پـویـان انصـاری : پـاسخـی به لیچـارگویی های ِ ...!
Pouyan49@yahoo.se
مـاه شهـریـور در راه است، ماهی که به جـرئـت می توان گفت، رژیـم قـرون وسطایـی جمهوری اسلامی در طی این 32 سال که از عُمر ننگین اش می گذرد یکی از بزرگترین جنایت تاریخ بشریت را در دهـه 60 رقم زد. به دار کشیدن هزاران انسان بی گناه به جُـرم آزادیخـواهـی.
هیـچ دادگاهـی هم لازم نبود! فقط آخوندی به عنوان رئیس شَـــّر، سئوال می کـرد، نـام ... فـامیـل ... مسلمانـی ... ؟ پاسخ آن انسان آزادیخواه زندانـی هرچه بود آری یا نه فـرقـی نمی کرد چرا که سرش تا چند لحظه بعد بالای دار بود. این جنـایت هولنـاک علیـه بشریت بر هیـچ انسـان ِ به معنای واقعـی کلمـه، پوشیـده نیست.
رژیم ملایان با عبا و بی عبا با تمام قدرت و سانسور شدید سعی در مخفی نگه داشتن این جنایت بـزرگ کرده است. درحقیقت افشای این قتـل و عـام دهه شصت، خـط قـرمـز این نظام ضـد انسـانـی است.
سالهاست که نیـروها و شخصیت های سیاسی در بـرون مـرز، بـه اشـکال گوناگون کوشش کـرده انـد و می کنند که این خط قـرمز رژیم را بشکنند همانگونه که فرزندان آن نسل و نزدیکان بسیاری ازجانباختگان در درون مـرز بویـژه در آن جـو فاشیستی، می کوشند کـه هـر سال ِ مراسم و یـاد بـود ها یـی بـه یاد آن عزیزان برگزار کنند چرا که، شهـریورمـاه فـرامـوش شـدنـی نیست.
اما این که دهه 60 به روشنایی خورشید، گلوگاه نظام جهل و نکبت جمهوری اسلامی راتا مرز خفه کردن گرفته است، واقعیتی است. در حقیقت، کُشتار دهه 60، دو دسته را بسیار عصبـی و برآشفته می کند، اولی رژیـم ضـد انسانـی جمهوری اسلامی است و دیگری، افرادی مانند ابراهیم نبوی ها.
به روشنی ِ آب زُلال، می توان وحشت ِ جمهوری اسلامی را فهمید چرا که تمام سرانش، چـه آن زمانـی که پُست داشته اند و چه اکنون که به اصطلاح اپوزیسیون حکومت شان شده اند در این جنـایـت هولنـاک نقش داشته اند و از بیم افشای گُسترده آن جنایت به عنواین مختلف و با ایماء و اشاره سعی می کننـد سکـوت خود را در برابر این جنایت توجیه و بطریقی از بـار مسئولیت آن، شانه خالی کنند.
اما پرسیدنی است چرا این ماه شهریور ابراهیم نبوی را دچار تـرس و لـرز کرده است که مجبور می شود فقط به رقص اکتفا نه کند و لونـدگـی هم چاشنی آن کُنـد؟
شایددرک این موضوع کمی مشکل به نظر برسدولی با خواندن مقاله ایشان ( هرچند پرسیدنی است که چرا ایشان این نوشتـه ِ خود را بطور علنـی در سایت ها درج نکرده است و یواشکـی آنرا در خامـوشـی در دو،سه تا وبلاگ منتشر کرده است!) پـی بـه آن راز، خواهید بـُرد.
بنـده نمـی خواهـم برای برخورد با وی، مانند دیگران، از گذشته ایشان و ...شروع کنم که مثـلأ او بـر روی زانوی قصاب انسان ها، لاجوردی رُشد و تربیت شده است، مـن کاری به این مسائـل نـدارم از این رو، بـه نوشته اخیر ایشان" داری با کی حرف می زنی؟ تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۸۹" گـروه و هـدف کیست؟" (لینک آن در آخر این نوشته آمده است) برخوردی اجمالی خواهم داشت.
شایـد یکـی از ساده ترین موضوعات در ایجاد رسانه "گـروه و هـدف کیست"، باشد. برای اکثـر مسئولیـن رسانه ها در کشورهای مختلف، جوابش کمی سخت است. اما برای مـا ایـرانیـان پاسخ بـه این مسئلـه کمـی سادتر است. چرا که به عنوان یک انسان درباره هـر پدیده ایی مثـلأ، مسائل سیاسـی، اجتماعـی و فرهنگـی میهنمـان ایـران (که 32سال زنـدان ِحکومت اسلامـی فاشیستـی شده است) می توانیم نظر بدهیم، حال مخاطبان هم مانند هر انسانی، زن باشد یا مـرد، مذهبی باشد یا نـه باشد، درون مـرز باشد و یا بـرون مـرز، آزادند کـه آن مطلب را بخواننـد و یا بشنوند و یا برعکس.
بنابراین موضوع بسیار ساده است چراکه مامی دانیم باچه کسانی صحبت می کنیم ومانند ابراهیم خان، برای آن هم، مـرز تعلیمات دینـی نمی گذاریـم.
البته ایـن بستگـی به نوع سلیقه یا مـرام، مسلک و اندیشه آن ور ِ جوی آبی ها و یا این ور ِ جوی آبی ها دارد که آنرا قبول کنند یا نه کنند.
البته و صد البته، مسئله ابراهیم نبوی سَوای ِ این حرف هاست چرا که ایشان با آن نبوغ صاحب الزمانی و چمـاق ِ نظـر سنجـی اش که گه گاه بر سر ِ نیروهای سیاسی فرود می آورد، می نویسد:" این نوشته ها مخاطب داخلی ندارد!؟" ( منظور ایشان نوشته های برون مرزی هاست!؟)، افسوس بـه خاطر آن جو حزب الهی و امنیتی نمی شود اسامی آن انسان های که ابراهیم نبوی هم به آنها احتـرام می گذارد! نوشت، که ایشان بدانند آن ور جوی آبی ها هم مقالات این وری ها را می خوانند.
از اینرو برای اثبـات نظـرش، می نویسنـد:" من شش سالی است که بیرون ایران زندگی می کنم و در این سالها تلاش کرده ام تا جامعه هدف خود را در داخل ایران ببینم. تجربه ارتباطم با مخاطب و به روز بودن، با ساعت تهران به من می گوید ...
ناگفته نماند ایشان بقـول خودشان چون 6 سال است در این ور ِ جوی که ماهم هستیـم شنـا مـی کنـد ولی به خاطر اینکه خود را بخصوص در زمان خواب، در تهـران می بیننـد! و مهـم تـر اینکـه، ساعتـی کـه روی دستشان می بندد به وقت ِ ایران تنظیم شده است خود را درون مـرز می بینـد!
امـا ایشان فـرامـوش مـی کننـد کـه چه به خواهند چه نه خواهند بـه روز بـودن ایشـان و تنظیـم وقـت ِ ساعت شان، به وقت ِ گرینویـچ و یا واشنگتـن است.
ایشان معتقدند چون حوادث متعـددی در این سال های طولانـی در ایـران رُخ داده است حافظـه ایرانیـان درون مرز بقدری پـُر شده است که دیگر، مثلأ کشتارهای دهه 60 بدست فراموشی سپرده شده است و برای اثبات نظراتش می گویند:" حافظه ایرانیانی که در داخل زندگی می کنند، هر روز پر می شود از وقایعی که در داخل اتفاق می افتد، به همین دلیل تقویم با حجم واقعی زمانی اش بر آنان می گذرد. مثلا فاصله بیست سال، واقعا در بیست سال می گذرد، علت اینکه برخی از ایرانیان دوره اصلاحات و دوره هاشمی را بی ارزش می دانند، ..." و یا اینکه "...اصلأ کُشتار 67 چیست؟" ...
نبوی، واقعـأ خودت هم می فهمـی چی می گویی؟ آخـه چطور می توانی دوران "اصلاحات" روبـاه مکـار، خاتمی و یا رسمأ جانی را با هزاران اعدام که بدستور خمینی جلاد و یا بقول تو "آیت آله خمینـی" انجام شد مقایسه کُنی؟
مـردم شایـد آن دو دوره به اصطلاح اصلاحات را فـرامـوش کنند ولی مگـر می شود از آن همه جنـایـت بـه سادگـی که تو از آن می گذری، بگذرند؟ تو که متاسفانه به علت پُـر شدن یک سری هجویـات،حافظه ات ایست ِ مغزی کرده است از اینرو فکر می کنی نسل جوان ایران هم، همانند تو فکر می کنند.
باز هم صد رحمت به دوستان تو که حداقل می گویند:"فـرامـوش نمی کنیم و لی می بخشیم". تـو که چیزی را به یاد نمی اوری که به خواهی ببخشی.
باور کُـن عجیب است! تـو کـه معتقـدی سازمان سیـاسی وجود نـدارد و اگـر هم هست اینقـدر کـوچـک و بی ارزش هستند که نباید به آنها بها بدهی به خصوص که ساعت ات به وقت ِ گروینـچ و یا واشنگتن هم تنظیم شده است، پس چرا این همه حرص و جوش می زنی؟و مینویسی:"برخی ازفعالان سیاسی و باقیمانده های فعالان دهه شصت، اصرار عجیبی دارند که مردم ایران دائما به کشتار 67 فکر کنند و برای آن کاری بکنند و زندگی امروزشان را براساس آن زمان تاریخی بنا کنند…
می دانم خیلی ناراحتی که آن باقیمانده های دهه شصت چرا هنوز زنده هستند و اعدام نشدند، و اصرار دارند که به نسل جوان، ماهیت کثیف این رژیم جنایتکار را بازگو کنند و به آنها بگویند:
"قبل از قتل عام نـدا ، ترانه، سهراب ها، این جنایتکاران تاریخ بشریت به فرمـان خمینی جلاد، در یکساعت، صدها ندا و سهراب را به چـوخـه دار سپـُرد."
آیامی شود از جنابعالی سئوال کرد به چه کسانی داری این خط ونشان را یاد می دهی که می نویسی: " فرض کنید همین حالا، آقای”آ” این اجازه را داشته باشد که دو ساعت در تلویزیون رسمی ایران برای هفتاد میلیون نفر از مردم ایران ماجرای دقیق کشتار 67 را شرح بدهد، اولین سووالی که برای افکار عمومی مطرح خواهد شد این است که اصلا کشتار 67 چیست؟ مجاهدین خلق و چریکهای فدائی خلق چه کسانی هستند؟ و اگر این موضوع این قدر مهم است، پس چرا حالا در مورد آن حرف نمی زنید؟ و بفرض که اختناق و سانسور باعث شده باشد که چنین واقعه ای از منظر مردم دور بماند، طرح آن چه مشکلی از زندگی امروز ایرانیان حل می کند؟
مـی شود سئـوال کـرد بـاز نـه کـردن آن همـه جنایـت، چـه مشکلی از تـو را حـل خواهـد کـرد؟ (مگـر تو قیـم ِ نسل جوان ایران هستی)!؟
فکر کُن، یک اسرائیلی بگوید:
بازگو کردن هر ساله ِ کُشتن و یا سوزاندن آن چنـد میلیـون یهـودی تـوسط فاشیسـم هیتلـری چه کُمکـی بـه صلـح فلسطین و اسرائیـل، مـی کنـد؟ اصولأ مردم اسرائیل به خصوص نسل جـوان آن کـه خبـر ندارند جنگ جهانی یعنی چه!؟ و اصلأ نمی دانند هیتلر کیست! و یا به آنها(به خصوص نسل جوان اسرائیل) چه مربوطه است که میلیون ها تن که مسلمأ پـدر و مـادر بزرگشان هم درمیان آنها بوده است آنهم 65 سال پیش، کُشته و یا سوزانده شده اند؟
یک لحظه فکر کُن، همین نسل جوان امروز که در آینده دیگر نسل جوان نیست (مثلأ در20 سال ِ آینده) برای ندا و سهراب و ترانه و ... یادبود مراسمی بگذارند و آدم پُفیوزی پیدا شود و بگوید و یا بنویسد که: " کُشتارهای 22 خرداد 1387، فراموش شده است و یا اصلأ این چنین نبوده است!".
بـه نظر تو، حتمأ کسانیکه تلاش می کنند کـوروش، داریـوش و ... هـزاران سال پیش را، به جـوانـان ایـران بشناسانند بایـد یـک مُشت بیمـار روانـی باشنـد چـرا کـه کوروش و داریوش به چه درد نسل جـوان امـروز می خورد؟!
حتمأ از دیـدگـاه جنابعـالـی، ایرانیان "حضرت محمد و علی و کتاب آسمانی ("قـرآن" )" که گویـا چنده ماه پیش نوشته شده است و (مسلمأ به روز هم شده است) و آنرا در اختیار دارند کافیست!!!
اتفاقأ اگر امثال تو آن زمان به جای کُرنش درجلوی پای جلاد معروف لاجوردی،به اعدام های دسته جمعی اعتراض می کردی! (البته اگر آنرا باور داشته باشی) باور کُن رژیم جمهوری اسلامی حداقل جُرئت این را نداشت که امروزه دسته دسته مردم این مرز و بوم را به عناوین مختلف سنگسار و یا اعدام کند.
امیـدوارم کـه دولت کنـونـی بقول معـروف و با عـرض معـذرت از خـر، خـر شود، و ایـن پنـد و انـدرز تـرا بـکار گیرد و به یکی از فـرزنـدان و یا یکی از مدافعان آن مـرده گـان که همیشه زنده اند، وقـت دهد که در رادیو و تلویزیون اش، از آن کشتـارها بگویـد، به بینـی چطور مـادری از اعـدام دختـر 9 سال اش مـی گـویـد، پسر12 ساله ایی از اعـدام پـدر می گویـد و ...، آنگاه شاید با دو تا چشم نابینایت، به بینی سیل ِ عظیم ِ مردم، در خیابان های ِ ایران را.
ابراهیم نبوی، کمـی از "موسوی" یاد بگیر که در این باره می گوید:"معـذوریـت هایـی هست" بـه تـرس از آنـروزی که آن معذوریت ها شکسته شود و دست ِ خیلی ها دراین جنـایت،(که تو هم خیلی سنگ سینه برای آنها می زنی) افشـاء شود. از این رو بعضی وقت ها با لـونـدگـی های زشتت ، عُمـق فاجعـه را با نوشتن یک سری خُزعبلات، نشان می دهی.
ابـراهیـم خان، واقعـأ که حرکت ِ عقل ات هم به وقـت ِ ساعت گـرینـویـچ یا واشنگتـن تنظیـم شده است و اگر نـه، نمی نوشتی که:" سوم اینکه:
" هر رسانه عمومی فارسی زبانی که برای ایرانیان داخل کشور برنامه می سازد باید بداند که ایرانیان داخل سی سال است که در معرض تبلیغات تلویزیونی جمهوری اسلامی اند. یکی از خانمهای فامیل من که در سن هجده سالگی قبل از انقلاب با یک شرکت فرانسوی کار می کرد، و بعد از انقلاب بخاطر اینکه حاضر نبود روسری سورمه ای یا مشکی اداری سرش بگذارد، بازنشسته شد، چندی قبل روز ولادت حضرت علی را به عنوان روز پدر تبریک گفت، و در پاسخ به توضیح من، خندید و گفت ” حالا که فعلا روز مادر امروز است.” مطمئنم که این خانم اصلا گرایش دینی ندارد، ولی تبلیغات سی ساله تلویزیون روزمادر او را روز تولد حضرت فاطمه و روز پدر او را روز تولد حضرت علی ساخته است
آخه مرد نامؤمن، برای ادعای حرف خود این چه سندی است که می آوری ؟ می گویند بابایی، به ده ای رفت، در برگشت از او سئوال کردند چه خبر؟ گفت هیـچ، ولی همه افراد آن ده، نابینا هستند!
بیچاره حق داشت چرا که او با اولین و دومین کسی که در آن ده چند هزار نفری برخورد کرده بود، نابینـا بودند، از اینرو برداشت وی از آن ده آن بود که همه اهالـی آنجا ، نابینا هستند! درست ماننـد مثالـی کـه تـو می زنی. حال یک لحظه فکر کُن ( البته نه در زمـانـی که در عالم هَپـَروت باشی و ساعت ات را هـم به وقت تهران کوک کرده باشی)اگر بانویی که دوست ِ تو هم می بود که در زمان گذشته (پهلوی) با میل خود و بدون چماق بالای سر، روسری سرش می گذاشت و علی و فاطمه همه چیـز او بودند ولی اکنـون بـا وجود 32سالی که به قول تو جمهوری اسلامی همه چیز را قبضه کرده است،ازهرچه روسری وهر چه امام و اسلام بیـزار و مُتنفـراست و اینک همه چیز او کوروش... شده است، حاظـر بـودی چنیـن مسله ای را بازگو می کردی!!!؟؟؟
مهیج تر اینکه، برای اثبات حرف خود از مسعود بهنود نام می برید! بقول معروف به روباه گفتنـد، شاهـدت کیه؟ گفت، دُمـم !!!
اگـر بنـده برای تـو موعظه گو، صدها نمونه (از درون مـرز) بیـاورم کـه مثـلأ دوستـی و یا ... در باره فاطمه، علی، محمد، قرآن و ...کلمات ِ ... می گویند و مطمئنـم که آنها کُمونیست هم نیستند ولی برای اثبات و حقانیت نظـرات خودم،که مثـلأ مردم ایران اکثرأ "اسلام"را باور ندارند(که شاید این چنین باشد نمی دانم) ازاین فاکتورها استفاده کنم، چه پاسخی خواهی داشت؟
ابراهیم نبوی، همانطور کـه ذکـر شد نمـی دانـم ایـن مقالـه را به چه وقت ِ زمانی نوشتـی؟ گـرینویـچ یا واشنگـتـن؟ چونکـه ایـن هجویات، نمی تواند به وقت ِ ایران باشد.
واقعأ کسی نیست (حتی از دوستان خودت!) که به تو بگوید ترا چه صننم؟ مگر تو قیم مردم درون مرزی؟ مگر آنها نمی توانند جواب ما را در برون مرز بدهند که تو خودت را وسط انداخته ای؟
بگذریم از اینکه از تـو کسی انتظار ندارد که در نوشته هایت، برای جوانان میهنمان از کُشتارهای شهریور دهه 60 به فرمان امام راحل ات خمینـی جلاد آدم کُش، سخنی بگویی چـرا که این موضوع در ماهیـت و قد و قواره تو نیست ولی حداقل مانند خیلی از جنایتکاران حکومت که در این باره، مُهر سکوت بر لب زده اند، تـو هم ... شو.
ابراهیم نبوی یک نکته بسیار مُهم را فراموش مکن و آن این است که هیچ احتیاجی نیست "آدم" مـزدور و یا جاسوس رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی باشد، بـرعکـس، می تواند مخالف هم باشد! ولی درست در آن جاده ایی که رژیم حرکت می کند، گام بردارد.
جالب است خود ایشان می فرمایند! هیچ چیز از آن کُشتـار، نمی داننـد (چرا که از نظر وی کُشتن هزاران نفر مسئله ای نیست که ایشان بـه خواهد آنرا به یاد آورد) ولی حال چرا رسانه هایی مثل صدای آمریکا، فرانسه، بی بی سی، آلمان و ... در این مورد با او به گفتگو می نشیننـد سئوالی است!؟ اما عجیب تر آنکه خود ایشان گویـا در چنین مواقعـی لال زبونی می گیرد که به گوید: "مـن چیزی نمی دانم و مصاحبه نکند!" مگـر اینکه خود ایشان هم خوب از آن ... می داند که البته، خدایش دانـد.
می دانی نقش تو (ابراهیم خان نبوی) در این وسط چیست؟ با این جوک که در مورد تو خیلی هم جدی است پاسخ نوشته ات را که ( نمی دانم برای کیست!) واقعأ ارزش آن، بیش از همین چنـد خطـی که نوشتـم ندارد، خاتمه می دهم .
روایت است که پاسدار و یا بسیجـی جنـایتـکاری دو نفـر را به جـُرم ضـد انقـلاب و علیه امنیت آخوندهای بی عبا و با عبا دستگیر کرده و باخود می بُـرد، یکی از دستگیر شدگان از درون مرز بود و دیگری از برون مرز، در این موقع فردی بنام ابراهیم نبوی سر رسید و گفت آی برادر، ما سه نفر را کجا می بری؟
ابراهیم نبوی، برخوردهای نظری ما با درون مرز بـه تو که این ور ِ آب هستی و بر عکس ما، جایت دراکثر رسانه های کوچـک و بـزرگ و همچنین سایت هـا، محفوظ و امن است، به تـو چـه ربطـی دارد کـه خـودت را ماننـد نخـود هـر آش، قـاطـی مـا دوتـا (درون مـرز و بـرون مـرز) مـی کنـی؟؟؟
از تمام خوانندگان و دوستان تقاضا دارم برای شناخت بیشتر این موجود ِ ... (ابراهیم نبوی) حتمأ نوشته ایشان را بخوانند!
لینک نوشته ابراهیم نبوی در سایت"جنبش راه سبز
http://www.rahesabz.net/story/21285
دوشنبه 8 شهریور 1389 - استکهلم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر