۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

اصرار عجیب بهشتی و نطق تاریخی مقدم مراغه ای :اصل ولایت فقیه چگونه به تصویب مجلس خبرگان قانون اساسی رسید؟

اصرار عجیب بهشتی و نطق تاریخی مقدم مراغه ای :اصل ولایت فقیه چگونه به تصویب مجلس خبرگان قانون اساسی رسید؟

از راه رسیدن بهار طبیعت و نو شدن جان و جهان بر همگی همراهان گرامی و دوستان نازنین نادیده ام نیکو و خجسته باد . از تاخیر دو هفته ای که به مناسبت مسافرتی ناخواسته پیش آمد صمیمانه پوزش می خواهم و بی هیچ مقدمه ای برگی دیگر از تحولات تاریخی معاصر را باز می گشایم . برگی که شاید بهانه ای باشد برای بحث های پردامنه تر !
———————————————————————————————–
در گشت وگذارهای نوروزی ، بطور کاملا اتفاقی کتابی به دست آوردم که چند دقیقه تورق سرپایی اش کافی بود تا از آنچه میخواندم ، غرق شگفتی شوم . کتابی که در سال 1364 توسط انتشارات روابط عمومی مجلس منتشر شده است و صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی سال 58 در آن آمده است . کتابی است بالغ بر 2000 صفحه و حوصله و دقت و نکته سنجی بسیار نیاز دارد . با این حال شاید هر علاقه مند تاریخ که سرنوشت کشورش را در خور اهمیت می یابد ، پیش از هر چیزی ، سراغ اصل پنجم را بجوید . همان اصل دو خطی به ظاهر ساده ای که قدرت سیاسی مطلقه را در اختیار فقیهی قرار می داد که بایستی عادل ، باتقوا و آگاه به زمان باشد .

چند شب پیش که ساعت از نیمه های شب نیز گذشته بود ، خواندن آن بخش را به پایان رساندم و تنها چیزی که حس می کردم ، عرق سردی بود که بر پیشانی ام نشسته بود . احوالم دگرگون شده بود ، نه بخاطر آنکه با این اصل موافق یا مخالف بوده باشم ، بل از نحوه ی طرح اصول قانون اساسی و چگونگی تصویب شان (بویژه این اصل ) در شگفت مانده بودم . پس این چنین بود که نسل هایی در پس قرائتی محدود ، تفننی و نگاهی غیر حقوقی و غیر علمی روز و شب خود را به افسوس گذرانده اند . با هم بخش هایی از آن جلسه را لحظه به لحظه ورق می زنیم ؛ لحظه هایی که آینده ی ایران را برای همیشه دگرگون ساخت :
نائب رئیس (بهشتی) : با توجه به بحث های گسترده ای که در گروه ها و در جلسه ی مشترک گروه ها درباره ی اصل پنج شده ، نظر بر اینست که بتوانیم این اصل را با اظهار نظر یک موافق و یک مخالف به رای بگذاریم . برای اینکه بحث مان به درازا نکشد ، اولین نفری که بعنوان مخالف میخواهد صحبت کند ، نوبت برای صحبت بگیرد تا یک نفر هم بعنوان موافق از گروه یک یا اگر مناسب بود از گروههای دیگر ، بیاید دفاع کند . آقای مراغه ای شما بعنوان مخالف ثبت نام کرده اید ؟
مقدم مراغه ای : بله ، من بعنوان مخالف می خواهم صحبت کنم .
نائب رئیس : بفرمائید .
مقدم مراغه ای : بنام خدا . ما آذربایجانی ها یک ضرب المثلی داریم که وقتی به ترکی می گوییم خیلی دلنشین است ٰ ولی نمی دانم وقتی ترجمه می شود چقدر اثر دارد . میگوئیم دوست آن است که وقتی پیش آمدی می شود بگوید « گفته بودم » اما دشمن می گوید « میخواستم بگویم » حالا اگر من هم مطلبی را عرض می کنم بعنوان یک دوست و یک همسنگر و بعنوان کسی که در این مبارزه شرکت داشته است ، عرایضی را می گویم . امروز با احساس مسئولیت در مقابل تاریخ ، مطلبی را که بالاخره باید کسی در این مجلس عنوان می کرد بعرض می رسانم .
در این مجلس به قرآن مجید سوگند یاد کرده ام که طبق آنچه وظیفه ی نمایندگی ایجاب می کند ، عمل کنم . به انقلاب اسلامی ایران علاقه دارم ، رهبری امام را پذیرفته ام ، به روحانیت ارج می گذارم و آمادگی شهادت دارم و در هدف هیچگونه اختلافی نیست ، ولی در عمل نظراتی دارم که عرضمی کنم .
مطالبی که می گویم ، برای امروز نیست ، برای فرداهاست قانون اساسی برای یک نسل تنظیم نمی شود ، باید دارای ابعاد زمانی و مکانی باشد ، باید پیش بینی آینده و نسل های جدید را بکند . اگر امروز اسلام به این درجه از قدرت و نفوذ رسیده است که مردمی بی سلاح توانسته اند رژیم پلیسی و نظامی آنچنانی را سرنگون کنند ، برای آن است که اسلام ازلی و ابدی و متحرک است .
آنها که در متن مبارزات برعلیه رژیم بودند میدانند که وقتی مخالفت ها با رژیم گذشته آغاز شد ، در همان زمانی که جنگ های چریکی درگرفت و روشنفکرها و دانشگاهی ها درگیر مبارزه شدند ، مردمان آگاه چشم به روحانیت دوخته بودند و می دانستند تنها عاملی که می تواند آن قدرت شیطانی را منکوب کند ، ایمان دینی و نفوذ روحانیت است . به همین جهت بود که همه ی گروهها رهبری امام خمینی را پذیرفتند و امام با اتکا به نیروی معنوی اسلامی ، پیروزی ملت را تامین نمود و همه ی جهان متوجه نیروی عظیم اسلام و قدرت ایمان مردم مسلمان ایران شدند و فصل جدیدی در مبارزات ملی مردمی باز شد .
مردم ایران با اتکا به ایمان و معتقدات اسلامی خود ، یکپارچه رهبری امام خمینی را پذیرفته اند . امام خمینی برای احراز رهبری ، استناد به قانون اساسی نکرده است و هنوز هم نفوذ و قدرتی که امام منبعث از قانون اساسی مدون نیست ، بلکه سرچشمه ی نیروی رهبری امام ، اسلام است که به ذات دارای نیرو است .
این مطلب را بعنوان مقدمه عرض کردم تا برسم به مطلبی که در قانون اساسی جدید عنوان شده است و می گویند که اسلام را باید مستحکم کرد . در کمال خضوع می کنم آقایان ، سعی کنید قانون اساسی را مبانی اسلام تحکیم کند . اسلام با قدرتی که دارد و آیات آنرا در انقلاب اخیر دیده ایم ، نیازی به قانون اساسی ندارد . اکثریت ملت ایران مسلمان اند ، با اتکا به اسلام قیام کرده ایم و از طریق همه پرسی ملت به جمهوری اسلامی رای داده است .
جمهوری اسلامی از دو کلمه ی اسلام و جمهوری تشکیل می شود که اسلام محتوا است و جمهوری قالب آن . ما اگر اصول دین اسلام را در قانون اساسی بیاوریم ، خدمتی نکرده ایم . چون اصل اسلام پشتوانه های مستحکم تری از قانون اساسی دارند و نباید کاری کنیم که نیروی اسلام را که اکنون در اوج است و امید در دلها بوجود آورده است ، بصورت قوانینی که ممکن است هر روز تغییر کند درآوریم . به این جهت است که بنده معتقدم اسلام را با پشتوانه ی هزار و چهارصد ساله اش که هنوز چنین جوان است ، در مافوق قانون قرار دهیم …
قانون اساسی پیشنهادی توسط عده ای از افراد اسلام شناس و مورد اعتماد تهیه شده و تا آنجایی که بنده اطلاع دارم ، این قانون به تصویب شورای انقلاب و مراجع تقلید و رهبر انقلاب رسیده است . رادیو تلویزیون و وسائل ارتباط جمعی ، مردم را با آن آشنا کرده اند و با توضیحاتی که به مردم داده ایم ، مردم ما را انتخاب کرده اند . بررسی نهایی قانون اساسی به ما واگذار شده است و شش هفته وقت تعیین کرده ایم که این قانون را اصلاح و تصویب کنیم . حالا به جای اصل سوم با اصل پنج جدید روبرو هستیم که من داخل ماهیت آن نمی شوم . به هر حال اصل سوم قانون پیشنهادی با اصل پنجم اخیر معارض هستند .
اوضاع نسبت به چند ماه پیش تغییر کرده است ، شرایط استثنایی در مملکت وجود دارد ، مطبوعات در شرایط خاص و استثنایی قرار دارند . گروه های سیاسی که در مبارزه شرکت داشتند درگیر پاره ای مسائل هستند که طرح آن در اینجا ضرورتی ندارد . در چنین شرایطی تغییر ناگهانی اصل سوم که در هر حال ملت از آن آگاه و بر آن تائید داشته است ، بصورت فعلی در مجلس خبرگان در شان مجلس نیست . البته اگر ما بعنوان نمایندگان مجلس موسسان تعیین شده بودیم و وقت و فرصت داشتیم که مثلا یک سال بنشینیم و با جمع آوری و کسب نظر عمومی ، طرح جدیدی تهیه کنیم ، آن مطلب دیگری بود و هنوز هم دیر نشده است . باید این مطلب را صریحا به ملت اعلام کنیم و تشکیل جلسات خصوصی هم ضرورت ندارد . در جلسات عمومی بحث کنیم و ببینیم آیا ولایت فقیه که از نظر اصل مورد قبول است ، چطور باید تنظیم شود ؟ وقتی می گویم در اصل ، منظور این است که اسلام باید حاکم باشد ، ولی نباید اسلام را یک طبقه ی خاص در انحصار خود بگیرد . آن وقت ممکن است اسلام ابزاری شود در دست قدرت طلبان و این تصور حاصل شود که مبارزه ای را همه ی ملت شروع کرده است ، اما پس از پیروزی عده ای می خواهند همرزمان خود را کنار بگذارند .
در اینجا لازم به یادآوری است که ما قانون برای امروز وضع نمی کنیم . بنده امروز با دوستان صحبت می کردم که اصلی تهیه شود که امام خمینی برای مدت معینی و یا مادام العمر بعنوان رهبر قانونی مملکت حکومت نمایند ، ولی در این هزار و چهارصد سال ، امام خمینی استثنا است . امام با همه ی قدرتی که دارد ساده زندگی می کند ، ساده صحبت می کند ، ساده مردم را می پذیرد . از کجا می توانیم امیدوار شویم که در آینده نیز رهبری اینچنین داشته باشیم ؟ بعضی از آقایان می گویند رهبر انتخابی باشد ، اگر انتخابی باشد می شود رئیس جمهور ، با شرایطی که برای رئیس جمهور تصویب می کنیم ریاست جمهور در انحصار طبقه ی خاصی نیست یک روحانی هم مثل یک سیاستمدار مسلمان میتواند ریاست جمهوری را احراز کند . ما اگر بخواهیم با استفاده از نیروی اسلام ، حکومت را در اختیار یک طبقه ی خاص قرار دهیم ، برای جامعه قابل قبول نخواهد بود …
اجازه بدهبد سخن خود را با چند جمله از آخرین خطبه ی مجاهد بزرگ آیت الله طالقانی پایان دهم .
« هدف پیامبر آزاد کردن مردم بود . آزاد کردن از تحمیلات طبقاتی ، آزاد کردن از اندیشه های شرکی که تحمیل شده ، آزاد کردن از احکام و قوانینی که بسود یک گروه و یک طبقه به دیگران تحمیل شده ، این رسالت پیامبر شما بود ، ما هم باید دنبال این رسالت باشیم . این شهدای ما هم دنبال این رسالت بودند ، در مقابل فرهنگ تحمیلی ، در برابر قوانین تحمیلی ، در برابر محدودیت های پلیسی که گاهی به اسم دین بر مردم تحمیلی می شد که از همه خطرناکتر بود ، این خطرناکترین تحمیلات است . یعنی آنچه از جانب خدا نیست ، از جانب حق نیست ، آنها را به اسم خدا به دست و پای مردم ببندند و مردم را از حرکت حیاتی بازدارند ، حق اعتراض و انتقاد به کسی ندهند ، حق فعالیت آزاد به مردم ؛ مسلمانان و مردم آزاده ی دنیا ندهند . »
———————————————————————————————–
همانطور که خواندید ، نطق رحمت الله مقدم مراغه ای
در جلسه ی بعد از ظهر بیست و یک شهریور 1358 ، اولین و آخرین موضع مخالف علنی در روند تصویب اصل پنجم قانون اساسی به شمار می رود . این جلسه از جهاتی دارای اهمیت است .نخست آنکه اولین جلسه ی مجلس خبرگان قانون اساسی است که پس از درگذشت آیت الله طالقانی برگزار می شود . دوم آنکه برخلاف تصورات بسیارانی ، آیت الله منتظری تنها در دقایقی از این جلسه ریاست مجلس را برعهده دارد و به هنگام رای گیری بر سر این اصل ، منتظری در جلسه حضور ندارد و اداره ی جلسه بر عهده ی آیت الله بهشتی است . بهشتی شاید بیشترین نقش را در تهیه و تصویب این اصل داشته باشد ، تا بدانجایی که بطور علنی ، با زیرپا گذاشتن قوانین مصوب داخلی و آئین نامه های مجلس خبرگان قانون اساسی ، اجازه ی صحبت به بیش از یک موافق و مخالف را نمی دهد . در بررسی تک تک اصول قانون اساسی ، روال بر این بود که دو نفر بعنوان موافق و دونفر بعنوان مخالف صحبت کنند ، اما بهشتی با این توجیه که بحث های خصوصی به قدر کفایت بوده است ، از بسط مباحث در جلسه ی علنی مجلس جلوگیری می کند . شگفت آور آنکه تنها کسی که بعنوان موافق این اصل نطق می کند ، کسی جز خود بهشتی نیست . بهشتی بیش از دوبرابر زمان نطق مقدم مراغه ای به عنوان موافق سخنرانی می کند که اعتراض اعضای دیگر از جمله ی آیت الله طاهری و آیت الله سبحانی و حجتی کرمانی را برمی انگیزد . اما شاید مهمترین مخالفت را عزت الله سحابی ابراز می کند : « این اصل یک اصل بسیار اصولی و اساسی است و انقلابی در جامعه ی ایران ایجاد خواهد کرد . بنابراین نگذارید که این اصل سرسری بگذرد . در جلسات خصوصی بنده بعنوان مخالف فقط ده دقیقه توانستم صحبت کنم ، در حالیکه دهها مطلب دیگر داشتم که فرصت نشد و در حدود بیست نفر و شاید سی نفر در دنباله ی حرفهای من جواب دادند و باز جواب داشت ولی به هیچ کدام نوبت نرسید . بنابراین روی این اصل بقدر کافی در این مجلس خبرگان توضیح داده نشده . شما اگر بخواهید با یک قیام و قعود مساله را تمام بکنید ، این در نظر ملت ایران مساله ای است که ایجاد مسائل و مشکلات خواهد کرد و خود جنابعالی (بهشتی) اینجا مطالبی فرمودید که این مطالب در آن جلسه گفته نشده بود و جوابش نیز داده نشده بود ، همین مطالب شما جواب دارد »
جواب بهشتی به حجتی کرمانی و سحابی این است که بگذارید پیشنهاد کفایت مذاکرات را به رای نمایندگان بگذاریم ( پیشنهادی که با 52 رای از مجموع 64 نفر رای می آورد و این البته چندان عجیب نیست ) ، اما آیا یک اصل روشن در آئین نامه را می توان با پیشنهاد کفایت مذاکرات به کناری نهاد . آیا ایم این کار ، نوعی تلقین به نمایندگان نیست ؟ آیا رئیس جلسه نبایستی موضع مستقل و بی طرفانه نسبت به مطالب مطرحه داشته باشد ؟ و مهم تر آنکه اصرار بهشتی برای تصویب سریع این اصل به چه علتی است ؟ چرا چنین سریع و شتابزده ؟!
این شاید پرسشی باشد که بتوان در آینده از لابه لای گفته ها و ناگفته ها پاسخی بر آن یافت .
———————————————————————————————–
پ.ن : متن کامل این مذاکرات در سایت مجلس خبرگان نیز موجود است . برای دسترسی به دوره ی کامل 4 جلدی به اینجا مراجعه کنید . مباحث مربوط به این اصل را در جلد اول ، صفحات (372-384 ) می توانید مطالعه

هیچ نظری موجود نیست: