۱۳۹۰ خرداد ۲۴, سه‌شنبه

24خرداد :دکتر محمد ملکی: از اول نظام متوجه بودم که اين حکومت، حکومت خشونت است




سحام نيوز: دکتر محمد ملکی اولين رئيس دانشگاه تهران بعد از انقلاب بود که با انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاه ها از اين سمت برکنار شد. آقای ملکی که اکنون ۷۷سال دارد، از سال ۱۳۶۰تا ۱۳۶۵ در زندان بود و بعدها يک بار ديگر نيز در سال ۱۳۷۹ به همراه تعدادی از فعالان ملی � مذهبی دستگير شد و مدتی را در زندان گذراند..


بعد از حوادث انتخابات و کودتای دولت احمدی نژاد، دکتر ملکی هم بازداشت و به مدت ۷ ماه را در زندان به سر برد. چندی پيش دادگاه انقلاب اين فعال سياسی باسابقه را به محاربه و همکاری با سازمان مجاهدين متهم کرد . اين در حالی است که باور هميشگی او بر عدم خشونت و مبارزه مسالمت آميز استوار بوده است.


شهادت هدی صابر که دکتر ملکی او را از نزديک می شناخته، تاثير عميقی در حال دکتر ملکی داشته و ايشان را منقلب کرده است اما با اين حال دکتر ملکی از صابر و شخصيتش گفته است. او می گويد: هدی صابر مرد بزرگ، فهميده و باشرفی بود که من بعد از پنجاه سال استادی کردن، شاگرد کلاسش بودم. اين مصاحبه را بخوانيد.














هدی صابر در کمال ناباوری در زندان به شهادت رسيد، شما آقای صابر را مدتهاست می شناسيد ، قدری درباره روحيات و فعاليتهای ايشان برای مخاطبان جرس بفرماييد؟


هدی صابر از هر نظر انسان نمونه ای بود، ايشان در دو سه سال اخير کلاس هايی گذاشته بود در حسينيه ارشاد که درباره تاريخ پنجاه ساله اخير ايران بحث می کرد و مطالب ايشان آنقدر بامطالعه و جالب بود که افرادی مثل مهندس سحابی و بنده افتخار داشتيم در اين جلسات شرکت کنيم. من خاطرم هست که تا موقعی که در برنامه اول ايشان در زندان نبودم و در بيمارستان بستری نشده بودم سعی می کردم خودم رابه اين کلاس برسانم. من در اين دوران شاگردی می کردم در محضر هدی صابر که واقعا استاد من بود و چيزی ياد می گرفتم و از همان جا بود که به اين نتيجه رسيدم که اصولا رهبران نمادين جامعه همين جوانها هستند. جوانانی مثل هدی صابر، هاله سحابي، احمد زيد آبادی و جوانهای ديگری که در زندان هستند و طبق يک برنامه دارند اين جوانها را از ما می گيرند. شما توجه کنيد به وضعيت کشته شدن شهيد هاله ، وضع مرگ شهيد هدی صابر که من در تمام جريانش حضور داشتم. چه در کلاسهای صابر و چه در جريان وفات مهندس سحابی و شهادت هاله.می خواهم اعلام کنم و به مردم بگويم که مردم توجه داشته باشيد که حکومت و نظام طبق يک برنامه اين جوانها را ازشما می گيرد. هشيار باشيد، اين ها را به طرق مختلف شهيد می کند. هدی صابر مرد بزرگی بود، انسان فهميده و با شرفی بود. من بعد ازپنجاه سال استادی کردن ، آمده بودم شاگرد ايشان شده بودم ، نه تنها شاگرد ايشان که شاگرد هاله بودم ، من شاگرد اين جوانهايی بودم که در زندان هستند و شکنجه می شوند، بوده ام .






من ازصابر چه بگويم ، انسانی با تقوا و دوست داشتنی و کسی که هميشه به بزرگتر ها احترام می گذاشت و هر موقع که می آمد و از کنار من رد می شد ، تکريم می کرد و می گفت ما مديون پيش کسوتها هستيم . انقدر شکسته نفسی می کرد که انسان شرمنده می شد.


شما خود مدتها در زندان بوديد . در حوادث بعد از انتخابات هم زندان بوديد. رفتار ماموران با زندانيان چگونه بود؟


در هر جای دنيا و در قوانين خودمان تا قوانين کشورهای ديگر وقتی کسی به زندان افتاد مسوول جانش زندانبان است. من زمان شاه زندان بودم خدا رابه گواهی می گيرم که در زندان قزل قلعه و در زندان انفرادی ، هر روزصبح پزشک نظامی می آمد و زندانی ها را معاينه می کرد و می پرسيد چه ناراحتی داری . اما در حکومت اسلامی که بايد مظهر عطوفت و رحمت باشد ببينيد با زندانيان چه می کنند . در سال های ۶۰ چه چيزهايی ما ديديم چه افرادی را با شلاق و کابل و کتک کشتند و در جريانات اخير هم همين طور . در سال ۸۰ در زندان عشرت آباد که هم هدی صابر بود و هم مهندس سحابی بود در چه شرايط بدی ما را نگهداری می کردند . حتی برای هواخوری نمی گذاشتند چشم بندمان را برداريم . من خودم زندان بودم . بارها پيش آمد که حالم به هم می خورد ، اطرافيان و کسانی که هم بند من بودند ، می آمدند و داد و بيداد می کردند، در چند مرحله که واقعا وضعم خراب بود بعد از ساعتی درد ماموران مرا به بيمارستان رساندند. در سال ۶۰ بازجو آنچنان با مشت به چشم من کوبيد که رگ چشم چپ من پاره شد و به خانواده ام گفتم و خانواده در بيرون اقدام کردند و به آقای منتظری که خدا رحمتش کنند و به زندانيان علاقه داشت و کمک می کرد ايشان اقدام کرد و بعد از سه ماه من را آوردند تهران و دکتری که قبلا وقت گرفته بود، ماموران من را تا خيابان انقلاب آوردند و بعد گفتند بنزين ما تمام شده و دو مرتبه من رابرگرداندند به قزل الحصار ، دو مرتبه خانواده اقدام کردند و بالاخره من را پيش دکتر متخصص بردند، اما با کمال تاسف گفت که رگ پاره شده ديگر فايده ندارد و همين حالت هستيد. می خواهم بگويم رفتار اين حکومت با زندانيان چگونه است ، هدی مظلوم به خاطر هم دردی با هاله مظلوم اعتصاب غذا کرد، چه طور می توانست اعتراض کند به اين وضعی که در اين مملکت وجود دارد، جر اينکه خودش را در معرض خطر قرار دهد . ده روز توجه نکردند. هم بندی ها اعلام کردند که بارها گفته است که قلبم می سوزد و ناراحت است و تا بالاخره افتاد و زجر کشش کردند.


در مراسم تدفين هدی صابر شرکت داشتيد و حضور مردم را ديده ايد ، مراسم چگونه برگزار شد ؟


به طور خلاصه عرض کنم که وقتی اين خبر را دادند. جنازه را بردند و گفتند که فردا صبح تحويل شما می دهيم که دفن کنيد ، ما امروز تا ساعت ۱۱ منتظر بوديم که برويم بهشت زهرا ساعت يازده و نيم جنازه را آوردند برای شستشو بردند دم در غسالخانه از آن پشت نمی گذاشتند مردم وارد شوند و تشييع شوند. نزديک ظهر بود و هوا خيلی گرم بود و آقای انصاری راد نماز خواندند و بعد از اينکه نماز خوانده شد جنازه را در آمبولانس گذاشتند و بردند . وقتی مردم منتظر بودند چند نفر از جوانها که فيلم برداری می کردند را دوربين هايشان را بردند و بازجويی کردند اما خودشان از همه چيز فيلم برداری می کردند. بعد گفتند برويد قطعه صد .


حضور نيروهای امنيتی چگونه بود؟


به ازای هر يک نفر عزادار، چها نفر مامور آمده بود. تعداد زيادی موتور سوار بود به طوريکه امکان عبور از خيابان مشکل بود. اغلب مامورين لباس شخصی بودند و هوا هم به شدت گرم بود . جنازه را آوردند و دفن کردند و من هم وسط جمعيت حالم مجددا به هم خورد و خانمم اجازه نداد مرا با آمبولانس ببرند.


آقای دکتر ملکی به نظر شما چرا حاکميت با طيف ملی مذهبی اين گونه دشمنی می کند، آن هم جريانی که مسالمت جو و منتقد ديرين حاکميت است اما منتقد اصلاح طلب و نه برانداز،فکرمی کنيد چرا اين طور برخورد می شود؟


اين نظام که من جزو انقلابيونش بودم و از اول نظام متوجه بودم که اين حکومت ، حکومت خشونت است. ما در دانشگاه تهران کار کرده بوديم و دوره هايی درست کرديم که خود دانشجو و استاد دانشگاهها را اداره کنند . آمدند و آن بلا را بر سرما آوردند. با گروههای سياسی ديگر انقدر کلنجار رفتند که مجبور شدند در روی حکومت بايستند و جريانهای سال ۶۷ شد. همه گروهها را حذف کردند ، اين کينه به ملی مذهبی ها هم کينه امروز نيست . سال ۸۰ همه ملی مذهبی ها را در منزل بسته نگار گرفتند و ما را بردند در زندان مخوف عشرت آباد سپاه و ما را در سلولهای کوچک انداختند و با آن شرايط ما را بازجويی کردند ، شب ها تا نزديکی صبح هميشه چشم بند داشتيم . ما درزندان عشرت آباد نمی دانستيم کجا هستيم ، ماهها از خانواده هايمان خبر نداشتيم ، فقط يکبار به ما ملاقات دادند. اين چيز بی سابقه ای نيست ، اما چرا با ملی مذهبی که يک گروه مخالف خشونت است و معتقدند که بايد از راه مسالمت آميز و از راه انتخابات آزاد فعاليت کرد اين رفتار را می کنند، برای اينکه خصلت اين حکومت خشونت است و به اين نحو ملی مذهبی ها در بين مردم طرفدار دارندو در حقيقت می توان گفت که نود درصد مردم ما ملی � مذهبی هستند چون همه مردم طرفدار وطن و مملکتشان هستند و وطن را دوست دارند به مذهب هم پايبندند. نگرانی اين حکومت از کسانی است که می خواهند از طريق دخالت مردم و مردم سالاری ، حاکميت را برقرار کنند.


شما فکر می کنيد شهادت هدی صابر و هاله سحابی چه تاثيری می تواند بر روند جنبش سبز داشته باشد با توجه به اينکه دو سال از ۲۲ خرداد گذشته است ؟


من جنبش سبز را يک جنبش مردمی می دانم و متعلق به هيچ گروه و دسته خاصی نمی دانم . معتقدم همه مردم در اين جريان دخالت دارند و در اين جنبش شرکت داشته اند. و خود اين آقايان موسوی و کروبی گفته اند که دنباله روی مردم هستيم . مردم برای مطرح کردن خواسته هايشان دنبال بهانه بودند و بهترين بهانه هم انتخابات بود. اثر اين شهادتها بر همه توده مردم است وقتی در مراسم تدفين سحابی و هاله و هدی بوديد ، می ديديد که طيف های مختلف مردم شرکت داشتند و بيشتر اين جريان هم می ديديد، همه جوان و دانشجو هستند . اين ها شناخت پيدا کردند ، بنابراين جريانی که الان پيش آمده و هشدارهايی که داده می شود اثر خواهد گذاشت.


فکر می کنيد سرکوب ، کشتار و شکنجه زندانيان توانسته است اعتراضات را خاموش کند؟


من بارها نوشتم در مقالاتم که کار حکومت بااين اعمال درست نمی شود و اين آتش زير خاکستر است که يک نسيم ملايم بيايد اين آتش شعله ور می شود و ما بايد در انتظار اين باشيم که اين نسيم به توفان تبديل نشود و اين آتش سوزی آنچنان نشود که همه بسوزيم و خدا نکند که به چنين روزی بيفتيم . خدا کند آقايانی که در راس قدرت هستند قدری فهم داشتند که نگاه به فردا می کردند و می ديدند که در سوريه چه خبر است در ليبی چه خبر است و در مصر چه اتفاقی افتاد. چرا اين ها چشم و گوششان راباز نمی کنند.


24 خرداد 1390 19:09

هیچ نظری موجود نیست: