۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۸, شنبه

ما همه «خر ژان بوریدان» یم.

ما همه «خر ژان بوریدان» یم.
Buridan's Ass
همنشین بهار

خر ژان بوريدان Buridan's Ass مسأله معروفی است بين فلاسفه [۱]، که ارسطو، غزالی و ابو علی سينا، به آن اشاره کرده اند و آن را (به اشتباه) به «ژان بوريدان»، فيلسوف فرانسوی قرن چهاردهم نسبت می‌دهند. موضوع مسأله اين است که الاغی گرسنه را به فاصله مساوی از دو کپَه يونجه در نظر می‌گيرند، در قرائتی ديگر الاغی را که هم گرسنه و هم تشنه است به فاصله مساوی از يونجه و سطل آبی در نظر می‌گیرند و برخی استدلال می‌کنند که الاغ مزبور به سبب ناتوانی اراده به عمل، خواهد مُرد.
_________________ 
موضوع خر بوریدان یکی از ناسازه‌ها (پارادوکس‌ها) است. 

ژان بوریدان [۲] (۱۳۰۰-۱۳۵۸) فیلسوف تاثیرگذار فرانسوی و از متکلمان قرون وسطی است که در سده چهاردهم می‌زیست. از پیروان ویلیام آکمی (ویلیام اکام) [۳] بشمار می‌رفت. در دانشگاه پاریس درس می‌داد و در زمان خودش بزرگترین معلم فلسفه و منطق بود. کوشش‌هایی که در نظریه‌هایش تبلور یافت، علیهٔ فاصلهٔ فیزیک ارسطویی با نتایج تجربهٔ عملی بود. 
ژان بوریدان که در زبان لاتین «یوهانس بوریدانوس» Johannes Buridanus گفته می‌شود، نوشته‌های ارسطو و بطلمیوس را تفسیر و نقد کرده و تئوری انگیزه [۴] را که نخستین گام بسوی مفهوم لَختی (اینرسی) مدرن و تحولی مهم در تاریخ علم سده های میانه بود، شرح و بسط داده‌است.
یکی از مشهورترین کارهایش در مورد دیالکتیک [۵] است و مطالعاتی هم در فیزیک و ستاره‌شناسی دارد. 
شاگردان ژان بوریدان نظریات و عقاید او را به آلمان و ایتالیا بردند، و لئوناردو داوینچی، کوپرنیک، برونو، و گالیله تحت تاثیر آنها قرار گرفتند. 
...
جدا از ماجراهای عاشقانه ژان بوریدان با مارگارت دوبورگونی [۶] ملکه فرانسه[۷]، در مورد وی داستان‌های عجیب و غریب هم نقل کرده‌اند (با اینکه پادشاه فرانسه وی را در کیسه‌ای گذاشت و به رود سن انداخت اما او سر از دانشگاه وین درآورد)...[۸]
_________________ 
خر ژان بوریدان و ترجیح بلا مُرجَّح 
یکی از شاگردان تالس (انکسیمندر) [۹] می‌گفت که زمین آزاد در فضا شناور است. ارسطو این نظر را رد می‌کرد و می‌گفت چون زمین در مرکز عالم است، نمی‌تواند حرکت کند زیرا دلیلی ندارد که حرکت در یک جهت را بر حرکت در جهتی دیگر ترجیح دهد.
ارسطو می‌گفت اگر این نظر صحیح باشد (که نیست) پس، هرگاه فردی را وسط دایره‌ای بگذاریم و در در نقاط مختلف محیط دایره خوراکی بچینیم (که همه هم خوشمزه و جذاب باشد)، آن فرد باید به سبب نداشتن دلیل برای برگزیدن یکی از خوراکیها به جای دیگری، سرانجام از گرسنگی بمیرد.
بعدها این برهان در فلسفه مدرسی هم تکرار شد. منتها نه در نجوم، بلکه در مورد اختیار.
... 
در فلسفه مدرسی این برهان به صورت «خر ژان بوریدان” در آمده است. خر بوریدان از میان دو دسته علف که در چپ و راست او به فاصله مساوی قرار دارد نمی‌تواند یکی را برگزیند و می‌میرد.[۱۰]
ژان بوریدان گفته بود: میل و اراده وقتی با امری که دارای دو شق است روبه رو می‌شود آن چیز را که عقل ارجح می‌داند انتخاب می‌کند. به عبارت دیگر انسان در مواجهه با دو خط مشی آنرا اختیار می‌کند که به نظر او برای وی متضمن خیر برتر (و بسیاری از مواقع سود بیشتر) است.
آدمی قادر است اختیار را معلق ساخته در غرض از عمل نظر و تأمل کند.
...
بعد از بیان مسأله فوق توسط ژان بوریدان، شاگردانش از جمله مارسیلیوس فان اینگن[۱۱] ساکسونیا [۱۲] و نیکل أرسم[۱۳] پرسش‌های زیادی را طرح نمودند که یکی از آنها این بود:
آیا اگر خر بی عقل و گرسنه‌ای بین دو بسته مساوی یونجه قرار بگیرد چون دلیلی برای ترجیح هیچکدام ندارد آنقدر مردّد می‌ماند تا از گرسنگی بمیرد؟!
... 
کم کم تمثیل خر ژان بوریدان که در مباحث مربوط به «انگیزهٔ عمل» به کار می‌رفت، بر سر زبانها افتاد. (گرچه در آثار وی مستقیماً به آن اشاره نشده‌است.)
موضوع مسأله این است که الاغی گرسنه را به فاصله مساوی از دو کپه یونجه در نظر می‌گیرند، برخی استدلال می‌کنند که الاغ مزبور به سبب ناتوانی اراده به عمل، خواهد مُرد.
مثال بالا اینگونه نیز روایت شده که خری شدت گرسنگی و تشنگی او به یک اندازه‌است و در فاصلهٔ مساوی از او یک سطل آب و مقداری جو قرار دارد، چون فاصلهٔ هر دو از او مساوی است وگرسنگی وتشنگی او به یک اندازه‌است، نخواهد توانست یکی را بردیگری ترجیح دهد و سراَنجام از شدت گرسنگی و تشنگی خواهد مرد. با استفاده از این مسأله می‌گویند ترجیح بلامرجح مُحال است.[۱۴](ترجیح بلا مرجح یعنی ترجیح یک گزینه از بین چند گزینه که هیچ تفاوتی نداشته باشند.)[۱۵]
... 
این تنها یکی از حالت‌های کلاسیک و جواب فلسفی به پرسش «چه کنم، چه کنم» (یه دل اینجا، یه دل اونجا) و «کدام، این یا آن؟» است.
همه مادر زندگی خودمان از انتخاب شریک زندگی گرفته تا رشته تحصیلی و انتخاب شغل و حتی مشی سیاسی و...این حالت را تجربه کرده‌ و بین عقل و عشق و واقعیت و مصلحت گیر کرده‌ و بنوعی همه خر ژان بوریدان یم و بعضی وقتها در بی تصمیمی درجا زده و پا در هوا می‌مانیم و آخرش هم به انتخاب اصلح محل نمی‌گذاریم و آنرا دماغ درنمی‌آوریم.
...
آلبرت اینشتین به ریاضیات و فیزیک هر دو علاقه داشت. در شرح حال خودش گفته که برای این که مثل خر ژان بوریدان پادرهوا نمانم و سرگردان ‏نشوم، از سبک سنگین کردن مسأله که کلافه ام کرده بود دست برداشتم و بالاخره فیزیک را انتخاب کردم.‏
...
یادآوری کنم که افلاطون، ارسطو، غزالی، ابن سینا و دانته... به مضمون داستان خر ژان بوریدان اشاره داشته‌اند اما طرح و بیان این مسأله (به اشتباه) به حساب فیلسوف فرانسوی قرن چهاردهم «ژان بوریدان» گذاشته شده و شگفتا که خر ژان بوریدان بیشتر از خود او مشهور شده است.
_________________ 
خر ژان بوریدان و دوراهی‌های روزگار 

در سال ۱۹۰۰ میلادی در روزنامه نیویورک هرالد[۱۶] در رابطه با ساختن کانال در کشور پاناما (یا کشور نیکاراگوئه) کاریکاتوری با اشاره به داستان خر ژان بوریدان درج شد. خری بین دو کپه یونجه ایستاده بود که در فاصله مساوی با او بودند. روی یکی نوشته شده بود: پاناما، و روی دیگری نوشته شده بود: نیکاراگوئه
... 
همانطور که گفتم «چه کنم چه کنم»، انتخاب این یا آن، و دوراهی برای همه ما پیش آمده است.
کافکا در آثار خودش عدد دو را (که نشانه‌ای از دوراهی، تصمیم دشوار و کشمکش درونی بین دو عامل در ذهن او است) زیاد بکار برده‌است.
فقط کافکا نیست که زندگی‌اش به نوعی خر ژان بوریدان را تداعی می‌کند. مرگ و زندگی صادق هدایت نیز که دائم با دوراهی و دوگانگی‌های روزگار درگیر بوده، آنرا بیاد می‌آورَد.
ما بارِ گران دوگانه‌های او را بر گُرده خر ژان بوریدان می‌بینیم.
بعنوان مثال اگر بوف کور اثر هدایت را دقیق بخوانیم متوجه تکرار دوگانه‌ها می‌شویم:
«دوسال، دو ماه، دو قِران، دو درهم، دو دریچه، دو تا کلوچه، دو گوسفند، دو یابوی سیاه لاغر...»
...
این نشانه واژه شناختی بازگوکننده آرزوی شدید و میل باطنی نویسنده در جهت تحقق یک وحدت آرمانی در این جهان دوگانگی‌ها و دوروئی‌ها است. از آنجا که صادق هدایت نتوانست با این جهان تعارض‌ها به وحدت برسد سرانجام دراین «دل دونیمی» پر اندوه، جان سپرد.
_________________ 
خر ژان بوریدان در آثار اندیشمندان 
در آثار افلاطون[۱۷] رّد پای انسان، مسله جبر و اختیار و مضمون داستان خر ژان بوریدان موجود است.
ارسطو با کتاب در آسمان[۱۸]، شخصی را مثال می‌زند که به یک اندازه تشنه و گرسنه‌ است و آب و غذا در فاصله مساوی با او گذاشته شده اما گیج شده و نمی‌داند اول به کدام سمت برود ! 
دانته نیز در کتاب کمدی الهی (بهشت، آغاز منظومه‌ٴ چهارم)، و اسپینوزا در کتاب اخلاق بخش دوم، شرح و تفسیر گزاره ۴۹ به مضمون تمثیل ژان بوریدان توجه می‌دهند.
گوتفرید لایبنیتس[۱۹] تمثیل ژان بوریدان را با تأکید روی اراده انسان، نقد کرده‌است. 
کارل مارکس در کتاب هژدهم برومرناپلئون بناپارت[۲۰] گوشه‌ای به مثال خر ژان بوریدان زده‌است: «نه خری که میان دو دسته علف گیر کرده باشد و نداند کدام لذیذتر است، بلکه حالت خری که میان دو چماق مانده و می‌خواهد بداند کدام یک از آن دو دردناک‌تر است.» 
...
آیزایا برلین در آثار خویش از جمله کتاب چهار مقاله در باره آزادی به داستان خر ژان بوریدان اشاره دارد.
فردریک کاپلستون نیز در کتاب تاریخ فلسفه از آن سخن گفته‌است.
چرنیشفسکی[۲۱] در نامه‌ای که برای خانواده اش می‌نویسد Н. Г. Чернышевский, Письмо родным اشاره به انسانی می‌کند که بین دو انتخاب گیر کرده و نمی‌داند چه کند. از اینجا رانده و از آنجا مانده‌است. چرنیشفسکی بعد از شرح داستان به مثال خر ژان بوریدان گریز می‌زند.
...
مایکل کلارک [۲۲]در کتاب Paradoxes from A to Z ضمن اشاره به چیستان هایی که از زمان زنون تا گالیله و لوییس کرول تا برتراند راسل پیش رو ذهن بشر بوده، به داستان خر ژان بوریدان اشاره نموده است.
داگوبرت رونز [۲۳] در کتاب فرهنگ‌ فلسفه‌ٴ (نیویورک ۱۹۴۲، ص ۴۲) نه به ژان بوریدان، به خر ژان بوریدان پرداخته است.
روانشناس لهستانی کورت لوین (۱۹۴۷ - ۱۸۹۰) (واضع نظریه میدانی در روانشناسی)[۲۴]، در یکی از نوشته هایش پس از اشاره به داستان خر ژان بوریدان می‌گوید:
این نوع درگیری ناپایدار است. وقتی که فرد، به دلیل عوامل اتفاقی، نقطه تعادل را ترک گفته، به طرف یکی از ناحیه – هدفها حرکت می‌کند، نیرویی که متوجه این ناحیه می‌شود افزایش می‌یابد، در نتیجه او با دور شدن از نقطه ی تعادل به نزدیک شدن به ناحیه- هدف ادامه می‌دهد. این موضوع از فرضیه ای گرفته شده که می‌گوید نیروی کشش به سوی ناحیه – هدف بتدریج که فاصله شخص با هدف کم می‌شود افزایش می‌یابد.
...
گفته می‌شود فیزیک کوانتوم می‌تواند داستان خر ژان بوریدان را از حالت معما و پارادوکس درآورَد.
_________________ 
بی تصمیمی به بی عملی راه می‌برَد. 
از آنجا که همه ما دوراهی‌ها را تجربه کرده ایم، یکی از درسهایی که از داستان خر ژان بوریدان می‌گیریم این است: نباید بین چکنم چکنم گیر کنیم. نباید مدام «مس مس» کنیم. باید تصمیم گرفتن را یاد بگیریم.
تصمیم گرفتن اولین لغتی است که بعد از بابا و مامان و...باید به فرزندانمان بیآموزیم. باید یاد بگیریم که تصمیم بگیریم.
دودلی و تردید دائمی با شک مقدس که راه به یقین می‌برَد، از بنیاد متفاوت است.
...
جبرها (که بهانه بی عملی برای ما است) واقعی است اما اختیار انسان واقعی تر است. بی تصمیمی و دو به شک بودن، راه عمل را می‌بندد.
توجه کنیم که بی تصمیمی خودش یک نوع تصمیم نیست.
تا زمانی که تحلیل‌ها و نظرها و تضادها، یک راه را بر راه دیگر ترجیح ندهد، هیچ انتخاب و عملی صورت نمی‌گیرد و ما قفل قفل می‌شویم.[۲۵]
عمل زمانی صورت می‌گیرد که برآیند تضادها و تعارضات درونی به روی یکی از عناصر بچرخد.
...
خر ژان بوریدان وقتی میان دو امر متضاد قرار گرفت، چون نتوانست بر تضادها چیره شود، از عمل باز ماند و از تردید و چکنم چکنم جان سپرد. 
ما نیز در موارد بسیار مثل خر ژان بوریدان در گِل امّا و اگر می‌افتیم و پیش از مرگ، می‌میریم.
آن لحظه ای که به قول امانوئل کانت تصمیم بگیریم از صغارتی که خودمان بر خودمان تحمیل کرده ایم خارج شویم یعنی فهم خویش را بدون راهنمایی دیگری و دیگران به کار بندیم و در به کارگیری فهم خود شهامت داشته باشیم، زنده بودن و زیستن را از سر می‌گیریم.
_______________
روستائیان کاندلو و خر ژان بوریدان
پزشک آلمانی Peter Bamm «پیتر بم» (کورت امریش) آتش سوزی مهیب دژ قدیمی «کاندلو» (در شمال غربی ایتالیا) را به تصویر کشیده است، روستائیان خمره های شرابشان را در آن دژ انبار کرده بودند و دژ در حال سوختن بود. برخورد آنان با آن آتش مهیب داستان خر ژان بوریدان را بیاد می‌آورد. داستان کاندلو، داستان شیفنگی‌های آدمی است.
شعله های آتش به دژ هجوم آورده است. کشاورزان برای خاموش کردن آتش دوان دوان به سراغ چاه آب می‌روند اما می‌بینند پوشش چوبین روی چاه آب، اسیر آتش شده و تیرهای چوبین فروافتاده در چاه، آنرا کور کرده و عملاً به آب دسترسی نیست تا آتش را خاموش کنند.
روستائیان برای نجات تنها دارایی شان در دژ که خمره های شراب بود دست به کار شدند اما آتش شعله می‌کشید و دیوارهای دژ روی خمره ها عنقریب فرو می‌ریخت و جامهای شراب را خرد و خمیر می‌کرد. در نبود آب، برای خاموش کردن شعله های آتش راهی جز ریختن شرابها بر آن نبود، هرچند ریختن شراب بر آتش در آغاز آنرا جری تر می کرد. فکر کردند شاید می‌توانست از شر آتش بکاهد. اما این نقض غرض بود و شراب ها که می‌خواستند نجاتش دهند، بدین ترتیب نفله می‌شد. آنان مثل خر «خرّه مانده» (در گل فرو رفته) یا بهتر بگویم چون خر ژان بوریدان به درد چکنم چکنم گرفتار شدند. روستائیان کاندلو بالاخره بر بی تصمیمی فائق آمدند و شرابشان را بر آتش ریختند و البته آنچه را برای نگهداریش می‌کوشیدند از دست دادند. اما...
...
آنان ضربه خوردند و آسیب دیدند اما آیا بازی را تمام و کمال باختند؟ نه.
چرا؟ چون به جای ایستادن و تماشا، به جای تسلیم و زبونی به جنگ آتش رفتند. اگر هم نتوانستند شعله‌ها را مهار مهار کنند و بود و نبود خودشان را از کف دادند اما نگذاشتند آتش حرف اول و آخر را بزند.
اینکه (در مورد شراب و اندوخته هایشان) نتیجه فرق نکرد و از دست رفت، اهمیت چندانی ندارد. مهم این است که عزا نگرفتند. ایستادند و به جای اندوه درس ایستادگی دادند.
گفته شده صبحگاهان هنگامی که کشاورزان در میان خرابه های دژ، به کند و کاو پرداختند، خمره ای یافتند که دست نخورده بر جای مانده و پر از شراب بود. هر یک جامی از آن برگرفتند و در عین شادی گریستند. آن شراب کهنه را واپسین صاحب دژ به یادگار گذاشته بود.
شراب اینجا سمبل است. اشک انگور و عصاره رنج او است. سمبل کار و تلاش نیاکان است. نیاکانی که گرچه رفتند و غبار شدند اما حاضرترین حضارند.
_______________
 اصل این مقاله را پیشتر برای ویکیپدیای فارسی نوشتم و محدودیتهای خاص خودش را دارد.
پانویس
 
۱.       Buridan's Ass / •Asinus Buridāniinter duo prata
۲.       Jean Buridan, in Latin JoannesBuridanus
۳.       William of Ockham 
ویلیام آکمی (ویلیام اکام)، استاد ژان بوریدان محسوب می‌شد. از بنیانگذاران نظریه نومینالیسم (نامگرایی) در زمینه وجود کلیات است. علم را از انحصار کلیسا رهانید و تکفیر شد. بارها به زندان پاپ‌ها افتاد و یکبار هم از زندان گریخت. مهمترین تاثیر او در فرهنگ روشنفکری نوین به خاطر اصل ایجاز در توصیف و الگوسازی است. این اصل به نام «تیغ اکام» معروف است. اعتقاد ویلیام آکمی به اصالت اراده و اصالت فرد، از روحیه بی پروای رنسانس خبر می‌داد. حملات جانانه وی به پاپهای دروغین، و استناد او به اصل کتاب مقدس و مسیحیت اولیه، راه را برای مارتین لوتر آماده ساخت. لوتر وی را معتبرترین واصیل ترین استاد فلسفه مدرسی نامید. 
۴.       Impetus Theory (تئوری انگیزه)
برخلاف فیزیک ارسطوئی که بر آن بود آنچه جسم را در حرکت نگاه می‌دارد تنها کار یک نیروی خارجی پیوسته‌است و در نبود نیروی بی واسطه، جسم تقریبا بلافاصله به سکون می‌رسد. ژان بوریدان انگیزه را مسبب حرکت شیئ می‌دانست.
...
ژان بوریدان به پیروی از جان فیلیپونوس و ابن سینا می‌گفت حرکت با وجود کیفیتی در جسم که با شروع حرکت بدان داده می‌شود حفظ می‌شود.
او این کیفیت حفظ حرکت را انگیزه (در دیدگاه سینائی «میل») می‌نامید. البته ژان بوریدان این دیدگاه را که انگیزه بصورت خودجوش پراکنده می‌شود رد می‌کرد و می‌گفت نیروهای مقاومت هوا و جاذبه که می‌تواند در مخالفت با انگیزه باشد مانع آن می‌شوند. همچنین معتقد بود کهانگیزه جسم بسته به سرعتی که با آن به حرکت درآمده و مقدار ماده موجود در آن تفاوت می‌کند. 
ژان بوریدان تئوری انگیزه را که نخستین گام بسوی مفهوم لَختی (اینرسی) مدرن و تحولی مهم در تاریخ علم سده های میانه بود، شرح و بسط داده‌است.
تمایل اجسام به حفظ حالت قبلی را لختی گویند. لَختی، یا اینرسی inertie ، خاصیتی از یک جسم است که با تغییر وضعیت جسم مخالفت می‌کند... 
۵.       خلاصه ای از ديالکتيک Summula de dialectica
۶.       Margaret of Burgundy
۷.       Jeanne de Navarre
۸.       بخشی از شعر فرانسوآ وييون François Villon که به ژان بوريدان اشاره دارد. گويا پادشاه فرانسه به خاطر حرف و حديث‌هايی که پيرامون بوريدان و ملکه بوده، او را به رود سن می‌اندازد....
کجاست آن شه‌بانو؟
تا فرمان دهد بوريدان را
در انبانی در رود سن درافکنند.
ولی کجاست برف‌هايی که سال پيش باريد؟
where is that queen who ordered that Buridan be thrown into the Seine in a sack? But where are the snows of yesteryear?
شه‌بانو اشاره‌ای است به مارگارت دوبورگونی Margaret of Burgundy همسر لویی دهم (لویی سرسخت‌، Louis X le Hutin شاه ناوار)
مارگارت دوبورگونی متهم بود که همراه با دو خواهر شوهرش، مردان جوان را برای کام‌جویی به‌ برج نل می‌بردند و پس از آن که از آنان دل‌زده می‌شدند، به رود سن می‌افکندند.
البته ژان بوریدان بی‌گناه‌ شناخته شد و مارگارت و همکارانش به حبس ابد محکوم شدند. مارگارت بعداً در سال ۱۳۱۵ توسط همسرش به قتل رسید.
ماجرای ژان بوریدان و مارگارت دوبورگونی را الکساندر دوما در داستان قهرمان برج نل‌ شرح داده است‌. در آنجا شخصی به‌نام کاپیتان‌ بوریدان، فاسق او و پدر دو پسرش است‌.. با همه این تفصیل، ژان بوریدان‌ بی‌گناه است‌، اگر او درگیر چنین رسوایی‌هایی بود، نمی‌توانست در دانشگاه پاریس به‌ تدریس ادامه دهد.
 ۹.      Anaximander
۱۰.     تاريخ فلسفه غرب، برتراند راسل
۱۱.     Marsilius of Inghen
۱۲.     Albert of Saxony
۱۳.     Nicole Oresme
۱۴.     ترجيح بلامرجح، چيزی را برتری و فضيلت دادن که سزاوار نباشد. (ناظم الاطباء). مقدم داشتن شخصی يا چيزی يا حکمی را بر ديگری بدون هيچگونه رجحان و برتری
۱۵.     نتايج يکی از موثق‌ترين دلايل توجيه وسايل است اما اگر تنها نتيجه را ملاک ارزشيابی وسيله تلقی کنيم، اين خطر که ارزش‌هايی بالاتر از نتيجه را وسيلهٔ آن کرده باشيم بسيار است. بی شک مواقع خاصی در شرايط گذرای زندگی و تاريخ فرا می‌رسد که بايد چنين بکنيم. ضرورت گاه «ترجيح بلا مرجح» را ايجاب می‌کند. هنگاميکه که سيل هجوم می‌آورد و يا حريق در شهر می‌افتد «وظيفهٔ» همه مشخص است. آنگاه که گرسنگی بيداد می‌کند، سخن گفتن از مائده‌های روحی خيانت است، نه تنها به زندگی مادی، که به معنويت روحانی نيز هم؛ بر خلاف سخن سعدی، اندرونی که از طعام خالی است خانهٔ جهل و زاغهٔ ظلمت است. (مقدمه کتاب کوير نوشته دکتر علی شريعتی)
۱۶.  New York Herald
۱۷-   “He Plato said that if I amindifferent and able to go to the left or right, for whatever reason I go to theright by the same reason I go to the left, and conversely; therefore, either Igo to each direction, which is impossible, or I go to neither until anotherdetermining sufficient cause comes along” (QM 6٫5ff. 357b _ 362a) 
۱۸- On the Heavens (Latin: De Caeloor De Caelo et Mundo)
۱۹-  Gottfried Leibniz 
۲۰- Der achtzehnte Brumaire desLouis Bonaparte
۲۱- Nikolay_Chernyshevsky
۲۲- Michael Clark
۲۳- Dagobert D. Runes
۲۴- نظریه میدانی لوین به رفتار آدمی که تابعی است ازتعامل میان شخص و محیط، اشاره دارد. از نظر کورت لوین عوامل درونی و بیرونی توأم با هم رفتار انسان، و سطح آن را تحت تأثیر قرار داده و تعیین می‌کنند. به عبارتی ( B=F (P,E رفتار (Behavior) تابعي است از شخص (Person) و محيط (Enviornment) 
۲۵- اریش کستنر Erich Kästner نویسنده آلمانی و خالق نمایشنامه «مدرسه دیکتاتورها»، در کتاب «آزادی کوچک» die kleine freiheit که نوشته طنز آمیزی در مورد سارتر و اگزیستانسیالیسم است، می‌گوید: تصمیم نگرفتن هم در واقع یک جور تصمیم است و گرفتن یک تصمیم از تصمیم‌های ممکن بدین معنی است که در دنیایی که معیارهای ارزشی آن غیر معتبر است فرد آزاد است یا به عبارت دیگر محکوم به آزادی است.
...
سایت همنشین بهار
ایمیل
 

هیچ نظری موجود نیست: