهای موجود،می تواند فریاد پیروزی برکشد.درست به مانند زنی که جنین درزهدانش، مجال رشد پیدا نمی کند، واگرکارد دکترجراح به موقع وحساب شده بخدمت گرفته نشود و به کاردرنیاید،احتمال مرگ جنین ومادرهردو می رود. پس برای زنده نگاهداشتن هم آن نورس وهم این مادرزاینده،ضرورت خلل ناپذیربه کارگیری کاردجراح پیش می آید.همچنان که هیچ کثافت ورنگ وبویی،بی آبی شسته نمی شود. این عمل جراح، زنده ماندن نوزادومادررا با خود به همراه می آورد. جامعه ایکه نیروی های زنده و نامیرای آن، نیروی های فردای آن، به فشارها ،زجرها وکشتارها،حاکمیت خودمدرانه دیکتاتورهایش پا برجاست، خود بمثابه موجودی نازاست وباید چاره درد ش را پیداکرد.

چاره مادران عزا و داغداران، مادران ناپدیدشده گان، مادران دادخواه و اعدامیان سه دهه اخیرحاکمیت سیاه جمهوری اسلامی ایران،گره خوردن اینان با یکدیگروتبدیل به نیروی واحد شدن آنان است. امروزچون دیروزهریک مان در تنهایی ودرجدا مانده گی های کم و بیش قهری وناگزیرمان، همواره جدا مانده ازهم ایم، وقتی گردهم آمدیم،می توانیم به گردانی سازمانگر بدل گردیم. اندیشه من تا زمانی که با واقعیت زندگی و تلخی ایام شما گره نخورد، به پیوند اندیشه ها نمی انجامد. گیاهی که بی ریشه است،زندگی ندارد،نیرو نیست. امید وانگیزه یکی شدن اندیشه ها تنها درهمین است که گام های احیانا ترس خورده و ترک برداشته ما درضمیریکایک مان بدل به وجدان جمعی ترگردد، پس آنگاه است که ریشه می دواند، می روید، می بالد ودرعمل اجتماعی تبدیل به باوریقین می گردد .تنها ازپس این آگاهی وعمل اجتماعی است که می تواند هرسخره ای راازجای برکند.

صدای من وتو وما، وقتی بدل به اعتراض می شود،آنگاه که ” دردمشترک”مان فریاد برمی دارد تا اراده جمعی را بخدمت گیرد، ازمرزدیوارهای بلند حاشا وناشنوا فراترمی رود وازآن سوی دیوارهاومرزها سربرمی آورد. درایران امروز،وقتی سانسورخشن ونفس گیراِعمال می گردد.وقتی هرجمعی را درحکومت نظامی بخدمت گرفته شان به خشن ترین شکل درهم می پاشند. مدام ولی وقیع اش،درکنارهرآخوند، امام جمعه،عمله بیشمارسرداران سپاه، بسیج،لباس شخصی،امنیتی وموتورسواروپیاده،امریه بگیروبه بند،صادرمی کنند.ما نیزمی بایست دست بکارساختن شویم.مانیزمی بایست درتحرکات فراقانونی خودواعمال نافرمانی های مدنی ،هرنوع حد ومرزی که نظم امروزی جامعه به صورت قانونی مقررداشته،که ما را با نوعی سکون وسکوت همراه گرداند، درهم شکنیم. می توان با توسل به میثاق های جهانی روحیه جمعی را تقویت کرد . آنجا که آمده است : ” مجمع عمومی ملل متحد در ۱۸دسامبر۱۹۹۲اعلامیه ی حمایت ازهمه ی اشخاص دربرابرناپدید شدن های تحمیلی را تصویب کرده است . دراین اعلامیه آمده است که اجرای منظم ناپدید ساختن های اجباری درردیف جنایت برضد نوع بشروناقض قواعدی است که حق شناسایی شخصیت حقوقی هرشخص،حق آزادی وامنیت افراد وحق درامان ماندن ازشکنجه را تضمین می کنند. چنین اقدامی حق حیات را نیزنقض می کند یا سخت به خطرمی اندازد؛دولت ها باید برای منع ومحواقداماتی که به ناپدید شدن های تحمیلی می انجامند،تدابیرکارسازی درپیش گیرند”( پرسش وپاسخ درباره حقوق بشر،لیل لوین،ترجمه؛محمد جعفرپوینده،تهران نشرنقره،چاپ سوم،بهمن ۱۳۷۷،ص۸۴و۸۵)ومسلم است که دولت های ما چنین نکرده ونمی کنند، پس لازم می نماید که خود آستین ها را بالا زنیم وتجارب بیکران دیگران رابکارگیریم.

مادامی که من به سانسوراندیشه وگفتارخود تن می دهم، من ی که به بهانه ترس ازیک طرف وغلبه قدرت قاهرازطرف دیگر،درامورفامیل،محله، شهر،شهرستان،استان وکشورخود دخالت نمی کنم، رای هم نمی دهم، انتخاب هم نمی کنم، پس انتخاب هم نمی شوم، تجاوزرا می بینم ودم نمی زنم. من ی که به همراه خانواده ام به پای دیواربلند زندان اوین می ایستم ودرتنهایی خود فریاد می زنم وبخشا نیزفردا دربرابرمیزجلادی به نام دادستان یاحاکم شرع انور،خودرامجبورمی بینم تا بایستم که خود برگه ی خبراعدام فرزندم را بی سروصدا بگیرم وای بسا دربرابرتهدید ناکسان شرع، جریمه گلوله خوردن برسینه جوان خود را با ودیعه سند وقباله خانه، دکان و ملک ام،رها سازم با اینکه معنی آزادی را می دانم و لی آزاد نیستم که به چنین تعبی تن می دهم.

من اگرماگردم واین ما دریکدلی خود بدل به تشکلی مستقل وبا بنیاد شود، می تواند ریزهیچ ورقه اتهام ومجرمیتی را به ناگزیرامضاء نگذارد ومحکم وبادوام تنها ازطریق خرد جمعی خویش عمل نماید. ما که دراین سوی جهان ایستاده ایم و کمترچیزی ازبود ونبودحاکمیت توحش، قرون وسطایی وخون وجنون کُشی ابواب جمعی آنان نیز، تهدیدمان نمی کند، بدرستی درمی یابیم که پیکره عظیم گره خوردن های مادران ناپدیدشده گان ،مادران عزاوداغدار،مادران اعدامی درسطح کشورهای سراسرآمریکای لاتین ازآرژانتین، شیلی، السالوادور، گواتمالا،پرو،هائیتی گرفته تا آفریقای جنوبی،اوگاندا وروانداتا این سوی قاره آفریقا ازمراکش، سری لئون وچاد تا دراین سوی ترآسیا کشورهای سری لانکا،ترکیه واندونزی که جنایت های دوره ی حکومت نظامی سوهارتو را ازسال ۱۹۶۶تا۱۹۸۸ یعنی قتل عام نیم میلیون کمونیست،رهبران کارگری ودیگرناراضیان اندونزی رابا خود داشت با ایجاد ” کمسیون حقیقت” درسال۲۰۰۴، به پیگیری ابعاد جنایت وبرشماری آنچه درحیات دیکتاتوری سوهارنو اتفاق افتاده بود ادامه می دهند.سال ها بعد با توجه به تجربه تجمع “مادران میدان مایو” درآرژانتین (که در زیرمی آید) مابا سازمانیابی ” مادران مفقود شده گان – ترکیه”، روبروهستیم که حرکت مشابه ای را آغازکردند.آن ها هرشنبه درزمان ومکان معینی درشهراستابول روی سنگفرش خیابان می نشینند وعکس فرزندان گم شده خود رابه دست گرفته وبرروی پلاکادری که بیان حضوریکایک آنان است،عبارت حک شده زیرخودنمایی می کند:

” ما این جا هستیم، برای انسان های مفقود شده،ما فرزندان خود را می خواهیم .”

ما باید به انتقال سازمان یابی این تشکل های مستقل به درون کشوریاری رسانیم وبنویسیم که چگونه این نهاد ها پدید آمدند؟چگونه سرفصل بنیاد گذاری ” مادران میدان مایو” درآرژانتین که درآوریل۱۹۷۷یک سال پس ازکودتای نظامی برپاداشته شد؟ مادران چگونه اول باربا حضور ۱۴نفره خود در”میدان مایو” یعنی مرکزسیاسی شهربوئنوس آیرس ومشرف به مقرروسای جمهورآرژانتین، اعتراض خود را پایه گذاشتند.؟آنها روزهای پنجشنبه هرهفته ساعت پانزده وسی دقیقه تنها با نشانه روبان وسربندی سفید برپیشانی وبا نصب عکس های فرزندان خود برسینه، دورمیدان راهپیمایی می کردند. مردم کم کم به موجودیت این مادران پی بردندودریافتند که اینان مادران گم شده گان آرژانتینی معترض هستند. دوسال بعد،همین اجتماع کننده گان که مراحلی ازپیشرفت ومقاومت خود را به ثبوت رساندند” انجمن مادران میدان مایو” را به ثبت رسانده ویک کمسیون یازده(۱۱)نفره ازبین خود به ریاست انجمن برگزیدند…. * لازم به گفتن است بخشی ازهمین مادران درسایرنقاط جهان پرونده دادخواهی اعدامیان وگم شده گان خود را درزمان حیات دیکتاتوری های وقت برافراشته اند وبه سند مجرمیت خونتای های زمان خود بدل کردند و بخشی ازآنان ازدل یک تحول وجابجایی رژیم با پشتوانه مبارزه توده ای به هم گره خوردند و”کمسیون حقیقت یاب” ،” کمسیون تحقیق”، ” کمسیون دادخواهی” ، “کمسیون ناپدید شده گان ” ، ” گروه مادربزرگ ها “، ” سازمان خودیاری وابستگان قربانیان دیکتاتوری نظامیان”،”تجمع مادران سیاهپوش صرب برعلیه جنگ”،” شبکه ناپدید شده گان کشورهای مختلف ” وغیره را تشکیل داده اند.

این نام ها درهرجایی ازجهان مساوی است با رودررویی با فرهنگ خشونت- فراموشی وازیاد نبردن و نبخشیدن- پیگیری درباره ی گذشته خون بارحکومت ها و دیکتاتورهای زمانه،آشکارساختن همه زوایای تاریک وپنهان گذشته و به رسمیت شناساندن رنج های فراوان خانواده های قربانیان وبازمانده گان وارائه راه کارهای دست یابی به حقیقت عمدتا برای برون رفت ازدست یازی وتسلسل حکومت ها به خشونت وخونریزی و پایان بخشیدن به جنون وکشتارواعدام وبگورسپردن های دستجمعی فرزندان جامعه . این کمسیون ها همواره درتلاشند تا پرونده های جرم و جنایت مسبین کشتارو قتل عام های فرزندان وهمسران وجوانان را بروزنمایند وداد خود ستانند.

درایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی ودرپیکره دوسطح مبارزه درون کشوربین پرونده های گشوده شده و ناگشوده تا به امروزقربانیان دهه ۶۰ ( خرداد۶۰و کشتار۶۷)، پرونده کوی دانشگاه۱۸تیر،پرونده قربانیان قتل های سیاسی زنجیره ای، پرونده تجاوزبه حقوق سندیکایی کارگران شرکت واحد تهران وحومه، پرونده گلوله باران به کارگران معدن خاتون آباد،کشتارخیابانی ومفقود شده گان سه ماهه اخیردرکسوت دادخواهی مادران اعدامیان، خانواده های ناپدید شده گان ، مادران عزاووکلای آنان ازیکسووگستردگی اعتراضات،حضورفعالان مدافع حقوق بشر،سازمان ها و احزاب چپ وآزادیخواه وبرابری طلب، کانون نویسنده گان ایران واعضاء کانونیان درتبعید،ملیون ها تبعیدی آزادیخواه ونهاد های پرشمارفرهنگی – اجتماعی وسیاسی ، تشکل های مدافع زندانیان سیاسی ازفعالان زندانیان سیاسی بعضا دونظام شاه وشیخ ،درجای جای جهان ازسوی دیگر،باید بتوان یک سرپل ارتباطی فعال و روشنگری را با هدف برملا کردن جنایت های صورت گرفته در طول سی سال حاکمیت به جرم ” جنایت علیه بشریت”، روشن کردن زوایای گوناگون حقیقت، شناساندن آن ها به جامعه جهانی ونهاد های حقوقی و دادخواهی جهان، درنهایت تلاش برای بازداشتن حکومتگران ازتکرارهمه آن جنایات سی ساله شان، بردوش یکایک ما سنگینی می کند. درانجام این وظیفه هیچ مانعی نباید ما را ازپیشرفت این امر بازدارد..

هیچ نظری موجود نیست: