از عمل انقلابی تا بیتفاوتی عملی
{در یادمان امیرپرویز پویان، رحمتالله پیرونذیری و اسکندر صادقینژاد}
دو دوره و دو کارکرد متفاوت
کمونیستی را میتوان از هم متمایز ساخت و همچنین پیشرفت و پسرفت هر
انقلابی را میتوان با این دو خصیصه سنجید. در حقیقت آرمان کمونیستی با
بیجوششی و با بیتحرکی مغایر است. حیات و سرزندگی کمونیزم با عمل انقلابی
مدافعین آن گره خورده است. این چنین بوده است و خلاف آن، تحریف آرمان
کمونیستیست. میتوان بهعنوان یک سازمان و یا حزب سیاسی برای دورهی معینی
از عمر خود را به سازماندهی درونی اختصاص داد و از عرصهی عملی و ارتباط
با جنبشهای اعتراضی بدور ماند؛ امّا نمیتوان و نمیبایست جایگاه و اهمیت
پراتیک انقلابی را کمرنگ و بیرنگ نمود و یا آنرا تا ابد به حایشه انداخت.
میتوان به دهها دلیل سازمانی – تشکیلاتی به «نقد» تئوریک – سیاسی و
ناکردههای خود نشست؛ امّا نمیتوان تا ابد از پیوند این دو مفوله سر باز
زد.
به کلامی دیگر فقدان تعرض به
دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان با نفس انقلاب در تناقض است؛ بیعملی
مغایر با اصول اولیهی مارکسیست – لینینستیست و سازمان کمونیستی بدون
انتخاب تاکتیکهای تعرضی بازنده است. بر مبنای چنین پیش فرضهای پذیرفته
شدهی کمونیستیست که میتوان، جایگاهِ پیشاهنگ، و پیشقراولان جنبشهای
اعتراضی را باز شناخت و در جهت تقویت هر چه بیشتر آن تلاش ورزید. اگر
نگوئیم از سه دههی قبل، ولی امروزه و به جرأت میتوان گفت که جنبش
کمونیستی ایران دوران سخت و بس اسفباری را دارد سپری میکند و از انجام
پائینترین وظایف کمونیستی خود باز مانده است. دورانی که با آرمان کمونیستی
امیرپرویز پویان و دیگر یارانش در تضاد است؛ دورانی که پویانها بر خلاف
جو حاکم بر جامعه، و بر خلاف تسلیمطلبیها و بعضاً عقبنشینی کمونیستها
سیاست به پیش را در پیش گرفتند و علیرغم خفقاق و دستگیریهای روزانه، دم و
دستگاههای اطلاعاتی شاه را مورد خطاب قرار دادند و اعلام نموند که: «برای
اینکه باقی بمانیم باید تعرض کنیم»؛ اعلان نمودند که بردوامی رژیمهای
مسلح با سرکوب پیوند خورده است و اعلان نمودند که تنها با کار بست سلاحست
که میتوان نظم و ترتیب دلبخواهی سرمایهداران وابسته را در هم ریخت.
آری، پیشاهنگ پرولتری در بستر چنین فضا و شرایطی سر در آورده و رشد نموده
است و به جریانِ محبوب هزاران توده و جوان تبدیل گشت.
بی شک زمان زیاد و نزدیک به نیم
قرنیست که از پایهگذاری ایدهی «تعرض کنیم تا باقی بمانیم» میگدرد و به
تبعی آن جنبش کمونیستی از بلندیها و پستیهای گوناگونی عبور نموده است و
در اینمیان انحراف و عقبنشینی، شکست و بیتفاوتی عملی را میتوان از زمره
خصیصهی سه دههی جنبش کمونیستی ایران به حساب آورد. روز و روزگاری، پرچم
کمونیزم با دخالتگری و با عمل انقلابی فرزندان کارگران و زحمتکشان تعریف
میشد و متأسفانه امروزه دارد با تمایلات درونی سازمانها و احزاب ترسیم
میشود؛ روز و روزگاری پیشاهنگ، پیشقراول اعتراضات کارگری – تودهای بود و
امروزه سازمان و یا حزب کمونیستی، در پس ارابهی جنبشهای اعتراضی قرار
گرفته است؛ روز و روزگاری عمل انقلابی پیش درآمد هرگونه فعالیت کمونیستی
بود و امروزه بی عملی به اولویت کاری کمونیستهای تبدیل گشته است. معین
استکه این دو نگاه، دو ثمرهی کاملاً متضاد از هم را ببار خواهد آورد. چرا
که یکی نماد بالندهگی و شکوفائیست و دیگری مبلغ انجماد و مردهگیست.
یکی پیشبرندهی انقلاب است و دیگری انقلاب را به عقب میراند. مگر بی دلیل
بوده – و میباشد – که دارند از نام کمونیستهای آنزمان و از سازمان
گذشته به نیکی یاد میکنند؟ باری، امیرپرویز پویان و دیگر یارانش از آن نسل
پر افتخاراند و بیگمان نام و پراتیک سازمانشان تا ابد در ذهنها ماندگار
خواهد ماند.
بنابراین و بر مبنای چنین
واقعیاتی و به چه دلیل نمیتوان تفاوتی مابین کمونیست امروزی با کمونیست
دیروزی قائل شد؟ به چه دلیل نمیتوان کارکردهای امروزی جریانات به اصطلاح
مدافعی آن رفقا را همردیف با سیاست و تاکتیکهای آنان قرار نداد و نام
اینان و «سازمان»شانرا به حساب میراثخواران نگذاشت؟ متأسفانه رفتار و
کردار «دنباله»روان راهِ آن رفقا دارد دو کارکرد کاملاً متفاوت را بنمایش
میگذارد. دلیل این امر واضح است، چرا که تعلقات مغایر از هم است؛ چرا که
آن سیاست – و متد کاری پویانها – در خدمت به شکستن جو خفقاق حاکم بر جامعه
و در خدمت به ایجاد فعالیتهای کمونیستی مطلوبتر و ارتباط با پایگاههای
اجتماعیاش بود و در مقابل این سیاست در انتظار نشسته است. آن سیاست
نویدبخش، امید دهنده، تأثیرگذار و جذب کننده بود و این سیاست ناامید کننده و
رمنده است. آن سیاست پای بهمیدان عملی مبارزه گذاشت و تا آخرین لحظه در
میادین متفاوت مبارزاتی حضور داشت و علیرغم تور گستردهی پلیسی و بی
امکانی و دهها کمبود، رژیم سراپا مسلح را به مصاف طلبید و این سیاست در
کمین, «فرصت» اهداء شده نشسته است!!
براستی که پرسشی بزرگ از جانب
همه، بی پاسخ مانده است که ماهیتاً چه تفاوتیست مابین سازمان رزمنده و
کمونیستی آنزمان، با سازمانِ مدعی پیشاهنگ و هدایت مبارزات کارگری –
تودهای امروزی؟ علیرغم تمامی ادعاهای موجود، پیرامون کسب تجربه و
«پرباری» و «نـوآوری» تئوریک، کدام سیاست و تاکتیک و کدام عنصر کمونیست در
جهت تغییر فضای جامعه و پس زدن دشمنان کارگران و زحمتکشان از قدرت حکومتی
تلاش عملی نموده است و متعاقباً چه دستآوردهای مبارزاتی را در جامعه و برای
نسل آتی بر جای گذاشته است؟ مسلم استکه تفاوتهای زیادی در این چندین دهه
در درون جامعه رخ داده است و شکی در آن نیست و تاکید بر آن استکه جنبش
های اعتراضی همگانی شده است و همچنین ابعاد اعتراضات و تحصنات در این
دوران قابل شمارش نیست، اما در کنار چنین واقعیاتی، حقیقت دیگری وجود دارد
مبنی بر اینکه اس و اساس و پایههای رژیم جمهوری اسلامی با رژیم گذشته –
شاهنشاهی – یکسان است و بنیاد رژیم کنونی هم بهمانند رژیم گذشته با قلع و
قمع اعتراضات کارگری – توده ای پای ریخته شده است؛ بنیادی که مولد انتخاب
تاکتیکهای سازمانی نیروهای کمونیستی بهمنظور بسیج تودهای و ساقط نمودن
سلطهی حاکمیت امپریالیستیست.
در عمل مشاهده شده استکه این
رژیم مخالف سرسخت هرگونه فعالیتهای ابتدائی و پایهای تودهایست و در
اینمیان کمتر کسیست که در درندهخوئی رژیم شک و شبهه ای داشته باشد و
کمتر کسیست تا ماهیت این رژیم را بهعنوان رژیم سرکوبگر برسمیت نشناسد.
همه، طعم سرکوب رژیم جمهوری اسلامی را چشیدهاند و در اینمیان هیچ جریان و
یا مخالفی از تیررس سردمداران رژیم جمهوری اسلامی مصون نمانده است.
سردمداران رژیم جمهوری اسلامی در حق میلیونها انسان رنجدیده اینچنین
کردهاند و همچنان با ارتکاب ضد انقلابی در پی خاموشی و پس زدن
انقلاباند. از همان آغاز و به بهانهی تحکیم انقلاب به انقلاب و انقلابیون
حمله نمودهاند و به بهانهی برقراری دمکراسی، دامنهی اسارت آزادی را تنگ
و تنگتر نمودهاند. بنابراین جامعه نیاز به انتخابی دیگر و خلاف انتخاب
تاکنونی نیروهای کمونیستی دارد؛ نیاز به نیروی عمل با برنامه دارد؛ نیاز به
سازمان کمونیستی رزمنده، بسیج کننده و دخالتگر دارد؛ سازمانی که بتواند
با عمل انقلابی خود فضای جامعه را دگرگون سازد و امیدی تازه به نسل جوان
امروزی دهد و راه مسدود شدهی مبارزه را هموار سازد؛ نیاز به آن دارد تا
علیهی بی تفاوتیهای عملی قدعلم نماید و راه نوین و ثمربخش مبارزه را
پیشهی خود سازد.
در حقیقت آزادی کارگر و جامعه در
گرو حل تضاد عملیست، در گرو بُرش پیشاهنگ انقلابی در درون جامعه است؛
پیشاهنگی که دوشادوش اعتراضات کارگری – تودهای سینهی دشمنان را نشانه
گیرد و آنانرا از جان و مال میلیونها انسان محروم پس زند. کار و راهی که
امیرپرویز پویان و دیگر کمونیستهای دوران شاهنشاهی در مقابل خود قرار
دادند و بدون کمترین چشمداشتهای سیاسی به جنگ نارساییها شتافتند و جنبش
کمونیستی را از رکود و خمودگی، و از بیعملی مفرط بدر آوردند.
بیمناسبت نیست تا در چهلودومین
سالگرد جانباختن امیرپرویز پویان، رحمتالله پیرونذیری و اسکندر
صادقینژاد که در سّوم خرداد هزار و سیصد و پنجاه و در نبردی رو در رو با
سرکوبگران رژیم شاهنشاهی جان باختند، یکبار دیگر بر موضوع اشاره گردد که
رشد و ضمانت انقلاب با پیگیری راه آنان گره خورده است و زمانی میتوان
تودهها را از وضعیت ناهنجار کنونی بدر آورد که عمل انقلابی پویانها را پی
گرفت و بر بیتفاوتیهای عملی فائق آمد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر