بر گرفته از تارنمای کلوب نسوان
کلوپ نسوان ....
از ريشه ھای خشونت در ايران: تجاوز به زنان
آزاده دواچی - ١٣ دی ١٣٨٨
مدرسه فمينيستی :خشونت، از رويدادھای نفرت انگيز و از پديدارھای بغرنج و تکرار شونده ی جوامع امروز
بشری است که در وجوه مختلف و حوزه ھای گوناگون زندگی اجتماعی ما گسترش می يابد و در نتيجه تأثير خود
را بر اغلب رويکردھا، رفتارھا، عواطف و روابط متقابل انسانی بر جای می گذارد. در اکثر جوامع به خصوص
جوامع جھان سوم و کشورھای عقب مانده خشونت (و بويژه خشونت عليه زنان (به مراتب بيشتر و در گستره ی
وسيع تری اتفاق می افتد . تأثير مخرب و ديرپای خشونت تنھا به زنان يک جامعه محدود نمی شود ، بلکه کل اجزاء
خانواده و حوزه عمومی جامعه را فرا می گيرد و فضا را آلوده و مسموم می کند در نتيجه بر رفتارھای فردی
شھروندان نيز تأثير می گذارد . نمونه ھای بارز خشونت در جوامع جھان سوم به مراتب بيشتر و مشخص تر از
خشونت از جمله تجاوز عليه ◌ِ ديگر جوامع است . نگاه سنتی و عقب گرای اين گونه جوامع بر تشديد اعمال
زنان به طرز آشکاری تاثير دارد . در جامعه ای مثل ايران که سنت و مذھب به طور گسترده و فشرده در جای
جای روابط و مناسبات اجتماعی حضور دارند ، زنان بيشتری ھم تحت فشار قرار می گيرند . ھر چند که تجاوز
می تواند عليه مردان ھم صورت گيرد اما تجاوز عليه زنان به مراتب بيشتر از مردان صورت می گيرد.
تجاوز، نتيجه نوع نگاه سلطه گرانه و خشن مردانه به جايگاه زنان است .در جامعه ای مثل ايران ھم که از اين
قانون مستثنا نيست ، مردسالاری ، تئوريھای مردسالارانه، و باورھای غلط، از جمله ی مھم ترين عوامل در ايجاد
خشونت و مخصوصا تجاوز عليه زنان می باشند . در جامعه ای که امور مردسالارانه در رأس ھمه امور قرار
دارد و قوانين مردسالار بر جامعه حکم می کند، تجاوز به عنوان بخشی از حيات اجتماعی زن تصور می شود و
بالطبع تجاوز وجودش به قطعيت می رسد.
ھمان طور که تسليتز در مقاله اش می گويد برای بيشتر مردان تجاوز چه از لحاظ فيزيکی و چه از لحاظ گفتاری
راھی است برای کنترل ديگران تا از طريق تجاوز بتوانند منافع اجتماعی و شخصی کسب کنند و در نتيجه نفس
گرايی و تسلط گرايی را گسترش دھند (ص ١). مردان در جامعه مردسالار اينگونه بار آمده اند تا تجاوز را به
عنوان ابزاری برای گسترش و حکميت شخصيت خود بر قشر خاصی در نظر گيرند. بنابراين خصومت مردانه ،
محيطی را برای متجاوز فراھم می کند و در حقيقت جامعه به مردان اجازه می دھد تا در ھمه موارد نقش خود را
بر زنان تحميل کنند . از سوی ديگر ھنجارھا و رفتارھای جامعه به زنان القاء می کند که آنھا روزی طعمه يکی از
ھمين مردان می شوند و بايد مراقب رفتار خود باشند . زنان ھمواره با اين عقيده بارآمده اند که تجاوز به آنان بخشی
از رفتارھای اثبات شده مردان نسبت به آنھاست و آنھا بايد بياموزند که چه طور رفتار خود را تنظيم کنند تا کمتر
مورد توجه قرار گيرند و بدين ترتيب از خطر تجاوز در امان بمانند.
تجاوز و خشونت متعاقب با آن ھميشه عليه زنان نبوده است بلکه گاھی به عنوان ابزاری برای سرکوب و کنترل
ديگر افراد جامعه ھم به کار می رود . در بسياری از موارد در جنگھای قديم ھم وقتی دشمنان به يک شھر حمله
می کردند برای ضربه زدن بيشتر به دشمنان ، به زنان آنھا تجاوز می کردند.
از ديگر دلايل وجود تجاوز، نقشی است که جامعه به زنان می دھد . در جامعه مردسالار، زنان به عنوان الگويی
اطاعت پذير و تسليم شونده در ھر موردی ارائه می شوند و به آنھا اين واقعيت القاء می شود که مردان بايد در
رأس ھمه ی امور باشند و کنترل تمامی امور حق مسلم مردان است. بدين ترتيب ناخودآگاه ، ايده ی تسلط گرايی
تقويت می شود . در اين نوع جامعه ، مرد خوب معمولا کسی است که خشن و اقتدارگرا باشد و در بسياری از
موارد حتی فرھنگ و سنت جامعه به مردان اين حق را می دھد که در مواردی که نتوانند با کسب رضايت از زن،
اميال جنسی خود را ارضاء بکنند، متوسل به زور شوند و جامعه و ساختار ھای فرھنگی و ارزشی آن به جای
اينکه مرد را مسبب پيدايش اين نوع رفتار خشونت بار تلقی کند و او را به مجازات برساند متاسفانه تقصير را به
گردن زن و نوع پوشش او می اندازد.
مردسالاری ريشه اصلی و نھايی تجاوز و خشونت به زنان است . تا زمانی که نقش ھای مسلم مردانه چه از نظر
برتری جنسی و چه در کنترل امور اجتماعی بر فرھنگ و ساختارھای يک جامعه حاکم باشد تجاوز به طور طبيعی
حضور خواھد داشت ، نقشھای سنتی و جنسی مردانه که در آنھا به مرد نقش اصلی و به زن نقش منفعل می دھد .
ھمان طور که ترن ھيل و پالمر در کتاب خود خاطر نشان می کنند خوی غريزی مردان، تھاجم و تخطی نسبت به
احساسات جنس مخالف است و مردان در جامعه مردسالار اين گونه تربيت می شوند که ھر زمان که تمايل داشتند و
بدون در نظر گرفتن تمايلات جنس مخالف خود، غريزه شان را ارضاء کنند. (صفحه ٢). در فرھنگ مردسالار به
مردی که دارای روحيه تھاجمی ، خشن و سلطه گرانه باشد ارزش داده می شود . در واقع طبيعی است که در چنين
جامعه ای ساختار و رفتارھا و الگوھای فرھنگی و مذھبی در جھت تقويت تسلط گرايی و پرورش روحيه
تجاوزگری و خشونت، به کار می روند و به زنان اين گونه باورانده می شود که جنسيت و اميال آنان در درجه دوم
قرار دارد. ھمين امر سبب می شود که زنان به طور ناخودآگاه در ترس از اينکه روزی مورد تجاوز قرار گيرند
بزرگ شوند . قربانيانِ تجاوز در جوامعی از اين دست، اصولا جرأت بازگو کردن ظلمی که به آنان روا شده است
را ندارند و در نتيجه معمولا دچار اختلالات روحی می شوند و چه بسا از سر ناگزيری و استيصال دست به
خودسوزی يا ديگرکشی ھم بزنند.
وجود تابوھای راجع به تجاوز و رفتارھای واپس گرای افراد جامعه نسبت به قربانيان تجاوز که در اين نوع جوامع
وجود دارد نتيجتا باعث جلوگيری از مجازات عاملان آن می باشد . توجيهِ تجاوز به عنوان بخشی از رفتار موجود
در جامعه تاثير مخربی بر ديگر اعضای جامعه خواھد گذاشت . نتيجه و تأثيری که تجاوز و خشونت بر قربانيان
زن می گذارد به مراتب بيشتر است چرا که روحيه زنان را به عنوان موجودی که در درجه چندم اجتماعی قرار
دارد تضعيف کرده و در نتيجه باعث سرخوردگی شديد و شکست روحی و روانی آنھا می شود.
ارائه اين نوع فرھنگ و رخنه ی ناگزير آن به مناسبات سياسی و اجتماعی می تواند بر گسترش خشونت در حوزه
عمومی جامعه به شدت دامن زند. تا زمانی که نقش ھای سنتی رايج و تبعيض آميز، بر جامعه حاکم باشند و ارزش
گذاری مردان بر پايه ميزان خشونت و نحوه ھای برخورد اقتدارگرايانه آنھا با زنان سنجيده شود تجاوز به عنوان
يک رفتار خشونت آميز در جامعه و عليه زنان، ھمچنان وجود خواھد داشت و قربانی خواھد گرفت.
شايد بھترين و موثرترين راه برای مقابله با بروز خشونت و تجاوز، بالابردن سطح فرھنگ و آگاھی و گسترش
توانايی ھا، استقلال جنسيتی، و تعھد و تلاش برای کسب برابری است . زنان يک جامعه بايد در تلاش باشند تا نقش
ھای منفعل و سنتی جامعه به جنيست را تغيير دھند و در قالب ھای نوی ظاھر شوند . راه ديگر تلاش برای مبارزه
با الگوھايی است که از سوی قوانين جامعه ارائه می شود . الگوھايی که مشخصا از طريق رسانه ھای جمعی سعی
در پر رنگ کردن نقشھای سنتی مردان و محکم کردن حاکميت مردسالار دارد.
در جامعه مردسالاری مثل ايران شکستن تابوھا و برقراری نظام ھا و تعاريف جديدی از جنيست، کمک شايانی به
در ھم شکستن نگاه سنتی و الگوھای ارائه شده خواھد کرد. ھمچنين برخورد قاطع و جدی با عاملان خشنونت و
مروجان آن، و برخورد مناسب از طريق مکانيسم ھای قانونی و حمايتگرانه نسبت به قربانيان اين نوع خشونت ضد
انسانی، يکی ديگر از راه ھای جلوگيری و مھار خشونت عليه زنان است.
منابع:
Taslitz, Andrew.E. Rape and the culture of the courtroom. New York University Press. 1999.
Thornhill, R. and Palmer. A posse of good citizens brings outlaw evolutionists to justice. A response to Evolution, Gender, and Rape. Cambridge, 2003. ,
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر