۱۳۹۱ آذر ۴, شنبه

۱۳۹۱/۰۹/۰۴  
Sami Kazem 121124
و زمان هم گواه باشد، همه مردمان آزاد را؛

زنده یاد و نام کاظم سامی درسال 1314 خورشیدی، دریک خانواده ی دلبسته به اسلام، در کرمان زاییده میشود، وسپس، آنان در مشهد، بنا برهمان دلبستگی مذهبی، سکنی میگیرند. این زمانی است که عفریت جنگ زندگی را بر اینان، همچون دیگر باشندگان ایران، سخت میکند. به ویژه احساس توهین و تحقیر، از حضور سربازان بیگانه دربخش هایی از ایران، ازجمله خراسان، بر فرزندان ایران زمین، بس تحمل ناکردنی بود.
درهمین بازه ی تاریخی است که میهن دوستی درآنان پایه و قوت میگیرد. کاظم سامی یکی از آنان است.
در پی شهریور1320 و فرار دیکتاتور بیست ساله، رضا شاه و به وجود آمدن زمینه ها برای کوشندگی های سیاسی، برای آزادگان و مردم گرایان، به ویژه درسنگر گاه ملت، «مجلس شورا ملی»، و راه گرفتن مصدق، زبان مردم، به مجلس و افشاگریهایش در باره زمان رضا خانی و زیانهای ببارآمده در دوره او و وابستگی اش به «پیر کفتار استعمار» و رویایی مصدق با وابستگان جهان خوار در مجلس و بازتاب پیدا کردن در میان مردم، به ویژه جوانان و آنانی که آمادگیِ پذیرش ارزشهای «ملی مردمی» بودند، هچون سامی که دوران دبیرستان را میگذارند. دراین زمان، او کِشش میگیرد به سوی دیدگاه سیاسی.
درپی شهریور 1320 و پای گرفتن «کانون مهندسین» و سپس از درون آن، «حزب ایران» بوجود می آید، که یکی ازآن گروندگان به این حزب، زنده یاد محمد نخشب است که، سپس تر، با هم باورانش از حزب ایران جدا می شوند و به پاداری حزبی میگردند که «حزب مردم ایران» نام میگیرد. آنان را سوسیالیستهای خدا پرست میخواندند. سامی به عضویت این حزب در می آید.
سامی درپی کودتای «آمریکا - انگلیس» 28 مرداد 32، و برگرداندن محمد رضاشاه فراری، به کوشندگان «نضهت مقاومت ملی» می پیوندد. او که سرشتگی گرفته بود به ارزشهای راستی و دلیری، در هسته ی پنهانی این نهضت، با همکاری راستانی چون جوانان و دانشجویانِ مانند خود، در مبارزه با ریم کودتا می شود.
دیدگاه زنده یاد سامی به دیدگاه کسانی همچون محمد تقی شریعتی، طاهر احمدزاده و علی شریعتی و اینگونه کسان نزدیک بود. درپی خرداد1342، به جنبش قهرآمیز دل می بندد و«جمعیت انقلابی مردم ایران» را با کسانی بپا میدارد که وابستگان به «جاما» خوانده شدند. جاما از حزب مردم ایران پدید آمد که از احزاب جبهه ملی به شمار می آمد.
کاظم سامی درپی قیام پیروز 22بهمن، وزیر بهداری حکومت موقت میشود. با نیتی که زمان پروای کارِدیدگاه «ملی مردمی» اش فرارسیده و می تواند کاری سزاوار انجام دهد. اما با مشکل روبرو میشود و ستیزه گری آیت الله خمینی ناگزیرش می کند که کناره کشد.
او نیز ازکسانی بود که کاندیدای اولین انتخابات ریاست جمهوری شد. سپس نامزد نمایندگی مجلس شورایملی از تهران شد و به مجلس راه یافت. اما روز به روز سامانه استبداد بیشتر و بیشتر نمایان میگشت و پهنه ی سیاسی به زیان آزاد اندیشان و سود واپسگرایان، بنا برخواست و رفتار آیت الله خمینی، دیگر گون می گشت. روی دادن جنگ عراق با ایران نیز به سود همه جانبه ی استبدایان آغاز گرفت و ادامه یافت.
با همکاری کاظم سامی و به ابتکار زنده یاد «داریوش فروهر»، براین می شوند تا با به وجود آوردن «اتحاد احزابِ» ناوابسته و برروی پای خود ایستاده، سازمانی بنا دارند دربرابر استبدادیان برسریر قدرت نشسته و راهی ایجاد کنند برای به زیر کشیدن واپسگرایان خون ریز.
ثمره ازدواج زنده یاد و نام سامی دو دختر است، که با امید فروان کوشنده باشند به راه ِارزشهای «ملی مردمی» که پدر داشت و برای رسیدن به آن برسرجان زد، که چنین باد!
زنده یاد سامی در روز دوم آذر1367، ساعت یازده وسی دقیقه به دست فردی که «غلام همتی»خواندند با ضربات کارد، دربرابر چشم همسرش، سخت زخمی می شود. با وجود کوشندگی ها، درمان نمی پذیرد و در روز چهار آذر، به جان باختگان گرامی ماهِ آذر می پیوندد. میرعماد، دادستان وقت گفته است: «غلام همتی» کشنده ی کاظم سامی، با احمدی نژاد، رابطه داشته است و بابت جنایت پول ستانده است.
آنچه را تاریخ و زمان وگواه است کشنده «جاندارمرده» ای باشد، و زنده یاد «سامی» ازتبارِآزادگان که، به مرگ هم، نمردند.

احمد رناسی

هیچ نظری موجود نیست: