۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

«کنگره ملى» و چلبى هاى اسلامى


يادداشت سردبير٬ شماره ٢٢١

سياوش دانشور
  
مدتى است مشاوران ارشد مير حسين موسوى و مهدى کروبى٬ يعنى اردشير امير ارجمند و مجتبى واحدى٬ با همکارى محافل و جريانات طرفدار رژيم در اپوزيسيون و در معيت پليس و نيروهاى امنيتى جلسات سياسى در خارج کشور برگزار ميکنند. قبلتر اين اردو بخشى از فعالين خود را براى رهبرى اپوزيسيون طرفدار رژيم و قالب زدن فضاى سياسى به خارج کشور فرستاده بود. سازگارا٬ کديور٬ مهاجرانى٬ عبادى٬ گنجى و ديگران از اين زمره اند. در دوره گذشته انواع آرايش اعم از "اتاق فکر" تا "شوراى راه سبز اميد" و نهادهاى پنهان و آشکار را داشته اند. اگر در داخل روزنامه هايشان را محدود و يا بسته اند٬ در خارج تريبونها و رسانه هاى دول غربى به وفور در اختيار آنهاست. همينطور انواع نهادهاى دست راستى به بهانه هاى مختلف جايزه و کمک مالى شان را به طرف اين ورشکستگان مرتجع سياسى٬ که در دنياى بورژوازى "قهرمانان مبارزه براى دمکراسى" لقب ميگيرند٬ سرازير کرده اند. اما پروژه اصلاح حکومت اسلامى شکست خورد و نسخه دوم جنبش دو خرداد که اينبار عمامه و شال سبز حسينى بر تن داشت کمر راست نکرد و هر فرقه شان به سمتى پرتاب شدند.

تاثير رويدادهاى منطقه روى اين جنبش اسلام زده بصورت دوگانه عمل کرد: از يکسو تجاهل کردند که ديگر "فهميدند" که سرنگونى خواهى٬ انقلابيگرى٬ و نفى حکومتهاى استبدادى "خشونت" نيست و در شرايطى که اين موج منطقه خاورميانه و شمال آفريقا را برداشته است ديگر نميتوان بيش از اين روضه عليه عمل انقلابى خواند. از سوى ديگر روندى که در ليبى طى شد و بسرعت در سوريه هم تکرار خواهد شد٬ اميدى جديد در دل اپوزيسيون بورژوائى ايران شکل داده است. مهم نيست موضع گروههاى متفرقه اين اپوزيسيون چه تفاوتهاى ميليمترى با هم دارد و يا تقاضاى حمايت از دولتهاى غربى را با چه فرمولهائى تکرار ميکنند. مهم اينست که اين اپوزيسيون سابقا طرفدار رژيم به شمول عناصر مغضوب شده و پرتاب شده به بيرون حکومت٬ اگر قرار باشد در سياست نقشى ايفا کنند٬ بدون تکرار نسخه عراق و ليبى و سوريه و يا ترکيبى از اينها ممکن نيست. يعنى بايد ناتو و آمريکا بدادشان برسد. همينطور ميدانند که ايران يک تفاوت اساسى با کشورهاى منطقه دارد و آن اينست که جنبش کمونيستى و سوسياليستى در آن قوى است.

شان نزول انواع کنفرانس ها و نشست و برخواستها٬ طرحهاى دولت در تبعيد٬ کنگره ملى٬ توهماتى مانند "پروژه انتخابات آزاد"٬ و تلاش براى شکل دادن به يک رهبرى و جانشين اينست که دو فرض ساده در محاسبات اينها وجود دارد که زياد هم غير واقعى نيست: اول٬ جمهورى اسلامى نميتواند در اين طوفان منطقه اى و جهانى تعادلش را حفظ کند و سرنگونى آن حتمى است. دوم٬ "خطر" کمونيسم در ايران برخلاف کشورهاى منطقه جدى است. لذا واقعيات اجتماعى کل نيروهاى اپوزيسيون بورژوائى را به تجديد آرايش و آمادگى براى مواجهه با شرايط جديد سوق داده است. منافع پايدارتر و استراژيک تر طبقاتى بر اختلافات سنتهاى سياسى سايه انداخته است. همين واقعيات کسى مانند مجتبى واحدى مشاور ارشد کروبى را٬ که خود به بچه آخوند بودنش اذعان دارد٬ به اين موضع سوق داده است که بگويد پروژه "کنگره ملى" براى اينست که بايد "تغيير فاز داد و نقد به احمدى نژاد و خامنه اى کافى نيست"!؟ ايشان که تا ديروز سنگ اسلام و قانون اساسى را بر سينه ميزد و هنوز کروبى هم سنگ خمينى و حکومت اسلامى را حتى در حصر خانگى به سينه ميزند٬ ناگهان کشف ميکنند که "معتقدم جمهورى اسلامى سرنگون شده و ضرورى است طيف گسترده اى از دلسوزان و مخالفان و معارضان نظام در ظرف کنگره ملى جمع شوند. بحث برسر بعد جمهورى اسلامى است"!؟

اين اظهارات اعلام شکست تمام و کمال پروژه اصلاحات دينى است که باد آن تعداد زيادى را با خود برد و امروز از زبان سران آن "سرنگونى جمهورى اسلامى" اعلام ميشود. آيا اين جماعت واقعا سرنگونى طلب شده اند؟ بنظر من نه. اين فشار سرنگونى طلبى و درک اين نکته است که طوفان سرنگونى طلبى بسرعت حکومت اسلامى در ايران را جارو خواهد کرد و نتيجتا تلاش دارند خود را با اين اوضاع تطبيق دهند. قرار است چلبى هاى اسلامى شوند و نظم سرمايه را در ايران اعاده کنند. قرار است در مقابل کارگر و کمونيسم سنگر ببندند. تلاشهاى متعدد براى تجديد آرايش در اپوزيسيون بورژوائى ايران٬ که منبعد هم تشديد خواهد شد٬ منعکس کننده اين واقعيات سرسخت سياسى است.

سياست کمونيسم کارگرى 
تلاشهاى کنونى اپوزيسيون بورژوائى در متن اوضاع جهانى تلاشى براى ايجاد يک نقطه سازش خطرناک در مقابل مبارزه انقلابى توده هاى کارگر و زحمتکش با هدف درهم کوبيدن آنست. کمونيسم کارگرى اين جماعت را بخشى از پيکره جمهورى اسلامى ميداند و به همين عنوان با آنها برخورد ميکند. سياست کمونيسم کارگرى در مقابل خيل کسانى که تا ديروز جزو آدمکشان اسلامى بودند و امروز "اپوزيسيون" شدند و قرار است "رهبر" آتى مردم ايران شوند٬ بسادگى اينست که اين حضرات نه در موضع سخنرانى و رهبرى مردم آزاديخواه بلکه در موضع پاسخگوئى به جناياتى هستند که نظامشان مرتکب شده و تک تک اين افراد يا راسا در آن شريک بودند و يا مهر تائيد بر آن زدند. سياست ما درهم شکستن اين نقطه سازشها و منزوى کردن اين نيروهاى ارتجاعى و موئتلفين قديم و جديد آنهاست. سياست ما بميدان آوردن نيروى انقلابى٬ سازش ناپذير٬ و بدون توهم نه فقط در پروسه سرنگونى انقلابى جمهورى اسلامى بلکه براى تغيير بنيادى جامعه سرمايه دارى است.

رويدادهاى امروز اثبات ميکنند که توهم تکرار "همه با هم" چقدر خطرناک و چقدر پوچ است. روند سياسى اينست که تقابلهاى اجتماعى و طبقاتى٬ تقابل آلترناتيوهاى سياسى و اجتماعى بموازات پروسه سرنگونى تشديد خواهد شد. حزب اتحاد کمونيسم کارگرى و جنبش طبقه کارگر و اردوى آزاديخواهى نه فقط در مقابل چلبى هاى اسلامى تازه اپوزيسيون و نيروهاى تا ديروز طرفدار رژيم و اخيرا سرنگونى طلب مى ايستد٬ بلکه براى درهم کوبيدن راه حل بورژوائى و تجديد آرايش طبقه حاکم عليه کارگر و کمونيسم قاطعانه وارد ميدان خواهد شد. مردم ايران چلبى اسلامى و غير اسلامى نميخواهند. کارگران و مردم زحمتکش و نسل جديد بميدان نيامده اند تا خامنه ايها را برکنار کنند و مغضوبين اسلامى را جايشان بگذارند. تحولات سياسى ايران فشرده راديکال تحولات جهانى خواهد بود. اسلام٬ قوانين اسلامى٬ اختناق٬ دستگاه سرکوب٬ سيستم مبتنى بر انقياد سياسى و استثمار اقتصادى٬ يا بقدرت انقلابى درهم کوبيده خواهد شد و يا دور ديگرى ترکيبى جديد از ارتجاع بورژوائى نيمه ملى نيمه اسلامى زندگى اين نسل را رقم خواهد زد. سياست کمونيسم کارگرى و حزبش اينست که نگذارد اين اتفاق بيافتد. بايد با قاطعيت دست رد به سينه چلبى هاى اسلامى زد.

فراخوان ما به اردوى آزاديخواهى و برابرى طلبى اينست که زير پرچم سرخ کارگران٬ زير پرچم راه حل کارگرى٬ زير پرچم حکومت شوراها متحد شويد. ما در مقابل انواع جمهوريهاى اسلامى٬ ملى٬ نيمه ملى نيمه اسلامى٬ در مقابل راه حلهاى امپرياليستى و سرمايه دارانه٬ پرچم راه حل کارگرى و جمهورى سوسياليستى را برافراشته ايم. وقت آنست به اين اردو و حزب سياسى اش پيوست. *

٢١ سپتامبر ٢٠١١

هیچ نظری موجود نیست: