گشتى هاى ساواك در تعقيب انقلابيون
نويسنده: تراب حق شناس
نويسنده: تراب حق شناس
پنجشنبه ، ۱۲ اسفند ۱۳۸۹؛ ۰۳ مارس ۲۰۱۱
يادى از پوران بازرگان: چهار سال گذشت
تراب حق شناس
گشتى هاى ساواك در تعقيب انقلابيون
در دههء ۱۳۵۰ با سه فايل صوتى
«كسى كه نمى جنبد سنگينى زنجير را احساس نمى كند.»
روزا لوكزامبورگ
http://peykarandeesh.org/pouranbazargan/567-bisimesavak.html
۱
پس از سالها كه ركود و افت، سركوب و كشتار، خبرهاى هرروزهء تجاوز و اشغال و اعدام هاى دستجمعى بر صحنهء سياست در منطقهء ما غلبه داشت، پس از سالها كه لابه هاى تسليم طلبى و توجيهات كرنش دربرابر سرمايه و زور فضا را انباشته بود، پس از سالها كه اكتفا كردن به گدايى حقوق بشر آنهم از پايمال كنندگان آن، و نفرت از حتى حرف «براندازى» محتواى «فعاليت سياسى» برخى از مدعيان بود، بارى، پس از بحران سرمايهء جهانى در سال گذشته، و تحقير دائمى توده هاى عرب چه در غارت اموالشان و چه در نابود كردن مردم فلسطين و حقوقشان، بالاخره نوبت شادى له شده ها و به جان آمده ها و تحقير شدگان هم رسيد. هيچكس به خاطرش هم خطورنمى كرد كه توده هاى به جان آمده در كشورهاى عرب يكى پس از ديگرى به انقلاب توده اى دست بزنند و مصممانه آن را ادامه دهند. انقلاب ضرورتى ست كه به گفتهء يك شاعر فرزانه: «مى آيد، مى آيد \ مثل بهار از همه سو مى آيد \ ديوار يا سيم خاردار نمى داند \ مى آيد، از پاى و پويه باز نمى ماند» (از كوچه باغهاى نشابور اثر شفيعى كدكنى). اين زمانهء انقلاب هاى توده اى ست كه يكى از ديگرى شاهكارتر است و عصر ورود توده ها به تاريخ را صلا مى دهد، عصر ابتكارها و سازمانيابى هاى بى سابقه، عصر جنبش هاى توده اى برخاسته از اعماق كه نه سايهء خمينى ها بر سرشان سنگينى مى كند نه گوششان به بيانات رهبران خود گمارده بدهكار است. بايد هزار عامل دست به دست هم ميداد، بايد تراكم شرايط مادى و ذهنى به جايى مى رسيد تا چنين شاهكارى پديد آيد كه رئيس جمهورى هاى سلطنتى و بى شرم را نه تنها بلرزاند بلكه كله پا كند. چه سعادتى ست شاهد اين تحولات بودن! تحولاتى كه سالها انتظار اندكى از آن را مى كشيديم! تحولاتى كه توده هاى ستمديدهء عرب خالق آن هستند و شووينيست هاى ايرانى حسابى از آن دمغ شدند. يادتان هست چقدر دربارهء ذات ديكتاتورمنشى اعراب و مسلمانان و «تنها دمكراسى خاورميانه در اسرائيل» هوچيگرى مى كردند؟ چقدر از پايان عصر انقلابات دم مى زدند و حتى دست فوكوياما را هم از پشت بسته بودند؟ و براى «انقلاب مخملى» شان چه توجيهاتى سر مى دادند؟
آگاهيم كه بر سر راه موفقيت اين انقلاب هاى توده اى چاه و چاله فراوان است و زحمتكشان به ويژه كارگران مهاجر رنج ها مى برند و از همين الآن قدرتهاى سرمايه دارى محلى و جهانى طرح خفه كردن اين انقلاب ها را در دست دارند، اما شب دراز است و قلندر بيدار. اين توده ها كه تجربهء هزاران نوع اسارت را با خود دارند بعيد است كه به آسانى سر فرود آرند. مهم اين است كه حتى اگر در اين مسير رهايى وقفه اى پديد آيد توده هاى ميليونى كه در كورهء انقلاب آبديده شده اند درس هايى را كه در اين مدرسه فرا گرفته اند فراموش نخواهند كرد. فولاد سرگذشت حرارتى اش را حفظ مى كند.
بارى، در اين روزهاى پرشور و پر تأمل و سرشار از خبرهاى خوش و غافلگيركننده كه از اقيانوس اطلس تا خليج فارس را دربرگرفته و به گفتهء روزنامه اسرائيلى هاآرتز، كسى كه اين روزها خواب ندارد ناتنياهو است، و رابرت گيتس رئيس پنتاگون هشدار مى دهد كه هر رئيس جمهورى كه به فكر حملهء نظامى در خارج آمريكا باشد مغزش معيوب است، آرى در اين روزها بسيار بجا ست از كسانى ياد كنيم كه به اميد رسيدن به چنين روزهايى از انقلاب توده ها، صادقانه به جان مبارزه مى كردند و پنجه در پنجهء سازمانهاى جهنمى سيا و موساد و ساواك انداخته بودند، روزگارى كه پيروزى چون شمعى كم نور از دوردست كورسو مى زد و آنها آن را چون خورشيد پيش چشم مى ديدند، روزهايى كه مبارزه نه شهرت به بار مى آورد، نه مقامى به كسى مى رسيد، نه دسته گل به گردن كسى مى آويختند، بلكه تنها مرگ و زندان قسمت مى كردند. بسيار بجا ست لحظه اى جديت مبارزهء دشوار طبقاتى را در ذهن مجسم كنيم و به آنان كه با سرى نترس به انباشت تجارب مبارزاتى جوامع انسانى كمك كردند بينديشيم؟ اسناد صوتى زير شما را با خود به آن روزگار مى برد، روزگارى كه در خيلى عرصه ها هنوز به پايان نرسيده است.
۲
اين فايل هاى صوتى گزيده اى ست از شنود بى سيم گشتى هاى ساواك كه به تعقيب و مراقبت انقلابيون مى پرداخته اند. اين نوارها در سازمان مجاهدين خلق ايران در سال ۵۲ و ۵۳ تهيه شده و براى پخش در راديو ميهن پرستان ارسال شده بود؛ اما چون آن راديو تعطيل شد پخش نگرديد. اين راديو در آن زمان با همكارى مشترك جبههء ملى ايران در خاورميانه و سازمان مجاهدين تأسيس شد و به همين نحو تا آخر اداره مى شد و مخفيانه از عراق پخش مى گرديد. اين جريان فعال در درون جبههء ملى (كه بعداً «وحدت كمونيستى» نام گرفت) مدتى نمايندگى س چ ف خ را نيز بر عهده داشت. دو راديوى ديگر يكى «صداى انقلابيون ايران» و ديگرى «راديو سروش» نيز به همين ترتيب، با مشاركت مجاهدين، و رفقاى جبههء ملى، به وجود آمدند و ماهها ادامه داشتند.
بارى، دريافت موج هاى كوتاه كه ساواك و پليس از آن استفاده مى كردند، از طريق يك ابتكار فنى كه مجاهد شهيد مجيد شريف واقفى با دستكارى در راديوهاى ترانزيستورى ساده انجام داده بود براى سازمان مجاهدين ميسر شد. از آن پس با شنود دائمى بى سيم هاى ساواك و شهربانى، سازمان مى توانست بداند كه كدام منطقه مثلاً از تهران در محاصره است، گشتى ها مجهز به چه وسايلى هستند و به دنبال چه كسى مى گردند و چه چيزهايى را در كوچه و خيابان كنترل مى كنند و اطلاعات فراوان ديگر، تا بتوان از تور پليسى فاصله گرفت و از ضربه خوردن جلوگيرى كرد. از اين طريق و با تحليل اطلاعات مى شد فهميد كه يك ضربه از كجا وارد آمده و بدين وسيله از افتادن در دام توهمات و شايعاتى كه گاه بى هيچ مسؤوليتى بر سر زبانها مى افتد و تر و خشك را با هم مى سوزاند و به كل جنبش ضربه مى زند جلوگيرى كرد. در چارچوب همكارى هايى كه بين سازمان مجاهدين و سازمان چريكهاى فدائى خلق وجود داشته اين امكان شنود راديوى ساواك در اختيار رفقاى فدائى قرار گرفته بود و آنها هم به اين وسيله مجهز شده بودند (گفتنى ست كه در پايگاه هاى سازمان پيكار نيز تا سال ۱۳۶۰ از اين راديوها براى شنود ارتباطات پاسداران و غيره استفاده مى شد).
پوران بازرگان از ۱۱ ارديبهشت ۱۳۵۲ با فرار از دست ساواك كه براى دستگيريش به دبيرستان دخترانهء رفاه (كه وى مديريت آن را بر عهده داشت) ريخته بودند در خانه هاى تيمى مخفى بسر مى برد و يكى از وظايفش شنود همين ارتباطات گشتى هاى ساواك بود. او طى يادداشتى به يكى از اين شنودها اشاره مى كند:
«در آن سالهاى خفقان و عمليات چريكى، كميته [شهربانى] و ساواك با اكيپ هاى خود دائماً در سراسر تهران در پى مبارزين مسلح بودند و دائماً با بى سيم با اكيپ هاى خود در تماس. زنده ياد مجيد شريف واقفى كه در اين كارها خبره بود [و مدتى مسؤوليت نشريهء امنيتى سازمان را بر عهده داشت] با دستكارى در راديوهاى سادهء معمولى توانسته بود [ارتباطات] پليس را رديابى كند و [از اين رو] با راديوهاى كوچك دستى مى شد امواج پليس و ساواك را شنيد. از آن به بعد با گوش دادن مرتب به آن راديو از تمام كارهاى ساواك و اكيپ هاى او با خبر مى شديم و قرارها را قبلاً چك مى كرديم. پس از اين كشف، مجاهدين بلافاصله نمونه هايى از اين راديو گيرندهء امواج ساواك را در اختيار رفقاى فدائى گذاشتند...
«حالا جريان راديو و واقعهء روز ششم ارديبهشت ۱۳۵۳ را كه خودم از بى سيم ساواك شنيدم براى شما بازگو مى كنم. خوشبختانه پس از ۳۱ سال همه چيز در ذهنم نقش بسته است. در اين روز از ارديبهشت ۵۳ من كه به بى سيم ساواك گوش مى دادم ناگهان متوجه شدم كه مسألهء حادى در پيش است و ساواك مشغول عملياتى ست. عمليات در خيابان ويلا بود نزديك همان ايستگاه ويلا در خيابان شاهرضاى قديم، بين ميدان فوزيه و ميدان ۲۴ اسفند. اكيپ ها به مركز مى گفتند كه همه چيز درست و مرتب است و سوژه هم خيلى طبيعى راه مى رود (سوژه را ساواك به فردى مى گفت كه با خود سرقرار مى برد تا فرد لورفته را شناسايى كند). در اينجا سوژه دخترى بود كه سر قرار مى آوردند براى شناسايى رفيقش. در حينى كه اكيپ ها منتظر بودند كه فرد مزبور بيايد، ناگهان به مركز خبر دادند كه يك مرد وارد محوطه شد و مى پرسيدند كه او را دستگير كنيم يا نه. مركز جواب داد كه قرار است زنى سر قرار بيايد، با آن مرد كارى نداشته باشيد. براى من لحظات به كندى مى گذشت. بالاخره اكيپ به مركز گفت زنى وارد محوطهء قرار شده و سوژه هم خيلى طبيعى راه مى رود. مركز گفت فرد را تعقيب كنيد. از قرار، فرد تعقيب شده متوجه وضع غير عادى مى شود. اكيپ ها تا ميدان فوزيه فرد اول را تعقيب مى كنند. در همين زمان، يك زن ديگر با زن اول تماس مى گيرد. اكيپ اين امر را به مركز اطلاع مى دهد. مركز در جواب گفت فرد اول را بگيريد و دومى را تعقيب كنيد (البته قصد آنها رسيدن به خانه اى بود كه در كوچهء شترداران [خيابان رى] قرار داشت. در ميدان فوزيه، فرد [زن] اول را كه گويا، آنطور كه بعداً فهميديم، شيرين معاضد بوده مى گيرند و فرد [زن] دومى را كه مرضيهء احمدى اسكويى بوده تا نزديكى ميدان ژاله تعقيب مى كنند. در همين وقت، اكيپ مى گويد: دومى به نظر مى رسد مسلح است، چه كنيم؟ (مى دانيد كه ساواكى ها بيش از مبارزين مسلح از جان خود مى ترسيدند.) مركز دستور داد به رگبار ببنديد. در اينجا پروندهء دومى هم كه مرضيهء اسكويى باشد بسته مى شود. تا اينجا من خودم شخصاً از بى سيم شنيدم. بعداً از رفقاى خودمان شنيدم كه آن مردى كه وارد محوطه شده بوده حميد اشرف بوده است. بارى، موج بى سيم ساواك از آن روز به بعد قطع شد...».
اين سطورى بود از نوشته اى در دفتر يادداشت پوران بازرگان. ياد او و رفقاى مبارز و شهيد مجاهد و فدايى كه نامشان در اينجا آمده گرامى باد. بجا ست اين شعر را به ياد آوريم كه مى گويد:
«به گلگشت جوانان ياد ما را زنده داريد اى رفيقان \ كه ما در ظلمت شب \ زير بال وحشى خفاش خون آشام \ نشانديم اين نگين صبح روشن را \ به روى پايهء انگشتر فردا...» (از محمد زهرى)
اكنون دربارهء نوار تماسهاى گشتى هاى ساواك:
از اين رديف اسناد صوتى دو حلقه كاست (هريك پشت و رو ۱۲۰ دقيقه) در دست است يكى همين شنود تعقيب و مراقبت گشتى هاى ساواك و ديگرى يك مانور ژاندارمرى كه براى آزمايش و آمادگى پرسنل جهت مقابله با شورش هاى احتمالى انجام شده و چنانكه اشاره شد رفقا از داخل كشور آنها را در سال ۱۳۵۳ براى پخش از راديو ميهن پرستان تنظيم و ارسال كرده بودند.
نوار با پارازيت و موارد نامفهوم همراه است. اما اين توضيحات كه رفقا در همان سال ۱۳۵۳هنگام تنظيم كاست ها داده اند و تيتر هر قسمت محسوب مى شود قابل شنيدن است، از جمله موارد زير در روى اول كاست كه در اينجا به نقل همين تيترها و نكات بسنده مى كنيم:
ــ ... منازل بى شمارى ست كه بدون هيچگونه محدوديت و ضوابطى آنها را مورد يورش وحشيانه قرار مى دهند و در صورت مشاهدهء موارد مشكوكى براى دستگيرى كسانى كه به آنجا مى آيند در آن تله مى نشينند...
ــ نمونه اى از چپاول اموال انقلابيون پس از دستگيرى آنها،
ــ وقتى يك انقلابى شهيد مى شود از ترس اينكه مبادا رفقايش منزل او را تخليه كنند، تمام منطقه اى كه حدس زده مى شود حدود منزلش باشد مورد بازرسى و كنترل قرار مى گيرد،
ــ نمونه اى از فعاليت وسيع كميته و همكارى گاردهاى دانشگاهها براى دستگيرى دانشجويان مبارز و احياناً وابسته به گروه هاى چريكى،
ــ نمونهء تعقيب: دخترى هست با شلوار ...، بلوز مشكى، موهاى روشن بلند و قد متوسط،
ــ نمونهء ديگرى از دستگيرى ها و بازرسى هايى كه توسط كميته هر روز انجام مى شود،
ــ نمونه اى از بازرسى و شناسايى محل يك قرار در پارك فرح در تاريخ ۱۳ آبان ۱۳۵۲،
ــ اين هم چند نمونه از دستگيرى هايى كه در تاريخ ۱۵ آبان ۱۳۵۲ توسط دژخيمان كميته صورت گرفته است،
ــ قرار است تجمعى از طرف كارگران شركت واحد انجام شود. مراقبت كنيد و اطلاع دهيد،
ــ خيابان پهلوى نرسيده به تخت طاووس، كوچهء افتخار،
ــ اين صداى دكتر شيبانى مدير عامل ذوب آهن است كه از اتومبيل خود با بى سيم ساواك صحبت مى كند،
ــ از دستوراتى كه داده شده به خوبى مشخص مى شود كه به مأمورين دستورات اكيد مى دهند كه رفت و آمدشان، تحقيق و بررسى شان، و حتى مراجعتشان براى دستگيرى، حتى المقدور غيرمحسوس و مخفيانه باشد تا كسى متوجه نشود.
ــ اين هم نمونه اى از وحشيگرى مأمورين،
ــ اول تلفن مى زنند تا اگر فرد در خانه بود اقدام به دستگيرى اش كنند،
ــ دستگيرى يك گروه چند نفرى كه البته با تعقيب و برنامه ريزى قبلى صورت مى گيرد.
اما روى دوم كاست را كه نسبتاً خوب شنيده مى شود در سه فايل مى آوريم با مطالبى از جمله:
ــ ملاقات زندانيان ضدامنيتى: ملاقات با زندانى احمد بناساز نورى را با خانواده اش كنترل كنيد كه رئيس زندان...
ــ مربوط به تعقيب خانمى ست كه براى شركت در سوگ يكى از افراد خانواده اش از خارج آمده و توصيه مى شود كه بدون اينكه او يا كسانش متوجه شوند، درمراسم شركت كنيد، زير تابوت را بگيريد و بلند لااله الا الله بگوييد و از او دود بگيريد يعنى عكس بگيريد.
ــ مؤاخذهء فرمانده اكيپ ساواك از يك ساواكى ديگر،
ــ دربارهء تشكيل ساواك نهاوند: اطلاعيه اى را ديكته مى كند،
ــ مربوط به اعتصابات كارگرى...
بشنويد: سه فايل
فايل صوتی b1
فايل صوتی b2
فايل صوتی b3
http://peykarandeesh.org/pouranbazargan/567-bisimesavak.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر