۱۳۹۰ آذر ۲۰, یکشنبه

ميشل وارشاوسکی هشدار می دهد: ايران را خطر يک «فرار به جلو» ی جنايتکارانه و شبيه به خودکشی اسراييل تهديد می کند




يکشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۰ - ۱۱ دسامبر ۲۰۱۱

محمدعلی اصفهانی

warschawski70.jpg
ميشل وارشاوسکی، نويسنده و تحليل گر برجسته ی فرانسوی ـ اسراييلی، و از سرشناس ترين چهره های صلح طلب اسراييل، در تازه ترين مقاله ی خود، خطر حمله ی نظامی اسراييل به ايران را جدی دانسته است؛ و سازمان «وحدت يهودی فرانسه برای صلح» نيز که اين مقاله ی او را منتشر کرده است، با زير تيتر «آن ها را متوقف کنيد؛ آن ها ديوانه هستند»، اعلام داشته است که تحليل ميشل وارشاوسکی در اين مورد را همچون تحليل سازمان خود تلقی می کند.
از ميشل وارشاوسکی، و از سازمان وحدت يهودی فرانسه برای صلح، تا کنون مطالب بسياری همراه با معرفی های لازم، به همين قلم ترجمه و منتشر شده اند. (۱)

اما لازم است که قبل از آوردن متن ترجمه ی کامل مقاله ی اخير ميشل وارشاوسکی، چند نکته ی زير را در نظر داشته باشيم:

۱ ـ همان طور که در مقاله ی ميشل وارشاوسکی خواهيم ديد، فشاری که لابی های اسراييل، و نئوکان ها و جمهوری خواهان و بعضی از اعضای حزب دموکرات، در آستانه ی مراحل مقدماتی انتخابات رياست جمهوری يازده ماه ديگر آمريکا، بر اوباما وارد می آورند، نقش تعيين کننده يی در گستاخ تر شدن دولت اسراييل در اجرايی کردن احتمالی طرح ويران کردن ايران دارد.

۲ ـ قبلاً، هم در مورد جان بولتون، و هم در باره ی سر از پا نشناختن او به نمايندگی از طرف نئوکان ها و همدستان و همسانانشان در دو حزب جمهوری خواه و دموکرت آمريکا و در ديگر نقاط جهان، در تشجيع اسراييل به تجاوز نظامی به ايران بار ها نوشته ام.
از جمله در بخشی از مقاله ی مفصلی با عنوان «جان بولتون می گويد که تنها راه، حمله ی نظامی به ايران است ـ او را و متحدين او را انتخاب می کنيم، يا جنبش را و مردم را؟ » به قسمتی از سخنان او که در تابستان گذشته در خاک اسراييل، در مورد ضرورت حمله ی نظامی هرچه سريع تر به ايران ايراد شده بود، در همان زمان، پرداخته بودم. (۲)

۳ ـ در ۲۱ اکتبر گذشته، يعنی در حدود يک ماه و نيم پيش، نيز مقاله يی از همين استراتژ نئوکان ها (و يکی از سينه چاکان «آزاد سازی ايران» از طريق يک سازمان ايرانی ) در گاردين منتشر شد که بنا به ملاحظاتی که احتمالاً درست هم نبودند و نيستند، و بيشتر راست روی به حساب می آيند تا رعايت چپ و راست قضايا، از ترجمه ی آن خودداری کردم.
اين فرد، در پی ماجرای بسيار پرسش برانگيزی که تحت عنوان «کشف توطئه ی ترور سفير عربستان سعودی در آمريکا» (۳) از آن ياد شده است، فرصت را (فرصتی را که احتمالاً خود او و باند هايی که او و امثال او و اعوان و انصار او در ارتباط با آن ها هستند، فراهم آورده بودند) مغتنم شمرده بود، و در اين نشريه ی معتبر انگلستان ضمن سر هم کردن ياوه های بی سر و تهی نتيجه گيری کرده بود که ديگر زمان آن رسيده است که اسراييل يا آمريکا يا هر دو فوراً به ايران حمله ی نظامی کنند، وگرنه دير خواهد شد!

۴ ـ اسراييل در دو سه روز گذشته، دست به تحريک آشکار فلسطينی ها زده است و در فاصله ی پنجشنبه تا لحظاتی که اين سطور نوشته می شوند تعداد زيادی از فلسطينی ها را يا به قتل رسانيده است و يا مجروح و لت و پار کرده است. تمام مقتولان و مجروحان را به جز دو تن، کودکان و زنان وشهروندان عادی ديگر فلسطينی تشکيل می دهند.
اسراييل، بدون آن که کوچک ترين عملی از سوی فلسطينيان سر زده باشد، به صورت حساب شده، يک فرمانده نظامی حماس، و يک فرمانده نظامی فتح را در غزه به شهادت رسانيد، و جنايت خود را بر مبنای تز ضد انسانی و ضد قانونی و ضد عرفی خود معروف به «حذف کردن های هدف گيری شده»، عملی مشروع دانست. و البته بابت کشته شدن و مجروح شدن ده ها فلسطينی بی پناه، مطابق معمول، اظهار تأسفی هم به چهره ی عالم و آدم پرتاب کرد.
هدف اسراييل، تحريک فلسطينی ها به نشان دادن عکس العمل بود و هست.
در پی کشتار روز پنچشنبه (و نه قبل از آن) در پاسخ به آن کشتار، چند راکت، بدون رسانيدن کوچکترين آسيب جانی، به سوی مناطقی که اسراييل،تحت عنوان مناطق شهری، از آن ها به عنوان پايگاه نظامی استفاده می کند شليک شد.
و اسراييل، دليل حمله ی خونبار روز جمعه ی خود به غزه را اين پاسخ طبيعی فلسطينی ها به جنايت روز قبل خود دانست. (۴)

۵ ـ به نظر می رسد که اسراييل، برای هموار کردن فضای تجاوز احتمالی به ايران، خود را نيازمند متشنج کردن کل منطقه می بيند. به خصوص اين که کم و بيش همزمان با انفجار های پياپی در مراکز نظامی ايران، يک بار هم يک مرکز نظامی حزب الله لبنان را نيز منفجر کرد، و منتظر عکس العمل ماند.

۶ ـ بر مبنای شواهد و قرائن متعدد، به نظر می رسد که احتمال تجاوز نظامی محدود يا نامحدود به ايران را بايد جدی بگيريم، اما در هر صورت نبايد تمرکز بر هدف اصلی، يعنی بازسازی و فعال کردن جنبش سراسری و آزادی خواهانه ی خود را تحت الشعاع اين موضوع قرار دهيم. چرا که اين، همان چيزی است که هم اسراييل، هم جناح های جنگ طلب آمريکا (عمدتاً ،و نه تماماً) نئوکان ها، و کمر به خدمت بستگان «ايرانی» آن ها، و هم بخش قابل توجهی از نظام خفقان و زندان و شکنجه و شلاق و اعدام و سنگسار حاکم بر ميهن ما (هر کدام با نيت خود) خواهان آن هستند. (۵)

۷ ـ اين واقعيت مسلم که در پيش آمدن واقعه ی تجاوز نظامی به ايران، ماجراجويی ها و تحريکات نظام فاسدی که بايد به همت مردم ايران ريشه کن شود و نه با تجاوز آمريکا و اسراييل به ميهن ما، نقش عمده يی دارند، فقط از ناحيه ی خائنين مردمفروش، می تواند به عنوان بهانه يی برای تطهير متجاوزان خارجی، ويا کمرنگ کردن نقش آنان، و يا مطرح کردن «الّا و امّا» و غيره به کار رود و بس.

تمام نکات ياد شده در بالا را بايد طی مقالات متعدد، توضيح داد و تشريح کرد؛ و اگر در اين مقدمه، به آن ها اشاره يی رفته است بيشتر به دليل سير سريع حوادث است و فردای نامعلوم (...)

۱۹ آذر ۱۳۹۰

ايران را خطر يک «فرار به جلو» ی جنايتکارانه و شبيه به خودکشی اسراييل تهديد می کند

ميشل وارشاوسکی

۲۶ نوامبر ۲۰۱۱


سال هاست که رهبران اسراييل، تهديد می کنند که به ايران حمله خواهند کرد، و يا فراتر از اين و افزون تر از اين، بر آمريکا فشار می آورند که به ايران حمله کند.
رژيم اسراييل، به صورت سيستماتيک، از طريق رسانه های جمعی کشور، رژيم ايران را همانند رژيم عصر نازی ها در سال های ۱۹۳۰ می نماياند، و تأکيد می کند که اگر نمی خواهيم که فاجعه ی ديگری مثل «شوا» [نام عبری هولوکاست] رخ دهد، و اگر نمی خواهيم که تمدن به اصطلاح اسراييل، «يهودی ـ مسيحی» نابود شود بايد کار را يکسره کنيم. [يعنی کار مردم ايران را با بمباران کشورشان، به بهانه ی بمباران رژيم يکسره سازيم. و يعنی همان کاری را با مردم ايران بکنيم که بر طبق فرهنگ بنيادگرای دوران قبايلی، و منبعث از آموزش های بنيادگرايی يهودی، به عنوان سياست «تنبيه جمعی»، از بدو تأسيس دولت اسراييل تا به امروز در حق فلسطينی ها انجام می دهيم؛ از قبيل محاصره ی غذايی و دارويی، بمباران شهر ها و مدرسه ها و مهد کودک ها و بيمارستان ها، يا کشتار تمام افراد يک خانواده ی «تروريست پرور»، و ويران کردن خانه ی مسکونی يک مبارز فلسطينی و پدر و مادر و همسر و فرزندانش در سرزمين خودش، به جرم دفاع او از خود و آب و خاک خود.]

سقوط دولت نئوکان ها که همراه و همگام و شريک ايده های دولت اسراييل بودند، در اين زمينه ی معين، نتيجه يی نداشت به جز افزون تر شدن و قوی تر شدن دعوت های دولت اسراييل به حمله ی نظامی به رژيم ملايان.

و حالا ما در آستانه ی انتخابات رياست جمهوری آمريکا قرار گرفته ايم. و دولت اسراييل از نقطه ی ضعف باراک اوباما در مقابله با خواست های اسراييل آگاه است و می داند که مقابله ی اوباما با خواست های اسراييل، در انتخابات پيش رو برای او مسأله ساز خواهد بود.
از همين روست که دولت اسراييل با استفاده از موقعيت اوباما، صدای خود را در مورد ضرورت تجاوز نظامی به ايران بلند تر کرده است.

در گذشته، وقتی که در کنفرانس های عمومی، غالباً در مورد احتمال حمله ی نظامی اسراييل به ايران از من سئوال می شد، من پاسخ می دادم که رهبران اسراييل، گرچه جرأت دارند، اما بی گدار به آب نمی زنند، و تهديد های آن ها چيزی به جز بلوف نيست.
فی الواقع، در صورت تجاوز نظامی اسراييل به ايران، توان پاسخگويی ايران، بسيار بالا بود: بمباران يکپارچه و متراکم شهر های اسراييل؛ بمباران چاه های نفت کشور های خليج فارس که بسيار با آمريکا پيوند خورده اند؛ از بين بردن امکان انتقال نفت به اروپا و آمريکا، از طريق بستن تنگه ی هرمز به وسيله ی غرق کردن يک يا دو قايق در آن؛ به راه انداختن موجی از عمليات تروريستی در سراسر جهان؛ و کار هايی از اين نوع.
حمله به ايران، برای اسراييل و برای کسانی که به او اجازه ی اين کار را می دادند، بی نهايت گران تمام می شد.
اطمينان نسبی من در آن زمان، از اين که حمله يی به ايران از سوی اسراييل انجام نخواهد پذيرفت، به اين خاطر بود.
اما از چند هفته پيش ،ديگر آن اطمينان نسبی را از دست داده ام. چرا که علی رغم نظر نامساعد ستاد عمومی ارتش اسراييل، و مجموعه ی دستگاه های امنيتی اين کشور، و علی رغم مخالفت متحد استراتژیک اسراييل، يعنی آمريکا، اينطور به نظر می آيد که دار و دسته يی که در حال حاضر بر اسراييل حکم می رانند، تصميم گرفته اند که با پريدن از بالای سر تمامی واقعيت ها، عواقب غير قابل پيش بينی تجاوز نظامی به ايران را ناديده بگيرند، و ريسک حمله به ايران را بپذيرند.
چرا که مثلث حاکم بر اسراييل را فاناتيک های غير مسئول و بسيار خطرناک تشکيل داده اند: بنيامين نتانياهو ـ اهود باراک ـ موشه يالون.
اين هر سه، «دکتر فُلامور» (۶) های وطنی هستند. مخصوصاً اهود باراک که به نظر می رسد در به اجرا در آوردن اين اقدام جنگی، که مشابه خودکشی است، بيشتر از همه مصمم است.
اهود باراک، وزير دفاع، بار ها در رسانه های جمعی اسراييل، در هيأت يک بيمار روانی و يک پسيکوپاتِ مسلح به يک ايده ئولوژی وحشيانه ی راسيستی، اعلام و تشريح و ترسيم کرده است که «ما ويلايی هستيم که در يک جنگل قرار دارد.».
اهود باراک، دوست دارد که پيوسته تکرار کند که نابغه يی استراتژیک است که هميشه بهتر از ديگران می فهمد که چه بايد کرد.
و اين واقعيت که او با چنين «نبوغ»ی، در همه ی جنگ هايش شکست خورده است، تغييری در او از تصويری که از خود دارد به وجود نياورده است.
او هرگز حتی يک جنگ را هم نبرده است. او در پی دريافت سيلی انتخاباتی، صورت خود را ماليد و پاک کرد؛ حزب خود را مبدل به يک گروهک ساخت؛ و کشتی حزبش را پيش از ترک آن، به دست خود واژگون نمود.

اسراييل، هرگز رهبرانی تا بدين حد ناتوان و در همان حال نيز خطرناک به خود نديده است. با چنين رهبرانی، خطر تجاوز نظامی به ايران، آنچنان جدی شده است که ژنرال های بازنشسته، سياستمداران، و رييسان سابق سرويس های اطلاعاتی، ناچار شده اند که بالای سکو بروند و به صورت آشکار و عمومی، پروژه ی جنگی دولت را به چالش بگيرند، و خطراتی را که در پی خواهد داشت گوشزد کنند.
اين افراد می توانند روی بعضی از رهبران اروپا، مثل آلن ژوپه که در زمينه ی عواقب حمله ی اسراييل به ايران هشدار داد تأثير بگذارند.
ولی اين تأثير ها و اين هشدار ها، به نتيجه يی در حد لازم نخواهند رسيد. و از همين رو ضرورت دارد که فشار های شديد سياسی و اقتصادی بر اسراييل وارد آورد تا بلکه اين فشار ها بتوانند تل آويو را به سر عقل بياورند.
البته اگر هنوز امکان به سر عقل آمدن تل آويو وجود داشته باشد

توضيحات
---------

٭ لينک مقاله در سايت سازمان وحدت يهودی فرانسه برای صلح:

http://www.ujfp.org/spip.php?article2023

۱ ـ از جمله، مقالات زير، از ميشل وارشاوسکی:

در فلسطين، چه کسی عليه چه کسی کودتا کرد؟

http://www.ghoghnoos.org/ak/kp/wrsh-c.html

ـ آنان که «هر دو طرف» را محکوم می کنند، بدتر از خود قاتلانند

http://www.ghoghnoos.org/ak/kp/wrch-do.html

ـ تحليل برخورد جهان با ماجرای غزه، از ديد ميشل وارشاوسکی

http://www.ghoghnoos.org/ak/kp/wrsh-t.html

۲ ـ جان بولتون می گويد که تنهاراه، حمله ی نظامی به ايران است ـ او را و متحدين او را انتخاب می کنيم، يا جنبش را و مردم را؟ ـ ۱۰ مرداد ۱۳۹۰

http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/bolton-j.html

۳ ـ اين مورد را قبلاً در مقاله ی «در حاشيه ی خبر طرح ترور سفير عربستان در آمريکا»، از زوايای مختلف، مورد بررسی قرار داده ام:

http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/ara-j.html

۴ ـ نگاهی به برنامه ريزی و زمان بندی تجاوز اسراييل در جنگ ۲۲ روزه ی غزه، می تواند تا حدودی به درک بهتر تحريکات اخير اسراييل در منطقه کمک کند:
هولوکاستی که انکار می شود؛ و سکوت آنان که حقيقت را می دانند ـ جان پيلجر ـ با توضيحات و ترجمه ی همين قلم:

http://www.ghoghnoos.org/ak/kp/plg-so.html

۵ ـ اگر آتش جنگ را نمی خواهيم، آتش جنبش را دوباره برافروزيم

http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/atash.html

۶ ـ «دکتر فُلامور»، ترچمه ی فرانسوی نام فيلم معروف استانلی کوبريک است با نام «دکتر استرنجلاويا، يا چگونه ياد گرفتم به جای ترسيدن از بمب، آن را دوست داشته باشم».

هیچ نظری موجود نیست: