۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

بازخوانی پرونده جدایی بحرین از ایران


سی نه سال پیش  مراحل نهایی جدا شدن قسمتی از خاک ایران (بحرین) انجام شد. شورای امنیت سازمان ملل با استناد به گزارش نهایی نماینده ویژه دبیرکل در بحرین مبنی بر نظر اکثریت مردم به جدایی از ایران، استقلال بحرین از خاک کشورمان را در تاریخ 30 آوریل 1970 (‌اردیبهشت 1349 ) مورد تأیید و تصویب قرار داد.مجمع الجزایر بحرین از قدیم الایام بخشی از امپراتوری ایران پیش از اسلام بوده است. در اوایل قرن شانزده میلادی با هجوم استعمار پرتغال به منطقه اقیانوس هند و خلیج‌فارس (‌در سال 1506)، بسیاری از نقاط استراتژیک منطقه و از جمله جزیره هرمز و مجمع‌الجزایر بحرین نیز (‌ در سال 1521) به تصرف و اشغال پرتغالی‌ها درآمد.
پس از گذشت حدود یک قرن از اشغال پرتغالی‌ها، شاه‌عباس در سال 1602 با لشکرکشی به بحرین آنجا را از تصرف اشغالگران خارجی آزاد کرد و مجددا به ایران ملحق شد. پس از آن، ‌مجمع الجزایر بحرین مدت 180 سال در اختیار و تحت نظر کامل حکومت ایران بود. در سال 1783 (‌یا 1782 ) شیخ احمد بن خلیفه از قبیله ‌بنی عتبه و از خاندان ‌خلیفه ( که از منطقه نجد در مرکز عربستان به کویت مهاجرت کرده بود )‌ به این سرزمین حمله کرد و پس از شکست سربازان ایرانی بر آن استیلا یافت. از آن پس، حکومت بحرین با حمایت همه جانبه سیاسی – استعماری انگلستان در اختیار اعضای خاندان خلیفه ( آل خلیفه)‌ قرار گرفت.با این همه در همه این سال‌ها ایران همچنان بحرین را جزئی از خاک خود می‌دانست.
دولت ایران در مدت یک قرن و نیم حاد شدن مسئله بحرین (‌1820 -1970 )‌و با وجود دخالت و سلطه انگلستان بر آن جزیره، هیچگاه جدایی بحرین از خاک ایران را نپذیرفت؛ اگرچه قدرت انجام عمل حادی علیه انگلیس را نیز نداشت.نخستین گام‌ها به سوی واگذاری بحرین در زمان پهلوی دوم برداشته شد و آن زمانی بود که انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها از هر دو سو شاه را به چنین تصمیمی ترغیب، تهدید و تطمیع کردند و سرانجام به هدف خود دست یافتند.
علت اقدام انگلیس و آمریکا برای استقلال بحرین، اهمیت سیاسی – استراتژیک آن بود، ضمن اینکه ایران شاهد افزایش فعالیت‌های انقلابی اعراب در سواحل خلیج‌فارس در خلال سال‌های 1965- 1964 و ترس از گسترش آن به داخل خاک ایران و علیه حکومت شاهنشاهی نیز بود؛‌ البته حضور نظامی انگلیس در منطقه و نیز بندر عدن به‌عنوان متحد ایران تا اندازه‌ای ترس حکومت شاه را کاهش می‌داد.‌
در نوامبر 1967، نیروهای انگلیسی پیرو جنگ‌های داخلی یمن از بندر استراتژیک عدن (نزدیک باب المندب و ابتدای جنوبی دریای سرخ)‌ خارج شدند و به‌دنبال آن، ‌جمهوری دموکراتیک خلق یمن ‌ (یمن‌جنوبی)‌ به‌عنوان یک کشور سوسیالیستی افراطی شکل گرفت. این کشور به‌زودی حامی جنبش‌های انقلابی و چپ‌گرای منطقه شد و در این راستا با ایران و نیز کشورهای میانه‌رو ( و غرب گرای ) عرب به‌عنوان کشورهای مرتجع شروع به مقابله و مخالفت کرد. انگلستان پس از خروج از عدن (‌یمن جنوبی)‌، ‌نیروهایش را به بحرین منتقل کرد و بدین ترتیب پس از عدن، ‌مجمع الجزایر بحرین به‌عنوان پایگاه مهم انگلستان در شرق سوئز و خلیج‌فارس مطرح شد.
مدتی بعد در ژانویه 1968، ‌پس از اینکه انگلستان اعلام کردکه نیروهایش را تا پایان سال 1971 از شرق سوئز خارج خواهد کرد، دولت ایران از این تصمیم استقبال کرد و اعلام کرد که از حق حاکمیت خود بر بحرین منصرف نشده است. اما‌ با طراحی و هدایت انگلستان قرار شد فدراسیونی متشکل از 9 شیخ نشین جنوب خلیج‌فارس و از جمله بحرین در قالب یک کشور واحد پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه تشکیل شود. شیخ بحرین با ابراز ناخشنودی از مسئله خروج نیروهای انگلیسی ‌و ادعای مالکیت ایران بر بحرین آن را یک مشکل امنیتی برای آینده مجمع الجزایر دانست،  بنابراین حل این مشکل را پیوستن بحرین به فدراسیون یاد شده دانست.
محمدرضا شاه اگرچه به‌دلیل مخالفت با جدایی بحرین از ایران با تشکیل این فدراسیون مخالفت می‌کرد اما سرانجام در خلال مذاکرات گسترده با آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها از مواضع خود عدول کرد.
مذاکرات جدایی بحرین به‌طور آشکار و پنهان میان ایران، ‌انگلستان، ‌عربستان سعودی و آمریکا انجام می‌شد. جدا از سیاست‌های استعماری انگلستان  حمایت عربستان سعودی (‌به‌عنوان کشور عرب با نفوذ منطقه)‌از خواسته‌ها و آمال شیخ بحرین و نیز مرز آب‌های سرزمینی و فلات قاره دو کشور هم موضوع مهمی بود که به تضاد منافع دو کشور ایران و عربستان انجامید، به‌طوری که شاه برنامه دیدار رسمی‌اش از عربستان سعودی را در اوایل سال 1968 (‌1347) به تعویق انداخت. بالاخره با مذاکرات طرفین نخستین قدم قابل توجه در حل اختلافات دیرین دو کشور بر سر مرز فلات قاره و مالکیت جزایر فارسی و عربی در تاریخ 24 اکتبر 1968 با امضای یک موافقت‌نامه برداشته شد و باعث شد ایران در مورد مسئله بحرین کوتاه آمده و عقب نشینی سیاسی کند.
در آن شرایط، حکومت ایران حفظ بحرین با توسل به شیوه‌های نظامی را در توان خود نمی‌دید. دولت شاه از عکس العمل انگلستان به‌عنوان یک قدرت بزرگ استعماری واهمه داشت، ضمن اینکه این کار تمام کشورهای عربی را (‌اعم از تندرو و محافظه کار )‌ علیه ایران متحد و هم پیمان می‌ساخت. این در حالی بود که ایران در آن دوران درگیری‌های ارضی و مرزی و سیاسی گسترده‌ای با عراق داشت. از طرف دیگر اقدام نظامی ایران می‌توانست سازمان ملل متحد را به وسیله قدرت‌های بزرگ علیه ایران وارد عرصه کند.
بنابراین شاه با توجه با سازش‌های پنهانی انجام شده و شرایط زمانی، راه حل سیاسی را برگزید. شاه در زمستان سال 1348 (‌اوایل 1970) در مصاحبه‌ای خواستار حل مسئله بحرین از طریق کسب نظر مردم آن به وسیله سازمان ملل متحد شد. بالاخره پیشنهاد رسمی شاه از طریق گفت‌وگوهای بعدی ایران با انگلستان و دبیرکل سازمان ملل (‌اوتانت )‌در اوایل سال 1970 به نتیجه نهایی رسید و ایران در تاریخ 9 مارس 1970 (‌ 9 اسفند 1348 )‌رسما خواستار همکاری دبیرکل سازمان ملل برای استعلام نظر واقعی مردم بحرین از طریق انتصاب یک نماینده ویژه شد.
گزارش سازمان ملل
انگلستان در تاریخ 20 مارس موافقت رسمی خود را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت، دبیرکل سازمان ملل اعلام کرد. وی نیز در همان روز پس از مشورت با نمایندگان ایران و انگلستان اعلام کرد که ویتوریو وینتسپیر گیچیاردی (‌دیپلمات ایتالیایی )‌ معاون دبیرکل و مدیرکل دفتر اروپای سازمان ملل در ژنو را به‌عنوان نماینده ویژه خود در کسب آرای‌مردم بحرین منصوب کرده است ضمنا وی از ایران و انگلستان برای انجام مسئولیت خود در ابراز نظر و تصمیم‌گیری نهایی در مورد حل مسئله بحرین، اختیار تام گرفت!
نماینده ویژه دبیرکل در امور بحرین، در رأس یک هیئت 5 نفری عازم آن جزیره شد و از 29 مارس تا 18 آوریل 1970 به‌نظر خواهی گزینشی و گفت‌وگو با گروه‌های منتخب سیاسی – اجتماعی بحرین پرداخت. برخلاف ادعای برخی منابع خارجی مبنی بر مراجعه به آرای‌ عمومی از طریق (‌رفراندوم )‌ یا انتخابات عمومی، ‌این امر صحت ندارد، بلکه به همان روش محدود گزینشی بسنده شد. پس از آن‌ گیچیاردی داده‌ها و نتایج کسب شده را در گزارشی به دبیرکل تسلیم کرد تا براساس آن تصمیم نهایی درباره سرنوشت بحرین اتخاذ شود.
در گزارش مذکور آمده بود:‌ هیئت اعزامی دریافتند که مردم بحرین پیشنهاد و درخواست ایران و انگلستان برای نظرخواهی و مساعی جمیله سازمان ملل را در این راه مورد ستایش و تقدیر قرار دادند، هیچ‌گونه تلخکامی و خصومتی از سوی مردم بحرین نسبت به ایرانی‌ها مشاهده نشد و اظهار امیدواری شده بود که  مالکیت ‌ ایران بر بحرین  یکباره و برای همیشه کنار رود ‌. ضمنا آمده بود که مردم بحرین پس از حل مسئله بحرین، ‌خواستار روابط نزدیکتر خود با سایر کشورهای عرب و نیز ایران و خواهان یک کشور مستقل و با حاکمیت کامل سیاسی هستند و بالاخره اینکه اکثریت تام مردم احساس می‌کنند که بحرین یک کشور عربی است.
رئیس هیئت اعزامی، ‌گزارش خود را با این نتیجه‌گیری به پایان رسانده بود که کسب نظر و مشورت‌های وی در بحرین او را متقاعد کرده است که اکثریت مردم بحرین خواهان شناسایی هویتشان در یک کشور کاملا مستقل و دارای حق حاکمیت و آزاد برای ایجاد روابط با سایر کشورها هستند‌. گزارش یاد شده از سوی دبیر کل به شورای امنیت ارجاع شد و شورای امنیت نیز با استناد به نتیجه‌گیری نهایی گزارش تدوین شده مفاد آن را راجع به اس ت ق ل ال بحرین و جدایی از خاک ایران در تاریخ 30 آوریل 1970 مورد تأیید و تصویب قرار داد.
ایران نیز در ماه مه (‌اردیبهشت 1349 ) برای شناسایی رسمی قطعنامه شورای امنیت در مورد اس ت ق ل ال بحرین اقدامات قانونی را انجام داد. هیئت دولت قطعنامه‌ شورای امنیت سازمان ملل را برای بررسی و تصویب درقالب لایحه به مجلس شورای ملی تقدیم کرد.
این لایحه در تاریخ 24 اردیبهشت 1349 با 187 رأی مثبت و 4 رای منفی به تصویب مجلس شورای ملی رسید. نمایندگان مخالف از سوی جناح پان ایرانیسم به رهبری محسن پزشکپور رهبری می‌شدند.مجلس سنا نیز در 28 اردیبهشت ماه آن را به اتفاق آرا ( 60 رأی کل نمایندگان ) تصویب کرد.
حاکم بحرین برای نخستین بار در آذرماه 1349 ( دسامبر 1970 ) ‌از ایران بازدید کرد و موافقت‌نامه اولیه مربوط به فلات قاره دو سرزمین به امضا رسید.
اعلامیه اس ت ق ل ال بحرین در تاریخ 14 اوت 1971 منتشر شد. دولت ایران تنها یک ساعت پس از اس ت ق ل ال بحرین آن را به رسمیت شناخت. یک روز بعد (‌15 اوت )‌، ‌بحرین و انگلستان یک قرار داد دوستی ( با هدف مشورت در مواقع ضروری) با یکدیگر امضا کردند! بدین ترتیب، مسئله بحرین پس از یک قرن و نیم منازعه و کشمکش به نقطه حل رسید.‌
سازش و توافق ایران با قدرت‌های غربی بر سر بحرین، امتیازات کوچکی برای ایران داشت و آن هم افزایش نقش ایران در منطقه خلیج‌فارس بود. امتیاز بزرگی  که ایران با جدایی بحرین پرداخت کرد از بین رفتن نقش استراتژیک ایران در جنوب خلیج‌فارس بود. تا پیش از این ایران علاوه برشمال خلیج‌فارس برقسمتی از جنوب آن نیز حاکمیت داشت

هیچ نظری موجود نیست: