۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

هم رفت در این خرداد پر حادته خردادی که دوستش داشت او یک لشگر بود به تنهایی سازمان ده و تشکیلاتی وقت گذار و تمام وقت انالله و انا الیه راجعون صبر صابر هم تمام شد رفت پیش عزت و هاله خدایا چه کنیم ما با این همه غم

 از ساعت 8 معطل کردند اما ساعت 11 جنازه را حنیف ( پسر بزرگ هدی)و تقی رحمانی و امیر طیرانی ( دو تن ازنزدیک ترین دوستان هدی ) آوردند
  از صبح رفته بودند کهریزک  پزشکی قانونی
ابتدا گفته بودند منتظر دستور قاضی کشیک ایم
یکبار نامه دستور کالبد شکافی به جای جواز دفن اشتباهی فرستاده شده بود
  اما نهایتاً خود قاضی کشیک آنجا  رفته بود  و جواز دفن را صادر کرده بود
  بعد هم جنازه را آوردند و غسل دادند
در پشت غسالخانه حیاطی است
  که درب مستقلی دارد و مجزای از قسمت عمومی است
  اونجا خودشان ابتدا تا وسط حیاط جنازه رو آوردند
 احتمالا از نیروهای امنیتی بودند
اما ما تقاضا کردیم که خودمان جنازه رو ببریم که پذیرفتند قاضی کشیک هم اونجا بود که همکاری می کرد
  نهایتا آقای انصاری راد نماز را خواند
امنیتی ها هم فقط فیلم برداری می کردند
شریف  پسر دوم صابر به شدت به فیلم برداری اعتراض کرد
بعد از اقامه نماز جنازه به قطعه 100 بهشت زهرا با امبولانس منتقل شد
  که ظاهرا مادر یا پدر هدی اونجا دفنند
 امبولانس سریع رفت
مردم هم با اتوبوس رفتند
 مامورین هم خیلی زیاد بودند
  بعد حمید احراری با یک نفر دیگر جنازه را داخل قبر گذاشتند
  بعد حنیف و شریف ابتدا چند بیل خاک داخل قبر ریختند
سپس تقی رحمانی به یاد حنیف ، مهندس سحابی،  دکترمصدق ، تختی و هاله و منش هدی تدفین رو ادامه دادند سپس آقایان حامد سحابی ، سعید مدنی ، ستاری فرو دکتر  پیمان
 تقی رحمانی در  سخنانی کوتاهی  ابتدا از مردم خواست نظم را رعایت کنند و از قبر فاصله بگیرند گفت هدی اهل نظم بود و ما هم باید او را همانگونه که زندگی کرده بود دفن کنیم
  و سپس گفت این بیل را می ریزم به یاد حنیف که هدی خیلی او را دوست داشت
  همینطور مهندس سحابی، مصدق و تختی و هاله
سپس از شاگردان هدی خواست که با مشارکت در تدفین با او بیعت کنند
  و آ ن ها هم مشارکت کردند
  حنیف از نوریزاد هم خواست
  در تدفین مشارکت کند
  او هم آمد
مقامات امنیتی نسبت به فیلم برداری از مراسم به شدت حساس بودند
  صبح یک نفر  داشت فیلم برداری می کرد که می خواستند او را بازداشت کنند
  که مردم نگذاشتند
دکتر پیمان هم هنگام مشارکت د رتدفین گفت
من از هدی درس مردانگی گرفتم
  همسر هدی چند بار با صدای بلند گفت هدی شهید شد
  همسر عزیزم شهید شد
دیگر نمی توانند او را به زندان بروند
  حنیف هم فریاد می زد گریه نکنید
  بخندید پدرم مثل شیر بود
  او شهید شد
 جمعیت
 همه ضجه می زدند و می گریستند
تدفین با طمانینه و بسیار زیبا برگزار شد
  هرچند که امنیتی ها فشار می آوردند که زودتر تمام شود
  و مدام هم از پشت بلند گو
  روضه خوان خودشان می گفت پیرمردها از صبح اینجا هستند
برای مراعات حال اونها زودتر مراسم را تمام کنید
  اما کسی توجهی نکرد
  و مراسم خیلی خوب برگزار شد
خیلی ها از شخصیتهای سیاسی آمده بودند مثل آقایان  شاه حسینی ،دکتر ملکی ، دکتر پیمان 
   ، ، دکتررفیعی ، محمد بسته نگار،دکتر شامخی
    حامد سحابی
  سعید مدنی
  مسعود آقایی:، احسان هوشمند، ستاری فر و میدری و علوی تبار و خیلی های دیگرهم بودند. خانم ها هم زیاد بودند مثل خانم مرتاضی ، گوارایی ، نرگس محمدی و خواهران مهندس سحابی و دیگران.
احتمالا یک آقا و یک خانم خبرنگار دستگیر شدند. نمیدانم آزاد شدند یانه.
یک خانم دیگر هم دستگیر شد که با وساطت دوستان  و اخذ کارت شناسایی اش آزاد شد.

هیچ نظری موجود نیست: