7 فوریه 2011
سیاهکل چهل ساله شد و در حول و حوش این رویداد، صفحات بیشمار، داستانها، کتابها و شعرها نوشته و سروده شده است. رویدادی که بخش عظیمی از تاریخ پرثمر جنبش کمونیستی ایران را به خود اختصاص داده است. حماسهای که بعد از گذشت چهار دهه از عمر آن، مملو از سخنها و گفتههای آموزنده است. روزی که تعدادی از کمونیستهای راستین به جنگ با نظام دیکتاتوری خشن و عریان حاکم بر جامعهیمان برخاستند و فصل نوینی از تاریخ مبارزات ضد امپریالیستی کارگران وز حمتکشان ایران را گشودند.
به بیانی حقیقی اهمیت سیاهکل را نمیتوان صرفاً در غرش مسلسلهای کمونیستها توضیح داد بلکه باید و میبایست در تبیین راه و روش نوین مبارزاتی و باوری عمیق آنان، در انجام وظایف کمونیستی جستجو نمود. اگر چه سیاهکل شکست خورد؛ امّا از خود سنن مبارزاتی نوین و گرانبهائی را بر جای گذاشته است که قابل کتمان نیست. این روزها میتوان دهها “ایراد” به راهاندازان نبرد مسلحانهی سال چهلونه گرفت؛ میتوان آنروز را مصادف با به “کجراه” رفتن جنبش کمونیستی ایران قلمداد نمود و میتوان رزمندگان سیاهکل را به “ماجراجویانی” نسبت داد که هدفی جز “قهرمان پروری” در سر نداشتند؛ امّا بر خلاف افکار کهن و ورشکستهی مشاطهگران، فرصت طلبان و بیعملان، آنان در سیاهترین دوران نظام شاهنشاهی، حرکت انقلابیای را سازمان دادند که در جنبش کمونیستی ایران بینظیر بود. حماسه سازان سیاهکل در عمل به اثبات رساندند که پیشرفت و ثمربخشی انقلاب ایران بدون دخالتگریهای عملی کمونیستها ناممکن میباشد. بی دلیل هم نبود که تعرض به دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان را در دستور کار خود قرار دادند و بر این امر اصرار داشتند: “برای اینکه باقی بمانیم، مجبوریم تعرض کنیم”.
با این تفاصیل بیمناسبت نیست تا در سالروز رستاخیز سیاهکل [نوزده بهمن چهلونه] و قیام تودهای [بیست ویک و بیستودو بهمن پنجاهوهفت]، سئوالات چندی را در مقابل خود قرار دهیم مبنی بر اینکه تعبیر انقلابیون از نقش و انجام وظایف کمونیستی در چیست؟ این سئوال را در مقابل خود قرار دهیم که موقعیت و تفاوت جنبش کمونیستی دههی چهل و پنجاه، با شرایط فعلی در چیست؟ به این سئوال نگاهی بیاندازیم که سازمان و جریان مدافعی منافعی کارگران و زحمتکشان با انتخاب کدامین نوع, کاری و سازماندهی قادر به آزادسازی انرژیهای نهان و آشکار کمونیستها و جنبشهای اعتراضی – مردمیست؟ به این سئوال پاسخ دهیم که چرا دافعهی نیروها و سازمانهای کمونیستی، بهمراتب فراتر از جاذبه است و چرا اینروزها نگاه تودههای ستمدیدهی ایران نسبت به اعمال و رفتار سازمانهای کمونیستی – انقلابی، نگاهِ بیتفاوتیست؟ و …..
آشکار استکه آرمان کمونیستی، تعابیر و تفاسیر دیگری از نقش و انجام وظایف کمونیستها در قبال جنبشهای اعتراضی و حاکمین زورگو دارد. تعابیری که دهههاست از جانب سازمانهای کنونی – عملاً – به کنار گذاشته شده است و چشماندازی در بیان صریح مفولههای پایهای وظایف کمونیستی نیست. به بیانی واقعیتر تاریخ مبارزات دیگر کمونیستهای دنیا و بویژه رزمندگان سیاهکل، حکایت از اتخاذ سیاستها و تاکتیکهای دیگری دارد. چهار دههی قبل، مدعیان حقیقی – و نه ادعایی – منافعی تودههای محروم بر این امر اصرار داشتند که همگانی شدن ایدههای کمونیستی بدون فعالیت مستقیم آنان ناممکن میباشد و بر این باور بودند که ریشهی جانیان بشریت با مبارزهی رو در رو و سازمانیافته، خشکانده خواهد شد. بر این ایده مصر بودند که دستیابی به حقوق پایهای میلیونها انسان رنجدیده و به تبعی آن، درک و فهم صحیح و ناصحیح سیاستها، ربط مستقیمی با پراتیک انقلابیون و کمونیستها دارد. بر مبنای چنین باوری بود که پیشگامان انقلاب پرچم سازمان متناسب با جامعه را برافراشتند و در عمل به اثبات رساندند که “جزیرهی ثبات و آرامش” سرمایهداران را تنها و تنها با نیروی مسلح میتوان در هم ریخت و تودهها را مورد خطاب قرار داد.
بر این اساس و در زمانیکه رژیم شاهنشاهی به یُمن دستگاههای سرکوبگر و سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، سر مست از فقدان تحرک انقلابی – کمونیستی سازمانیافته در درون جامعه بود، حمله به پاسگاه سیاهکل در دستور کار قرار گرفت. بعد از آن پلیس و ساواک به هر سوراخ و سنبهای سرک میکشیدند تا هر گونه رد پا و زنجیرههای ارتباطی فیمابین روشنفکران و کمونیستها را کشف و قطع نمایند؛ بر بگیر و بندها و بر وظایف شکنجهگران و مأموران امنیتی خود در درون زندانها و جامعه شدت بخشیدند تا مانعی رشد و رادیکالیزه شدن اعتراضات تودهای گردنند.
جنگِ فیمابین طبقهی ضد انقلاب و کارگران و زحمتکشان و فرزندانشان شکل تازهای بخود گرفت. از یکطرف رژیم در صدد کشف و سرکوبی نیروهای انقلابی – کمونیستی بود و از طرفدیگر کمونیستهای راستین، با علم و پایبندی به قواعد اولیهی مبارزه، بر تحقق آرمانهای میلیونها انسان محروم مصر بودند. چرا که بزعم آنان باوری به مفولههایی همچون انجام وظایف کمونیستی، خثنی سازی سیاست کشف و پیگرد رژیم، صدمه زدن به ارگانهای سرکوبگر دشمن، ارتباط و رادیکالیزه نمودن اعتراضات و مبارزات تودهها و ترویج افکار کمونیستی نه در کرنش از وضعیت موجود بلکه در اتخاذ سیاست تعرضی معنا و مفهوم مییابد. امر مهم و اساسیای که اینروزها از جانب نیروها و احزاب کمونیستی، به کنار گذاشته شده است.
به بیانی سادهتر نمیتوان از یکسو ادعای تغییر جامعهی ایران را در سر داشت و از سویدیگر بهمدتی طولانی، سیاست دوری از جامعه و بیعملی را اتخاذ نمود؛ نمیتوان از یکطرف ادعای مبارزه با تعرض کنندگان به جان و مال کارگران و زحمتکشان را در سر پروراند و از طرف دیگر سیاست تسلیم و سازمان دادن انقلاب از راه دور را انتخاب نمود. تعابیر و انجام وظایفی که کمترین خوانانیای با آرمانهای کمونیستی ندارد؛ انتخاب و روشی که در تخالف با کمونیستهای دههی چهل قرار دارد و مهمتر از همهی اینها، بی دلیل هم نیست که، جامعهی ایران، شاهد بالندگی و پیشروی افکار کمونیستی در درون نمیباشد.
واضح استکه عیار سازمان جدی با فعالیتهای روزمرهی آن تعریف میگردد و پر واضح استکه نگاه و توجهی توده و نسل کنونی، در اعمال و رفتار کمونیستها نسبت به طبقهی ظالم، نهادها و ارگانهای وابسته به آنان نهفته میباشد. در حقیقت نیروی کمونیستی بدون دخالتگر، نیروی پر نشاط و سر زنده نیست و واضح استکه بدون سنگاندازی در ماشین و دم و دستگاههای حافظ بقای سرمایهداران، نمیتوان کلامی از رهائی و نجات استثمار شوندگان به میان آورد. اینها آن خلاءهای اساسیای استکه در درون جامعه و آنهم به مدت طولانیای سایه انداخته است و طبعاً بدون باوری عمیق به نقصانهای کاری و بدون پشتپا زدن به منفعتهای سیاسی – تشکیلاتی و بدون رد سیاستها و تاکتیکهای ناصحیح، سخن گفتن از پیشرفت و جذب بیهوده است. لازم است تا شکستها و نافرجامیها را با گشادهروئی تمام تقبل نمود و در صدد انتخاب سیاستها و تاکتیکهای ثمربخش بود. متد، کار و سیاستی که کمونیستهای راستین دوران اختناق شاهنشاهی در مقابل خود قرار دادند. بی دلیل هم نیست که اوضاع جنبش کمونیستی دوران اختناق شاهنشاهی با وضعیت فعلی نیروهای سیاسی متفاوت میباشد و متأسفانه باید اعتراف نمود که وضعیت فعلی نیروهای کمونیستی ایرانی بسیار در هم ریخته و مهمتر از آن اینکه، تشخیص تفاوتهای عملی آنان بسیار دشوار شده است. همه [و بدرجات متفاوت] به مفسران کار کُشته تبدیل گردیدهاند. سیاستها اصلاً و ابداً در خدمت به تاکتیکهای سازمانی – حزبی و در خدمت به تغییر جامعهی خشن و سراپا مسلح نیست. هدفها و انگیزهها، ترمیم خسرانها، ردِ متدها و اسلوبهای ناصحیح و به تبعی آنها دنبالهروی از سیاستها و تاکتیکهای تأثیرگذار نیست. سوءاستفادههای سیاسی – آرمانی بهگونهی ناباورانهای، نهادینه شده است. اینروزها و در چهلمین سالگرد رستاخیز سیاهکل، ازچپ, چپ، تا راستِ راست به میدان آمدهاند و دارند به تجلیل از آن میپردازند. در حالیکه کمترین علقه و نزدیکی سیاسی، تئوریک و عملیای با آن جنبش نداشته و سی سال آزگار استکه وظیفهای جز تخریب ایدههای ظفرنمون آن رفقا را بر عهده ندارند. نمیتوان از یکسو، حرکت و جنبشی را مضر دانست و از سویدیگر به تجلیل از آن پرداخت؛ همچنین نمیتوان خود را میراثدار آن جنبش پر ثمر دانست و از دنبالهروی آن فاصله گرفت. روشن است به همان دلیلی که جنبش و حرکت مضر، قابل دفاع و تجلیل نیست، به همان دلیل هم جنبش و حرکت انقلابی، قابل دفاع و پیگیریست.
با این اوصاف والاترین گرامیداشت از راه و آرمان آن رفقا، در توضیح واقعی جایگاه سازمانی و در بیان صریح تفاوتهای منش و اعمال رزمندگان سیاهکل با منش و اعمال خودی نهفته میباشد. در حقیقت اینروزها جنبشهای اعتراضی – تودهای، نیازمند تحرکات سازمانیافتهی نیروهای مدافعی خودی در مقابل سرکوبگران رژیم جمهوری اسلامیست. تجارب تاکنونی به اثبات رسانده استکه اعتراضات و مبارزات تودهای، بدون حضور و بدون دخالتگریهای کمونیستها، سر انجامی نخواهد داشت. توده نیازمند حمایت فوری، دائمی و روزمرهی انقلابیون و کمونیستهاست و در چنین شرایطیست که بر رادیکالیزم اعتراضاتاش افزوده خواهد گردید. تجربهی تاکنونی و قیام تودهها، گواهی چنین حقیقت روشنیست. مشاهده شده استکه چگونه تودههای محروم و آنهم در ملتهبترین دوران سیاسی [یعنی در سالهای پنجاهوشش و پنجاهوهفت] به حمایت از فرزندان خود برخاستند و با شعار “کارگر، دانشجو، فدائی پیوتان مبارک”، رژیم پهلوی را از تاج و تختاش پس زدند. مشاهده شده استکه چگونه توده و آنهم در صفی واحد و گسترده به میدان آمد و به ندای پیشروان خود پاسخ مثبت داد. بیگمان فراگیری از تجارب تاریخی، تبیین و تعریف صحیح از انجام وظایف کمونیستی و توضیح راههای ثمربخش براندازی حاکمیت سرمایه در ایران، بنوبهی خود زمینهساز هر چه وسیعتر شدن افکار کمونیستی و بدنبالهی آن رادیکالیزهتر شدن جنبشهای اعتراضی – تودهایست.
جای دارد تا در چهلمین سالگرد رستاخیز سیاهکل و سیوسومین سالگرد قیام تودهای بر این نکته اشاره گردد که پیشرفت انقلاب ایران منوط به درک حقیقی از انجام وظایف کمونیستی و حضور سازمانیافته در درون میباشد. منوط به آن استکه باورهای انقلابی – کمونیستی در درون جامعه جاری شود و سیاست تغییر، جایگزین سیاست تفسیری گردد. امری که در سر لوحهی کار کمونیستهای دههی چهل و پنجاه قرار گرفته بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر