۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه

وظیفه مبرم

علی ناظر
وظیفه مبرم

امروز رادیو فردا گزارش کرد که ارتش عراق «از دفن کشته‌شدگان اردوگاه اشرف در این اردوگاه» ممانعت کرده است.

سه روز پیش، در حضور خانم مریم رجوی که رئوس خواستهای ساکنین اشرف را به اطلاع حضار در کنفرانس پاریس می رساندند،  جان بولتون که ظاهرا رفیق مجاهدین است، آب پاکی روی دست همه ریخت. ایشان در گوشه هایی از سخنرانی خود فرمودند:
« ...
نیروهای آمریکایی در عراق در حد مینیمم مطلق است...
چه موافق باشید چه نباشید، نیروهای آمریکایی از عراق خارج خواهند شد، و در اینباره هیچکاری نمی توانید بکنید...
حقیقت این است که در اختیارات نیروهای آمریکایی نیست که بخواهند در این مورد دخالت کرده و از آنچه که مشاهده کردیم پیشگیری کنند...
مهم نیست که با این موافق باشید یا نباشید. این یک واقعیت است...
...»

ساده اینکه، آمریکا، بولتون، ارتشبد شلتون و دیگر دُم کلفت های آمریکایی هیچ غلطی نمی توانند بکنند، نمی خواهند بکنند، و همانطور که پیش از این بارها جیغ بنفش می کشیدم، نخواهند کرد. به آنها هم ایراد نمی شود گرفت. آمریکا به عراق متعهد شده که از فلان روز در بهمان ماه دیگر در امور داخلی عراق دخالت نکند. متوجه شدید؟
آمریکا متعهد شده است. یعنی پای قراردادی را امضا کرده است. یعنی بنا به قوانین بین المللی چاره ای ندارد. باید آنچه را که امضا کرده انجام دهد. « در اختیارات نیروهای آمریکایی نیست که بخواهند در [امور عراق] دخالت» کنند. آقای بولتون در حضور اعضای شورای ملی مقاومت و خانم رجوی سینه اش را جلو می دهد، و در حالیکه به پایبند بودن کشورش به تعهدات بین المللی پُز می دهد، رُک و پوست کنده می گوید «هیچکاری هم نمی توانید بکنید».

نمی دانم چرا خانم رجوی همانموقع از این حضرت اجل نپرسیدند که اگر قرار به احترام به توافقات است پس چرا آمریکا به توافقاتش با ساکنین اشرف، و کنوانسیون ژنو پایبند نیست. اگر می خواهد قوانین را مو به مو اجرا کند، چرا به حکم دادگاهی که سال گذشته از وزارتخارجه خواست تا در خارج کردن نام مجاهدین کوشا باشد، گوش نمیدهد؟ اصلا چرا به عراق لشگرکشی کرد؟ مگر آن قانونی بود؟
شاید خانم رجوی می داند که نباید از اینها، از جمله این حضرت اجل، بیشتر از این انتظار داشت. اما، اگر خانم رجوی همه و همه اینها را می داند، و اگر آمریکا نمی خواهد حتی در راستای تدفین جانباختگان گامی بردارد، و خلاصه اگر تنها کاری که این روزها در اشرف می شود کرد فقط مردن است، چرا ایشان در همان کنفرانس پاریس بر روی فقط 5 ماده زیر اصرار ورزیدند، و اشاره ای به خروج از اشرف نکردند؟

«...
 به عنوان نتیجه گیری، و یادآوری رئوس بحث، خواست‌های مبرم مردم و مقاومت ایران از اتحادیه اروپا، ایالات متحده و مجامع بین‌المللی را در چند ماده خلاصه می‌کنم.
 ۱- از سرگیری حفاظت اشرف توسط دولت آمریکا و استقرار دائمی هیأت ناظران ملل متحد در اشرف برای ممانعت از اجرای طرح قتل عام ساکنان اشرف توسط رژیم آخوندها و دیکتاتور عراق جدید۲- تعیین یک هیئت بین‌المللی حقیقت یابی و تحقیق  درباره  حمله نیروی زمینی عراق به اشرف از سوی شورای امنیت ملل متحد  ۳-بیرون کشیدن قوای سرکوبگر عراقی از اشرف و لغو محاصره ضد انسانی ۲۸ ماهه آن۴ـ محکومیت کشتار ۱۹ فروردین به عنوان جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی از سوی دولت‌های غرب۵ ـ حذف نام‌گذاری تروریستی علیه مجاهدین در آمریکا که اکنون مهم‌ترین مجوز کشتار ساکنان اشرف و زندانیان سیاسی توسط فاشیسم مذهبی است.
...»

از سوی دیگر، اگر گزارش تابناک شایعه پراکنی و فقط در راستای دلسرد کردن یاران مجاهدین نیست، و این خبر صحت دارد که «سران سازمان مجاهدين خلق (منافقين) روز گذشته،‌ با فرستادن نامه‌اي به‌ دفتر نماينده ويژه دبيركل سازمان ملل متحد، آمادگي خود را براي خروج از عراق اعلام كرده‌اند.» چرا یاران، دوستان، و هموطنانی که دل نگران مجاهدین در اشرف هستند، باید خبر را از طریق رسانه های دشمن بشنوند؟ و اگر این اخبار صحت ندارد، و دشمن جنگ روانی راه انداخته و خلاصه مجاهدین تصمیم گرفته اند که بمانند - تا آخرش هم همانجا هستند، و چه بمیرند و چه بمانند؛ چه دفن بشوند و چه اجسادشان بپوسد، از اشرف تکان نمی خورند، چرا این تصمیم را مشخص و روشن به اطلاع همگان نمی رسانند، تا هرکس در حد توانش بتواند به آنها یاری برساند.

براستی، آیا ما غریبه ایم؟
آیا نقش ما فقط اطلاعیه دادن و ابراز همدردی کردن و چند صباحی صبر کردن است تا دوباره چند نفر دیگر جان ببازند و ما دوباره اطلاعیه بدهیم و همدردی کنیم؟ یعنی نقش ما، که خارج از دایره مجاهدین هستیم، همین است؟ رابطه مجاهدین با خارج خود به همین محدود می شود؟ تا به کی این رابطه می خواهد به این شکل ادامه پیدا کند؟
وظیفه مبرم نهاد تبلیغات و اطلاع رسانی شورای ملی مقاومت تهییج نیست، اطلاع رسانی است. نشان دادن بدن تیر خورده جانباختگان نیست، ایجاد رابطه تنگاتنگ با خارج از خود است. پیش از این در یادداشت «عادت» نوشته بودم که انسانها به همه چیز عادت می کنند. به دیدن پای تیر خورده، تن له شده، به تعداد افرادی که در اشرف جان می بازند، به همه چیز عادت می کنند. این را چند روز پیش از جنایت اشرف نوشته بودم.
نمی دانم هواداران شورا، پس از مطالعه این سری نوشتار ها، مرا هم بخشی از «دم و دنبالچه» های رژیم ارزیابی می کنند یا نه. بقول یکی از کاربران دیدگاه، اعتماد به افرادی چون علی ناظر و...، «شرطی و عکس العملی» است. بگذار چنین باشد. مهم نیست.

مهم این نیست که آنها چقدر به خارج از خود اعتماد می کنند، و یا افراد و نهادهای مستقل از مجاهدین چقدر به آنها اعتماد می کنند. مهم این است که روزنامه تلگراف (27 فروردین 90) می نویسد « تمام علائم حاکی از آن است که یک قتل‌عام دیگر نزدیک است.» متوجه شدید؟ قتل عام دیگری نزدیک است.

برای پیشگیری از جنایتی دیگر، تنها دو راه پیش روی است:
1-      اعلام اینکه ساکنین اشرف از جایشان تکان نمی خورند. والسلام.
2-      اعلام اینکه، خروج از اشرف منوط به خارج شدن نام مجاهدین از لیست، و شرایطی که آقای رجوی اعلام  کرده اند (13 آبان 1388)، است.
هر کدام از این دو موضع باید علنی و شفاف اعلام شود. اگر انتخاب اول است، مجاهدین موظف به تشریح موضع خودشان هستند، تا نیروهای خارج از آنها بتوانند بر مبنای آن توضیح، تعیین موضع و اعلام حمایت کنند. و اگر انتخاب دوم است، مجاهدین موظف به ایجاد ظرف جدید برای همسویی و همکاری دیگر نیروها با آنها در این راستا و دیگر همکاری ها در آینده است.

می گویند: «دوست آنست که بگوید، دشمن آنست که بگوید می خواستم بگویم».
چند ماه پیش از این در 7 آذر 89 در «خرلنگ» نوشتم  که «هدف باید مشخص و تیز و روشن بیان شود. بارها نوشته و تأکید داشته ام که تمام توان سیاسی و دیپلماتیک مجاهدین و دوستداران آزادی ملت شریف ایران، باید بر یک نقطه متمرکز شود – حذف نام مجاهدین از لیست تروریستی. مجاهد «تروریست» حتی اگر اشرف هم محاصره نشده باشد، نمی تواند بازده داشته باشد و هر آنچه انجام بدهد و یا دستاورد داشته باشد «عکس العملی» و «مقطعی» خواهد بود. » [...]
«صحنه درگیری بین جمهوری اسلامی و مجاهدین، باید از عراق به سالنهای وزارتخارجه آمریکا منتقل شود. صحنه ای خونین، پرتلاطم و ابتلا خواهد بود. شکست هرکدام از این دو (مجاهدین و یا رژیم) در این سالنها، آینده این دو، و تا حدودی آینده ایران را رقم می زند.
بدون شک، احترام به حقوق ساکنین اشرف و خروج نام مجاهدین، دو روی یک سکه هستند، اما روی سکه (خروج نام مجاهدین) روی برنده است (باید بر این روی سکه شرط بندی و تمرکز کرد)، چرا که اصرار بر روی دیگر سکه در این برهه از زمان، در شق مثبت اش، «ساده نگری» است. البته، اگر قرار می بود که آمریکا برای چندین سال آینده در عراق بماند، اصرار ورزیدن بر « آمریکا باید دوباره حفاظت اشرف را برعهده بگیرد» هرز انرژی نبود. اما از آنجا که ساکنین اشرف، به دلایل ساده حقوقی و قانونی، خواهان خروج از اشرف، و یا انتقال به نقطه دیگری از عراق نیستند، و در چند سال آینده، این مالکی و ایاد علاوی هستند که باید حفاظت از اشرف را تضمین کنند، این خواست (« آمریکا باید دوباره حفاظت اشرف را برعهده بگیرد») نه تنها حل کننده مشکلی نبوده بلکه مشکل آفرین هم خواهد بود. این خواست را باید در چارچوب دیگری که پیچیدگی حقوقی و عملی آن کم است، مطرح کرد - خواست حذف نام مجاهدین از لیست تروریستی. (فراموش نکنیم به ساکنین اشرف در شرایطی حمله شد که همین آمریکا «حافظ» اشرف بود).» (علی ناظر در 7 آذر 89)

اینها را می نویسم چون وقت تنگ است و هزینه هنگفت، والاّ می توانستم مثل جان بولتون بگویم همین است که هست هیچکاری هم نمی توانید بکنید.
علی ناظر
28 فروردین 1390


منبع: سايت ديدگاه

هیچ نظری موجود نیست: