۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

شباهنگ راد: سیاهکل جاودانه و ماندگار است


[بمناسبت 19 بهمن 49 و 21 و 22 بهمن 57]

در تاریخ همواره روزهائی وجود دارند که ماندگار و ابدی‏اند. روزهایی که سرشار از امیدها و آرزوهاست. بی گمان چنین روزهای حساس و دوران‏ساز، تکیه گاه نسل‏ها بعدی‏ست و به تبع از آن هر عنصر کمونیست و انسان آزاده‏ای هم می‏تواند به وجود چنین روزهایی بخود ببالد. افتخار انسان، انسانی که بر منفعت شخصی خود پشت پا زده است و علی‏رغم آشنائی به رو در رو شدن با هزاران مشکلات و مصائب و علی‏رغم آگاهی به درد و رنجی که می‏تواند در کوران تحقق آرمان‏های انسانی، او را احاطه نماید و هم‏چنان بر سیاست ایستادگی و تعرض به دشمنان طبقاتی کارگران و زحمت‏کشان پای می‏فشرد، قابل تحسین و افتخار آمیز است. این روزها و نام انسان‏های مولّد آن، در تاریخ به ثبت خواهد رسید و همیشه ماندگار است و طبعاً نمی‏توان بسادگی از قلم‏شان انداخت. رویداد سیاهکل در 19 بهمن 49 و قیام 21 و 22 بهمن 57 توده‏ها را باید و می‏توان از جمله‏ی این روزهای مهم و تاریخ‏ساز به حساب آورد.

واضح است‏که انبانی از نوشته پیرامون این دو رویداد تاریخی وجود دارد و پرداختن جزء به جزء آن، نمی‏تواند پاسخ‏گوی نیازمندی‏های بالفعل جامعه‏ی امروزی‏مان باشد. سیاهکل و قیام هر یک به سهم خود و در دوران اختناق و حاکمیت سرنیزه نشان دادند که وظیفه‏ی پیشاهنگ و پیشرو در قبال سیاست‏های سرکوب‏گرایانه‏ی ظالمان و هم‏چنین خیزش مردمی چگونه تعریف می‏گردد. در این میان یکی کاشف راه نوین مبارزه بوده است و دیگری نیز بر این حقیقت مُهر تأئید کوبید که هر زمان توده در صفی واحد و یک‏پارچه به میدان آید، هیچ نظامی قادر به حکومت‏داری نیست. این دو روز از چنین ویژه‏گی‏های بر جسته‏ای برخورداراند و به همین دلیل هم قابل اتکاء و نگاهِ، مجدداند.

می‏گویند رهروان راه رهائی در سیاهکل "قهرمانانی" بودند که علی‏رغم فداکاری‏های‏شان، فاقد چشم‏اندازهای لازمه بمنظور بسیج توده‏ها بودند؛ می‏گویند سلاح را نه در خدمت به بسیج، بل در سلاح تعریف می‏نمودند؛ می‏گویند آن "قهرمانان" می‏جنگیدند تا جنگیده باشند. امّا سیاهکل فراتر از چنین استنباطات سخیف و بی‏مایه‏، پیام دیگری را در سر داشت و آن‏هم پیام عملی مبارزه در مقابل رژیم سراپا مسلح؛ رژیمی که بقول خویش قصد داشت تا ایران را به "جزیرۀ ثبات و آرامش" سرمایه‏داران تبدیل سازد. سیاهکل پاسخی علمی، به مناسبات گندیده‏ی سرمایه‏داری وابسته‏ی ایران داد و هم‏چنین هشدار عملی به همه‏ی حافظان نظام امپریالیستی بود؛ هشدار به همه‏ی نابخردانی بود که به انحای گوناگون می‏کوشیدند تا راه انقلاب را، از راه تعرضی‏اش باز دارند. نگاه سیاهکل، نگاهِ در خود و نگاه ایستایی نبود و به دنیایی فراتر از "ماجراجوئی" و "قهرمانی" می‏اندیشید. حماسه و تحول سیاهکل با پی‏گیری و در ادغام با دیگر اشکال مبارزاتی تعریف می‏گردید و قصدش، ساختن دنیایی انسانی بود. چشم‏اندازش جایگزینی نظامی فارغ از نظام استثمارگرایانه و مخالف سر سخت ناپیگیران انقلاب ضد امپریالیستی میهن‏مان بود. راه‏جویان سیاهکل بر این عقیده بودند که صیقل بخشیدن به مبارزات توده‏ای از زمره وظایف آنی هر عنصر کمونیست است و بر این باور بودند که بدون ارتباط عملی و مستقیم با جنبش‏های اعتراضی، امر انقلاب در سنگلاخ‏های مبارزاتی به کجراه کشیده خواهد شد و دشمنان طبقاتی کارگران و زحمت‏کشان با ظاهر و شکل و شمایل دیگری به میدان خواهند آمد و مانع‏ی پیشروی اعتراضات مردمی علیه‏ی نظام سرمایه‏داری حاکم خواهند گردید. پایه گذاران سیاهکل با چنین انگیزه‏های صحیح‏ای در 19 بهمن 49، موتور انقلاب را روشن نمودند و با چنین هدفی به جنگ با دشمنان طبقاتی توده‏های ستم‏دیده برخاستند.

طبعاً تاکید و ارزیابی‏ای خارج از بنیان‏های فکری رزمندگان سیاهکل، مبین تحریف آشکار رابطه‏ی امر سلاح با مبارزات توده‏ای‏ست. از نگاه بنیانگذاران سازمان و نه میراث‏خواران و لمیدگان درونِ انقلاب، وظیفه‏ی سازمان کمونیستی و پیشاهنگان انقلاب، نه در تجویز سیاست‏های عملی به توده‏ی بدون رهبری و فاقد سازماندهی کمونیستی، بل در اتخاذ و انتخاب یگانه راهِ رهائی از زیر سلطه‏ی امپریالیستی از جانب جریان و یا سازمان مفروض تعریف می‏گردد. پیشاهنگ مبارز بر این اعتقاد بود که می‏بایست پیشاپیش توده سلاح بر کف گیرد و هم‏گام با نشانه‏گیری به ارگان‏های سرکوب‏گر نظام به روشنگری و کانالیزه نمودن مبارزات توده‏ها گردن نهد. عمیقاً بر این ایده‏ اصرار داشت که تحرکات توده‏ی مسلح بدون برنامه‏ی انقلابی و کمونیستی، فاقد بالندگی و بار آوری‏هاست. بر این باور بود که تشویق توده‏ی بی‏شکل و بی‏سازمان به سمت عالی‏ترین شکل از مبارزه، خلاف وظایفِ پیشاهنگ مسلح است. چرا که بر این اعتقاد بود سلاح, بدون حاکمیت تئوری نوین و انقلابی، در خدمت به شکوفائی مبارزه نیست؛ چرا که عمیقاً بر این اعتقاد بود که سلاح, بدون تعیینات کمونیستی، هر جنبش اعتراضی را به قهقرا خواهد کشاند و متضمن رهائی از زیر مظالم امپریالیستی نیست.

این‏ها آموزه‏ها و بخشاً چکیده‏ای از مبانی پایه‏ای حماسه سازانی بود که تجلی خود را در حمله به پاسگاه ضد خلقی سیاهکل بنمایش گذاشت. آن حمله نشان داد که مبارزه با رژیم سراپا مسلح عملی‏ست و می‏توان دیوارهای ضخیم دشمن را ترک انداخت و نوید رهائی و آزادی را سر داد. نشان داد که علی‏رغم قدر قدرتی و هیاهوی کرکننده، دشمن ضربه پذیر است و می‏توان با عمل انقلابی، نقبی بر قدرت تاریخی توده‏ها زد. براستی که چند دهه‏ای‏ست که از آن‏زمان می‏گذرد و تاکنون جنبش‏های اعتراضی از مسیرهای گوناگونی عبور نموده‏اند. پیشروی‏های محدود، شکست و عقب‏نشینی جنبش کمونیستی، حاصل فعالیت‏های چند دهه‏ی بعد از پاگیری حماسه سیاهکل است. جنبش کمونیستی‏ای که بعد از حماسه سیاهکل و به مدت زمانی کوتاه از خواب خرگوشی برخاست و مجدداً و به دلیل تسلط یابی اپورتونیست‏ها و خائنین به خواب فرو رفت و تاکنون نتوانسته است نقش و وظایف انقلابی خویش را در قبال اعتراضات گسترده‏ی مردمی ایفاء نماید.

متأسفانه جنبش کمونیستی ایران در چنین وضعیت اسف‏باری بسر می‏برد و عقب‏نشینی به رویه‏ی دائمی‏اش تبدیل گشت و فاقد پائین‏ترین ارتباط با جنبش‏های اعتراضی‏ست. در بستر چنین ضعف سنگین و فقدان طولانی‏ست که سران حکومت توانسته‏اند به مدت سه دهه جامعه را در چهارچوبه‏ی منفعت سرمایه‏داران کنترل و سمت‏و‏سو دهند. واقعیت این است‏که اگر چه رژیم جمهوری اسلامی بمانند همه‏ی نظام‏های سرمایه‏داری به یُمن زور و سلاح قادر گردیده است تا بر حاکمیت‏اش تداوم بخشد؛ امّا هرگز نتوانسته است بر میزان اعتراضات مردمی بکاهد. اعتراضاتی که ماحصل هر جوامع‏ی نابرابر طبقاتی‏ست. به عبارتی توده در میدان است و وظیفه‏ی مدافع‏ی وی سازماندهی و هدایت مبارزات خودبخودی آنان است و متعاقباً به اثبات رسیده است‏که رژیم جمهوری اسلامی بنابه خاصیت‏اش، میدان هرگونه مبارزه‏ی مدنی و مسالمت‏آمیز را بسته است و دارد ابتدائی‏ترین اعتراضات مردمی را به خاک و خون می‏کشاند؛ دارد به سیاق همیشگی‏اش، سلاح را به رُخ مردم بی‏دفاع می‏کشد تا آنانرا از مطالبات بحق و پایه‏ای‏شان باز دارد؛ دارد با گسیل و راه‏اندازی مزدوران رنگارنگ مسلح خویش در خیابان‏ها به ضرب و شتم معترضین می‏پردازد و بر فضای نظامی جامعه‏ی سراسر خفقاق‏زده می‏افزاید. بنابراین و در بستر چنین واقعیاتی اعتراضات مردمی نیازمند تحرکات عناصر رزمنده و تحول‏گرائی بمانند رزمندگان سیاهکل است؛ نیازمند آن است تا بر خلاف دنباله‏روان و منزه طلبان، مبارزه علیه‏ی ارگان‏های سرکوب‏گر نظام را سازمان دهد و اعتراضات مردمی را به سمت صحیح هدایت نماید؛ چرا که دشمن علی‏رغم در دست داشتن تمامی امکانات و تجهیزات نظامی از سازماندهی بسیار قوی و با برنامه‏ای برخوردار می‏باشد و دارد به انحای گوناگون و توسط مزدوران رنگارنگ‏اش، اعتراضات مردمی را به کجراه می‏کشاند؛ دارد توسط مدافعین بی چون و چرای نظام سرمایه‏داری و با اتخاذ سیاست‏های ریاکارانه بار دیگر بر موج جنبش‏های اعتراضی سوار می‏شود تا مبادا منفعت سرمایه‏داران وابسته در ایران با لطمات جدی مواجه گردد؛ با این اوصاف، وقت دقت و درس‏آموزی و انتخاب سیاست‏های تحول‏گرا از یک‏طرف و توضیح, موقعیت و جایگاه اعتراضات مردمی در قبال رژیم سراپا مسلح، از طرف دیگر می‏باشد.

به همین دلیل بی‏مناسبت نیست تا در سی‏و‏یکمین سال‏گرد قیام توده‏ها و با درس‏گیری از تاریخ مبارزاتی توده‏های ستم‏دیده - و آن‏هم بطور عملی -، هم عناصر و وابستگان به سرمایه را از صفوف خود طرد نمود و هم از اغراق و تحریفِ حقایق اعتراضات مردمی فاصله گرفت. اعتراضات مردمی‏ای که در چند ماهه‏ی اخیر و در آغاز به نتایج انتخاباتِ ریاست جمهوری اسلامی اعتراض داشت، سرکوب‏اش کرده‏اند. به خیابان‏ها سرازیر شده‏اند، مورد ضرب و شتم وحشیانه‏ی لباس شخصی‏ها و مسلح‏یون رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفت. تلاش نموده‏اند شعارهای خودی‏های‏شانرا را به میان‏شان ببرنند تا مبادا اوضاع بر خلاف خواسته‏های‏شان به پیش رود. اعدام‏شان کرده‏اند تا شاید به کارشان آید. پرچم "سبز" به دست‏اش داده‏اند تا مبادا پرچم دیگری، سوار بر پرچم انتخابی‏شان گردد. امّا علی‏رغم چنین حقایق, مسلم و تداوم‏داری، جامعه‏ی ایران شاهد اعتراضات بخشاً مردم و جوانان رادیکالی بوده است‏ که، شعار خود را داشت و نظام را با هر رنگ و لباسی از صفوف خود طرد نمود و بر خلاف مدافعین "سبز" و از همان آغاز، شعار "مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی" و "ولی فقیه" را سر داد. اگر چه این سیاست‏ها و شعارها بر همه‏ی اعتراضات مردمی حاکمیت نداشت ولی به جرأت می‏توان گفت که سایه به سایه‏ی "سبز"، در حرکت بود و همین امر بنوبه‏ی خود باعث گردیده است تا بر نگرانی‏های مدافعین سرمایه بی‏افزاید. این‏ها حقایق اعتراضات بعد از انتخابات خرداد 88 بوده است و طبعاً بدون توضیح و شرح صحیح حقایق و کش و قوس‏های مربوط به آن، امکان راه‏جوئی از موقعیت کنونی ناممکن می‏باشد.

واضح است زمانی می‏توان رخدادهای درون جامعه‏ی ایران را مورد بررسی و ارزیابی دقیق قرار داد که پایه‏های برخورد خود را بر شرح حقایق استوار ساخت. واضح است زمانی جنبش‏های اعتراضی ایران راهِ صحیح خود را باز خواهد یافت که بر عمل‏کرد رنگ‏ها و بر نقش یکایک مدافعین نظام سرمایه‏داری – و بویژه در دوران اخیر - توجه‏ی لازمه نشان داد. واضح است‏که خواست باطنی هر عنصر آزاده و مدافع‏ی منافع‏ی مردمی نابودی جوامع‏ی سرمایه‏داری و متعاقباً سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی‏ست؛ واضح است‏که حیات یک‏روزه‏ی سران حکومت، مترادف با تخریب هر چه بیش‏تر زندگی کارگران و زحمت‏کشان است؛ امّا در کنار چنین خواسته‏های بحق و بجایی باید بر این ایده‏ی اصولی و کمونیستی اصرار ورزید که انقلابِ توده‏ها بدون حمل تئوری سالم و هدایتِ مستقیم و عملی کمونیست‏های صدیق به سرانجام نخواهد رسید. تجربه‏ی قیام 57 از زمره نمونه‏های بس گرانبهائی‏ست که می‏توان از زوایای گوناگون بدان استناد نمود. فراتر از آن می‏توان استناد نمود که علی‏رغم مسلح شدن توده‏ها در روزهای 21 و 22 بهمن که منجر به ریشه‏کن شدن کامل نظام پهلوی بر تار و پود جامعه‏ی‏مان گردید، در عوض نتوانسته است مناسبات سرمایه را زیر و رو کند و هم‏چنین نتوانسته است تا آزادی‏های نیم‏بند و موقتِ بعد از فروپاشی نظام شاهنشاهی را تضمین نماید. به دلیل این‏که بر سر, جنبش‏های اعتراضی و مسلح، سازمان کمونیستی‏ای حاکم نبود و آن جنبش، فاقد رهبری ارزنده و تعیین کننده بود.

بی تردید درک دقیق چنین مفوله‏هایی و عدم تکرار تجارب تلخ و منفی بنوبه‏ی خود، نیازمند بازشناسی و بررسی همه جانبه‏ی جنبش‏های اعتراضی و آن‏هم در دوره‏های متفاوت است؛ نیازمند آن است تا خصیصه‏های هر جنبش اعتراضی را بدرستی باز شناخت و در جهت بارآوری آن‏ها گام‏های ارزنده‏ای بر داشت؛ شکی در آن نیست که مبارزات توده‏ها علیه‏ی مظالم امپریالیستی و عقب مانده، قابل دفاع و پشتیبانی‏ست؛ شکی در آن نیست که وظیفه‏ی عنصر مدافع‏ی حقوق اولیه‏ی مردمی دخالت‏گری و سمت‏و‏سو دادن آن‏ مبارزات و اعتراضاتی‏ست که امروزه ما در اشکال متفاوت در سطح جامعه‏ی ایران شاهد آنیم؛ شکی در آن نیست که تحویل و وصل همه‏ی جنبش‏های اعتراضی به مدافعین سرمایه و آن‏هم به‏هر بهانه‏ا‏ی، به معنای خلع سلاح وظایف کمونیستی - انقلابی‏ست؛ شکی در آن نیست که بالا بُردن ظرفیت و پتانسیل مبارزاتی توده‏ها، خواست هر انسان آزاده و کمونیست‏هاست؛ امّا در کنار پای‏بندی به چنین وظایف روشنی باید آگاه بود که این‏روزها، نابخردان و مدافعین سرمایه در ابعادی وسیع، به دوُر بعضاً اعتراضات مردمی حلقه زده‏اند و دارند از درون آنرا می‏خشکانند؛ دارند تلاش می‏ورزند تا آنرا از مسیر طبیعی وصحیح‏اش منحرف سازند؛ دارند بار دیگر، اعتراضات مردمی را مرعوب سیاست‏های محیلانه‏ی خود می‏نمایند.

به بیانی واقعی جامعه‏ی ایران در چنین شرایط و وضعیت بغرنجی قرار گرفته است و متأسفانه باید اذعان نمود که در این میان، اعتراضات مردمی فاقد هدایت و رهبری سالم و سازنده است. بی تردید برون رفت از وضعیت کنونی منوط به برافراشتن پرچم سازمان کمونیستی‏ست. منوط به آن است تا بار دیگر و با درس‏گیری از تجارب بجا مانده از کمونیست‏های صدیق دهه‏ی چهل و پنجاه، سازمان متناسب با زمانه را در جامعه‏ی ایران علم نمود و ارگان‏های حافظ بقای سرمایه که امروزه به سرمایه‏ی مسلح تبدیل گردیده‏اند را مورد آماج حملات خود قرار داد. ارگان‏های مسلحی که کاملاً بر اقتصاد ایران چنگ انداخته‏اند و دارند جامعه و زندگی کارگران و زحمت‏کشان را به تباهی کامل سوق می‏دهند. شناخت و توضیح حقایق امروزی جامعه‏ی ایران، مقابله و در هم ریختن چنین اوضاعی از زمره وظایف هر عنصر کمونیست و انسان آزادیخواه‏ست و به تبع از آن پایان بخشیدن به روند کنونی و برقراری جامعه‏ای عاری از ظلم و ستم، نیازمند تداوم و پیگیری راه کمونیست‏ها و همه‏ی توده‏های ستم‏دیده‏ای‏ست که نام و اعمال‏شان در تاریخ مبارزاتی ایران، جاودانه و بیادماندگار است.

3 فوریه 2010

14 بهمن 1388

هیچ نظری موجود نیست: