گلزادگان- مریم
ایرج مصداقی
در زیر تعدادی از نامههای مریم به خانوادهاش را میآورم تا صحت و سقم ادعاهای رژیم مشخص شود. تأمل در کلمات مریم نشانگر بطلان ادعاهای خمینی برای به دار کشیدن بهترین فرزندان میهن است. درنگ در نامههای مریم نقاب از چهرهی جنایتکار خمینی و عوامفریبی او بر میدارد. ترجمه آیات در متن نامهها نیامده و توسط نگارنده به متن اضافه شده است.
بند ۲۴۶ بالا اتاق ۵
نام پدر: علی
نام و نام خانوادگی: مریم گلزاده
به نام خدا
مامان جون و آقاجون سلام بر شما و بقیه. امیدوارم حال همگیتان خوب باشد و روز بروز بهتر شود. دلم برای همگیتان یک ذره شده است از قول من نسیم کوچولو، هدای ناز و ندای شیطون و حامد و سپیده را ببوسید. عکسشان را برایم بفرستید که حتماً خیلی بزرگ شدهاند. از طرف من به همه سلام برسانید. طاهره جان و احمدجان شما هم خوب درس بخوانید. جواب نامه را بدهید. آقاجون هم اگر میتواند یک چیزی بنویسد. ما را خیلی دعا کنید.
خدا یار و نگهدار همگیتان مریم
۱۶/۷/ ۶۱
از طرف خانواده در ماه بیشتر از یک الی ۲ نامه ارسال نمیگردد.
مسئول نامه
بند ۲۴۶
نام : مریم گلزاده غفوری
نام پدر:علی
بنام خدا
سلام به همه اعضای خانواده و فامیل امیدوارم همه خوب باشید. هادی جانم دلم برایت خیلی تنگ شده حتماً برایم نامه بنویس و از حال خودت بگو و تا میتوانی مامان و آقاجون را تنها نگذار. مامان جان اگر هوا بارانی و خراب بود برای ملاقات خودت را به زحمت نیانداز. ما هم خوب هستیم و محتاج به دعای شما هستیم. احمدجان تو هم به مامان کمک کن و از وقتت استفاده کن همه شما را به خدا میسپارم.
با آرزوی موفقیت و به امید دیدار مریم
نام: مریم گل زاده
نام پدر: علی
به نام خدا
فاذکرونی اذکرکم واشکروالی ولا تکفرون (ٰپس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم سپس شکر نعمت من را بجای آورید و کفران نعمت نکنید)
طاهره جان سلام. نمیدانی وقتی شنیدم آزاد شدی چقدر خوشحال شدم البته تو باید خیلی زودتر به خانه میرفتی ولی شاید از این که این مدت زندان باشی حکمتی بوده. حتماً نگذاشتهای در این مدت وقتت تلف شود و درسهایت را کم و بیش خواندهای. انشاءالله عقب ماندگی از بقیه دوستانت را جبران کنی و امسال را با موفقیت پشت سر بگذاری. احمد جان دلم برایت یک ذره شده و آرزو دارم دوباره بتوانم تو و بقیه اعضای خانواده را از نزدیک ببینم. از هر دوی شما انتظار دارم به مامان و آقاجون کمک کنید و قدر هم را بدانید و همه تان ما را دعا کنید. خدا نگهدارتان
مریم
۱۱/۱/ ۶۱
نام و نام خانوادگی: مریم گلزاده
نام پدر: علی
بند ۲۴۶
به نام خدا
خدمت پدر و مادر گرامیم، سلام بر شما و تک تک اعضای خانواده و همه دوستان و فامیل. آرزو میکنم همه در راه خدا و در جهت خدمت به مردم قدم بردارید و در کارهاتان موفق باشید. مامان و آقاجون در همه وقت به یاد شما هستم و یک لحظه از یادم نمیروید. به یاد زحمات و سختیهایتان. متأسفانه آنطور که باید قدردانی نکردهام. امیدوارم در هر کجا که هستیم بتوانیم شکر نعمات خدا را بجا آوریم و فتنهها و آزمایشات باعث هدایتمان شود نه گمراهی. همه شما را به خدای بزرگ میسپارم. طاهره جان و احمد عزیزم دلم برای هردوتان یک ذره شده . قربان همگی تان مریم
۲۲/ ۱۱ / ۶۱
مریم گلزاده
بند ۲۴۶ بالا اتاق ۵
نام پدر: علی
به نام خدا
کل نفس ذائقه الموت و نبلوکم بالشر و الخیرفتنه والینا ترجعون (هر انسانی طعم مرگ را می چشد! و شما را با بدیها و خوبی ها آزمایش می کنیم وسرانجام به سوی ما باز گردانده می شوید)
سلام بر مادر و پدر خوب و خواهر و برادران عزیزم:
آقا جون حدود ۲ سال است شما را ندیدهام خیلی ضروری میدانم که از نزدیک شما را ببینم. چون هم ذهنیات شما در مورد زندان و هم واقعیات درون زندان را میدانم و در این زمینه حرف زیادی دارم شاید تا عمری باقیست قدمی در جهت احیای اسلام بردارید اگر بتوانید برای ملاقات حضوری با مسئولین تماس بگیرید و پیگیری کنید شاید موفق شویم. مامان خوبم آخر هر ملاقات طوری خداحافظی میکنی که واقعاً از محبتت شرمنده میشوم. انشاءالله که بتوانم زحماتتان را جبران کنم. با آرزوی سلامت برای همگی .
همگی عزیزانم را به خدای بزرگ میسپارم
مریم
۶ / ۳/ ۶۲
نام: مریم گلزاده غفوری
نام پدر : علی
بند ۳ اتاق ۵ بالا
هوالحق
سلام به مادر و پدر خوب و خواهر و برادران عزیزم
خواهر خوبم خوشحالم که دیگر بزرگ شدهای و بیشتر به فکر آیندهات هستی. خدا را همانطور که هست بشناس و بدان اوست که در همه جا و در همه وقت یار و یاور بندگان خوبش میباشد. احمد جان خوبم میدونی دو سال است که ندیدمت. آرزوی دیدنت همراه با یک دنیا حرف دارم. حتماً روزههایت را میگیری و مرا هم از دعا فراموش نکردهای. کارهای خوب یاد بگیر و مامان و آقاجون را کمک کن. برایم نامه بنویسید.
قربان شما مریم
۲۷ / ۷ / ۶۲
نام: مریم گلزاده غفوری
نام پدر:علی
بند ۳ اتاق ۵
به نام خدای بزرگ
سلام به همه اعضای خانواده گرامیم:
عید فطر بر همه مبارک باشد. برای همگی آرزوی سلامتی میکنم. خدایا به ما زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ به بیثمری لحظهای که برای زیستن گذشته است حسرت نخوریم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشیم. همه ما در ایام امیدو آرزو هستیم و مطمئناً در پی آن مرگ است. خوشی های دنیا خیلی فریبنده و زودگذر است. خوشا به حال آن که ارزشهای انسانی را در خود زنده نگهدارد. دایی جان از محبتهایت تشکر میکنم.
خدا نگهدارتان
نامه تان رسید
مریم
۱۷/ ۴ / ۶۲
نام: مریم گلزاده غفوری
نام پدر:علی
بند ۳ اتاق ۵
به نام خدای قادر متعال
سلام به همگی شما
الحمدالله حالم خوب است و خدا را در همه حال شکر میکنم. در زندان وقتی انسان تنهای تنها میشود و به عظمت خدا میاندیشد واقعاً به ارزشهای واقعی پی میبرد و مهم نیست که انسان در کجا باشد البته انالانسان لفی خسر. در حال حاضر در دوران سازندگی هستم (خودسازی) و سعی دارم عربی و قرآن را خوب یاد بگیرم (خداشناسی) و کتاب حیات و هدفداری را نیز میخوانم
خدا نگهدارتان
به امید دیدار مریم
۷ / ۵ / ۶۲
اوین- زندان اوین- بند ۳ – اتاق ۵ بالا
مریم گلزاده غفوری
تولد امام رضا (ع) را به همگی تبریک میگویم. اندیشیدن در حیات امامان راهگشای زندگیمان میباشد و از دست دادن فرصت غم و اندوه است. امیدوارم هرگز فرصتها را بیهوده هدر ندهید. مامان جان از ملاقاتت خیلی خوشحال شدم ولی از این که بچهها را آورده بودی واقعاً شرمنده شدم و راضی به زحمت شما نیستم. در مورد جراحی پا از دکتر سؤال کنید. به همه دوستان سلام برسانید.
خدا یار و یاورتان باشد
مریم
۲۸/ ۵ / ۶۲
مریم گلزاده غفوری
نام پدر:علی
بند ۳ اتاق ۵ بالا
به نام خدای بسیار بخشنده
بر همگی خانواده سلام و درود و با آرزوی دیدنتان و امید به آن .
قبل از سپیده صبح فقط یک ستاره نورانی است که تا روشنایی کامل هوا در آسمان است که من همیشه مدتها به این ستاره بسیار زیبا تماشا میکنم که طبیعت واقعاً مملو از شگفتی است ولی خیلی اوقات از زندگی کردن در این دنیا با همه زیباییهایش نفرت دارم. دنیایی که در آن انسانیت مرده است. ولی امیدوارم تا زنده هستم در جهت شناخت اصول اسلام و عمل به آن کوتاهی نکنم و کفران نعمت نکنم. توکل به خدا
«برای عاقبت به خیری ما دعا کنید»
خدا نگهدارتان
مریم
۸ / ۷ / ۶۲ جمعه
نام: مریم گلزاده غفوری
نام پدر: علی
بند: ۲۴۶ اتاق ۵ بالا
به نام خدا
سلام به تک تکتان و سلام به همه
طاهره جان از موقعیت فکری و روحیت خبر ندارم ولی می دانم که مرتب درس میخوانی ولی در هر حال میخواستم چند کلمه از میان گفتنیهایم برایت بنویسم نمیدانم خوشت میآید یا نه. در کارهایت دقیق باش و سطحی به مسائل نگاه نکن و به عمق قضایا فکر کن و خودت را به اندیشیدن عادت بده تا در زندگی راهت را درست انتخاب کنی. احمد جان تو هم کارهایت با برنامه باشد. هر دوی شما را بینهایت دوست دارم.
«خدا حافظ همگی عزیزانم»
مریم ۲۹/ ۷ / ۶۲
دعا کنید
نام:مریم گلزاده غفوری
نام پدر: علی
بند ۳ اتاق ۵ بالا
به نام او که بسیار مهربان و بخشنده است
سلام به همگی- مامان جان واقعاً شرمندهام که با این حالت بدیدن من میآیی ولی خواهش میکنم به سلامتی خود و آقاجون برسید و مراقب باشید و کوتاهی نکنید و از داداش پرکار میخواهم لااقل در این مورد هوای شما را داشته باشد. احمد جان عزیزم دوست دارم خیلی دقیق و منظم باشی تا موفق شوی. در ضمن درس خواندن سعی کن قرآن را نیز یاد بگیری. همیشه در یادم هستید.
همگی را به خدا میسپارم
مریم ۲۰ آبان ۶۲
راستی طاهره جان هفدهمین سالگرد تولدت مبارک باشد.
سلام به همهی همهی همه . مامان و آقاجون و بقیه
آقاجون نمیدانم برای شما چی بنویسم ولی هر موقع دیدمتان از وضعیت خودم برایتان خواهم گفت چه خوب میشود و چقدر لازم حتی یک لحظه دیدن. مامان جان خوشحالم از این که قبل از آن که خدا به حسابمان رسیدگی کند فرصتی یافتیم که خود به پشت سر نگاه کنیم و خود را از هر ناخالصی پاک کنیم. طاهره جان و احمد جان شما هم از خود انسانی فداکار و وفادار و منظم و دقیق و کوشا و جدی بسازید.
همه عزیزان را به خدای بزرگ میسپارم
جمعه مریم ۱۱/ ۹ / ۶۲
نام : مریم گلزاده غفوری
بند: ۲ طبقه پایین اتاق ۳
نام پدر: علی
بسمه تعالی
فلا تطع المکذبین ودوا لو تدهن فیدهنون( از منکران و کذابین اطاعت نکن آنها دوست دارند که نرمی کنی تا نرمی کنند)
سلام بر شما عزیزانم و آرزوی موفقیت برایتان
از این توفیق اجباری که نصیبم شده خدا را شکر میکنم چرا که خارج از این محیط با روحیهای که داشتم سعی نمیکردم دیگران را بهتر بشناسم و تجربه کسب کنم، بیشتر به درونم میپرداختم و اینجا اجتماعی از انسانهایی است که همه باید به تنهایی فقط مطالعه کنند. امیدوارم بتوانم جسم و روحم را درست تربیت کنم برای عاقبت به خیری هم دعا کنیم به مادر شوهر و پدر شوهر مهربانم سلام برسانید. همچنین به همه دوستان و آشنایان.
خدا نگهدارتان – مریم ۸ / ۱۱ / ۶۲
نام : مریم گلزاده غفوری
بند: ۲ طبقه پایین اتاق ۳
نام پدر: علی
هوالحق
سلام بر شما
روزگارم را چگونه بگذرانم؟!! روزگارتان را چگونه میگذرانید؟ خدا را شکر که نمیشود جلوی موج اندیشه را گرفت و این که چگونه شکر آن را به جا آوریم. به چه باید اندیشید و چگونه؟ زمان را چطور بگذرانیم که جوابگوی آن باشیم. امیدوارم سالی که گذشت با همه غمها غروب تاریکی ها و شروع سال نو طلوع شادیها و موفقیت هایتان باشد. حول حالنا الی احسن الحال
۲۰ / ۱۱ / ۶۲
خدا نگهدار
نام پدر: علی
بند : ۴ واحد ۳ (قزلحصار)
به نام خداوند مهربان
سلام به خانواده عزیزم
امیدوارم همیشه خوب باشید در هر حال و در همه جا. و خیلی دوست دارم نامهام بدستتان برسد برای اطلاع از این که حال و جای من هم خیلی خوب است. راستش حیاط اینجا مثل پارک میماند و مرا به یاد تمامی خاطراتم میاندازد و این که چگونه سرگذشتم را ساختهاند. به سرنوشتم میاندیشم. طاهره جان تو هم اگر در دانشگاه قبول نشدی بدان مهم یادگیری است نه چیز دیگر. اینجا هم دانشگاه خوبی برای من میباشد.
خدا نگهدارتان – مریم گلزاده غفوری
۱۰ / ۴ / ۶۳
نام: مریم گلزاده غفوری
نام پدر: علی
بند :۴ واحد سه (قزلحصار)
به نام خدای مهربان
سلام بر همه عزیزانم
طاهره خواهر خوبم، لحظههای بیادماندنی را با تو میگذرانم. میدانم اندکی از آنچه در درونت میگذرد را برایم نوشته بودی. بهترین امیدم تنهایی و جدایی اگر در رابطه با کل هستی در نظر بگیریم معنایی ندارد که جزیی از آنیم و همگی عاشقانه به سوی خدا شناوریم. دوست دارم بدانی که همیشه با همیم و همراز و دوری راه مانع یکی بودن قلبهای بی قرارمان نمیباشد. گویا تو هم صدایم را میشنوی که هر لحظه در پی ساختن گذشته و و بنای آینده هستیم. پس نباید خود را به کارهای نامفید مشغول کنیم. آقاجون سؤالهایی دارم که جوابش را فقط از شما میخواهم.
به امید دیدار – مریم
خدایا یار و نگهدارتان باشد
۹ / ۸ / ۶۳
نام: مریم گلزاده غفوری
نام پدر: علی
بند :۴ واحد سه قزلحصار
به نام خدای مهربان
سلام بر خانواده خوبم و همه فامیل
مادرم درود بر تو روی مهربان و چشمان با نفوذ و نگاه غمبارت. وقتی که با تو ملاقات دارم گویا حقیقت محض را یافتهام . به تو عشق دارم پایان ناپذیر به خاطر ایثار و گذشت همیشگیات که تو سوختی تا ما شعله شویم و تو همه امید هستی. آرزو داشتم هم ( را ) درک و یگانگی را تجربه و شیرینی با هم بودن را قدر میدانستیم. مادرم دیدم که چگونه درد و ناراحتی را به تمسخر گرفتهای. پس به خدا توکل کردی که برای همیشه تو را بس میباشد. آقا جون قلمی بردارید و بنویسید که به چه سان باید در طریق هدایت ماند.
خدا یار و نگهدار تکتکتان
مریم- ۱۳ / ۹ / ۶۳
نام: مریم گلزاده غفوری
نام پدر: علی
بند :۴ واحد سه قزلحصار
به نام خدای مهربان
سلام به تمامی خانواده عزیزم
اکنون خوشحالم که توانستم خود را و خدای خود را بهتر بشناسم و به مراتب با دید بازتر و واقعیتر به محیط زندگی و واقعیات موجود نگاه کنم. بهترین و زیباترین درسها را که به روابط انسانها مربوط میشود بگیرم. ملموس شدن واژههایی چون عشق و محبت و درک مفهوم انسانیت. بیایید یگانه باشیم و زندگیمان را با بالاترین هدفها انتخاب کنیم و لحظههای زمان را از نو تعریف کنیم. راستی دیشب، شب یلدا بود. طولانی ترین شب سال را گذراندیم. اینجا دور هم نشستیم و حافظ خواندیم البته به یاد شما. احمدجان و طاهره جان شما هم مثل همیشه پرتلاش باشید.
خدا یار و نگهدار همگیتان – مریم
۱/ ۱۰ / ۶۳
نام: مریم گلزاده غفوری
نام پدر: علی
بند :۴ واحد سه قزلحصار
به نام خدا
احمد جان سلام
اگر بدونی چقدر دلم برای روح با نشاط و خوشمزگیهایت تنگ شده. اما حتماً همه آنها جهت و مفهوم عالیتری پیدا کرده است و توانستهای خود را به بهتر شدن عادت و پرورش دهی. آیا خود را رها کردهای تا جامعه هر طور میخواهد ترا بپروراند؟ حتماً نه. احمد خوبم، تو و طاهره و مامان میتوانید زندگی جمعی و منظمی داشته باشید و خودتان مشکلاتتان را حل کنید بدون آن که کارها زمین بماند کارها را تقسیم کنید که مامان احساس تنهایی و دلتنگی نکند. با همه وجودم همگیتان را دوست دارم و انتظار زیادی هم به همراهش.
خدا یار و نگهدارتان – مریم
۳۰ / ۱۰ / ۶۳
نام: مریم گلزاده غفوری
نام پدر: علی
بند :۴ واحد سه (قزلحصار )
به نام خدا
به خواهر و برادر خوبم طاهره و احمد
همیشه هر بار در انتظار ملاقاتم تا حالتان را جویا شوم. روحیات و برنامهتان را میپرسم حتماً مامان تعریف میکند که چقدر مشتاق پیشرفت شما هستم. راستی وقتی همدیگر را دیدیم چه چیزهایی را به هم میگوییم. واقعاً حیف است انسان وقتی میتواند پرواز کند دست و پای خود را ببندد و بجز محدودهای افقهای گسترده و عمیق را نبیند. غالباً بیخیالیها ناشی از فراموش کردن پویایی خود و نادیده گرفتن حرکت و جهت دار بودن تمام پدیدهها در جهان میباشد. اگر به پایداری عدل معتقد هستیم باید عدالت را از خود شروع کنیم. سیر در خیالات و اوهام جز ناامیدی نتیجهای ندارد.
خدانگهدار همگی عزیزانم- مریم
۲۴ / ۱۱ / ۶۳
نام: مریم گلزاده غفوری
نام پدر: علی
بند :۴ واحد سه (قزلحصار )
هوالحق
سلام به همهی خانواده گرامیم
امیدوارم که همیشه سرحال و خوب باشید تا بتوانید در زندگی در جهت خواستهای خدایی و انسانی خود تلاش کنید. بعد از آن دیدار کوتاه و جالب نمیدانم فرصت کردید کمی به چرایی و چگونگی آن فکر کنید یا نه. گرچه من در شیوهها و رفتار تغییری ندیدم اما بخصوص در مورد طاهره و احمد عزیزم که خیلی بزرگ شده بودند خیلی مایلم مرتب از طریق نامه از کیفیت آن مطلع شوم. نمیدانم چرا نامه نمینویسند. طاهره جان گرچه از این که نتوانستم در دفترچه خاطراتت چیزی بنویسم متأسفم اما حتماً به من حق میدهی ولی تو میتوانی برای من بنویسی. من میخواهم واقعاً اعضای به هم گره خورده یک خانواده باشیم نه افراد تک تک جدا و دور از هم و بیتفاوت. راستی در آغاز ماه رمضان هستیم انشاءالله بتوانیم عظمت آن را، قرآنی که در این ماه نازل شده را درک کنیم. به همه فامیل سلام مرا برسانید. دعا کنید
خدا نگهدار همگی عزیزانم- مریم
۲۸ / ۲ / ۶۴
خدا را وصف کن
الان لحظهی فریاد است و سلامم اشک آلود. بعد از فیلم ماری کوری که آموزنده بود به تماشای تصویرهایی از بهترین صحنههای طبیعت که برای ما دنیایی از مفاهیم پر عظمت هستی داشت نشستیم. طاهره جان و احمد عزیزم ساعتی در تنهایی به تماشای جریان آب که گاهی خروشان و شاید آرام و روان گاهی جوشان و مواج و شاید شاداب بنشینید. از شما میپرسم که چگونه پر فریاد و با شتاب و به کدام سو در حرکت است که در سرود پرطنین جاودانهاش شما هم به سوی نهایتی جاری میشوید و مطمئناً عشق را تماماً درک خواهیم کرد. اگر همه انسانها چون قطرات آب در جهت کمال مطلق همآهنگ و همراه بودند که اگر بایستند دریا و اگر بروند رود باشند، اگر میجوشند چشمه و اگر نه آبشاری انرژی بخش شوند، دیگر نه مردابی بود و نه تعفنی و نه مردنی! عزیزم اگر در پی قلب پاکی، اگر محبت و زیبایی را دوست داری، از طبیعت بیاموز و چون خدا زیبایی آفرین باش. محبت کن و همه را دوست داشته باش که باید تلاش کرد که باید تلاش کرد زیرا که جهان به جز تلاش عاشقانه نیست و زندگی ما بر همین است.
دعا کنید – خدا نگهدارتان
مریم- ۲۸ / ۵ / ۶۴
بسمالله الرحمانالرحیم
شماره ۱
تاریخ ۲۸ / ۱۰ / ۶۴
نام و نام خانوادگی: مریم گل زاده غفوری
آدرس فرستنده: زندان اوین- بند ۳ دختران، اتاق ۳ پایین.
نام و نام خانوادگی: مریم گل زاده غفوری
۲ / ۱۲ / ۶۴
سلام به نسیم دختر گلم، تولد تو در زمستان یاد تو همیشه زنده خاطرها میباشد
وقتی با تحمل درد و صبر مثال دانه که زمین را میشکافد متولد شدی، آغاز راهی به تو سپرده شد که به عظمت هستی است.
از تصور رشد و شکوفاییت هر دم که راه را می پایی و میدانی به چه سمتی میروی و چه هدفی داری احساس عجیبی دارم و از دوریت عطش را عمیقاً درک میکنم که ترا روی قلب هر دم بفشارم. وقتی به خلوص و پاکی تو و هدای نازنین میاندیشم از این که قدردانی نشود به خود میلرزم و اشک میریزم. عزیزم آقا جون خیلی مهربونه سؤال کن که چرا انسانها مثل هم نیستن و چرا هر کدام هدفی دارند و برای رسیدن به آن تلاش میکنند و بپرس نقش تویِ انسان چیست؟ و حقیقت زندگی یعنی چه؟ امیدوارم همیشه سرشار از عشق و زندگی باشی.
خداحافظ – مریم
اوین، زندان اوین، بند ۳ پایین، اتاق ۳
بسمهتعالی
۲ / ۱۱ / ۶۵
نام و نام خانوادگی : مریم صمدی
سلام به همه عزیزان که شاهد دردها و با همهی سختی دور کننده همهی رنجها میباشند. آقا جونم، جون جونم قربون آقاجون خوبم. چطوری برایتان از این روزهای دور از هم بگویم؟ دیدن، شنیدن، سخن گفتن و با شما بودن، با شما رفتن و با شما زندگی کردن و فکر کردن برایم چقدر گرامیه. همانطور که گفتید هرچه داریم در عمل آموختیم نه ارثی و تحمیلی. من در روح بزرگ شما به زیبایی و پویایی و عظمت آن پیبردم و آن را یافتم. وقتی که میگفتید سخنی نگویید مگر محکم، و عملی نکنید مگر صالح، یعنی همین. و هنگامی که صراط مستقیم را معنی میکردید به دوری و عظمت راه و هدف جهان و جایگاه انسان پیبردم اما اینجا از همه لحظات در کشاکش یافتن هستیم. همهی کلمات مفاهیم نوینی برایم مطرح میشود.
خدانگهدار – مریم
اوین- ساختمان ۲۱۶- بند ۴- مریم صمدی
بسمه تعالی
۶ / ۴ / ۶۶
نام و نام خانوادگی: مریم صمدی
سلام به مادرم. دیدار اخیرمون خیلی برایم ناراحت کننده بود. اما مدتهاست که میخواهم از تو برای خودم بنویسم و حالا برایت مینویسم و نمیدانم میرسد یا نه. تو جمعان را در قلب خود نهفته داری. بارها میخواستم انتظار دیدارت را ترسیم کنم اما نتوانستم فقط میگویم در تمام لحظاتم با تمام دوری راه ترا میبینم با تمام دردها و رنجها و ناراحتیها اما از تو چه بگویم؟ دریا رو میشه تعریف کرد، تلاطم موج ، کوه، استقامت خاک، صحرا، صبور و تنها، پروانه، عاشق سوختن، رود پیوستگی رفتن، چشمه، جوشش زاینده، خورشید، بیدریغ بودن، ماه، همدم و همراز گل، لطیف و پراحساس. درخت، متکی و مطمئن. ستاره، یاد هر عزیز، تاریخ، درس انسانها، آسمان رمز تکامل و تو بزرگترین و قویترین قلب دنیا. نمی دانم فعلاً همین.
خدا نگهدار – مریم
آدرس فرستنده: اوین- ۳۲۵ بند ۲ مریم صمدی
بسمه تعالی
۳ / ۷ / ۶۶
نام و نام خانوادگی: مریم صمدی
سلام به همهی عزیزان، احمد، عبدالحق. سلام دیگری بر تو.
میخواهم نامهای برایت بنویسم اما فرقی نمیکند، برای کاظم مینویسم اما تو جوابم را بنویس. این زندگی برایم عینی و ملموس است با ذره ذره وجودم، رشدی سریع و کوتاه. مثل نیلوفرها، تنها یک طلوع را شاهدند و من خیلی دوستشان دارم. زندگی به این کوتاهی و زیبایی! راستی اگر ما هم یک روز عمر داشتیم چه میکردیم؟ البته الان هم یک روز است و تکرار نشدنی اما این ما هستیم که آن را تکرار میکنیم. چه خوب اگر به هر لحظه از زندگیمان ارزش خودش را بدهیم و بدانیم چرا زندهایم؟ راستی زندگی چیه؟ سخته یا راحت؟ طاهره جان تنها خواهرم، نمیدونی چطور برای قبولی دانشگاه و انتخاب رشتهات لحظهشماری میکنم. بعضی انتخابها در زندگی واقعاً تعیین کننده هستند که در رابطه با هدف و آینده انسان مفهوم دارند.
آدرس فرستنده: اوین- ۲۱۶ – بند ۲ – مریم صمدی
بسمه تعالی
۳ آبان ۶۶
نام و نام خانوادگی: مریم گلزاده غفوری
سلام به همه نگاههای بچگانه. برای کدامتان نامه بنویسم. برای نسیم، سپیده گلم که هنوز جواب نامه را ندادهاند. نمیدانم چرا؟و برای هدای نازنینم که منتظرم از تصوراتش برایم بنویسد. برای محسن و داداش هم که جای گله نیست مثل واقعیتهای دیگر زندگی. تا به حال هیچ پاسخی از هیچکدام نداشتهام. چیزی نمیدانم فقط احساس میکنم زندگی جریان ندارد. راستی طاهره جان با عکاسی چطوری. میدونی که من خیلی علاقه دارم از ابتکارتان خوشم اومد روزی که آمدم خانه را میگویم. عکسهای قشنگ بگیر و اگر فرستادنی بود بفرست. روز جمعه گذشته روز جهانی غذا بود. در این همزمانی که سفرههایمان خالی و گرسنه بودیم جالب بود. درسته که از خیلی واقعیتها دوریم اما سعی میکنیم آنها را درک کنیم بعضیها را هم شما باید به ما بگوئید تا بدانیم چه میگذرد. یک اتفاق سادهی شما (برای ما) موضوع فکری خوبی برای ماست. چه برسد به موضوعات فکریتان!
خدا نگهدار – مریم
آدرس فرستنده: اوین- ۲۱۶ – بند ۲ – مریم گلزاده غفوری
بسمه تعالی
۳ / ۸ / ۶۶
نام و نام خانوادگی: مریم صمدی
سلام بر تمام عزیزانم و بر مادرم که هر بار با دیدارش زندگی دوباره میگیرم. سالها درد و رنجت را شاهدم چه بگویم که گویای عمر تو باشد. زندگیت را در استقامت کوه و صبوری صحرا در تنهایی و عاشق بودن و سوختن پروانه و در پاکی هر درخت میبینم از تو درس انسانها و تاریخ را میگیرم و بحق که سزاوار مادر بودنی. یعنی در برگیرنده قلبهای بزرگ. غم دوریمان با محبتها گره خورده کاری نمیشود کرد جز تلاش در جهت رهایی!
آقا جون نمیدونم دفترچه خاطراتتون بازهست یا بسته شده اما میخواهم تمام آنچه را که بر شما میگذرد بدانم و قبلاً هم گفتهام که همتون بنویسید و صداتون را ضبط کنید و هرکاری که اینهمه جدایی را جبران میکند که یک لحظه آن برایم راحت نمیگذرد و فکر آن آزارم میدهد و با امید دیدارتان این فاصله را تحمل میکنم و از اینجا با صفای شما زندگی میکنم.
به همه آشنایان و فامیل سلام برسانید- مریم
آدرس فرستنده: اوین- ۲۱۶ – بند ۲ – مریم صمدی
بسمه تعالی
۴ / ۹ / ۶۶
نام و نام خانوداگی: مریم گلزاده غفوری
سلام بر تمامی عزیزانم . نامههای نرسیده بسیاری برایتان نوشتهام ولی هرگز این احساس نداشتهام که از نوشتن مأیوس شوم زیرا که این تنها راهیست که میتوانم لحظه را جویا شوم. اگر هم نرسید که هیچ!باز هر بار تکرار. هر چیز همین حالت را دارد. مامان خوبم توی ملاقات وقتی داشتی از خاموش و روشن شدن چراغها و تماشای آنها و گذران زندگی در خانه میگفتم، خندهات نشانی از تمامی رنجها داشت. به مهربانی و قلب پاکت حسرت خوردم فکر کردم به انسانهایی که هیچ درکی از پاکی ندارند و مجبوری با آن ها زندگی کنی. ظاهره جان از دل تنگت خبر دارم اما باید دلهایمان را بگشاییم و همه خوبیها را که در دل بدیها عمق مییابد بفهمیم. باید حقیقت را کشف کنیم. من نیز دلم از این جدایی و دوری تنگ میشود و این فاصله ها نیز بخشی از واقعیت هستند. باید همه چیز را در ذهنمان بسپاریم و به امید دیدار زندگی را در تلاشی پیگیر و همیشه رفتن بیابیم. آقاجون باور کنید یک لحظه آروم ندارم و همیشه بیاد آموزشهایتان و این همه محرومیت میسوزم و در انتظار خواندن نوشتههایتان که نمایانگر روح هستی میباشم.
خدا نگهدار- مریم
آدرس فرستنده: اوین- ۲۱۶ – سالن ۳ – مریم گلزاده غفوری
بسمهتعالی
۱ / ۱۰ / ۶۶
نام و نام خانوادگی: مریم گلزاده غفوری
هادی جان سلام و هزار بار که هزار روز است همدیگر را ندیدهایم. روزهایی که هرکدام در انتظار دیدارت چه طولانی میگذرد. هربار که در تنهایی ساعتی را به تماشای کوههای سرسخت و خشن میگذرانم و زندگیت و زندگیمان را در تلاطم وقایع میبینم خدا را شکر میکنم که چه سان آزمایشی. شاید دیگر دیداری نداشته باشیم اما در احساس و عشق و یگانگیمان خللی نیست. از پشت دیوارها دستت را بگرمی میفشارم. برادر خوبم هر بار که باد سرد زمستان تا مغز استخوان را میسوزاند گذری است که برگهای خشک بسوزند تا ریشهها را نسوزاند و دوباره جوانهها حیات نوینی را نوید میدهند. برای هدای نازنین نامه نوشتهام منتظر جوابش هستم. ازش خواستهام برایم از خودش بنویسد. این اولین نامهای است که برایت مینویسم و امیدوارم به دستت برسد. نگران سلامتیات هستم مرا از حالت با خبر کن.
خدا نگهدار – مریم
آدرس فرستنده: اوین – سالن ۳ – مریم گلزاده غفوری
بسمه تعالی
۲ دی ۶۶
نام و نام خانوادگی: مریم صمدی
سلام به عزیزانم امینه جان به آقاجون و خواهرها و برادرها که سالهاست بیخبرم سلام مرا برسان.
امینه جون خوش میگذره! البته جوابش رو میدونم ولی منتظر جوابت هستم. سپیده جان از نامهای که نوشتی متشکرم، نه مچکرم! طاهره جان برایم نامه بنویس و به آقاجون هم بگو نامه بنویسد و فکری هم برای ملاقات من بکند. مامان همیشه امیدوارم، آش پشت پا چه حکمتی داشت. یک بار یادمه طاهره تعریف میکرد که همه رفته بودن مشهد برای دعا بعد هم که بر عکس شد پشیمان شدند. نکنه اینبار هم این مدلی باشه. بدون تلاش نتیجه همین خواهد شد. نسیم جان چرا نامه سپیده را کامل نکردی یک خط جای خالی داشت. به دایی حسین و خانمش سلام مرا برسانید و بگویید از راه دور همیشه بفکرشان هستم و یاد محبتهایشان مرا شرمنده میکند. به امید سلامتیشان و دیداری دوباره. خدا نگهدارتان . مریم
آدرس فرستنده: اوین- سالن ۳ – مریم صمدی
بسمه تعالی
۷ / ۱۲ / ۶۶
نام و نام خانوادگی: مریم گلزاده غفوری
سلام بر همه، از آنجایی که نمیدانم این نامهها سر از کجا در میآورد و چرا تا بحال جوابی نیامده است نمیدانم خطاب به چه کسی بنویسم. ترجیح میدهم آقاجون به خدا نامه بنویسم گرچه نامهها همه نزد خداست و احتیاجی به نوشتن نیست. مامان خوبم از ملاقات که برگشتم حسابی حالم گرفته بود اصلاً نتوانستم حال هم را بپرسیم راستی به خاله و دخترخاله سلام برسانید و بخصوص خاله سکینه و دخترش قدسیخانم. خدیجه را هم خدا بیامرز عاقبت بخیر شد. از پسرخالهها هم اصلاً نمیدانم کسی مانده یا نه. از عموجان هم بیخبر بیخبرم. اگر میشد به جای آقاجون به ملاقات هم بیاید خیلی خوب بود. به خانواده علیرضا سلام برسانید و بگویید قلبهایمان به هم گره خورده و از محبت سرشار است. خدانگهدار – مریم
آدرس فرستنده: اوین – ساختمان ۲۱۶- سالن ۳- اتاق ۱۱۳ مریم گلزاده غفوری
بسمه تعالی
۳۰ / ۱۲ / ۶۶
نام و نام خانوادگی: مریم صمدی
سلام امسال سال نو زمانی طلوع میکند که زندگی بسیاری غروب کرده است. سلامم غریبانه در هر خانه را خواهد زد. آیا کسی هست که آنرا دریافت کند و یا پاسخی دهد. نمیدانم نامهام را کسی میرساند؟
سلامی از دورها به نزدیکترین قلبها که بدون شک خواهد رسید. سلام به خاکها و سنگهای شهرمان که بهاری نداشتهاند و سلام به رودها و کوهها که کسی به دیدارشان نرفته است. به هر حال طبیعت نو میشود ما هم با قرار دادن تک شاخه درختی در اتاقمان و تماشای عکس نونهالان که سرشار از طراوت و شادابی هستند بهار خود را آغاز کردیم و آن را جشن گرفتیم و بهترین آرزوها را بهم تقدیم کردیم به امید آن که سال بعد را در بین خانوادهها جشن بگیریم.
خدا نگهدار – مریم
آدرس فرستنده: اوین- سالن ۳- بند ۲۱۶ – مریم صمدی
بسمه تعالی
۴ / ۳ / ۶۷
نام و نام خانوادگی: مریم گلزاده غفوری
سلام بر شما، سلامی از اعماق قلبم بر تمامی خانواده گرامیم. امسال دومین ماه رمضان بود که در تنهایی گذراندیم و چه خوب تنهایی بود. راستی چه لذت بخش است که انسان مفهوم کلمات خدا را درک کند. تمام وجودش احساسی شود که پاکی آنها را لمس کند. شاید باور نکنید اما واقعاً... ایمان و صبر شما بخصوص آقاجون و مامان خوبم شرمندهام. خدا را شکر میکنم به خاطر همه چیز، لابد عید فطرهای گذشته را بخاطر دارید من نیز در آن روز مروری داشتم بر همهی آنها و در پی یافتن شکوفایی بودم. قبلاً هم موضوع ... همیشگیم بود. فقط کمی مانده و میخواهم از زندگی یک روزم را برایتان بنویسم. اما چگونه میتوانم؟ تغییر رنگ آسمان در سحر که هوا رو به روشنایی میرود و گنجشکان یک ریز و پی در پی میخوانند برایم بسیار جالب است. حتماً در نور آفتاب که یک ... روی دیوار میافتد میایستم. به آسمان هم زیاد نگاه میکنم. اصلاً نگران من نباشید. در انتظار دیدارتان هستم.
خدا یار و یاورتان- مریم
آدرس فرستنده: اوین- بند ۲۰۹ – مریم گلزاده غفوری
نامه مریم گلی به پدرش
از آنجایی که دکتر گلزاده تمایل نداشت با جنایتکاران روبرو شود هیچگاه به ملاقات فرزندانش در زندان نیامد. عاقبت در اثر فشارهای آیتالله منتظری یک بار مریم و هادی را با مأمور به دیدار پدر بردند.
مریم از طریق نوشتن نامههای بلند به درد دل با پدرش میپرداخت. در زیر توجه شما به یکی از این نامهها جلب میکنم.
بنام خدا
هربار که با یاد شما و برای گفتگو با هم قلم و کاغذ را جلوی خود میگذارم و میبینم که نمیتوان لحظات را با همان کیفیتی که گذشت روی صفحه گذاشت ترجیح میدهم قلم حرکت نکند و کاغذ سفید بماند شاید اینگونه سخن گفتن در خاموشی گویای همه چیز باشد. حدود چهارسال دوری از شما که دورانی بود که با پایان شدن هر سال دورهای جدید آغاز میشد بالطبع با کیفیت نوین، ما اینجا در مکان ثابت شاهد گذشت سریع زمان میباشیم و بیش از هر موقع در عطش ساختن خود و فردای جهان که به دست نسل نو میباشد میسوزیم و میدانیم همه کسانی که اندیشه و تفکری دارند همواره چشم بسوی آیندهای دوختهاند و با کمال دقت مراقب هستند و میدانند در این زمان پرآشوب آرامشی برای ما وجود ندارد. تمام دنیا در تلاش و اختلاطی شگفتانگیز از حق و باطل شده است. آیا باید از حوادث روگردان شویم یا در جهت دادن به آن نقشی اساسی داشته باشیم. آیا برای تحقق جامعهای که خدا وعده تحققش را داده است فقط اعتقاد به شعارهای زیبا یا ادا و ادعا کافی است یا باید مایه گذاشت و خود و عقایدمان را در رو در رویی با مشکلات و دشواریها محک زد و پی برد رو به کدام سو دارد! آیا باید به شرایط تعیین شده تسلیم شد یا بر زمان تسلط یافت؟ البته که باید خود را باید در برابر نیروی عظیمی که برخلاف سنت حق کار میکند حرکت کنیم تا حقیقت همانطور که هست ... روشن شود و شاهد پیشرفت عظیم درونی و جهانی و گذراندن دورههای پایین تر تکامل باشیم. هر شخصی برای زندگی تعریفی متناسب با شعور و درک از جهان هستی دارد. آرزو داشتم میتوانستیم و میخواستیم که درکهایمان بر هم منطبق باشد تا کجی در آن راه نیابد و بصورت یک واحد پیوسته و جدایی ناپذیر باشیم که هر بخش برای پویایی دیگری در تلاش میباشد نه برای راحتی و آسایش خود. همه میدانیم که زندگی به مرگ میانجامد پس چه چیز میتواند ارزش ماندن داشته باشد. به قول شما باید عرض عمرمان را حساب کنیم طولش که در دست ما نیست که به نظر من هرچه کوتاهتر و کیفیتر بهتر. باور کنید جامعه ما باید برای خالص شدن و پاک ماندن بهای لازم را بپردازد. همانطور که میدانیم من به دانستن، فهمیدن، ایمان آوردن و عمل صالح داشتن علاقه زیادی داشتم ولی اکنون نیاز شدید آن را با تمام وجودم درک میکنم و عمق آن را که عشق به خدا و راه او میباشد را میپیمایم. اینجا معنی و مفاهیم هر زندگی آشکار میشود.
البته همیشه میگویم ای کاش میشد باز با شما میبودم ولی اینبار با دیدی عمیقتر، واقعیتر و عینی تر از نو به تمام موضوعات تعیین کننده، به تک تک آیات قران و رهبری یکایک امامان و میاندیشیدیم و من میتوانستم عمق نگاهتان و وسعت سینهتان و بزرگی روحتان را درک کنم. حتما میدانید این که میگویم ای کاش نه به خاطر شکایت از وضعیت پیشآمده و از روی یأس و پشیمانی بلکه از این بابت که میدانم هیچ چیز دوباره تکرار نمیشود پس باید در هر شرایطی جهت را پیدا کرد و آگاهانه راهی را به آن سو انتخاب کرد و با سرعت حرکت کرد زیرا که شرایط آنچنان متحول و شگفت آور دگرگون میشود که اگر در مسیر خود مصمم نباشی حتما و ناخودآگاه یا پا در جای پای دیگران میگذاری یا دیگر هرگز راه پاک رهایی را نخواهی یافت. باید زمان و مکانمان را بشناسیم و خودمان را ارزیابی کنیم و راه رفته را بازیابیم. البته از صمیم قلب دوست داشتم میتوانستم با یکسان کردن فرکانس اندیشههایمان بر این گونه جداییها و فاصلهها غلبه کنیم زیرا که با کیفیت دادن به کمیات تمام پدیدهها و حوادث ... نتیجه دیگری خواهد داد و در ارادهای که پشتوانه ایمان داشته باشد هرگز تزلزل راهی ندارد و باز میشود هر شب بعد از تمام شدن کارها به یاد هم قلمی برداریم و تاریخی بنویسم تا همه بدانند بر ما چه گذشت.
شبهای زندان معنویت خاصی دارد و تماشای آسمان در تنهایی از پشت میلهها و سیمهای خاردار مرا به یاد انسانهایی میاندازد که در دل ظلمت درخشیدند. شبهای چهاردهم که ماه قرص کامل میشود بی اختیار به یاد یکی از عکسهای یادگاری در یکی از پارکهای شیراز میاندازد و آنگاه میهمانی ماه را باور میکنم.
راستی منظورتان از تلقینات، توهمات و انقطاع از غیر حق چیست؟
قلهک – خیابان دولت، کوچه کی کاووس کوچه هجدهم – پلاک ۱۲
***
چنانکه میبینید این صداقت و لطافت روح مریم بود که وی را «مریم گلی» کرد. او که معتقد بود «جهان به جز تلاش عاشقانه نیست»، عاشقانه زیست و عاشقانه جان باخت. همهی ما در ۸ ماه گذشته دیدیم که چگونه «سلام غریبانه»ی مریم گلی به خانههای مردم راه یافت و چه زیبا و صمیمی پاسخ گرفت. مریم نماند که سال بعد را در میان «خانوادهها» جشن بگیرد؛ او چون سلام غریبانهاش جاودانه شد.
«سلام بما صبرتم فنعم عقبیالدار »
«سلام هی حتی مطلع الفجر»
ایرج مصداقی
۱۵ بهمن ۱۳۸۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر