سی و سه سال حاکمیت دیکتاتوری مذهبی در هر روز و دقیقه و ثانیه ش برای مردمی که با بی عدالتی، فقر، تبعیض، حکمرانی قوانین ارتجاعی و مذهبی و خفقان دست به گریبان هستند، به عینه آشکار ساخته است که جمهوری اسلامی نظامی اصلاح پذیر نیست، زیرا که اصلاحات درون ساختار حکومتی زمانی معنا می یابد که زیرساخت های آن از یک سو ونیروهای پیش برنده آن در درون حاکمیت وجود داشته باشند.
بنابراین نقطه شروع هر بحثی برای یافتن راهکارهای عملی و عینی مبارزه برای آزادی بیان که لاجرم با مبارزه با جمهوری اسلامی گره می خورد آن است که : جمهوری اسلامی آری یا نه؟
این سوال از آن جهت ضروری است که هنوز به نظر می رسد عده ای که خود را به مدد انحصار رسانه ای بر موج افکار عمومی انبوه خلق سوار کرده اند یا پاسخ شان آری ست یا آشکارا از پاسخ دادن به این سوال طفره می روند.
این سوال از آن جهت ضروری است که هنوز به نظر می رسد عده ای که خود را به مدد انحصار رسانه ای بر موج افکار عمومی انبوه خلق سوار کرده اند یا پاسخ شان آری ست یا آشکارا از پاسخ دادن به این سوال طفره می روند.
در غیاب چنین اتحاد ها و جبهه هایی ست که عناصر فرصت طلب و نشان دار وابسته به جریانات بدنام و وابسته به جمهوری اسلامی میاندار صحنه می شوند و خود را روزنامه نگار «مستقل» یا اصلاح طلب و یا فعال سیاسی عضو اپوزیسیون جا می زنند.
به گمان من کسانی که هنوز امید معجزه از این امامزاده یا مثلا سربه راه شدن خامنه ای و دیکتاتوری مذهبی ش را دارند یا خود را بخشی از بدنه نظام جمهوری اسلامی می بینند و لاجرم از سرنوشت خود به دلیل عملکرد گذشته خود در فردای سرنگونی قهرآمیز جمهوری اسلامی نگران هستند و یا می کوشند تا سوار برموج توده طبقه متوسط شهری که پس از شوک نمایش انتخاباتی دو سال و نیم با مربیان «عوضی» به میدان آمد باقی بمانند که بازی را به حریف واگذار کرد.
در این میان بخشی از کسانی که داعیه روزنامه نگاری دارند نیز خود بر مسموم کردن این فضا اهتمام می ورزند، از سویی با درست کردن باند و دسته و نوچه پروری سعی می کنند میدان انحصار رسانه را با لطایف الحیل به نام خود ثبت کنند و از سوی دیگر خود را بدیل جناح حاکم جا بزنند، به عبارت دیگر این گروه بیش از آنکه روزنامه نگاربه معنای واقعی کلمه باشند، فعال سیاسی و در وجهه مبتذل ش «بیزنس من» (یا بیزنس ومن) هستند که از همه جا نیز سر در می آورند از راهروهای وزارت خارجه آمریکا گرفته تا تالاری در استکهلم.
برای این عده نه اخلاق و معیارهای روزنامه نگاری مطرح است و نه اصول و مبانی کار حرفه ای، در هر حال به بیزنس و منافع حزبی خود پایبند هستند و در همین حال خود را داعیه دار روزنامه نگاری دوم خردادی نیز به شمار می روند.
از قضا جمهوری اسلامی هم با این عده که کاملا هم قانونی از کشور خارج شده اند هیچ مشکلی ندارد که هیچ برای آنها بیست و چهارساعته مجانی تبلیغ هم می کند، کتابهای این «روزنامه نگاران مخالف» در داخل کشور چاپ می شوند و آنها با هر عمله و اکره رژیم که بخواهند مصاحبه می کنند از فلان فالانژ شهرری گرفته تا نماینده مجلس و حکام شرع ش، آیا روزنامه نگاران مستقل نیز از چنین حاشیه امنی نزد جمهوری اسلامی برخوردار هستند؟
نهادهای امنیتی و رسانه های جمهوری اسلامی می دانند که تا زمانی که این اپوزیسیون خود خوانده در خارج از کشور تمام هم و غم خود را صرف منکوب کردن اپوزیسیون واقعی جمهوری اسلامی و سرگرم کردن مردم از طریق نوشتن داستانهای تخیلی- جیمزباندی یا خزعبلات روزانه با صدها تریبون و البته تاکتیک هایی چون «اسب تروا» می کند نه تنها هیچ خطری برای حاکمیت رژیم ندارد که هیچ بلکه از طریق بازی کردن نقش بدل برای جناح غالب و تضعیف اپوزیسیون و راه حل های رادیکال سبب تحکیم قدرت ش هم می شود.
دقیقا در ادامه همین نقش بدلی ست که کنفرانسی در استکهلم با شرکت همین عناصر همیشگی برگزار می شود که قرار است مقدمه ای باشد برای بدیل سازی سفارشی، نگاهی به ترکیب این کنفرانس نشان می دهد که اغلب شرکت کنندگان به نوعی از نظر حزبی با جریان اصلاح طلبی چه در بطن درونی و برونی حکومتی ش نظیر دفتر تحکیم وحدت گره خورده اند و یا با حاشیه آن نظیر حزب توده و سازمان (فدائیان) اکثریت که اغلب رسانه های فارسی دولتی در اروپا را اشغال کرده اند، همسو بوده اند.
این نوع گزینش دقیقا نشانگر آن است که بدیل سازی برای جناح غالب از سوی برنامه ریزان و طراحان متکی بر درخواستهای حداقل و تغییرات جزئی، حتی المقدور در چارچوب نظام جمهوری اسلامی و مثلا حداکثر با محدود کردن اختیارات رهبر و بازگردان جناح فعلا مغلوب به قدرت و البته سهیم شدن «تبعیدیان» فعلی در قدرت و منافع حاصل از آن به پاس مجاهدات شان در ممانعت از انقلاب اجتماعی برای سرنگونی کلیت نظام صورت می گیرد.
نهادهای امنیتی و رسانه های جمهوری اسلامی می دانند که این اپوزیسیون خود خوانده در خارج از کشور نه تنها هیچ خطری برای حاکمیت رژیم ندارد که هیچ، بلکه از طریق بازی کردن نقش بدل برای جناح غالب و تضعیف اپوزیسیون واقعی و راه حل های رادیکال سبب تحکیم قدرت ش هم می شود.
اما روشن است که این گونه بدل کاریها، نمی توانند نقش اصلی داستان را تحت الشعاع قرار دهد، نقش اصلی در این میان طبقات مختلف مردم هستند که در آستانه بحران فزاینده ناشی از به پایان رسیدن تاریخ مصرف جمهوری اسلامی برای غرب، هر روز پیش از روز قبل از گفتمان درون چارچوب نظام فاصله می گیرند، نظامی که کارش از مداخله امام زمان در مقدراتش به مقواسازی دیکتاتورسابق کشیده است و هر روز یکی از پایه گذاران ش ضجه فاتحه برایش سر می دهد.
با این همه آنچه رازبقای جمهوری اسلامی با وجود فقدان مشروعیت ش بوده فقدان آلترناتیو منسجم و دمکراتیک برای آن بوده است، هرچند که رسمیت آلترناتیو باید در پرتو مبارزات رادیکال در داخل کشور شکل گیرد اما واقعیت آن است که اپوزیسیون ایرانی در سی و سه سال گذشته در خارج از کشور از پیشروی به سوی ارائه آلترناتیوی فراگیر و دمکراتیک بازمانده است. این امر نه تنها بین طیف های مختلف نیروهای سیاسی صورت عینیت نیافته بلکه بین طیف های ظاهرا همسو نیز نمود بارز و عینی و باکاربردهای علمی در مبارزه نیافته است.
نمونه های اتحاد جمهوریخواهان در میان نیروهای میانه رو و اتحاد انقلابی نیروهای چپ و کمونیست در میان نیروهای رادیکال و انقلابی نشانگر آن است که حتی در میان نیروهای ظاهرا همسو نیز دستیابی به اتحادعمل و ایجاد جبهه ای مشترک سخت دست نیافتنی به نظر می رسد.
در غیاب چنین اتحاد ها و جبهه هایی ست که عناصر فرصت طلب و نشان دار وابسته به جریانات بدنام و وابسته به جمهوری اسلامی میاندار صحنه می شوند و خود را روزنامه نگار «مستقل» یا اصلاح طلب و یا فعال سیاسی عضو اپوزیسیون جا می زنند.
در فضایی که اکثریت رسانه های فارسی که با بودجه دولتی و عمومی اداره می شوند به اشغال این فعالان سیاسی درآمده و یا برای کسب غنائم تازه از بودجه های اهدایی نهادهای غربی برای خود کیسه های تازه می دوزند، روزنامه نگاران واقعا مستقل و فعالان سیاسی که به آزادی بی قید و شرط بیان باور دارند نباید مرعوب این جوسازیها و موج سواریهای این گروه تازه از راه رسیده شوند، بی گمان در روز داوری صدای آلترناتیو حتی اگر منقوش بر ورق پاره ای در میدان آزادی باشد، رساتر و تاثیرگذارتر از دهها تلویزیون، رادیو و سایت اصلاح طلب خواهد بود که دیگر حرفی برای گرفتن نخواهند داشت.
آیه هایی که این روزها در کوچه و خیابان نازل می شوند بشارت می دهند که آن روز دور نیست و بی گمان مردمی که سرنوشت خود را رقم می زنند نه به خیمه شب بازی واعظان پاریس، لندن، بروکسل و واشینگتن نشین دل می بندند و نه به آسمان چشم می دوزند، آنها حالا می دانند که در روز موعود خورشیدشان از میان خیابان سربرخواهد آورد، روزی که همه بدل ها، بدمن ها، کتک خورها، سیاهی لشگرها و فیلمفارسی سازها دکان شان تعطیل می شود تا قهرمان نقش اصلی مصمم و آگاه در میانه قاب میدان انقلاب بدرخشد.
در همین رابطه:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر